در بزرگداشت عطار نیشابوری مطرح شد؛
منطق الطیر عطار؛ شاهکار ماندگار زبان و ادب فارسی
به مناسبت روز بزرگداشت «عطار نیشابوری»، مراسم پاسداشت مقام این حکیم، شاعر و عارف گرانقدر ایرانی به همت انجمن آثار و فرهنگی چهارشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۱ در فضای مجازی برگزار شد.
به گزارش ایلنا، به مناسبت روز بزرگداشت «عطار نیشابوری»، مراسم پاسداشت مقام این حکیم، شاعر و عارف گرانقدر ایرانی به همت انجمن آثار و فرهنگی چهارشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۱ در فضای مجازی برگزار شد.
در این برنامه حسن بلخاری (رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)، مهدی محقق (رئیس هیأت مدیره انجمن)، محمود شالویی (دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، سیدعلی اصغر میرباقریفرد (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان) و علی محمد خراسانی (عطارشناس و پژوهشگر ارشد مرکز میراث خطی آکادمی ملی علوم جمهوری تاجیکستان) به ایراد سخن خواهند پرداختند.
وادی «حیرت» نزد عطار و ابن عربی
حسن بلخاری؛ رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی: بحث من در باب وادی ششم؛ وادی «حیرت» در منطق الطیر عطار است. هنگامی که کثرت رو به سوی وحدت دارد (جمع کثیر مرغان به دنبال وصل به اصل خویش یا آن سیمرغ قافنشین و نقطه تعالی وحدت اند) اینکه همه عالم و هستی در عرصه کثرات روزی به حضرت «او» باز میگردد و در قلمرو انسان نیز «انالله و انا الیه راجعون». جناب «عطار» در این پردازش بینظیر خود از منطقالطیر یا نطق پرندگان که یکی از شاهکارهای گرانقدر زبان و ادبیات فارسی است، هفت وادی یا هفت منزل را در طی طریق از کثرت در رسیدن به وحدت ذکر میکند. اول وادی، وادی طلب است. دوم وادی، وادی عشق است، سوم وادی، وادی معرفت است. چهارم وادی، وادی استغنا است. پنجم وادی، وادی توحید است. ششم وادی، وادی حیرت است و هفتم وادی، وادی فقر و فنا است. که دقیقا مراحل استکمالی رسیدن کثرت به نقطه غایی وحدت را بازگو میکند!
همچنانکه عرض کردم وادی ششم، وادی «حیرت» است. عطار در بیان «حیرت» متأثر از گفتار و بیاناتی است که عرفا و متصوفه قبل از او در آثاری مثل کشف المحجوب، اللمع، رساله قشیریه و مواردی از این قبیل آورده اند. بنیاد تبیین «حیرت» در نزد عطار مبتنی بر برخی دریافتهای خود او و همچنین مطالب دیگران و عرفا و متصوفه گذشته است. اما «ابن عربی» جهان بسیار حیرتانگیز و شگفتانگیزی دارد. کوه آتشفشانی است که از معنا میجوشد و حقایقی را متجلی میکند و معانی بکری میزاید.
من در این مجال سعی میکنم نسبتی تطبیقی میان رویکرد جناب عطار و ابن عربی در بحث «حیرت» را بیان کنم. «عطار» در این قلمرو ذاکر اقوال پیشین است و البته خود هم وقوف و ورودی دارد. اما «ابن عربی» نشسته بر ستیغ و قله حضرت معنا، میجوشد و جهانی را در قلمرو «حیرت» ترسیم میکند که این با اقوال گذشتگان متفاوت است. ضمن اینکه جناب ابن عربی در مسأله «حیرت» استناد به کلام پیامبر (ص) میکند: «اللهم زدنی فیک تحیرا» یعنی در قلمروهای غیر حق بگو «رب زدنی علما» اما در قلمرو من فیک تحیرا. ای حضرت حق! پیامبر میداند که در قلمرو ذات حق امکان علم، وجود ندارد، امکان دانایی نسبت به حق وجود ندارد. امکان ندارد که ما عالم بشویم و او معلوم شود، ناظر شویم و او منظور شود! عکس ماجرا است. او ناظر است و ما منظوریم! به همین دلیل در مقام ادراک حضرت حق نمیگوید «رب زدنی علما» و میگوید «رب زدنی فیک. .». «فیک» را میآورد تا روشن نماید که در قلمرو حضرت ذات، به ادراک «حیرت» میتوان راه پیمود نه به ادراک علم. ابن عربی به این معنا نزدیکتر است تا آن سرگشتگی که عرفا ذکر میکنند.
در روایت جناب عطار ما با این سرگشتگی مواجه هستیم، در قلمرو ابن عربی با یک ستیغ بلندی روبرو هستیم که عارف بالله در نزد ایشان به «اللهم زدنی فیک تحیرا» میرسد. این عالم را ابن عربی تصویر و تفسیر میکند. عالمی را که عارف بالله در آن دائم طلب تجلیات حضرت حق را میکند. آن وقت در ادراک این تجلیات متحیر است.
گه چنین بنماید و گه ضد این
جز که حیرانی نباشد کار دین. (مولوی)
حضرت عطار در وادی ششم میگوید:
وادی ششم در حیرت: (چون وادی پنجم توحید است و وادی ششم حیرت در این امر است)
بعد ازین وادی حیرت آیدت
کار، دایم درد و حسرت آیدت
هر نفس، اینجا چو تیغی باشدت
هر دمی، اینجا دریغی باشدت
آه باشد، درد باشد، سوز هم
(این مصرع نسبتی دارد با داستان رابعه که در باب عشق میگوید:
سه ره دارد جهان عشق اکنون – یکی آتش یکی اشک و یکی خون)
روز و شب باشد، نه شب، نه روز هم
(اینها عین حیرت است. هم هست و هم نیست. جمع هستی و نیستی «حیرت» است.)
از بن هر موی این کس، نه به تیغ
میچکد خون، مینگارد: ای دریغ
آتشی باشد فسرده مرد این
یا یخی بس سوخته از درد این
(یخ سوخته یعنی چه؟ جمع سردی و گرمی یعنی چه؟ این قلمرو حیرت است.)
مرد حیران چون رسد این جایگاه
در تحیر مانده و گم کرده راه
ابن عربی این گم گشتگی را تأکید نمیکند. این گم شدن نیست و در حقیقت پیدا شدن است. ابن عربی میگوید اتفاقا شما در قلمرو حیرت به دست میآیید و متوجه میشوید او در چه مقامی است و شما در چه مقامی هستید.
هرچ زد توحید بر جانش رقم
جمله گم گردد از و گم نیز همگر بدو گویند مستی یا نهای
نیستی گویی که هستی یا نهای
در میانی یا برونی از میان
بر کناری یا نهانی یا عیان
فانیی یا باقیی یا هر دوی
یا نه هر دو توی یا نه توی
گوید اصلا میندانم چیز من
وان ندانم هم ندانم نیز من
عاشقم اما ندانم بر کیم
نه مسلمانم نه کافر، پس چیم
لیکن از عشقم ندارم آگهی
هم دلی پرعشق دارم هم تهی
بر بنیاد مصرع «وان ندانم هم ندانم نیز من» مولانا غزل حیرتانگیزی دارد:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهانبندی در آن دریا کفی افیون
(اینجا آغاز فنا است. شاید «حیرت» مقام سرگشتگی در ادراک عظمت یار باشد ولی مقام بیچارگی و درماندگی و گمشدگی نیست.)
ابن عربی نگاه عظیمتر و عمیقتر و ژرفتری دارد! او در ابتدای باب پنجاهم فتوحات «در احوال مردان حیرت» میگوید: هرکسی بگوید من به خالقم آگاهم برهان بر جهل خود آورده نه بر علم خود. چون الله را جز الله نمیشناسد پس برهان بر جهل میآورد نه بر علم. چون نسبت به معلومی ادعای علم میکند که او را جز خود او نمیشناسد. بعد میگوید اگر شما در مقام حیرت به جایی برسید که بگویید من از ادراک این حقیقت عاجر هستم خود این «معرفت» است.
او میگوید: ما در ادراک حق دو وسیله داریم یکی عقل و دیگری شهود! اما چه میشود که انسان به مقام «حیرت» میرسد. میگوید: عقل ورود میکند به ادراک خدا، اما بعد از مدتی دچار حیرت و سرگشتگی میشود. از دیدگاه جناب ابن عربی عقل قادر به ادراک صفات حق هست ولی قادر به ادراک ذات نیست. دلیلی که بر این مسئله میآورد استناد به دو آیه قرآن است. یکی «لیس کمثله شی» و دیگری «یحذرکم الله نفسه…» ابن عربی میگوید: خداوند شما را از خودیتش بر حذر میدارد. به این دو دلیل، عقل در این قلمرو ورود ندارد. اما چرا دچار «حیرت» میشود؟ میگوید: عقل برخی از مطالب را میفهمد و برخی را نمیفهمد! چون با ادراکی که از اسماء و صفات حق دارد هم خوانی ندارد! پارادوکس اینجا رخ میدهد! هم زمانی وجود شب و روز و ناوجودی شب و روز اینجا رخ میدهد! همان که در اشعار عطار هم وجود داشت! حیرت از این جا آغاز میشود. یعنی دقیقا از جایی که عقل قادر نیست میان بود و نابود جمع کند. میان همان تناقضها و تضادهایی که عطار گفته بود را جمع کند. عقل، امکان جمع وجود وعدم را ندارد و از این رو دچار حیرت میشود. از دیدگاه ابن عربی این لحظه نخستین ظهور حیرت است.
از دیدگاه ابن عربی شخص عارف چون به این مرحله رسید و مواجه با این جهان هزار توی عرفان شد؛ این قلمرو، قلمرو دیگری است و عرصه، عرصه بسیار عظیمی است که عقل از مقام «حیرت» با شگفتیهای وجود حضرت حق تعالی و حقیقت هستی، متحیرانه مواجه میشود. ابن عربی میگوید پیامبر ما به اینجا که رسید گفت: «اللهم زدنی فیک تحیرا» این جلوهها که من میبینم حیرت من را نسبت به تو افزون میکند و در این مقام حیرت، امکان وصل من به تو وجود دارد به همین دلیل منزل هفتم میشود منزل فقر و فنا…
در روز عطار به یاد عطار و در گرامیداشت این رجل بزرگ و مفخر ایران زمین سعی کردم با اشاره به بریدهای از کلمات آن بزرگ در منطق الطیر، بحثی در باب یکی از شگفتیهای عرفانی و اسلامی داشته باشم: بحث از «حیرت»! البته فقط صورت مسأله را گفتم! اصل مسأله به لایتناهی بودن وادی حیرت، لایتناهی است.
عطار نیشابوری؛ شاعر تراز اول ایرانی
مهدی محقق؛ رئیس هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی: شهر نیشابور مرکز علم و دانش بوده و هست. خصوصاً اینکه مدرسه نظامیه نیز در این شهر واقع بوده است. از این شهر دانشمندان بزرگی برخاستهاند که از جمله آنها عطار نیشابوری و حکیم عمر خیام است.
عطار نیشابوری از شاعران تراز اول ایرانی است و آثاری که از او باقی مانده، نشان از تسلط بالای او به فرهنگ ایرانی و اسلامی دارد. چرا که در اشعارش، اشارات تاریخی، علمی و فلسفی فراوان دیده میشود.
عطار، آثار مختلفی دارد که از جمله آنها کتابهای اسرارنامه، مصیبت نامه، الهی نامه و دیوان اشعار اوست. گذشته از اینکه او، اندیشههای عرفانی و صوفیانه را در اشعار خود بیان میکند اشاراتی نیز به آیات شریفه قرآن و احادیث نبوی دارد. از این رو از جمله شاعران ممتاز زبان فارسی به شمار میآید.
درباره عطار هم ایرانیان و هم دانشمندان خارجی کتابهای فراوانی نوشتهاند و ممیزات شعر و عرفان او را به خوبی ذکر نموده اند. لذا عطار را میتوان شاعر درجه اولی به حساب آورد که مضامین عارفانه و صوفیانه را در اشعار خود دارد و این حاکی از تسلط او بر علوم اسلامی زمان خودش نیز هست.
عطار نیشابوری علاوه بر این که شاعر و عارف است، پزشک نیز بوده است و کلمه «عطار» نیز اشاره به پزشک بودن او دارد. او خود دراین باره میگوید:
به داروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبضم مینمودند
در آن دوره، تشخیص بیماریها از طریق گرفتن «نبض» انجام میشده و البته در این باره آثار مختلفی هم نوشته شده است.
عطار به علوم زمانه خود تسلط فراوان داشت که شامل قرآن، حدیث، شعر، عرفان، تصوف و… بود از این روست که او از جمله عرفا و شعرای درجه اول ایران و جهان اسلام است.
نابغه جهان حکمت و معرفت
محمود شالویی دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: عطار نیشابوری از نوابغ برجسته تاریخ حکمت و معرفت است. او بیش و پیش از آنکه به عنوان یک عارف، حکیم و اندیشمند شناخته شود، یک انسان دردمند و دلسوخته است. لذا در آثار او میتوان این دردمندی و دلسوختگی را به خوبی ملاحظه و مشاهده کرد. کتاب مصیبتنامه او و آثار دیگرش نظیر تذکره الاولیا و منطق الطیر، همه و همه حکایت از آن دارند که این مرد، اندیشمندی دردمند بوده است. این امر باعث شده است که از او یک چهره بینظیری در تاریخ حکمت و عرفان برای ما نمایان گردد.
عطار نه تنها دردمند بوده است که در عین حال انسان منزوی و گوشه گیری هم نبوده و با همه عِرق و علاقهای که به عرفان و معرفت دارد و با همه اندیشههای ناب باطنی که در او وجود دارد، منتقد اوضاع سیاسی زمانه خود نیز هست؛ در این باب تعدادی از مستشرقین سخن به میان آوردهاند. درحقیقت عطار نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت عمیقی داشته است.
او میخواست همان مسیری که سنایی طی کرده بود را طی کند و یادگاری ماندگار باشد برای رهپویان بعد از خودش! پویندگان طریق معرفت، بعد از او افرادی چون مولانا جلال الدین بلخیاند که هر چه دارند از سفره عطار و سنایی است.
عطار ویژگیهای منحصر به فردی دارد! چه بسیار حکایتهای عرفانی و اجتماعی و حتی حکمی و فلسفی که او در مقام طرح و بیان آنها بر آمده، بعدها مورد استفاده و بهره برداری دیگران نیز قرار گرفته است. البته نتایجی که مثلاً مولوی به دست میآورد با آنچه که عطار مطرح میکند تفاوت دارد ولی همه اینها از یک سرچشمه به دست آمده اند.
وقتی عطار در تذکره الاولیا درباره اولیای الهی سخن به میان میآورد گویی خود نشسته و آن ولیّ خدا را از نزدیک مشاهده میکند و اندرون او برای عطار مکشوف شده است.
عطار را به ادب و ادبیات میشناسیم اما او ادیبی است که ادبیات خود را از دل عرفان به جوشش در آورده است و آنچه که در این وادی بیان میکند، دارای نوعی نگاه معرفت گرایانه است که صد درصد هم عرفانی است.
تلاش عطار بر این است که انسان را در عین حال که در محدوده مادی این دنیا زندگی میکند به جهان دیگر رهنمون شود. او میخواهد انسان را از کره خاکی به سوی افلاک پرواز دهد و پیوند عمیق و صمیمانهای بین انسان و خداوند برقرار نماید! مثلاً در حکایت شیخ صنعان با همه زیبایی و سوزناکی که آن را بیان کرده است میخواهد بگوید که اگر بلا و بلیهای حاصل شده به خاطر این است که بین انسان و خدا فاصله ایجاد شده است، آنجا که میگوید:
در میان شیخ و حق از دیرگاه
بود گردی و غباری بس سیاه
در حقیقت در شعر عطار، دلسوختگی، عرفان، معرفت و بازگشت به فطرت را به خوبی شاهد هستیم. او میخواهد آدمی را از زمین به سمت آسمان هدایت کند و سالک را دستگیری نماید تا انسان را به جایی برساند که نقطه اصلی حقیقت است. چون خسران بشر به دلیل دور شدن او از اصل خود که همان حقیقت انسان است، حاصل میشود. چون دچار چنان انکثاری میشود که اتحاد را از دست میدهد. لذا پیام عطار این است که در عالم عرفانی، هرچه هست وحدت است.
آنچه که در شعر و اندیشه عطار بسیار اهمیت دارد صداقت و دوستی است. او بیان و معرفتی ساده و زلال دارد اگرچه در ظاهر کلمات او پیچیدگیهای وجود دارد اما در معنا، حاوی صفا، خلوص و صداقت است.
عطار؛ عارفِ صاحب مشرب
سیدعلی اصغر میرباقری فرد؛ استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان: ما در حوزه پژوهشهای عرفانی میتوانیم از کلانالگویی استفاده کنیم که شامل الگوی سنت عرفانی (اصول و مبانی عرفان)، الگوی مشرب عرفانی (مجموعه تعالیم، مفاهیم و موضوعات و دیدگاههای عرفانی) و الگوی زبان عرفانی (شیوه بیان مجموعه تجربهها، تعالیمف آداب و موضوعات عرفانی) است. تعداد سنتهای عرفانی سیر تطور عرفان اسلامی کمشمار است و بیش از دو سنت عرفانی نداریم. اما در مشرب عرفانی با تکثر مواجهیم. یعنی عارفان مقصدشان یکی است اما شیوه رسیدن به آن مقصد واحد، متفاوت است.
وقتی سنت عرفانی یک عارف مشخص شد، اگر بخواهد در قالب یک مجموعه نظری و الگوهای عملی مسیرش را طی کند تا به مقصد برسد، باید مشرب داشته باشد. در غیر اینصورت، او صاحب مشرب نیست، بلکه پیرو دیگر عارفان است. مشرب ساختاری را معرفی میکند که بر اساس آن، میتوانیم شیوه تفصیلی یک عارف را برای پیمودن مسیر از مبدأ به مقصد تبیین کنیم. ساختار تفصیلی این الگو، ۶ رکن دارد. اولین رکن تعیین مبدأ حرکت عارف به سمت مقصد است. عرفا در مبدأ حرکت اختلافنظر دارند. رکن دوم، تعیین مراحل و منازل بین مبدأ و مقصد است. عرفا در این باب هم خیلی اختلاف دارند. سومین رکن، تعیین ترتیب مراحل است. درباره این موضوع هم عرفا باهم اخلاف دارند. محور چهارم، تعیین اثر هریک از این منازل بر سالک است که باز محل اختلافنظر عرفاست. محور دیگر آن است که مشخص کنیم برای پیمودن هریک از این مراحل، چه تواناییهایی باید بهدست آوریم. در محور ششم تعیین میکنیم این تواناییها را چگونه باید حاصل کرد.
الگوی مشرب؛ هم نظامنامه دارد که چشمانداز را تبیین میکند و هم بعد عملی که به ما میگوید چطور باید به آن چشمانداز رسید. حال این سؤال مطرح است که ما کدامیک از عرفا را صاحب مشرب میدانیم و چگونه میتوان مشرب آنها را شناخت؟ عارفان صاحبمشرب، پرشمار نیستند. شرط لازم برای شناخت مشرب آنها این است که منظومه فکری آنها را بشناسیم و بهترین روش آن است که به مجموعه آثار آن عارف مراجعه کنیم.
عطار ازجمله عارفان صاحب مشرب است و بیش از هر عارف دیگری میتوانیم با منظومه فکری او آشنا شویم. او در شمار عارفانی است که جایگاه منحصربه فردی در این زمینه دارد. آثار پرشماری را به عطار نسبت دادهاند که از میان آنها، مطمئنیم ۱۰ اثر الهینامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، شرحالقلب، مصیبتنامه، منطقالطیر، دیوان قصائد و غزلیات، مختارنامه و تذکرهالاولیا حتما از اوست که از میان آنها، الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه و منطقالطیر اهمیت ویژه دارند. در این چهار اثر عطار مشخص میکند سالک چطور باید طی طریق کند.
در منطقالطیر، عطار هفت وادی را معرفی میکند و معتقد است کار از طلب شروع و به فنا ختم میشود. در مصیبتنامه او یک طرح تفصیلی دارد و در ۴۰ مقاله، تبیین میکند که سالکی به نام «فکرت» حرکتی را آغاز کرده و در اولین منزل به سراغ جبرئیل میرود، سپس سراغ لوح و عرش و کرسی و قلم، بهشت و دوزخ، آسمان و ماه و آقتاب، عناصر اربعه و حیوانات و طیور میرود و شیطان و جن و انبیا را ملاقات میکند. بعد با ابزارهای شناخت مثل حس و خیال و عقل و دل دیدار میکند و دست آخر با جان ملاقات دارد.
در الهینامه طرح مبتکرانه دیگری دارد. انسانی که چندان کمال پیدا کرده که به مقام خلیفهاللهی میرسد، وقتی در دنیا مستقر میشود، رسالت و مأموریت خود را آغاز میکند. او ۶ فرزند دارد که عبارتند از نفس، وهم، عقل، علم، فقر و توحید.
عطارپژوهی در تاجیکستان
علی محمد خراسانی؛ عطارشناس و پژوهشگر ارشد مرکز میراث خطی آکادمی ملی علوم جمهوری تاجیکستان: در مرکز نسخ خطی آکادمی علوم تاجیکستان پژوهشهای مختلفی درباره ابرمردان علم و ادب و فرهنگ انجام میشود که از جمله این اقدامات پژوهش، آموزش و تحقیق درباره زندگی، زمانه و آثار عطار نیشابوری شاعر و عارف بزرگ قرن ششم و هفتم هجری است. درباره عطار نیشابوری بیش از ۶۰ منبع علمی و تحقیقی در اختیار ما قرار دارند که از جمله آنها تذکره لباب الالباب محمد بخارایی است. البته فاضل جواد مصحح الهی نامه عطار نیز بیان میکند که مهمتر از آنچه که بخارایی در تذکره لباب الالباب آورده، در تذکره دولتشاهی سمرقندی آمده است.
در ایران و تاجیکستان تحقیقات فراوانی درباره آثار اصلی و آثار منسوب به عطار انجام شده و در قالب این تحقیقات تلاش شده است که با استخراج اندیشههای او در این باره پژوهش و تحقیق شود. البته باید توجه داشت که در کنار اندیشه ادبی و عرفانی عطار نیشابوری، میراث عظیم اجتماعی و اخلاقیای نیز از او به جا مانده که متأسفانه خیلی مورد توجه واقع نمیشود.
عطارشناسی در تاجیکستان به دوره اتحاد جماهیر شوروی باز میگردد که البته از رونق قابل توجهی برخوردار نبود، یعنی صرفاً مقالاتی در روزنامهها و نشریات منتشر میشد یا اینکه مثلاً در کتاب پنج جلدی گلشن ادب نمونهای از اشعار او انتشار مییافت.
همچنین در این دوره یکی از عطارشناسان تاجیکی به نام «احمد جان محمد خواجه» رسالهای را با عنوان جهان بینی عطار نیشابوری منتشر کرده بود. در حقیقت عطارشناسی در تاجیکستان پس از استقلال این کشور بود که رونق بیشتری پیدا کرد و در این راستا همهساله کنفرانسهای بین المللی و ملی درباره عطار برگزار شده و میشود.
بنده موفق شدم در سال ۲۰۰۰ میلادی الهی نامه عطار را تجدید چاپ کنم. همچنین در سال ۲۰۰۷ میلادی هم، مثنوی منطق الطیر را منتشر کردم و در ادامه در سال ۲۰۱۴ میلادی اسرارنامه و منطق الطیر را در یک مجلد در سلسله کتابهای اختران ادب منتشر نمودم.
من در مسیر تصحیح و انتشار آثار عطار نیشابوری از آرشیو نسخ خطی آکادمی علوم تاجیکستان خیلی بهرهمند بردم، ولی وقتی نسخ و تحقیقات خودمان را با آنچه که در ایران انجام شده مقایسه کردم متوجه شدم که این پژوهشها تفاوتهای عمدهای با هم دارند؛ به خصوص میان تحقیقات دکتر شفیعی کدکنی با آنچه که در تاجیکستان انجام شده تفاوتهایی به چشم میخورد.
بنده در مقدمه چاپ منطق الطیر اشاره کردم که نسخ خطی موجود در آکادمی علوم تاجیکستان هم به لحاظ کمی فراواناند و هم از قدمت تاریخی قابل توجهی برخوردار هستند! از جمله اینکه: از آثار سعدی شیرازی نسخ بسیار قدیمی و کهنی در آرشیو این آکادمی موجود است. همچنین نسخه بسیار ارزشمندی از مثنوی مولانا وجود دارد که در هرات کتابت شده است.
در پایان باید تأکید کنم که آموزش، پژوهش و تهیه و انتشار آثار مختلف درباره عطار نیشابوری همچنین چاپ آثار او در تاجیکستان باعث شده است که مردم و مخاطبان مختلف از نزدیک با عطار نیشابوری آشنا شوند و وقوف بیشتری نسبت به وسعت دانش و بینش این عارف و شاعر گرانقدر پیدا کنند.