خبرگزاری کار ایران

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟
کد خبر : ۱۲۸۸۲۱۸

در طول تاریخ هنرمندانی را می‌توان سراغ داشت که به عمد و بنا به دلایل شخصی و حتی اجتماعی آثار خود را سوزانده یا از بین برده‌‌اند. مطلب پیش‌رو ترجمه‌ گزارشی است که به 9 هنرمند می‌پردازد که آثارشان را سوزانده‌اند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، انسان موجودی «تجربه‌گرایی» است که با آزمون و خطا تا به امروز مسیر خود را ادامه داده است. این تجربه‌گرایی و آزمون و خطا برای ایجاد و ابداع ابزار بیشتر برای زندگی بهتر و البته راحت‌تر هرچه گذشته روند جدی‌تر و علمی‌تری به خود گرفته است. حاصل این علمی بودن؛ تمام نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایی هستند که به بشر امروز خدمت می‌کنند. اما این «تجربه‌گرایی» صرفا در علم کاربرد نداشته و هنر و تمام رشته‌های هنری را از شامل شده است. البته باید در عرصه گسترده و وسیع هنر «دیوانگی» را بر «تجربه‌گرایی» اضافه کنیم. این «دیوانگی» البته در ادبیات و هنرِ عرفانی به نوعی «شوریدگی» تعبیر می‌شود که هنرمندان را به نقطه خلق نیمه خودآگاه می‌رساند.

«دیوانگی» در هنر هیچ مرز و چهارچوبی نمی‌شناسد و اگر به تاریخ و گذشته‌های بسیار دور بنگریم با هنرمندانی مواجه خواهیم شد که بر اساس رفتارهای هنجارشکنانه شاهکارهای بی‌تکراری را خلق کرده‌اند که حتی تا به امروزحرف‌های بسیار برای گفتن دارند.

«ونگوگ» و «بنکسی» نماینده دیوانگان هنر نزد عامه

 شاید شناخته‌شده‌ترین هنرمند دیوانه برای عامه مردم در سراسر دنیا «ونسان ونگوگ» باشد؛ نقاشی هلندی که از طبقه متوسط جامعه بود. اوج دیوانگی ونگوگ زمانی بود که گوشش را برید و برای معشوقه‌اش فرستاد! «بنکسی»، گرافیتی‌کار معاصر که چهره‌ای قانون گریز و هنجارشکن محسوب می‌شود نیز، یکی دیگر از هنرمندان هم‌دوره  ماست. چنین هنرمندانی در طول تاریخ کم نبوده‌اند.

سوزاندن آثار هنری؛ اتفاق مرسوم میان دیوانگان هنر

دیوانگی هنرمندان به اتفاق حاشیه‌ای و روزمره و معمول محدود نمی‌شود و اوج آن سوزاندن و از بین بردن آثار توسط خالقان آثار است. این حرکت هنجارشکنانه محدود به هنر نیست و در ادبیات هم مرسوم است. اگر به گذشته و دوران معاصر بنگریم، درخواهیم یافت که نویسندگان ایرانی و خارجی هم در از بین بردن آثارشان ید طولایی داشته‌اند. آنها هم مانند هنرمندان، آثار خود را پیش از رسیدنشان به جامعه و مخاطبان، سوزانده‌اند یا آنها رابه طرق دیگر نابوده کرده‌اند. در ادبیات ایران افرادی چون صادق هدایت و غزاله علیزاده را داریم که در این دسته قرار می‌گیرد. در ادبیات جهان نام نویسندگانی چون همینگوی، کافکا و ویرجینیا ولف دیده می‌شود که با کارها و فعالیت‌های هنجارشکنانه خود را در دل مخاطبان و مردم جهان جا کرده‌اند.

Artland Magazine «آرت لند ماگازین» مقاله‌ای را درباره این دسته از هنرمندان به قلم توری کمبل منتشر کرده که ترجمه آن در ادامه ارائه می‌شود.

9 هنرمندی که آثارشان را از بین برده‌اند

هنرمندانی را داریم که در هر دهه در کشورهای مختلف با فرهنگ‌های متفاوت آثار خود را نابوده کرده‌اند. چه دلایلی برای چنین کاری وجود دارد؟ تخریب اثری با بیان خلاقانه با چه انگیزه‌ای انجام می‌شود و چه نیاز است که هنرمند آن را پاک کند؟ به هر حال هنرمندان به دلایل مختلف از جمله «اضطراب‌های ذهنی»، «تنش‌های درونی» و «شرایط اجتماعی» دست به از بین بردن آثاری می‌زنند که خود آنها را خلق کرده‌اند و مالکشان هستند!

توری تمبل در گزارشش از بنکسی به عنوان هنرمند جنجالیِ خیابانی و سیاسی یاد کرده و به این نقل قول از او پرداخته که می‌گوید: «اشتیاق برای تخریب نیز یک میل خلاقانه است.»

1- میکل آنژ، مثله کردن مجسمه مسیح مرمرین

 میکل آنژ اولین هنرمند دیوانه‌ گزارشArtland Magazine» » است. کمبل درباره میکل آنژ نوشته: احتمالاً اولین نمونه شناخته شده از تخریب آثار توسط صاحب اثر در قرن شانزدهم، توسط میکل آنژ (مجسمه‌ساز مطرح هم ادوار) انجام شده است. آنطور که می‌گویند میکل آنژ طی تصمیمی که برای نابودی آثارش می‌گیرد به تخریب پا و بازوی چپ مسیح مرمرین می‌پردازد و در نهایت آن را مثله می‌کند.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

پیتا نابود شده توسط میکل آنژ

دلایل این کار میکل‌آنژ همچنان ناشناخته است؛ هرچند مورخان درباره شخصیت این هنرمند و رفتارهای او موضوعاتی را عنوان کرده‌اند. مثلا اینکه او (در جریان تفتیش عقاید) از ترس اینکه دیگران متوجه پروتستان بودنش نشوند به تخریب مجسمه مسیح پرداخته است. برخی هم می‌گویند سختی سنگ مرمر او را عصبانی کرده و به نابودی اثرش وا داشته است. تا آنجا که در تاریخ ثبت شده میکل آنژ جز مورد مذکور با آثار دیگرش چنین کاری نکرده است.

2- کلود مونه، نقاشی که بارها آثارش را پاره کرد

کلود مونه (نقاشی امپرسیونیست فرانسوی) که یکی از هنرمندان مطرح دوران کلاسیک است در اواخر عمر تعدادی از نقاشی‌های خود را از بین برده است. آنطور که شواهد و مدارک می‌گویند مونه به سال 1908 مشغول‌ آهنگسازی برای یکی از نمایشگاه‌هایش است و قرار است مجموعه‌ای از آثار «نیلوفر آبی» خود را پیش روی مخاطبان قرار دهد که حداقل پانزده تابلوی خود را با چاقو پاره می‌کند و این اتفاق باعث تاخیر در برگزاری نمایشگاهش می‌شود.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

 یک اثر کلود مونه/ سال 1906

این تنها باری نیست که کلود مونه آثارش را پاره می‌کند. او پس از گذر از میانسالی دچار آب مراورید می‌شود و بینایی‌اش دچار اختلال می‌شود. او در این مقطع نیز تعدادی از آثار خود را دور انداخته یا با رنگ آنها را پوشانده است!

ژرژ کلمانسو (دوست صمیمی کلود مونه و نخست‌وزیر وقت فرانسه) به سال 1927 درباره او به افشاگری پرداخته و گفته است: «او وقتی عصبانی بود به بوم نقاشی‌هایش حمله می‌کرد و خشم او ناشی از نارضایتی از کارش بود.»

3- جاسپر جانز، نقاش پرچم‌باز

جاسپر جانز (نقاش آمریکایی) که او را بیشتر با جنبش «هنر عامه» مرتبط می‌دانند در سن بیست و چهار سالگی تصمیم گرفت تمام آثارش را نابود کند. او به طورکلی در آثارش به عناصر زندگی روزمره می‌پرداخته و بیش از پنجاه سال در زمینه چاپ دستی و خلق آثار هنری فعالیت کرده است. «اعداد»، «حروف»، «انواع قوطی‌ها» و کلا اشیائی که ذهن انسان با آن‌ها آشناست، در آثار جاسپر جانز جایگاه ویژه‌ای دارند. جاسپر جانز درکمال تعجب هیچ‌گاه در جشنواره یا رویدادی جایزه‌ای کسب نکرده است. او فقط یکبار در سال 2011 از رییس جمهور وقت آمریکا نشان «افتخار آزادی» دریافت کرده است.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

«پرچم» اثر جاسپر جانز/ رنگ روغن روی بوم/ بین سال‌های ۱۹۵۵-۱۹۵۴

 جاسپر جانز در 24 سالگی تصمیم به نابودی کمال آثارش می‌گیرد. او بعدها درباره این کارش گفته: «باید از تبدیل شدن و هنرمند شدن دست بردارم! من آرزو داشتم تعیین کنم که چه هستم. کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که بفهمم من چه کارهایی کرده‌ام که دیگران هم آنها را  انجام دادند! من چیزی بودم که دیگران نبودند!»

در ادامه، تبدیل جاسپر به هنرمندی که آثارش را سوزانده او را در مسیری دیگر قرار دارد و باعث شد مجددا به قوه الهام خود اعتماد کند و بر آن متمرکز شود. کمی بعدتر بود که جاسپر رویایی نقاشی پرچم آمریکا را در سر پروراند و معروف‌ترین اثرش را خلق کرد.

4- جان بالدساری، پدرخوانده هنر مفهومی

جان بالدساری هنرمند انگلیسی تباری است که در زمینه هنرهایی چون معماری، عکاسی، نقاشی و تصویرگری فعالیت‌های جدی داشته است.

بالدساری را یکی از هنرمندان تجربه‌گرا با تفکری متفاوت می‌دانند تا آنجا که به او لقب «پدرخوانده هنر مفهومی» داده‌اند. این هنرمند که در ژانویه 2020 از دنیا رفت، در سال 1970 بیانیه‌ای مبنی بر این صادر کرد که می‌خواهد تمام نقاشی‌هایی را که بین مه 1953 و مارس 1966 خلق کرده بود را از بین ببرد.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

جان بالدساری و پروژه «سوزاندن آتش»/ سال 1970

بالدساری در نهایت تصمیمش را عملی کرد و تعدادی از آثارش را سوزاند. او در واقع از بین بردن آثار هنری‌اش را در نوع خود پروژه‌ای هنرمندانه می‌دانست. او پس از سوزاندن تابلوهایش خاکستر آنها را در با خمیری آمیخت و درنهایت محصول پخته شده را در موزه هنر مدرن نیویوریک در قالب یک اثر مفهومی پیش روی مردم قرار داد.

جان بالدساری باقی خاکستر آمیخته با خمیر را هم در کوزه‌ای برنزی ریخت و در قفسه کتاب‌هایش از آن نگهداری کرد. او که دیگر در این دنیا نیست پروژه تابلو سوزی خود را مرگ یک جنبش و تولد مرحله‌‌ای جدید در عرصه هنر دانست و گفت: من دیگر هیچ هنر خسته کننده‌ای را خلق نخواهم کرد.

5- اگنس مارتین، پاک کردن گذشته به دلیل سخت‌گیری به خود

اگنس برنیس مارتین هنرمند انگلیسی، زاده مارس سال 1912، (نقاش اکسپرسیونیست انتزاعی) اهل  کانادا بود و در شانزدهم دسامبر سال 2004 درگذشت. او طی سال‌های فعالیت‌هایش آثار مینیمالیستی متعددی خلق کرد و خود آنها را انتزاعی و در سبک «اکسپرسونیست» دانسته است.

اگنس مارتین تقریبا همه نقاشی های اولیه خود را نابود کرده است و حال هیچ اثری متعلق به سال‌های ابتدایی فعالیت‌هایش وجود ندارد. طی این اثر سوزی، در نهایت نمی‌توان دریافت که او در ابتدا بر اساس چه سبک‌هایی به خلق آثار هنری می‌پرداخته است.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

نام اثر  «بندر شماره 1»/ اثر اگنس مارتین/ سال 1957

نویسنده گزارش « Artland Magazine»» در این بخش از مطلبش به این موضوع اشاره کرده که تئوری‌های متعددی در مورد اینکه چرا مارتین نقاشی‌های خود را نابود کرده، وجود دارد. «سخت‌گیری نسبت به خود به عنوان یک هنرمند» گرفته تا «کاهش سلامت روان و ابتلا به بیماری‌هایی چون اسکیزوفرنی» مواردی هستند که می‌توانند برای پاک کردن گذشته توسط اگنس مارتین دلیل محسوب شوند. در نهایت اینکه اگر این نقاش درایتدای فعالیت حرفه‌ای شاهکارهایی هم داشته آنها توسط خودش سوزانده شده‌اند. حال پس از گذشت سالیان طولانی از اگنس مارتین تنها آثاری مینیمالیستی به جا مانده که در میان آنها آثار بدیع هم به چشم می‌خورد.

6- جورجیا اوکیف، امحای آثار و عکس‌های همسر برای کنترل زندگی خصوصی!

جورجیا اوکیف نقاش آمریکایی (زاده ۱۵ نوامبر ۱۸۸۷ – درگذشت ۶ مارس ۱۹۸۶) هم یکی دیگر از دیوانگان عرصه هنراست. او شش سال قبل از مرگ  در سال 1980 چندین اثر خود را جمع‌آوری کرد و آنها را از بین برد. او تنها به این کار غضبناک اکتفا نکرده و حتی تعدادی از عکس‌های همسر سابقش «آلفرد استیگلیتز» را از بین برد تا به این ترتیب کنترل افکار عمومی را تا فرا رسیدن زمان مرگش به دست گیرد.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

نام اثر «قرمز و سبز»/ اثر جورجیا اوکیف/ سال  1916

البته یکی از آثاری که جورجیا خبر نابودی‌اش را در دفترچه‌اش ثبت کرده، سال 2015 از حراج «کریستیز» سر درآورد! این اتفاق ثابت کرد که هنرمند تا اندازه‌ای محدود می‌تواند کنترل آثارش را در اختیار گیرد.

جورجیا اوکیف در اواخر عمرش بسیار ناتوان شده بود،‌اما با این حال تنها چند هفته پیش از مرگش بار دیگر به کشیدن نقاشی روی آورد. جورجیا اوکیف عاقبت در سن ۹۸ سالگی درگذشت و آثار به جا مانده از خود را برای زندگان باقی گذاشت.

7- فرانسیس بیکن، دفن آثار در زیر استودیوی شخصی!

فرانسیس بیکن نقاش و هنرمندی که او را فیلسوف و سیاست‌مدار هم می‌دانسته‌اند در سال 1561 زاده شد و به سال 1626 درگذشت. بسیاری از هنرمندان و مخاطبان هنر بیکن را عنصر اصلی و موثر تحول فکری در قرون وسطا می‌دانند و او را بانی انقلاب علمی قلمداد می‌کنند، چراکه او اعتقاد داشت «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «نمی‌توان بر طبیعت مسلط شد؛ مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم!»

فرانسیس بیکن حتی سال‌ها و دهه‌ها پس از مرگش هم هنرمندی مطرح محسوب می‌شود؛ چراکه درسال 1992 استودیوی او در «کنزینگتون جنوبی» را به طرز ماهرانه‌ای حفاری کردند و طی این اتفاق حدود صد بوم نقاشی اثر بیکن کشف شد که تخریب شده بودند.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

«گوریل با میکروفون» اثر بیکن که پس از مرگ او کشف شد/ بین سال‌های 1947  1948

باید یادآور شد که به طور کلی فرانسیس بیکن را به عنوان هنرمندی با خلاقیت‌های خشونت‌گرایانه و با روحیه‌ای مازوخیستی شناخته می‌شده و بر همین اساس شاید نابود کردن آثارش، رفتاری تعجب‌برانگیز و نامعمول نباشد.

«گوریل با میکروفون» یکی از آثار فرانسیس بیکن‌ است که طی حفاری در استودیوی او پیدا شده و دو برش بزرگ روی آن بوده که تخریبش کرده است. بی‌شک تلاش‌های هنری فرانسیس بیکن با بریدن‌ها و خط و خش‌های چاقو، نفی نمی‌شود و آثار معیوبش هم مانند شاهکارهایش همچنان با ارزشند.

8- لوئیز بورژوا، پیرزنی مضطرب و خشن

ژوزفین لوییز بورژوآ با نام کوتاه شده «لوییز بورژوآ» زاده شهر پاریس با تابعیت آمریکایی بوده که بیشتر به خاطر مجسمه عنکبوت مشهورش با نام «مامان» شناخته شده است. این مجسمه‌ساز پس ازشصت سالگی به شهرت رسید.  لوییز  در نهایت پس از یک زندگی سخت و پرفراز و نشیب و طولانی به تاریخ ۳۱ مه سال ۲۰۱۰ در سن ۹۸ سالگی در نیویورک درگذشت.

او هم مانند فرانسیس بیکن، پس از مرگش صحنه‌ای آشفته از استودیوی خود به جا گذاشته است. خانه شهری او در شهر نیویورک، محل خانه و تمرین هنری او، پر از پروژه ها کامل و تخریب شده بود.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

اثر «جوانان»/ لوئیز بورژوا/ سال 1967

جری گورووی (دوست نزدیک و دستیار لوئیز) درباره و روحیاتش گفته است: اگر کار می کرد، خوب بود و حال خوبی داشت. اگر هم  کار را نمی کرد، مضطرب می شد! لوئیز وقتی مضطرب بود حمله می کرد و وسائل اطرافش را خرد می‌کرد و آثارش را از بین می‌برد.

لوئیزبورژوا هم مانند بیکن روحیه‌ای شکننده داشته و با طغیان‌های نامنظم خلاقیت و اضطرابش شناخته می‌شود. طی کاوش‌های صورت گرفته در استودیوی این هنرمند به طوراتفاقی از کشوی میز آشپزخانه‌اش مجسمه‌هایی کوچک کشف شده که گویا باب میل و  مطابق میلش نبوده‌اند و او به همین دلیل آنها را پنهان کرده است.

9- بنکسی، خلاف‌کارترین و پرحاشیه‌ترین هنرمند دنیا

و اما بنکسی این هنرمند قانون‌گریز و خلاق و پر حاشیه، یکی دیگر از دیوانگان عرصه هنر است. شناخته شده ترین نمونه هنری تخریب شده این هنرمند اثری است که در سال 2018 در معرض دید قرار گرفته است.

آیا اشتیاق برای تخریب آثار هنری یک میل «خلاقانه» است؟

اثر جنجال برانگیز بنکسی که مقابل چشم حاضران نیمی از آن تخریب شد

ماجرا این بوده که این اثر به قیمت یک میلیون پوند در حراج «ساتبیز» لندن فروخته می‌شود اما این اثر گران قیمت پس از انجام معامله، پیش روی مخاطبان و دوربین‌های خبری شروع به تخریب شدن کرد و تعجب و غافل‌گیری حاضران را برانگیخت. روند تخریب تابلوی بنکسی نیز هنرمندانه بوده و روال جالبی داشته است. به این شکل که درون قاب ضخیم اثر یک دستگاه خردکن خودکار تعبیه شده بوده که ظاهرا حین رونمایی خراب می‌شود و نیمی از اثر را می‌جود و از بین می‌برد.

گفته می‌شود بنکسی با این کار می‌خواسته مصرف‌گرایی و ارزش دنیای هنر را به مردم امروز یادآوری کند. تخریب اثر حاشیه‌برانگیز بنکسی نه تنها از ارزش آن نکاسته بلکه باعث شده  زایش اثری شده که «عشق در سطل زباله» نام دارد و مبلغ آن سر به فلک کشیده است.

سخن پایانی

 اینکه می‌گویند نفس هنر به واسطه آثار هنری همواره حیات دارد نظریه‌ای درست است، که اگرغیر از این بود آثار پاره و تخریب شده هنرمندانِ گذشته، حال در زباله دانی‌ها جای داشت. در نهایت اینکه سوزاندن و از بین بردن آثار توسط خالقان اثر از سوی آنها دلایلی دارد و عملی اعتراضی نسبت به اتفاقات مختلف است. اگر تاریخ هنر را مرور کنیم با هنرمندان زیادی مواجه می‌شویم که به دلایلی خاص برخی آثارشان را از بین برده‌اند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز