در گفتوگوی ایلنا با محمد مرادی مطرح شد؛
دستاندازی صاحبان قدرت و مکنت به حوزه ترجمههای قرآنی/ گاه انتقاد از ترجمههای اشتباهِ قرآن مشکلساز میشود/ استخاره با "خوب" و "بد" مندرج در صفحات قرآنی چه حکمی دارد؟
من دقیقا از انگیزههای مترجمان اطلاعی ندارم و قاعدتا هم نباید به انگیزهها کاری داشته باشیم. آنها را به قضاوت علم، و خدا میسپاریم، اما گاهی واقعاً بازار آشفته درست میشود و برای خوانندگان، سردرگمی ایجاد میگردد. نباید به زور و اجبار مانع کسانی شد که برای ترجمۀ قرآن سرمایهگذاری میکنند. اما خود آنان باید متوجه عظمت و حساسیت کار باشند و کار را به اهلش واگذار کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، "اگر گفتنی بود که میگفتم! اجمال مسأله این است که کسانی هستند که از نقدِ ترجمهشان بهرغم وجود مشکلات در آنها ناخرسند میشوند و موقعیتی هم برای برخورد دارند." این بخشی از سخنان محمد مرادی (قرآنپژوه و استاد دانشگاه قرآن و حدیث) است که در خصوص عواقب انتقاد از ترجمههای بعضا اشتباه قرآن کریم مطرح میکند. وی تصریح کرد: "من انگیزهخوانی نمیکنم و اصولا این کار را نمیپسندم. اما از سوی دیگر هم واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. کسانی هستند که حوزۀ کاریشان ادبیات عرب و تفسیر نیست؛ با این وصف بدون هیچ پیشینهای وارد ترجمۀ قرآن میشوند." این قرآنپژوه در خصوص حضور صاحبان قدرت و مکنت در حوزهی ترجمهی قرآن کریم ابراز داشت: "عموما صاحبات قدرت و مکنت، همواره برای بازارگرمی، از ابزار مقدس هم استفاده کردهاند و میکنند. اینجا هم یکی از آنجاها است. امیدواریم طمع ورزان به این ساحت، از آن فاصله بگیرند، و زمینه را به اهلش واگذار کنند."
در ترجمه غالبا این مساله عنوان میشود که بخشی از مفاهیم موجود در اثر اولیه، در ترجمه منعکس نمیشود. لذا همیشه افراد تشویق میشوند که مطالب را با همان زبان اصلی مطالعه و بررسی کنند. به نظر شما چنین اتفاقی در مورد ترجمههای قرآن کریم به زبان فارسی رخ داده است یا خیر؟
اولا واقعیت این است که ترجمه، یک تجربۀ خوب بشری است. وقتی کسانی با متنی سر و کار دارند که به زبان آنها نیست و خود را ناگزیر به استفاده از آن میدانند، باید راهی برای ورود به آن و فهم و استفادهاش پیدا کنند. از این رو، بشر به تجربه دریافته که راهش استفاده از کسانی است که زبان متن را میفهمند و میتوانند، به صورت شفاهی و یا به صورت کتبی، به جویندگان و علاقهمندان کمک کنند.
ثانیاً، قرآن هم، مانند هر متن دیگری، ساختار و ادبیاتی دارد، و مفردات و عبارتهایش در قالب آن ادبیات سامان یافته و از تعبیرهایی استفاده کرده که در زبانهای مقصد، ای بسا معادل مناسبی نداشته باشد و برای فهم آنها باید از توضیحاتی استفاده شود. یعنی برگردان متن عربی قرآن با ترجمۀ لفظی به زبان مقصد، اصلا گویایی لازم را برای فهم منظور ندارد. از این رو است که مترجمان، برای قابل فهم کردن، غالبا از افزوده استفاده میکنند. من فقط یک نمونه، از چند آیه کوتاه به ظاهر ساده برایتان از دو ترجمه ذکر میکنم تا به روشنی معلوم شود که در ترجمه چه اتفاقاتی میافتد. من برای این کار از دو ترجمۀ دو عالم حوزی بهره میگیرم. آیههای 7 تا 11 سورۀ مرسلات چینین هستند: إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ(7) فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ(8) وَ إِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ(9) وَ إِذَا الجِْبَالُ نُسِفَتْ(10) وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ(11). در ترجمۀ این آیهها چنین نوشته شده است:
که آنچه به شما (درباره قیامت) وعده داده میشود، یقیناً واقعشدنی است، (7)
در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند، (8)
و (کرات) آسمان از هم بشکافند، (9)
و در آن زمان که کوهها از جا کنده شوند، (10)
و در آن هنگام که برای پیامبران (به منظور ادای شهادت) تعیین وقت شود، (11)
این، عین ترجمۀ آقای مکارم شیرازی بدون کم و کاست است. کلمات و عبارتهای بین دو هلال افزوده مترجم بر متن است.
نمونۀ دیگر، ترجمۀ مرحوم آقای مشکینی از همین آیات است:
7 که آنچه بدان وعده داده میشوید (روز قیامت) به یقین واقع شدنی است،
8 پس آن گاه که ستارگان محو شدند،
9 و آن گاه که آسمان بشکافت،
10 و آن گاه که کوهها از جاى کنده شدند،
11 و آن گاه که فرستادگان (خدا) وقت حضورشان (در محاکمه امت و شهادتشان برای آنها) معین گردید (قیامت برپا خواهد شد)،
فارغ از تفاوت اساسی این دو ترجمه و میزان دقت در هر کدام، تنها افزوده با دقت دیده شود تا معلوم گردد که مفسر برای قابل فهم کردن متن، چه کار کرده است.
سرانجام اینکه این ترجمهها نتوانند خواننده را اقناع کنند، و خواننده خود، بخواهد مستقیم از متن قرآن استفاده کند، و به خواستش برسد هم، غیر واقعی است. چه اینکه فهم متنی چون قرآن، نیاز به تفسیر دارد. پیشنهاد میکنم برای چنین خواستی، از یک تفسیر مطمئن مختصر و با حاشیه و مباحث ادبی فنی کم، مانند "احسن الحدیث" استفاده شود.
ماهیت زبانهای متفاوت، طوری است که گاه برای ترجمه، نمیتوان لغتی را معادل لغت و مفهوم زبانِ مقابل پیدا کرد. به نظر شما در ترجمه قرآن کریم، چه میزان از مفاهیم این چنین وجود دارد که معادل فارسی را نتوان برای آن یافت و در نهایت در ترجمه، دچار مشکل شویم؟
به باور من، خیلی! سادهترین و در عین حال پربسامدترین واژهها و اصطلاحات در قرآن، مانند ایمان، کفر، تقوا، غسل، زکات، انفال، صدقه، حلال، حرام، وحی، نبوت، قرآن (اسم کتاب خدا منظور نیست)، دنیا، توبه، تقرب، خضوع، ذکر، ایلاء، ظهار، عذاب، پارهای از "صفات خبری خدا" مانند ید الله، جاء ربک، وجه الله، و ... در فارسی برگردان مناسبی ندارند، و اگر هم برگردانده شوند، درست فهمیده نمیشوند و باید با توضیح و تفسیرهایی همراه باشند.
البته کسانی کوشیدهاند برای بسیاری از واژههای قرآن، برابرنهادهایی پیشنهاد بدهند که برای فارسیزبانان، به مراتب غیر قابل فهمتر از همان واژههای عربی قرآنی هستند. برای نمونه مترجمی "فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّین" (تین/ 7) را این گونه ترجمه کرده است: پس چیست که زان پس، تو را به دروغ داشتن روز شمارِ دروغگو میدارد؟
مترجمان ناگزیر همان واژههای عربی و اصطلاحات قرآنی را انتخاب میکنند که اگر کسی با آنها آشنایی پیشینی نداشته باشد، به قطع با مشکل مواجه خواهد شد.
در قیاس ترجمه قرآن به زبان فارسی و سایر زبانهای دیگر چه برتریها و نواقصی را میتوان ذکر کرد؟
واقعیت این است که زبان قرآن، تحت تأثیر ادبیات عرب دوران نزول است. چون قرآن به زبان عربی و به زبان قوم دوران نزول، نازل شده است، مخاطبان آن زمان، اصطلاحات و واژههای آن را عموماً در حوزۀ مفهوم میشناختند، هرچند در حوزۀ تعیین مصداق و عملیاتی کردن، نیاز به مساعدت و راهنمایی پیامبر(ص) داشتند، و بر حسب یافتههای تاریخی، چندان نیازی هم به تفسیر نبود و شاید از این رو است که تفسیر چندانی هم از آن دوران نقل نشده است.
برای کسانی که با آن ادبیات و بخصوص بهکارگیری آن ادبیات در حوزۀ دین و کاربست معارف دینی و اینکه واژههای رایج در آن زمان به معنایی جدید دینی به کار رفته و در آن مصطلح شده، شناخت نداشته باشند، با مشکل جدی در فهم و ترجمۀ آن مواجه میشوند. برای نمونه، نکاح و طلاق، خمس و زکات، و خیلی واژههای دیگر وامگرفته از زبان دوران نزول هستند، اما با توجه به همان کاربردهای دوران جاهلی، معنایی جدید یافتهاند که مخاطبان و حاضران آن زمان، آنها را میدانند. از این رو، در ترجمه به زبانهایی که با آن ادبیات آشنایی و همراهی و همدلی ندارند، دشواریهای بسیاری وجود دارد؛ هم در معادلیابی و هم درک درست کاربرد آنها.
ما که فارسزبانیم و زبانمان ترکیبی از فارسی عربی است و بسیاری از کلمات عربی را به مراتب بهتر از فارسی درک میکنیم و بیشتر از کلمات عربی استفاده میکنیم، شاید این قبیل واژهها برایمان چندان مشکلی نداشته باشد. اما برای کسانی که اصولاً با فرهنگ و ادبیات دینی آشنا نیستند، باید به همراه ترجمه، فرهنگنامه و یا مصطلحات هم بسازیم و در ترجمه بیاوریم تا حدودی بتوانیم مشکل فهم را بر طرف کنیم. مانند سوگندهای پرشمار به موجودات طبیعت، و یا کلماتی که ناظر به رسوم جزیرة العرب و گفتمان آن دیار هستند و در دوردستها چنان گفتمانی، بدون توضیحات و افزودههای لازم قابل فهم نیستند.
در تفاسیر قرآن کریم، بیشتر مواقع شاهد تفاوتهایی میان مفسران قرآن هستیم. به نظر شما مفسران ایرانی اگر دارای نظرات متفاوتی هستند، چه میزان از این تفاوت نظرها به دلیل تفاوت در ادراک ترجمه قرآن است؟
اجازه بدهید من ماجرا را کاملاً به عکس ببینم. توضیح اینکه مفسران، قرآن را بر اساس ترجمه تفسیر نمیکنند تا اختلافشان در تفسیر، بر خاسته از ترجمه و نوع نگاهشان به آن باشد. بلکه عموما مفسرانی که صاحب مبانی و روش و دارای اندیشه و رأی هستند، وقتی سراغ تفسیر متن میروند، با توجه به آن مبانی و اندیشهها، هر کدام بر اساس رای و مبنای خود متن را تفسیر میکنند و در نتیجه، تفاوت رأی در تفسیر پیدا میشود. ترجمههای متفاوت عموماً مبتنی بر تفسیر متفاوت از متن هستند. برای نمونه، کسی که چندقرائتیِ قرآن را میپذیرد، ممکن است تفسیرش را بر قرائتی خاص بنا بگذارد، و یا به لحاظ ادبی برای کلمات و حتا حروف، به لحاظ نحوی، نقشی متفاوت در متن قائل باشد، و یا به لحاظ کلامی، باورهایی داشته باشد که متن را براساس آن آرای کلامی، تفسیر میکند، و یا حتا توانمندی علمی مفسر هم در نوع تفسیرش از متن اثر میکند. برای نمونه، تفسیر کسانی مانند زمخشری و فخر رازی و یا طبرسی و یا طباطبایی، با تفسیرهای عالمان دیگر، تنها به خاطر توانایی علمی مفسران متفاوت است. خب روشن است که نتیجۀ داشتن نگاه و اندیشۀ عمیق و نداشتن آن و سطحینگری، تفسیری کاملاً متفاوت از متن است.
در ترجمههای 50 سال اخیر از قرآن کریم، آیا به ترجمههایی هم برخورد کردهاید که اشتباهات زیادی را دربرگرفته باشد؟
اولا اصل رویکرد به قرآن و ترویج آن به هر زبانی و از هر طریقی، کار پسندیده و قابل تقدیری است. طبعا ترجمه کردن قرآن به منظور در دسترس عموم قرار دادن معارف قرآن هم کار خوب و ارزشمندی است. هر طیفی از مردم ممکن است علاقۀ به زبان و قلم خاصی داشته باشند و همین باعث شود که افراد بیشتری به خواندن و مطالعه قرآن بپردازند. طبیعی است که ترجمه متنی عربی با ویژگیهای منحصر به فرد، نیازمند چندین توانانی و از جمله، ادبدانی و شناخت زیر و بم زبان عربی است، و ثانیا، شناخت کامل گفتمان قرآن و شناخت اصطلاحات آن، و بافت ادبی آن است. هر کسی فاقد این توانمندیها باشد و یا شناختش نسبت به آنها کم باشد، بدیهی است که در ترجمه قرآن موفق نخواهد شد. از همین رو باید بگویم جواب سوال، مثبت است. از دو جهت، نقصهای کاملاً مشهودی در ترجمههایی میتوان دید؛ از جهت فهم معنای درست، و از جهت انتخاب برابرنهاد و تبدیلش به زبان فارسی روشن. من نمیخواهم از ترجمۀ خاصی اسم ببرم. تنها به این بسنده میکنم که علاقهمندان را به نقدهای ترجمههای قرآن، و بخصوص نقدهای دوست دانشمندم آقای "محمدعلی کوشا" از ترجمههای قرآن، ارجاع دهم. البته اینها همۀ آن چیزهایی نیستند که در ترجمهها دیده و یا گفته میشوند. ترجمههایی هم هستند که بنا به دلایلی، نمیتوان نقدشان کرد.
در خصوص جمله آخر مقداری بیشتر توضیح میدهید؟ از سخن شما چنین برداشتی میشود که پارهای از ترجمههای قرآن وجود دارد که با وصف اشتباهاتی، نمیتوان آنها را نقد کرد.کدام ترجمهها را نمیتوان نقد کرد؟
اگر گفتنی بود که میگفتم! اجمال مسأله این است که کسانی هستند که از نقد ترجمهشان بهرغم وجود مشکلات در آنها ناخرسند میشوند و موقعیتی هم برای برخورد دارند.
با وجود ترجمههای فراوانی از قرآن کریم، بازهم ترجمههایی تازه وارد بازار میشود. علت این موضوع چیست؟ چه تفاوتی بین ترجمهها وجود دارد؟
من از کسانی هستم که بهرغم وجود تفسیرهای فراوان، و نیز ترجمههای متنوع، فرمان "ترجمه بس" و یا "تفسیر بس" نمیدهم. معتقدم هر کسی هر توانی دارد تا در حوزۀ دانش و بخصوص قرآن کریم، به کار بگیرد، مغتنم است. پیشتر هم اشاره کردم که ذائقههای مخاطبان خیلی متفاوت و گوناگون است، پس خوب است ترجمهها هم بر اساس تفاوت ذائقهها و نیازها و خواستها، گوناگون باشد تا بلکه خلأهای موجود در حوزۀ نیازهای قرآنی، تا حدی پر و نیازها تا حدودی برطرف شود. بهرغم این، اما بر این باورم که هر کسی نباید وارد حوزۀ دشوار ترجمه، آن هم ترجمۀ کتابی مانند قرآن شود. شاید در میان مترجمانی که نامشان ترجمۀ قرآنی ثبت است، کسانی باشند که خود اصولا شایستگی ترجمه را ندارند، اما موقعیت و امکانات دارند و دیگران را با پول و امکانات به کار میگیرند و به نام خودشان ترجمه منتشر میکنند. اصل ترجمه عیبی که ندارد، هیچ، خوب هم هست؛ اما چرا کسانی که شایستگی علمی لازم ندارند، خود را در حوزهای درگیر میکنند که تخصص و توان لازم را ندارند. این قبیل طمعورزیهای دانشی، اخلاقاً امر پسندهای نیست. ورود کسانی فاقد توان لازم به حوزۀ ترجمۀ قرآن، گاهی آسیبهای جدی به حوزۀ دینداری و نیز دینشناسی وارد میکند.
من دقیقا از انگیزههای مترجمان اطلاعی ندارم و قاعدتا هم نباید به انگیزهها کاری داشته باشیم. آنها را به قضاوت علم و خدا میسپاریم، اما گاهی واقعاً بازار آشفته درست میشود و برای خوانندگان، سر درگمی ایجاد میگردد. نباید به زور و اجبار مانع کسانی شد که برای ترجمۀ قرآن سرمایهگذاری میکنند. اما خود آنان باید متوجه عظمت و حساسیت کار باشند و کار را به اهلش واگذار کنند. شهوت در برخی کارهای خوب هم، مانند شهوت در برخی امور بد، بد است. ترجمۀ قرآن را باید کسانی انجام دهند که تجربیات قرآنپژوهشیِ فراوانی در کارنامۀ علمی خود دارند و فن و هنر ترجمه را هم بدانند و قلم تجربه را داشته باشند و آن تجربه را در این باره به کار بگیرند.
یعنی عدهای که سواد ترجمه و تفسیر قرآن ندارند، صرفا برای تجارت و کسب شهرت وارد حوزهی ترجمه قرآن میشوند؟
ببینید من اشاره کردم که انگیزهخوانی نمیکنم و اصولا این کار را نمیپسندم. اما از سویدیگر هم واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. کسانی که حوزۀ کاریشان ادبیات عرب و نیز تفسیر نیست، اما بدون هیچ پیشینهای وارد ترجمۀ قرآن میشوند، شاید هم از سر عهد دینی چنین کاری را صورت داده باشند و یا بدهند، اما اقتضای تعهد دینی این نیست که اگر کسی دانش و توان لازم فتوا دادن را ندارد، اما امکاناتی در اختیار دارد و میتواند دیگران را به خدمت بگیرد و به نام او فتوا صادر کنند. چنین رویکردهایی در حوزۀ معرفت دینی، حتا اگر با قصد خیر هم صورت بگیرد، آفت بزرگی است. اجازه بدهیم هر کسی در زمینۀ تخصصش کار خودش را بکند و اگر دلسوزی داریم، و امکاناتی، آنها را درست هزینه کنیم. نام نیک خوب است، اما آن را از راه نیک به دست بیاوریم.
به نظر شما حضور چنین افرادی آنقدر پرقدرت است که بگوییم در حوزههای قرآنی هم شاهد حضور مافیا هستیم؟
به اندازهای که این بنده میدانم، نه! عموما صاحبات قدرت و مکنت، همواره برای بازارگرمی، از ابزار مقدس هم استفاده کردهاند و میکنند. اینجا هم یکی از آنجاها است. امیدواریم طمعورزان به این ساحت، از آن فاصله بگیرند، و زمینه را به اهلش واگذار کنند.
چه میزان از ترجمههای اشتباه قرآن، به حضور چنین افرادی بازمیگردد؟
خطای در کار علمی و از جمله ترجمه، به ناتوانی علمی و ادبی برمیگردد. آنان که دوست دارند دستی در ترجمه قرآن هم داشته باشند، بیآنکه توان و قلم لازم را داشته باشند، در ترجمۀ قرآن مشکل میسازند. واقعیت این است که در حوزۀ ترجمه قرآن، دو مشکل بنیادین وجود دارد. ناتوانی در فهم ظرافتهای ادبی کلام، و ناتوانی در یافتن برابرنهاد اصطلاحات و واژگان قرآن. بخش بزرگی از مشکلات ترجمه ناشی از این امر است؛ تا امور حاشیهای دیگر.
در برخی از نسخ قرآنی، شاهد قید شدن لفظ خوب و بد در صفحات هستیم. به نظر شما چنین کاری درست است یا صرفاً برای فروش بیشتر صورت میگیرد؟
واقعیت این است که چنین اقدامی، محصول باور به استخاره و رواج آن است. احتمال میدهم که استخاره به روش کنونی در میان شیعیان، از دوران سیدبن طاووس یعنی قرن هفتم، باب شده باشد. او دستورالعملهایی را دربارۀ استخاره با قرآن در کتاب "فتح الابواب بین ذوی الألباب و بین ربّ الأرباب فی الإستخارات" آورده و از آن پس، شایع شده و استخاره به جای تصمیمگیری نشسته و در سدههای اخیر چنان شده که کسانی به این فکر افتادند به جای مراجعه به عالمانی که أحیانا میتوانند با قرآن استخاره بگیرند، در صفحات قرآن برداشتهای احتمالی از آیات را در صفحاتی، منعکس کنند، و کسانی که در پی کسب تکلیف هستند، با مراجعه به آن قرآنها و باز کردن به اصطلاح دهان قرآن، کسب تکلیف کنند. دیگر لازم نباشد کسی بگوید از آیات چه نکتهای برمیآید، و کار را یکسره کنند.
در حالی که اگر به فرض، استخارۀ موجود، هم از جهت تجربه و هم از جهت اثبات درستی آن و امکان انتسابش به دین و شریعت، مجرب و درست باشد، باید از سوی کسانی انجام شود که علاوه بر فهم ظاهر آیات، عمق و باطن آنها را میتوانند دریابند و نسبت بین کاری که دربارۀ آن امکان تصمیمگیری وجود ندارد را بدانند، و از آیاتی، تکلیف آن کار خاص تشخیص دهند و اعلام کنند. ای بسا از آیات ناظر به عذاب، کسانی برای کاری مناسب با آن، توصیه به اقدام کنند و از آیات بشارت و بهشت، در نسبت با کار مورد نظر، عدم اقدام استنتاج کنند. از این رو، این بد و خوبهای چاپ شدۀ موجود در صفحات قرآن، اصل و اساسی ندارد. یعنی از آنها الزام و عدم الزام به کاری برنمیآید.
گفتگو: سیدمسعود آریادوست