در گفتوگو با حسین فریدونجاه مطرح شد؛
«کاشف» خشونت، ترس و هیجان را توامان دارد/ برای روایتِ تجربههای تلخ رئیس بخش تشریح پزشک قانونی ناچار از داستانسرایی شدیم
کارگردان مستند «کاشف» معتقد است پرداختن به برخی سوژهها که ذات ملتهبی دارند، ناخودآگاه در متن کار تاثیرات خودش را بر جای میگذارد.
به گزارش خبرنگار یلنا، مستند «کاشف» به کارگردانی حسین فریدونجاه و تهیهکنندگی مهدی مطهر از شهریور سال جاری به صورت آنلاین در «خانه مستند» اکران شد. این مستند با نگاهی واقعی به پزشکی قانونی نفوذ کرده و روایتگر پرونده و صحنههایی کمتر دیده شده از درون این مرکز مهم قضایی در کشور است. در پوستر این مستند نوشته شده است «روایتی از آدمهای گمشده پشت حصار مرگ». همین تعبیر باعث میشود تا در مواجهه اول با این مستند با نگاهی رمزآلود و ترسناک به وقایع کاملا واقعی آن نگاه کرد. به همین منظور با سازنده «کاشف» به گفتگو پرداختیم که در ادامه میخوانید:
حسین فریدونجاه سازنده «کاشف» مطرح کرد که در ابتدا از سمت قوه قضاییه سفارش ساخت این مستند را گرفته است و سپس با کمی فضاسازی و نگارش فیلمنامه، آن را به مستند سینمایی تبدیل کرده است. این کارگردان معتقد است که جزو اولین نفراتی بوده که توانسته اعتماد مسئولین را در یکی از حساس ترین مراکز قوه قضاییه جلب کند تا روایتی واقعی از اتفاقات و نادیدههای آن را به تصویر بکشد.
چطور به این فکر افتادید که مستندی با موضوع پزشکی قانونی بسازید که کمتر کسی تا امروز سراغ آن رفته است؟
در مرحله اول، کار سفارشی بود و قوه قضاییه تمایل داشت تا عملکرد پزشک قانونی رسانهای شود و به اطلاع عموم برسد. در همان زمان اصرار داشتم که مستند، کمی داستانیتر با فضاسازی بیشتری باشد و جلسات متعددی را با مدیران پزشک قانونی و قوه قضاییه برگزار کردیم و به بحث در این باره پرداختیم. در واقع سوژههای پزشک قانونی ماهیت تلخی دارند و ممکن بود مخاطب ارتباط برقرار نکند به همین دلیل، مستند را با فضای داستانی تلطیف کردیم و فیملنامه را برای آن نوشتیم و طرح اولیه را به سمت مستند سینمایی بردیم. آقای محمدجواد هدایت رئیس بخش تشریح پزشک قانونی تهران، جزو مدیرانی بود که در جلسههای سوژهیابی ما حضور داشت و طی این رفت و آمدها رفاقتی بین ما شکل گرفت که در نتیجه ایشان به عنوان سوژه اصلی به مستند اضافه شد و به تبع خودشان هم مشتاق بودند. فیملنامه را طبق شخصیت محمدجواد هدایت نوشتیم و قصه را از این سمت پیش بردیم تا به بخشهای مختلف رسیدیم. برای اینکه بتوانیم به فضاسازی یک مستند سینمای برسیم خیلی تلاش کردیم و چندصد پرونده مختلف را با کمک دوستان از ابتدا تا انتها مطالعه کردیم تا به درک درستی برای نوشتن فیلمنامه کار برسیم. موضوعات و سوژههای زیادی داشتیم اما واقعیت این بود که شخصیت آقای هدایت باعث شد تا مستند را با صدا و و روایت ایشان جلو بریم.
تمام اتفاقات مرتبط به محمدجواد هدایت براساس واقعیت بود؟
خیر کمی درام را وارد آن کردیم مانند آخرین روز کاری و آخرین پروندهای که بررسی میکند. به هر حال برای اینکه مخاطب با شما همذات پنداری داشته باشد و مخصوصا در این دست از کارها که شاید کمی تصاویر دلخراش هم باشند نیاز بود تا یک داستان و خط سیری برای شخصیت ایجاد کنیم. از همین رو یک مقدار کار را شبیه مستند داستانی درآوردیم تا هم بر جذابیت کار افزوده شود و هم اینکه قصه کشش این را داشته باشد که تا آخر مخاطب را نگه دارد. در مورد اینکه کار لحظهها و موقعیتهایی دارد که کمی دلهرهآور و ترسناک است به این مربوط میشود که اساسا سوژه (پزکی قانونی) ملتهب است. هر روایتی در پزشکی قانونی آنقدر برای مخاطب ناشناخته است که گاهی به همین دلیل ترسناک هم بشود. ما در بین مستندهایی که تا امروز کار شده است تا این میزان به ابعاد مختلف پزشکی قانونی و کارکرد آن از نزدیک ورود نکرده بودیم. به نظرم کاشف جزو اولین کارهایی محسوب میشود که این امکان را داشته تا به دل این مرکز وارد شود و آن را برای مخاطبان کنجکاو به واکاوی کند.
پزشک قانونی سوژهای است که کمتر در سینمای مستند ایران به آن پرداخته شده، آیا این مسئله راه را برای شما هموارتر و دستتان را برای روایتهای جدید بازتر کرد؟
ساختار قوه قضاییه، بسیار خشک و مقرراتی است و به راحتی اجازه ورود به خیلی از مسائل را نداشتیم. همان طور که گفتم حدود ۱۵-۱۶ جلسه با مسئولان و مدیران به گفتگو پرداختیم تا اینکه توانستیم مجابشان کنیم همکاری کاملی با ما داشته باشند. همانطور که گفتید هرکسی برای ساخت اثر به سمت پزشک قانونی نمیرود. کمااینکه در نگاه عموم بیشتر موضوع تشریح در پزشک قانونی به ذهنها خطور میکند در صورتی که شاید تنها ۵ درصد کار آنها تشریح باشد و ۹۵ درصد دیگر، کارها و مسائل مهم و پیچیدهای است که تا به حال عمومی نشده است. بسیاری از پروندههای پزشکی قانونی مروبط به مسائلی غیر از تشریح است که همه آنها نیز از حساسیت و دقت بالایی برخورداراند. اهمیت کار این مرکز زمانی مشخص میشود که کار آنها برای مردم واضح و مشخص شود.
کارهای پژوهشی چقدر به ساخت «کاشف» کمک کرد؟
برا کارهای پژوهشی همراه نویسنده بیش از هزار پرونده را مطالعه کردیم و از بین آنها به ۱۰۰ پرونده رسیدیم که موضوع و جذاب ویژهای داشتند. آنها را به اصطلاح چلاندیم تا حدود ۳۰ پرونده نهایی رسید که بتوانیم در زمان محدود مستند، به آنها بپردازیم. به صورت شبانه روزی پروندههایی را خواندیم و جدا کردیم که برخی هنوز حتی در پزشکی قانونی هم حل و فصل نشده بود و خیلی پیچیده و چند وجهی بودند.
در این خلال به گنجینهای از سوژهها دست پیدا کردید که برای عموم قابل دسترسی نیست.
بله، برخی پروندهها به قدری جذابیت داشتند که قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را داشتند و گاهی پیچیدگی آنها به حدی زیاد میشد که پزشک قانونی را برای حل به چالش کشیده بود و به تصویر کشیدن آنها بسیار کار را جذاب کرده است. برخی از این سوژهها آنقدر بکر و غیرقابل باور بودند که دلم نیامد خیلی راحت آنها را در این مستند جای دهم و دوست دارم که حتی از آنها فیلمنامه مستقلی استخراج کنم.
چه زمانی تولید مستند را آغاز کردید؟
تولید کار در سال ۹۸ و قبل از ماجرای کرونا بود. ما در آن زمان حتی قبل از کرونا ماسک زدن را آغاز کرده بودیم و چون در هر کدام از سالنهای پزشکی قانونی که میرفتیم استفاده از وسایل بهداشتی لازم بود. حقیقتا دیدن برخی صحنهها و لوکیشنها برای خود ما هم سخت بود که قبل از کار همچین تصوری را نداشتم.
مستند «کاشف» چه چالشهایی برای شخص شما به همراه داشت؟
در این پروژه من پا به مکانهایی گذاشتم که شاید یک فرد در طول زندگیاش به دلیل وجود حساسیتهای بالا اجازه ورود به آنها را نداشته باشد. تمام تجربههایی که داشتم منحصربهفرد بود و اگر درگیر ساخت «کاشف» نمیشدم، هیچگاه آنها را تجربه نمیکردم. برای مثال یکبار وارد سالن ۵۰۰ متری تشریح شدم با حدود ۲۵ تخت بلندِ یک و نیم متری آهنی که روی همه آنها جنازه بود. بالای سر جنازهای ایستادم و دقایقی فقط نگاهش کردم؛ جوانی بود هم سن و سال من که فقط فرقمان این بود که او کاملا از زندگی قطع شده بود و اختیار چیزی نداشت. وقتی مسئول آن قسمت او را جابهجا میکرد و او هیچ ارادهای از خود نداشت واقعا همه ما در پشت صحنه حال عجیبی را تجربه میکردیم. درکل ساخت کاشف حس بسیار عجیبی داشت که فکر میکنم در زمان دیدن فیلم به مخاطبان هم منتقل میشود.
قطعا تاثیری که سوژه بر سازنده دارد، در اثر هم به بیننده القا میشود. مخاطبها پس از تماشای «کاشف» چه نظری داشتند؟
بله، برخی اذعان داشتند که خشونت کار زیاد است و ممکن است زننده باشد اما برای افرادی که علاقه به موضوعهای جنایی دارند، مستند جذابیت و تازگی داشته و بازخوردهای خوبی گرفتیم. موضوع ما در این مستند ذات هیجان برانگیز و کمی ترسناکی دارد که نمیشود آن را کاری کرد. دقیقا خیلی از فیلمهای سینمایی هم در همین گونه هستند. اما قطعا مخاطبانی قابل توجهی وجود دارند که با حس کنجکاوی زیاد حاضر به دیدن و واکاوی این دست از کارها هستند.
باتوجه به ورود و تجربهای که در پزشک قانونی داشتید، وضع ما در این حوزه به چه شکل است؟ به لحاظ تخصصی و حرفهای حرفی برای گفتن در سطح جهان داریم؟
علم پزشکی در پزشک قانونی به قدری دقیق است که میتوان گفت «مو لای درز نتیجه کار نمیرود» و باید بگویم که افرادی که در آنجا کار میکنند کاملا به کارشان مسلط هستند و درصد خطای نزدیک به صفری دارند. تاجایی که من اجازه ورود داشتم، متوجه شدم که دستگاههای مورد استفاده در پزشکی قانونی بسیار گران هستند و تخصصیاند و به دلیل این که در حال حاضر تحریم هستیم، با دشواری به دست میآیند. بسیاری از ابزارها در پزشکی قانونی وارداتیاند و امکان تولید آنها به دلیل مقرون به صرفه بودن در کشور وجود ندارد به همین خاطر از خارج از کشور خریداری میشوند.
در آخر بگویید که مستند «کاشف» را برای نمایش در جشنوارههای داخلی و خارجی ارسال نمیکنید؟
در نظریم داریم تا امسال، کار را در جشنوارههای داخلی نمایش دهیم؛ اما به دلیل موضوع تخصصیای که دارد و منتسب به قوه قضاییه است، برای اکران و شرکت در جشنوارههای خارجی حساسیتهایی وجود دارد. ممکن است با کمی تغییر در برخی سکانسها آن را در خارج از کشور هم اکران کنیم.