در گفتوگو با مریم صانعپور مطرح شد؛
محی الدین ابن عربی؛ مردی غرق در عشق به خداوند و مخلوقاتش
حکمت متعالیه ملاصدرا وامدار نظریه عرفانی ابن عربی است؛ بلکه از این بالاتر، عقیده دارم ملاصدرا نظریه شهودی و وجودی ابن عربی را استدلالی کرده، یعنی «اسفار اربعه ملاصدرا» علم حصولی به همان قاب قوسین قرآنی است که ابن عربی به آن علم حضوری داشت.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ امروز ۲۲ ربیعالثانی سالگرد وفات محیالدین ابن عربی است. به حکم شیخ سعدی که مرد نکونام نمیرد هرگز، گزافه نیست اگر بگوییم که او بعد از مرگ، شهرتش دو چندان شد. در ابراز عظمتِ ابنعربی همین کافیست که بدانیم، برایِ معرفی اجمالی عناوینِ کتابهایشان، باید کتابی دیگر نوشت. فصوص، فتوحات، ترجمان الاشواق، روح القدس، تجلیات الهیه، انشاء الدوائر، رساله الانوار، کتاب الاسراء الی مقام الاسری، التدبیرات الالهیه، الخیال عالم البرزخ و المثال، تفسیر القرآن الکریم، محاضره الابرار و مسامره الاخیار از جمله آثار گرانسنگ ابن عربی هستند که مریم صانعپور (عضو هیات علمی بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) از آنها نام میبرد. این استاد فلسفه در وصف حجم تاثیرگذاری ابن عربی در غرب و شرق عالم چنین میگوید: "ابن عربی را میتوان مجمع البحرین عرفانهای وحدت وجودی شرق و غرب معرفی کرد که هم به لحاظ جغرافیایی در نقطه اتصال شرق و غرب متولد شدهاست و هم به لحاظ نگرش میتوان او را نقطه پیوند معناگرایی شرق و غرب دانست." صانعپور جایگاه انسان را در نگاه ابنعربی منحصر به فرد توصیف میکند: "در آموزههای ابن عربی، انسان از آن حیث که محل دمیدن روح الهی است دارای کرامت میباشد و خود غایت خلقت است. بنابراین هیچگونه بیحرمتی و تبعیض میان انسانها به بهانههای جنسیتی، نژادی، فرهنگی و دینی مجاز نیست." برای آشنایی بیشتر با هویت فکری محیالدین ابن عربی ادامهی این گفتگو را بخوانید.
محی الدین ابن عربی را با عنوان سلطان العارفین میشناسیم. در سبک و سیاق زندگی او چه اتفاقی رخ میدهد که حتی مشایخ بزرگ زمان، برای دیدار نزد او میروند؟ آیا صرفا سیر و سلوک عارفانه، او را بلندآوازه میکند یا قلمی که به دست گرفت؟ ابن عربی در عرفان نظری و عملی تأثیرات بیبدیلی داشت. در مورد تأثیرات او در این دو حوزه بگویید.
جاودانگی ابن عربی از سنخ جاودانگی حافظ است. این هر دو به علت انس با مفاهیم فرازمانی و فرامکانی قرآن دارای ارزش و اعتباری فرازمانی وفرامکانی شدهاند. ابن عربی نیز مانند حافظ دارای شأنی جهانی است؛ زیرا آموزههای عرفانیاش رنگ و بوی نَفَس رحمانی را دارد که در سراسر قرآن با ترجیعبند «بسم الله الرحمن الرحیم» نه فقط مسلمانان بلکه همه انسانها را از رحمت الهی سرشار میکند و به رحمت و رأفت با سایر انسانها و همه مخلوقات الهی فرامیخواند.
رمز محبوبیت، تأثیرگذاری و جاودانگی ابن عربی در این است که جهانشناسی وی با «نَفَس رحمانی» خداوندی آغاز میشود که گنجی مخفی بود و میخواست با مهرورزی به مخلوقاتش شناخته شود. بنابراین از روح خود به آدم دمید و نیز رحمِ هر زن بارداری را محل هبوط نفخه رحمانی خود کرد تا مهرورزی را در ذات آدمی غرس کند و جهان انسانها را از عشق و صلح و دوستی آکنده سازد. فصوص، فتوحات، ترجمان الاشواق، روح القدس، تجلیات الهیه، انشاء الدوائر، رساله الانوار، کتاب الاسراء الی مقام الاسری، التدبیرات الالهیه، الخیال عالم البرزخ و المثال، تفسیر القرآن الکریم، محاضره الابرار و مسامره الاخیار و سایر آثار ابن عربی همگی حدیث همان رحمت و عشق ازلی و ابدی خالق به مخلوقاتش هستند. سیطره رحمت الهی در آثار ابن عربی موجب محبوبیت او در تاریخ و جغرافیای انسانی شده است؛ زیرا ذاتِ انسان خواهان مهر و دوستی است و با قهر و دشمنی سرِ ناسازگاری دارد.
پرسیدهاید که آیا سلوک عارفانه ابن عربی او را مشهور ساخت یا نوشتههایش؟ خدمتتان عرض میکنم نظریهی عرفانیِ ابن عربی که حاصل فناشدنش در بقای قرآنی بود، در قلمش بقا یافت و جاودانه شد و توانست مخاطبانش را در هر دورانی فانی در عرفان الهی سازد تا باقی به بقای الهی شوند. ابن عربی که متولد اندلس یعنی غرب جهان اسلام بود با نوشتههایش، نه فقط میان مومنان شرق و غرب جهان اسلام، بلکه میان معناگرایان و صلحطلبان شرق و غرب عالم پیوند برقرار کرد و این به خاطر معجزه قلمش بود که وامدار پیام رحمانی خداوند در قرآن است. بنابراین نه فقط سلوک فردی، بلکه نظریه پردازی عرفانی او که در قلم استمرار یافت منجر به هویت جمعی عارفانهای شد که در آراء فلاسفه و متفکران و حتی در اشعار شعرایی فرازمانی و فرامکانی چون مولوی، هویتی جمعی یافت.
آن چنانکه از مرحوم آیتالله سیدعلی قاضی (استاد مرحوم علامه طباطبایی) نقل شده، شیخالاکبر ابنعربی، از "کاملین" هستند. آقای قاضی همچنین در خصوص تأثیرپذیری ملاصدرا از ابن عربی گفتهاند که ملاصدرا هر چه دارد از ابن عربی دارد. شما تا چه میزان حکمت متعالیه را وامدار ابن عربی میدانید؟
بله بنده هم معتقدم حکمت متعالیه ملاصدرا وامدار نظریه عرفانی ابن عربی است؛ بلکه از این بالاتر، عقیده دارم ملاصدرا نظریه شهودی و وجودی ابن عربی را استدلالی کرده، یعنی «اسفار اربعه ملاصدرا» علم حصولی به همان قاب قوسین قرآنی است که ابن عربی به آن علم حضوری داشت. در اینجا به چند نمونه از تأثیرات مبنایی نظریه عرفانی ابن عربی بر حکمت متعالیه ملاصدرا اشاره میکنم:
الف) در مبحث تجرد عالم خیال که محور نظریه عرفانی ابن عربی است، ملاصدرا وامدار ابن عربی است. علاوه بر اینکه ملاصدرا به ضرورت نگرش فلسفیاش از تواناییهای قوه خیال در قوس صعودی سخن گفتهاست. به این ترتیب مبحث وجودشناسانه ابن عربی که مربوط به قوس نزول است با استدلالهای معرفتشناسانه ملاصدرا که مربوط به قوس صعود است تکمیل شده تا قاب قوسین کامل شود؛
ب) ملاصدرا متأثر از ابن عربی، معتقد است طبق قاعده «الواحد» اولین صادر از وجود واجب همان وجود منبسط است و قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» که منشأ فلسفه اصالت وجودی است، و نیز نظریه «حرکت جوهری» صدرا تحت تأثیر مستقیم «نظریه وحدت وجود» ابن عربی است که به گونهای استدلالی تبیین شدهاست؛
پ) نقطه آغاز نظام اسمایی ملاصدرا همان مبحث اعیان ثابته در شهودات ابن عربی است؛
ت) مبحث سرّ قَدَر و رابطهاش با قضاء الهی در فلسفه صدرایی تابع ثبوت اعیان در نظریه عرفانی ابن عربی است؛
ث) مبحث رابطه تشکیکی میان حقیقت وجودی نَفَس رحمانی با رقیقت وجودی ممکنات در فلسفه صدرایی نیز استدلالیسازی نظریه عرفانی ابن عربی در مورد تنزل وجود از حضرت جبروت به عالم ناسوت است؛
ج) مقام برزخیت و وساطت انسان کامل یعنی نقش محوریش در قوس نزولی وجود، و نیز در قوس صعودی بواسطه ایمان و عمل صالح، وامدار نظریه ولایت انسان کامل در آموزههای ابن عربی است که «خلیفه الله» قرآنی را ترسیم کردهاست؛ همان انسانی که از حیث مادی میتوان او را «عالم صغیر» تلقی کرد که مضاهی «عالم کبیر» است؛ اما در صورت ارتقای به مقام فنا در بالاترین نقطه قاب قوسین تبدیل به «عالم کبیر» میشود که جهان ناسوت در رابطه با او «عالم صغیر» نامیده میشود.
از دیدگاه ملاصدرا مقامات ابن عربی حتی از فارابی و ابن سینا والاتر است؛ ملاصدرا چه نزد ابن عربی یافته بود که نزد فارابی و بوعلی سینا نمیدید؟
با توجه به اینکه ملاصدرا حکمت متعالیهای را نظریهپردازی کرد که به ضرورت حکمت بودنش و متعالی بودنش مستلزم معرفت قرآنی و شهودات عرفانی بود، لزوماً شهودات عرفانی – قرآنیِ پدر عرفان نظری یعنی ابن عربی، نسبت به مباحث صرفاً عقلانی فارابی و ابن سینا برایش موضوعیت و جاذبه بیشتری داشت؛ زیرا ملاصدرا میخواست طرحی نو در تاریخ فلسفه بیاندازد. بنابراین تلاش کرد تا «محتوای» حکمت نوری و وجودی را در «قالب» استدلالهایی تبیین کند که روش آن استدلالها در فلسفه یونانی شکل گرفته بودند و در فلسفههای مشایی فارابی و ابن سینا بومیسازی شده بودند. بنابراین علاوه بر تعاملات فراوانی که با فارابی و ابن سینا داشت، وجهه نظرش را معطوف به نظریه شهودی - عرفانی ابن عربی کرده بود که ریشههای حکمتآمیزش در معرفت تعالیطلب قرآنی محکم شده بود.
او در جهان غرب هم شناخته شده است. معارف ابن عربی در غرب در کدامین دوران و به چه سبک و سیاقی تأثیرگذار شدند؟
همانطور که در پاسخ به سوال اول عرض کردم ابن عربی را میتوان مجمع البحرین عرفانهای وحدت وجودی شرق و غرب معرفی کرد که هم به لحاظ جغرافیایی در نقطه اتصال شرق و غرب متولد شدهاست و هم به لحاظ نگرش میتوان او را نقطه پیوند معناگرایی شرق و غرب دانست. علاوه بر این ابن عربی به علت نگرش وحدت وجودیش نقطه پیوند میان عرفان ادیان غربی یا ابراهیمی، با عرفان ادیان شرقی نیز هست. در سالهای اخیر معرفی عرفان نظری ابن عربی توسط هانری کربن در کتابهای Creative Imagination و نیز ویلیام چیتیک در کتابهای The Sufi Path of Knowledge و Imaginal Worlds نقش شایانی در ایجاد ارتباط میان عرفان شرق و غرب ایفا کردهاست.
میخواهیم از ابن عربی درس اخلاق و زندگی درست را بیاموزیم تا از پیچ و تابهای زندگانی در امان باشیم. از کجا و چگونه باید شروع کرد؟
با توجه به اینکه عصر کنونی عصر ارتباطات نامیده شده است و مدارای اخلاقی حتی با دشمنان، مهمترین اصل اخلاق ارتباطی است؛ نگرش رحمتگستر، هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی، مهمترین آموزهای است که میتوان از ابن عربی آموخت و شاهبیت غزل تعامل با انسانها، حیوانات، گیاهان و حتی جمادات قرار دارد. ابن عربی در تعابیری شاعرانه نه فقط هر یک از انسانها را مظهر نامی از نامهای پروردگار رحمان میداند، بلکه به تبع معارف قرآنی حتی جمادات را مظاهر برخی از اسماء خداوند تلقی میکند؛ وی نگاهی عارفانه و عاشقانه به مخلوقات خداوند دارد تا جاییکه هر یک از اجرام آسمانی را فرشتهای از فرشتگان خداوند میانگارد. چنین نگرشی برای همه موجودات ارزش و احترام قائل است و به هیچ موجودی نگاه ابزارانگارانه ندارد؛ چه رسد به انسان که در آموزههای ابن عربی، انسان از آن حیث که محل دمیدن روح الهی است دارای کرامت میباشد و خود غایت خلقت است. بنابراین هیچگونه بیحرمتی و تبعیض میان انسانها به بهانههای جنسیتی، نژادی، فرهنگی و دینی مجاز نیست.
گفتگو: سیدمسعود آریادوست