نگاهی بر اندیشههای انسانی واقسام آن
سیدمحمود کمال آرا (بنیانگذار مرکز مشترک اندیشه ورزی اکو) مینویسد: اندیشیدن و یا اندیشه را میتوان به اقسام و اشکال مختلفی تقسیم کرد که هر یک از این اقسام اندیشه میتواند برای اخذ تصمیم و یا تدوین برنامهای (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) مورد استفاده قرار بگیرد.
اندیشیدن و یا اندیشه را میتوان به اقسام و اشکال مختلفی تقسیم کرد که هر یک از این اقسام اندیشه میتواند برای اخذ تصمیم و یا تدوین برنامهای (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) مورد استفاده قرار بگیرد. به عبارت دیگر، هر تصمیمی نیازمند روش اندیشهای مناسب خود میباشد و اگر ترکیب مناسبی بین نوع تصمیم و روش اندیشه و اندیشه مورد نیاز آن وجود نداشته باشد، ساختار آن تصمیم و برنامه، کاستیهایی را به همراه خواهد داشت که ممکن است در تحقق اهداف مورد نظر نیز تأثیرات منفی بر جای بگذارد.
۱- اندیشه تمثیلی
اندیشه تمثیلی بر مبنای تشابه مجهول با معلومات پیشین صورت میگیرد. یعنی هنگامی که به مجهولی برمیخوریم به موارد مشابهی که پیشتر برخوردهایم، روی آورده و بر پایه آنها حکمی را درباره مجهول صادر کرده و از این طریق سعی میکنیم به پرسش مطرح شده پاسخ دهیم. این شکل از اندیشه، اندیشه رایج در میان مردم عادی است و از آنجا که یک مورد جزئی را مبنا قرار داده و بر پایه آن یک مورد جزئی دیگر را پاسخ میدهد، از آن به عنوان اندیشه یا استدلال از جزء به جزء رسیدن یا تمثیل یاد میکنیم. این نوع از اندیشه در جایگاه خود ارزشمند بوده و مورد استفاده پژوهش و تحقیق علمی نیز قرار میگیرد. برای مثال در فن آموزش، برای تجسم بخشیدن هر چه بهتر مطالب در ذهن مخاطبان و یا در خطابه برای درک بیشتر شنوندگان و نیز در شعر و کلام ادبی، اندیشه تمثیلی جایگاهی ویژه دارد.
۲- اندیشه استقرایی
اندیشه استقرایی، اندیشهای است که بر مبنای حرکت از معلومات جزئی به سوی معلومات کلی و برای دستیابی به نتایج کلی قابل تعمیم صورت میگیرد و به دو صورت «استقرایی تام» و «استقرایی ناقص» امکانپذیر است:
در استقرای تام تمامی افراد جامعه مورد بررسی قرار میگیرند، ولی در استقرای ناقص به سببعدم دسترسی به تمامی افراد جامعه و محدودیتهایی که وجود دارند، به نمونههایی از آن بسنده شده و حکم مربوط به آنها به تمامی افراد جامعه تعمیم داده میشود. بیشتر تحقیقات و نتایج علمی به دست آمده مبتنی بر استقرای ناقص است و به همین سبب است که در این روش اصل احتمال به جای قطعیت نشسته است. یعنی به تعبیر دیوید هیوم اگر تعداد زیادی کلاغ را در زمانها و مکانها و وضعیتهای مختلف دیده باشیم که سیاه هستند، از نظر منطقی هیچ ضمانتی وجود ندارد که کلاغی سفید رنگ یا به رنگ دیگر در آینده مشاهده نشود.
۳- اندیشه قیاسی
اندیشه قیاسی، اندیشهای مبتنی بر قضایای کلی برای دستیابی به قضیه یا نتیجهای جزئی است؛ به سخن دیگر اگر قضایای کلی را قبلاً پذیرفته و صادق بدانیم، به محض مواجهه با مسأله و مراجعه به آن قضایای کلی، پاسخهایی که فراهم میآید به طور اجتناب ناپذیر و ذاتی فرا روی ما قرار گرفته و بایستی به عنوان پاسخهای درست پذیرفته شوند. اگر قضیهای را تجزیه کنیم اندیشه قیاسی به طور کلی با گردآوری دادهها آغاز میگردد و همین که دادههای به دست آمده با یکی از قوانین یا قضایای کلی انطباق یافت، اندیشه به پایان میرسد و نتیجه حاصل میشود.
۴- اندیشه خلاق و شهودی
اندیشه خلاق، اندیشهای است که بر مبنای تخیل و شهود استوار است. در روشهایی که مطرح شد (اندیشه تمثیلی، استقرایی و قیاسی) اندیشه در چهارچوبهای خاصی صورت میگیرد که اندیشه را در محدوده خود محصور کرده و مبتنی بر خودآگاهی انسان است.
در حالی که در این نوع اندیشه، اندیشه به عرصه ناخودآگاه نیز وارد شده و بیش از خودآگاه به آن امیدوار میشود. به سخن دیگر، هنگامی که اندیشه با مجهول یا مسألهای مواجه میشود، نخست به روشن کردن ابعاد و اجزای آن پرداخته و با توجه به معلومات ذهن خود، برای دستیابی به پاسخ مورد نظر تلاش میکند و اگر موفق نشد در مییابد که ضرورتاً چنین نیست که مسأله به خوبی شناخته شده باشد یا مجموعه معلومات فعلی پاسخگوی آن باشد. از این رو از طریق شناسایی هرچه بیشتر مسأله و حذف و اضافه و ترکیب معلومات موجود به تلاش خود ادامه میدهد و در این میان نه تنها به نتایج و ایدههای جدیدی میرسد، بلکه به پاسخ پرسش خود و حل مشکل مورد نظر نیز دست مییابد.
۵- اندیشه سیستمی
اندیشمندی انسان و دقت نظر او بر پایه جزئی نگری، خواه به صورت تمثیلی یا استقرایی و یا کلی نگری به صورت قیاسی که به شکل گیری رشتههای جدید علمی نیز انجامید و به تدریج با بسط آنها انشعاب از یکدیگر را در پی داشت، از یک سو ضرورت همراهی با واقعیتهای خارجی که مستلزم به کارگیری رشتههای مختلف و پیوند علوم و دانشهای انشعاب یافته با یکدیگر بود را ایجاب میکرد و از سوی دیگر پدید آمدن علومی را به همراه داشت که زمینه ساز شکلگیری نوعی خاص از اندیشه شد که امروز به عنوان «اندیشه سیستمی» شناخته میشود. این نوع اندیشه برای درک بهتر پدیدهها و همچنین درک درست از مسائل و مشکلاتی که با طرز فکر و الگوهای ذهنی خاص خود ایجاد کردهایم، بسیار کارآمد و اثربخش میباشد. در کنار این تفاوت و ویژگی خاص روشی، امروزه به دلیل پیچیدهتر شدن جهان پیرامون ما، نیاز به اندیشه سیستمی بیشتر شده است. شاید برای اولین بار در تاریخ، ذهن بشر قادر به خلق میزانی از اطلاعات گردیده است که هیچ حافظه انسانی به تنهایی توان جذب و نگهداری تمامی آن را ندارد، زیرا امروزه پدیدههایی بروز کردهاند که به دلیل ارتباطات درونی بسیار پیچیده خود، امکان مدیریت فردی بر خود را عملاً از بین بردهاند. از همین رو، سرعت تغییرات به حدی بالا رفته است که هیچ ذهنی یارای تعقیب آن را ندارد. در چنین شرایطی اندیشه سیستمی شیوهای برای شناخت ساختارهایی است که شرایط و موقعیتهای پیچیده را به وجود میآورند و از طریق آن میتوان تغییرات عمده و یا ناچیز را تمیز داد.
اندیشه سیستمی، محقق را تشویق و ترغیب میکند که به تغییر ذهنیت و الگوهای ذهنی خود روی آورده و به جای جستجوی اطلاعات بیشتر، به ساماندهی اطلاعات موجود بپردازد. اندیشه سیستمی میتواند علاوه بر روشهای فکری مبتنی بر تخیل و تعقل، اندیشه خلاق و شهودی ما را نیز ضمیمه خود کرده و در جایگاه خود به کار گیرد. زیرا در این نوع از اندیشه بر استفاده بهینه از منابع در دسترس تأکید شده و علاوه بر خودآگاه به ناخودآگاه آدمی نیز توجه دارد.
با سپاس از راهنمایی پژوهشی سرکار خانم دکتر فیروزه رادفر، استاد دانشگاه و اندیشه پژوه