مهام میقانی:
ریشه تئاتر مستند در عدالتخواهی نهفته است
مهام میقانی نویسنده و پژوهشگر تئاتر درباره نوتاریخگرایی و تئاتر مستند گفت: تئاتر مستند ریشهاش در یک عدالتخواهی نهفته است. لحظه تولد تئاتر مستند از تئاتر رسمی از غیر داستان بسیار به هم نزدیک است.
به گزارش ایلنا، در تازهترین برنامه بندباز تاملاتی درباره تئاتر ایران که در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود، نیلوفر ثانی کارشناس با مهام میقانی نویسنده و پژوهشگر تئاتر درباره نوتاریخگرایی و تئاتر مستند به صحبت پرداخت. در بخش اول این گفتگو چهار دهه همراهی و مطالعه تاریخ تئاتر خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخته شد و بخش دوم آن نیز به جلسه بعدی موکول شد.
میقانی در ابتدای این گفتگو درباره تئاتر مستند اظهار کرد: تئاتر مستند در دو مقوله میگنجد، یکی تکوین نشده و دیگری آغاز رسمی هنر؛ با این تعریف آغاز رسمی هنری که امروز تئاتر مستند آن را مینامیم به بعد از انقلاب اکتبر شوروی میرسد که رشد و تکوین تئاتر مستند را آنجا میبینیم. اما پیش از آن در میانه قرن نوزدهم بود که چون آگاهی در آن وجود نداشت، نتوانست شکل بگیرد. میدانیم که رمان از محدوده قرن 16 و 17 شکل گرفت، اما پیش از آن داستانهای عاشقانهای وجود داشت که رمان به شکل رسمی نبود، اما باعث پیدایش آن شد.
این پژوهشگر ادامه داد: لزوما انقلاب اکتبر یا فعالیت گروه لباس آبیها در شوروی باعث شکل گیری آن تئاتر مستند نشد، بلکه سمینارهایی در اروپا و امریکا بود که این موج را شکل داد. ما چیزی به نام تئاتر داشتیم اما چه شد که عدهای فهمیدند که میتوانند نوعی سخنرانی را با ویژگی تئاترال ترکیب کنند و به تئاتر مستند برسند. در واقع جنبش فمینیستی آمریکای شمالی و انگلستان یک کار بسیار مهم کرد. از آنجایی که به آنها سالن داده نمیشد، در میادین کوچکتر شهرهای بزرگ جمع میشدند و چیزی شبیه تئاتر رخدادی یا پارتیزانی که بعدها شکل گرفته بود را اجرا میکردند. آنها ناگهان و با نمونه میرفتند و سعی میکردند خطابهای را ارائه دهند. امروز ما به آن پرفورمنس میگوییم اما در آن زمان اینگونه نبود، در آن هنگام تئاتریها هم در این میان بودند و چون از سالنهای عظیم محروم بودند دریافتند که میتوانند این کار را انجام دهند. تئاتر مستند ریشهاش در یک عدالتخواهی نهفته است. لحظه تولد تئاتر مستند از تئاتر رسمی از غیر داستان بسیار به هم نزدیک است.
در ادامه میقانی در پاسخ به پرسش ثانی که تئاتر مستند مواردی را مطرح میکند که از جهان انسانی است، کجا این مسائل به تئاتر مستند ورود میکنند، توضیح داد: تئاتر مستند رویکرد سیاسی داشت؛ همانطور که پیشتر نیز عنوان کردم لباس آبیها کارگر بودند و در زمانی زیست میکردند که تئاتر وجه رسانهای خود را از دست نداده بود و بسیاری از مردم با وجود آنکه سواد میدانستند، اما روزنامه نمیتوانستند بخوانند و خبرها به افرادی که در حاشیه بودند نمیرسید. این گروه ابتدا برای این که حاشیهنشینان مطلع شوند انقلابی شکل گرفته است، این کار را انجام دادند و تیتر اخبار آن روزها در روزنامهها را برای مردم محلی مناطق دیگر اجرا کردند.
او بیان کرد: زمانی که اروین پیسکاتور به عنوان شکل گیری تئاتر روایی شد، چهار گروه از لباس آبیها در این زمینه فعال بودند و او از آنها دعوت کرد تا به آلمان بیایند چرا که شگفت زده بود از این که آنها از قطعات روزنامه استفاده میکردند و آن را به صحنه تئاتر آوردند. همین موجب شد که مالتی مدیا نیز به این فضا وارد شود. بخشی از این گروه ماندند و بخشی دیگر برگشتند، ولی در آن زمان رنگ آبی تبدیل به رنگ سلطنت شده بود و نمیشد دیگر با این رنگ ادامه دهند. انقلاب اکتبر باعث شد سلطنت به رنگ سرخ برسد و دیگر نمیشد از رنگ آبی بهره ببرد. چون دیگر اجازه کار راحت نداشتند. به این ترتیب پیسکاتور گروهی تشکیل داد و درباره سرنوشت کارگران معدن کار کرد.
میقانی همچنین گفت: در جنبشهای فمینیستی نیز سخنوری را با المانهای تئاترال درآمیختند و میخواستند امکانات قانونی برای خود فراهم کنند. گروههای امریکایی از نتایج این اقدامات تئاتری شکل دادند و سبکی به شکل رسمی ایجاد شد به نام روزنامه زنده؛ گرچه کار لباس آبیها نیز میتوانست این نام را بگیرد، اما چون پیوستگی با آکادمی نداشتند این عنوان را نگرفتند. در امریکا شرایط متفاوت بود چرا که آکادمیستها و تئاتریها با هم همراه شدند و این عنوان شکل جدی به خود گرفت. این شیوه اجرا در آمریکا درباره کشاورزان و در انگلستان درباره کارگران بود.
او توضیح داد: در ادامه تئاتر تجسسی شکل گرفت که تئاتر را تبدیل به آیین شبانهای کرد که مردم به عنوان هیئت منصفه در آن دادگاه حضور داشتند. به عنوان مثال اجراهایی که در سال 1937 انجام شد بدون بخش سپردن لباس اجرا شد. سپردن لباس یکی از مهمترین بخشها در تئاتر اروپا بود، چرا که تماشاگران از گروه اغنیا بودند و تئاتر تجسسی اینگونه نبود. چون تماشاگران از این گروه نبودند، البته که مخاطبان متفاوتی از بخشها یا شهرهای مختلف میآمدند و رایها یکسان نبود. در آستانه جنگ جهانی دوم تکنولوژی ورود کرد و این برتری بود که بسیاری از مسائل را در هم فرو برد و گروههای ملیت گرایانه ایجاد شد. در سال 1945 اندیشههای تئاتر مستند در شمال آفریقا و خاورمیانه رسیده بود که البته هنوز به ایران نیامده بود.
این پژوهشگر بیان کرد: سلبریتی کشورهای خاورمیانه لبنان خیلی زودتر از کشورهای منطقه تحت تاثیر تئاتر مستند قرار گرفت. مهاجرت یهودیان در اروپا در محدوده جنگ جهانی دوم به طرز جالبی در هر هنری خاصه در ادبیات و تئاتر دست اندرکار بودند و در زمان جنگ به آمریکا گسیل یافتند. وقتی هنرمندان از اروپا بیرون آمدند یکی از راههای اصلی مهاجرت آنها کازابلانکا و جنوب اسپانیا بود و چون کشتیها کم و بازرسیها زیاد بود، هنرمندان یهودی مجبور بودند صبر کنند و یا مخفی شوند و یا اگر پیشینهای داشتند که به کورههای آدم سوزی نمیروند می ماندند و منتظر. حضور آنها در کازابلانکا و جنوب اسپانیا یک تقارن با هنر عربی داشت. در مراکش پس از جنگهای صلیبی چندین دوره پاک دینی اتفاق افتاد و مذهب مردم مراکش تغییر کرد که در معماری، معابد و حتی زبانشان دیده میشود.
در ادامه ثانی با بیان این پرسش که چرا باید بیش از کشورهای دیگر درباره خاورمیانه و شمال آفریقا صحبت کنیم، میقانی را به چالش کشید و او در پاسخ گفت: از میانه دهه 80 میلادی نوعی تفکر وارد نقد تاریخی شد که خیلی خلاصه و عوام گرایانه بود. چرا که معتقد بود تاریخ توسط فاتحان نوشته شده و همواره مغلوبانی بودند که در روایتهای تاریخی نادیده گرفته شدند. یکی از عمدهترین راههای مطالعات اجرا تطبیقی است که درمورد ملتهای مشابه با جنبشهای مشابه است. فرقی که ما با ممالک دیگر داریم جنبشهای پیشتازانه تئاتری در کشور ماست که در دهه 40 و 50 خورشیدی با نگاه مستقیم حاکمیت رخ داده است. حاکمیتی که کارگاه نمایش تاسیس میکند عملا تئاتر آوانگارد را با تئاتر گلخانهای پیوند میزند و این عکس اتفاقی است که در کشورهای دیگر رخ داده است. آنجا وقتی مطالعه میکنید میبینید که پای دولت اینقدر وسط نیست و جنبشها علیه حاکمیت هستند. دولت نه تنها کمک نمیکرد بلکه آنها را سانسور نیز میکرد. ما در کشورمان با حاکمیتی مواجه بودیم که با زور هم که شده سعی در نوگرایی داشت و خیلی زود از بین رفت و فرهنگ جدیدی جایگزین شد. این مطالعه نشان میدهد که چقدر واپسگرا بودیم و چطور گلخانهای تئاتر مستند را وارد کردیم. ما در حوزه ادبیات و تئاتر جزو ممالک حاشیهای بودیم و بار بزرگی از تکوین هنرهای مدرن بر دوشمان نبوده و به شکل معکوسی در کشورمان این هنرها را پیش بردیم. سالهای زیادی از شکسپیر غافل بودیم و از مولیر بیشتر استفاده کردیم و بعد در دهه 40 نوگرا شدیم. اما در کشورهای اطراف که مذهب و سرنوشتشان با ما یکی است میبینیم که دستخوش تفاوتهایی هستیم.
او در خاتمه بخش اول این گفتگو عنوان کرد: شکنر در تئوری آستانهای معتقد است که کشورهای عرب در این موقعیت آستانهای قرار دارند و نه سنت و مذهب. این موقعیت سنتی و آیینی است که تلاش میکند وقتی از یک موقعیت به موقعیت جدید میرود این تثبیت را جشن بگیرد و بدرقه شود. مثل ازدواج ؛ جوان خاورمیانهای که از خانواده دور شده و موقعیت خوبی دارد، اما ازدواج نکرده است به نوعی در موقعیت آستانه قرار دارد چرا که هنوز نمیداند کاملا از خانواده جداست یا وابسته.
لازم به یادآوری است بخش دوم این گفتگو در نشست بعدی بندباز ادامه خواهد یافت.