خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگوی ایلنا با محمد مرادی مطرح شد؛

دست‌اندازی صاحبان قدرت و مکنت به حوزه ترجمه‌های قرآنی/ گاه انتقاد از ترجمه‌های اشتباهِ قرآن مشکل‌ساز می‌شود/ استخاره با "خوب" و "بد" مندرج در صفحات قرآنی چه حکمی دارد؟

دست‌اندازی صاحبان قدرت و مکنت به حوزه ترجمه‌های قرآنی/ گاه انتقاد از ترجمه‌های اشتباهِ قرآن مشکل‌ساز می‌شود/ استخاره با "خوب" و "بد" مندرج در صفحات قرآنی چه حکمی دارد؟
کد خبر : ۱۱۵۶۵۷۲

من دقیقا از انگیزه­‌های مترجمان اطلاعی ندارم و قاعدتا هم نباید به انگیزه­‌ها کاری داشته باشیم. آنها را به قضاوت علم، و خدا می­‌سپاریم، اما گاهی واقعاً بازار آشفته درست می­‌شود و برای خوانندگان، سردرگمی ایجاد می­‌گردد. نباید به زور و اجبار مانع کسانی شد که برای ترجمۀ قرآن سرمایه­‌گذاری می­‌کنند. اما خود آنان باید متوجه عظمت و حساسیت کار باشند و کار را به اهلش واگذار کنند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، "اگر گفتنی بود که می­‌گفتم! اجمال مسأله این است که کسانی هستند که از نقدِ ترجمه­‌شان به­‌رغم وجود مشکلات در آنها ناخرسند می‌­شوند و موقعیتی هم برای برخورد دارند." این بخشی از سخنان محمد مرادی (قرآن‌پژوه و استاد دانشگاه قرآن و حدیث) است که در خصوص عواقب انتقاد از ترجمه‌های بعضا اشتباه قرآن کریم مطرح می‌کند. وی تصریح کرد: "من انگیزه­‌خوانی نمی­‌کنم و اصولا این کار را نمی­‌پسندم. اما از سوی دیگر هم واقعیت را نمی­‌توان نادیده گرفت. کسانی هستند که حوزۀ کاری­‌شان ادبیات عرب و تفسیر نیست؛ با این وصف بدون هیچ پیشینه­‌ای وارد ترجمۀ قرآن می­‌شوند." این قرآن‌پژوه در خصوص حضور صاحبان قدرت و مکنت در حوزه‌ی ترجمه‌ی قرآن کریم ابراز داشت: "عموما صاحبات قدرت و مکنت، همواره برای بازارگرمی، از ابزار مقدس هم استفاده کرده­‌اند و می­‌کنند. اینجا هم یکی از آنجاها است. امیدواریم طمع ­ورزان به این ساحت، از آن فاصله بگیرند، و زمینه را به اهلش واگذار کنند."

در ترجمه غالبا این مساله عنوان می‌شود که بخشی از مفاهیم موجود در اثر اولیه، در ترجمه منعکس نمی‌شود. لذا همیشه افراد تشویق می‌شوند که مطالب را با همان زبان اصلی مطالعه و بررسی کنند. به نظر شما چنین اتفاقی در مورد ترجمه‌های قرآن کریم به زبان فارسی رخ داده است یا خیر؟

اولا واقعیت این است که ترجمه، یک تجربۀ خوب بشری است. وقتی کسانی با متنی سر و کار دارند که به زبان آنها نیست و خود را ناگزیر به استفاده از آن می­‌دانند، باید راهی برای ورود به آن و فهم و استفاده­‌اش پیدا کنند. از این رو، بشر به تجربه دریافته که راهش استفاده از کسانی است که زبان متن را می­‌فهمند و می­‌توانند، به صورت شفاهی و یا به صورت کتبی، به جویندگان و علاقه­‌مندان کمک کنند.

ثانیاً، قرآن هم، مانند هر متن دیگری، ساختار و ادبیاتی دارد، و مفردات و عبارت­‌هایش در قالب آن ادبیات سامان یافته و از تعبیرهایی استفاده کرده که در زبان­‌های مقصد، ای بسا معادل مناسبی نداشته باشد و برای فهم آنها باید از توضیحاتی استفاده شود. یعنی برگردان متن عربی قرآن با ترجمۀ لفظی به زبان مقصد، اصلا گویایی لازم را برای فهم منظور ندارد. از این رو است که مترجمان، برای قابل فهم کردن، غالبا از افزوده استفاده می­‌کنند. من فقط یک نمونه، از چند آیه کوتاه به ظاهر ساده برایتان از دو ترجمه ذکر می­‌کنم تا به روشنی معلوم شود که در ترجمه چه اتفاقاتی می­‌افتد. من برای این کار از دو ترجمۀ دو عالم حوزی بهره می‌گیرم. آیه­‌های 7 تا 11 سورۀ مرسلات چینین هستند: إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ(7) فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ(8) وَ إِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ(9) وَ إِذَا الجِْبَالُ نُسِفَتْ(10) وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ(11). در ترجمۀ این آیه­‌ها چنین نوشته شده است:

که آنچه به شما (درباره قیامت) وعده داده می‌شود، یقیناً واقع‌شدنی است، (7)

در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند، (8)

و (کرات) آسمان از هم بشکافند، (9)

و در آن زمان که کوه‌ها از جا کنده شوند، (10)

و در آن هنگام که برای پیامبران (به منظور ادای شهادت) تعیین وقت شود، (11)

این، عین ترجمۀ آقای مکارم شیرازی بدون کم و کاست است. کلمات و عبارت­‌های بین دو هلال افزوده مترجم بر متن است.

نمونۀ دیگر، ترجمۀ مرحوم آقای مشکینی از همین آیات است:

 7 که آنچه بدان وعده داده می‌شوید (روز قیامت) به یقین واقع شدنی است،

8 پس آن گاه که ستارگان محو شدند،

9 و آن گاه که آسمان بشکافت،

10 و آن گاه که کوه‌ها از جاى کنده شدند،

11 و آن گاه که فرستادگان (خدا) وقت حضورشان (در محاکمه امت و شهادتشان برای آنها) معین گردید (قیامت برپا خواهد شد)،

فارغ از تفاوت اساسی این دو ترجمه و میزان دقت در هر کدام، تنها افزوده با دقت دیده شود تا معلوم گردد که مفسر برای قابل فهم کردن متن، چه کار کرده است.

سرانجام این­که این ترجمه‌­ها نتوانند خواننده را اقناع کنند، و خواننده خود، بخواهد مستقیم از متن قرآن استفاده کند، و به خواستش برسد هم، غیر واقعی است. چه این­که فهم متنی چون قرآن، نیاز به تفسیر دارد. پیشنهاد می­‌کنم برای چنین خواستی، از یک تفسیر مطمئن مختصر و با حاشیه و مباحث ادبی فنی کم، مانند "احسن الحدیث" استفاده شود.

ماهیت زبان‌های متفاوت، طوری است که گاه برای ترجمه، نمی‌توان لغتی را معادل لغت و مفهوم زبانِ مقابل پیدا کرد. به نظر شما در ترجمه قرآن کریم، چه میزان از مفاهیم این چنین وجود دارد که معادل فارسی را نتوان برای آن یافت و در نهایت در ترجمه، دچار مشکل شویم؟

به باور من، خیلی! ساده‌­ترین و در عین حال پربسامدترین واژه­‌ها و اصطلاحات در قرآن، مانند ایمان، کفر، تقوا، غسل، زکات، انفال، صدقه، حلال، حرام، وحی، نبوت، قرآن (اسم کتاب خدا منظور نیست)، دنیا، توبه، تقرب، خضوع، ذکر، ایلاء، ظهار، عذاب، پاره­‌ای از "صفات خبری خدا" مانند ید الله، جاء ربک، وجه الله، و ... در فارسی برگردان مناسبی ندارند، و اگر هم برگردانده شوند، درست فهمیده نمی­‌شوند و باید با توضیح و تفسیرهایی همراه باشند.

البته کسانی کوشیده­‌اند برای بسیاری از واژه­‌های قرآن، برابرنهادهایی پیشنهاد بدهند که برای فارسی­‌زبانان، به مراتب غیر قابل فهم­‌تر از همان واژه­‌های عربی قرآنی هستند. برای نمونه مترجمی "فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّین"‌ (تین/ 7) را این گونه ترجمه کرده است: پس چیست که زان پس، تو را به دروغ داشتن روز شمارِ دروغگو می‌دارد؟

مترجمان ناگزیر همان واژه‌­های عربی و اصطلاحات قرآنی را انتخاب می­‌کنند که اگر کسی با آنها آشنایی پیشینی نداشته باشد، به قطع با مشکل مواجه خواهد شد.

در قیاس ترجمه قرآن به زبان فارسی و سایر زبان‌های دیگر چه برتری‌ها و نواقصی را می‌توان ذکر کرد؟

واقعیت این است که زبان قرآن، تحت تأثیر ادبیات عرب دوران نزول است. چون قرآن به زبان عربی و به زبان قوم دوران نزول، نازل شده است، مخاطبان آن زمان، اصطلاحات و واژه­‌های آن را عموماً در حوزۀ مفهوم می‌شناختند، هرچند در حوزۀ تعیین مصداق و عملیاتی کردن، نیاز به مساعدت و راهنمایی پیامبر(ص) داشتند، و بر حسب یافته‌‌های تاریخی، چندان نیازی هم به تفسیر نبود و شاید از این رو است که تفسیر چندانی هم از آن دوران نقل نشده است.

برای کسانی که با آن ادبیات و بخصوص به‌کارگیری آن ادبیات در حوزۀ دین و کاربست معارف دینی و این­که واژه­‌های رایج در آن زمان به معنایی جدید دینی به کار رفته و در آن مصطلح شده، شناخت نداشته باشند، با مشکل جدی در فهم و ترجمۀ آن مواجه می­‌شوند. برای نمونه، نکاح و طلاق، خمس و زکات، و خیلی واژه­‌های دیگر وام­‌گرفته از زبان دوران نزول هستند، اما با توجه به همان کاربردهای دوران جاهلی، معنایی جدید یافته‌اند که مخاطبان و حاضران آن زمان، آنها را می­‌دانند. از این رو، در ترجمه به زبان­‌هایی که با آن ادبیات آشنایی و همراهی و همدلی ندارند، دشواری‌‌های بسیاری وجود دارد؛ هم در معادل­‌یابی و هم درک درست کاربرد آنها.

ما که فارس­‌زبانیم و زبانمان ترکیبی از فارسی عربی است و بسیاری از کلمات عربی را به مراتب بهتر از فارسی درک می­‌کنیم و بیشتر از کلمات عربی استفاده می­‌کنیم، شاید این قبیل واژه­‌ها برایمان چندان مشکلی نداشته باشد. اما برای کسانی که اصولاً با فرهنگ و ادبیات دینی آشنا نیستند، باید به همراه ترجمه، فرهنگ­‌نامه و یا مصطلحات هم بسازیم و در ترجمه بیاوریم تا حدودی بتوانیم مشکل فهم را بر طرف کنیم. مانند سوگندهای پرشمار به موجودات طبیعت، و یا کلماتی که ناظر به رسوم جزیرة العرب و گفتمان آن دیار هستند و در دوردست­‌ها چنان گفتمانی، بدون توضیحات و افزوده‌­های لازم قابل فهم نیستند.

در تفاسیر قرآن کریم، بیشتر مواقع شاهد تفاوت‌هایی میان مفسران قرآن هستیم. به نظر شما مفسران ایرانی اگر دارای نظرات متفاوتی هستند، چه میزان از این تفاوت نظرها به دلیل تفاوت در ادراک ترجمه قرآن است؟

اجازه بدهید من ماجرا را کاملاً به عکس ببینم. توضیح این­که مفسران، قرآن را بر اساس ترجمه تفسیر نمی­‌کنند تا اختلافشان در تفسیر، بر خاسته از ترجمه و نوع نگاهشان به آن باشد. بلکه عموما مفسرانی که صاحب مبانی و روش و دارای اندیشه و رأی هستند، وقتی سراغ تفسیر متن می­‌روند، با توجه به آن مبانی و اندیشه­‌ها، هر کدام بر اساس رای و مبنای خود متن را تفسیر می­‌کنند و در نتیجه، تفاوت رأی در تفسیر پیدا می­‌شود. ترجمه‌های متفاوت عموماً مبتنی بر تفسیر متفاوت از متن هستند. برای نمونه، کسی که چندقرائتیِ قرآن را می‌پذیرد، ممکن است تفسیرش را بر قرائتی خاص بنا بگذارد، و یا به لحاظ ادبی برای کلمات و حتا حروف، به لحاظ نحوی، نقشی متفاوت در متن قائل باشد، و یا به لحاظ کلامی، باورهایی داشته باشد که متن را براساس  آن آرای کلامی، تفسیر می­‌کند، و یا حتا توانمندی علمی مفسر هم در نوع تفسیرش از متن اثر می­‌کند. برای نمونه، تفسیر کسانی مانند زمخشری و فخر رازی و یا طبرسی و یا طباطبایی، با تفسیرهای عالمان دیگر، تنها به خاطر توانایی علمی مفسران متفاوت است. خب روشن است که نتیجۀ داشتن نگاه و اندیشۀ عمیق و نداشتن آن و سطحی­‌نگری، تفسیری کاملاً متفاوت از متن است. 

در ترجمه‌های 50 سال اخیر از قرآن کریم، آیا به ترجمه‌هایی هم برخورد کرده‌اید که اشتباهات زیادی را دربرگرفته باشد؟

اولا اصل رویکرد به قرآن و ترویج آن به هر زبانی و از هر طریقی، کار پسندیده­ و قابل تقدیری است. طبعا ترجمه کردن قرآن به منظور در دسترس عموم قرار دادن معارف قرآن هم کار خوب و ارزشمندی است. هر طیفی از مردم ممکن است علاقۀ به زبان و قلم خاصی داشته باشند و همین باعث شود که افراد بیشتری به خواندن و مطالعه قرآن بپردازند. طبیعی است که ترجمه متنی عربی با ویژگی‌­های منحصر به فرد، نیازمند چندین توانانی و از جمله، ادب‌‌دانی و شناخت زیر و بم زبان عربی است، و ثانیا، شناخت کامل گفتمان قرآن و شناخت اصطلاحات آن، و بافت ادبی آن است. هر کسی فاقد این توانمندی­‌‌ها باشد و یا شناختش نسبت به آنها کم باشد، بدیهی است که در ترجمه قرآن موفق نخواهد شد. از همین رو باید بگویم جواب سوال، مثبت است. از دو جهت، نقص­‌های کاملاً مشهودی در ترجمه­‌هایی می­‌توان دید؛ از جهت فهم معنای درست، و از جهت انتخاب برابرنهاد و تبدیلش به زبان فارسی روشن. من نمی­‌خواهم از ترجمۀ خاصی اسم ببرم. تنها به این بسنده می­‌کنم که علاقه­‌مندان را به نقدهای ترجمه­‌های قرآن، و بخصوص نقدهای دوست دانشمندم آقای "محمدعلی کوشا" از ترجمه­‌های قرآن، ارجاع دهم. البته اینها همۀ آن چیزهایی نیستند که در ترجمه‌­ها دیده و یا گفته می‌­شوند. ترجمه­‌هایی هم هستند که بنا به دلایلی، نمی­‌توان نقدشان کرد.

در خصوص جمله آخر مقداری بیشتر توضیح می‌دهید؟ از سخن شما چنین برداشتی می‌شود که پاره‌ای از ترجمه‌های قرآن وجود دارد که با وصف اشتباهاتی، نمی‌توان آنها را نقد کرد.کدام ترجمه‌ها را نمی‌توان نقد کرد؟

اگر گفتنی بود که می­‌گفتم! اجمال مسأله این است که کسانی هستند که از نقد ترجمه­‌شان به­‌رغم وجود مشکلات در آنها ناخرسند می­‌شوند و موقعیتی هم برای برخورد دارند.

با وجود ترجمه‌های فراوانی از قرآن کریم، بازهم ترجمه‌هایی تازه وارد بازار می‌شود. علت این موضوع چیست؟ چه تفاوتی بین ترجمه‌ها وجود دارد؟

من از کسانی هستم که به­‌رغم وجود تفسیرهای فراوان، و نیز ترجمه‌­های متنوع، فرمان "ترجمه­ بس" و یا "تفسیر بس" نمی­‌دهم. معتقدم هر کسی هر توانی دارد تا در حوزۀ دانش و بخصوص قرآن کریم، به کار بگیرد، مغتنم است. پیشتر هم اشاره کردم که ذائقه­‌های مخاطبان خیلی متفاوت و گوناگون است، پس خوب است ترجمه­‌ها هم بر اساس تفاوت ذائقه­‌ها و نیازها و خواست­‌ها، گوناگون باشد تا بلکه خلأهای موجود در حوزۀ نیازهای قرآنی، تا حدی پر و نیازها تا حدودی برطرف شود. به‌­رغم این، اما بر این باورم که هر کسی نباید وارد حوزۀ دشوار ترجمه، آن هم ترجمۀ کتابی مانند قرآن شود. شاید در میان مترجمانی که نامشان ترجمۀ قرآنی ثبت است، کسانی باشند که خود اصولا شایستگی ترجمه را ندارند، اما موقعیت و امکانات دارند و دیگران را با پول و امکانات به کار می­‌گیرند و به نام خودشان ترجمه منتشر می­‌کنند. اصل ترجمه عیبی که ندارد، هیچ، خوب هم هست؛ اما چرا کسانی که شایستگی علمی لازم ندارند، خود را در حوزه‌­ای درگیر می­‌کنند که تخصص و توان لازم را ندارند. این قبیل طمع­‌ورزی­‌های دانشی، اخلاقاً امر پسنده­‌ای نیست. ورود کسانی فاقد توان لازم به حوزۀ ترجمۀ قرآن، گاهی آسیب­‌های جدی به حوزۀ دینداری و نیز دین­‌شناسی وارد می­‌کند.

من دقیقا از انگیزه­‌های مترجمان اطلاعی ندارم و قاعدتا هم نباید به انگیزه­‌ها کاری داشته باشیم. آنها را به قضاوت علم و خدا می­‌سپاریم، اما گاهی واقعاً بازار آشفته درست می­‌شود و برای خوانندگان، سر درگمی ایجاد می­‌گردد. نباید به زور و اجبار مانع کسانی شد که برای ترجمۀ قرآن سرمایه­‌گذاری می­‌کنند. اما خود آنان باید متوجه عظمت و حساسیت کار باشند و کار را به اهلش واگذار کنند. شهوت در برخی کارهای خوب هم، مانند شهوت در برخی امور بد، بد است. ترجمۀ قرآن را باید کسانی انجام دهند که تجربیات قرآن­‌پژوهشیِ فراوانی در کارنامۀ علمی خود دارند و فن و هنر ترجمه را هم بدانند و قلم تجربه را داشته باشند و آن تجربه را در این باره به کار بگیرند.

یعنی عده‌ای که سواد ترجمه و تفسیر قرآن ندارند، صرفا برای تجارت و کسب شهرت وارد حوزه‌ی ترجمه قرآن می‌شوند؟

ببینید من اشاره کردم که انگیزه­‌خوانی نمی­‌کنم و اصولا این کار را نمی­‌پسندم. اما از سوی‌دیگر هم واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت. کسانی که حوزۀ کاری­‌شان ادبیات عرب و نیز تفسیر نیست، اما بدون هیچ پیشینه­‌ای وارد ترجمۀ قرآن می­‌شوند، شاید هم از سر عهد دینی چنین کاری را صورت داده باشند و یا بدهند، اما اقتضای تعهد دینی این نیست که اگر کسی دانش و توان لازم فتوا دادن را ندارد، اما امکاناتی در اختیار دارد و می­‌تواند دیگران را به خدمت بگیرد و به نام او فتوا صادر کنند. چنین رویکردهایی در حوزۀ معرفت دینی، حتا اگر با قصد خیر هم صورت بگیرد، آفت بزرگی است. اجازه بدهیم هر کسی در زمینۀ تخصصش کار خودش را بکند و اگر دلسوزی داریم، و امکاناتی، آنها را درست هزینه کنیم. نام نیک خوب است، اما آن را از راه نیک به دست بیاوریم.

به نظر شما حضور چنین افرادی آنقدر پرقدرت است که بگوییم در حوزه‌های قرآنی هم شاهد حضور مافیا هستیم؟

به اندازه­ای که این بنده می­‌دانم، نه! عموما صاحبات قدرت و مکنت، همواره برای بازارگرمی، از ابزار مقدس هم استفاده کرده­‌اند و می­‌کنند. اینجا هم یکی از آنجاها است. امیدواریم طمع­‌ورزان به این ساحت، از آن فاصله بگیرند، و زمینه را به اهلش واگذار کنند.

چه میزان از ترجمه‌های اشتباه قرآن، به حضور چنین افرادی بازمی‌گردد؟

خطای در کار علمی و از جمله ترجمه، به ناتوانی علمی و ادبی برمی­‌گردد. آنان که دوست دارند دستی در ترجمه قرآن هم داشته باشند، بی‌آن­که توان و قلم لازم را داشته باشند، در ترجمۀ قرآن مشکل می­‌سازند. واقعیت این است که در حوزۀ ترجمه قرآن، دو مشکل بنیادین وجود دارد. ناتوانی در فهم ظرافت­‌های ادبی کلام، و ناتوانی در یافتن برابرنهاد اصطلاحات و واژگان قرآن. بخش بزرگی از مشکلات ترجمه ناشی از این امر است؛ تا امور حاشیه­‌ای دیگر.

در برخی از نسخ قرآنی، شاهد قید شدن لفظ خوب و بد در صفحات هستیم. به نظر شما چنین کاری درست است یا صرفاً برای فروش بیشتر صورت می‌گیرد؟

واقعیت این است که چنین اقدامی، محصول باور به استخاره و رواج آن است. احتمال می­‌دهم که استخاره به روش کنونی در میان شیعیان، از دوران سیدبن طاووس یعنی قرن هفتم، باب شده باشد. او دستورالعمل‌هایی را دربارۀ استخاره با قرآن در کتاب "فتح الابواب بین ذوی الألباب و بین ربّ الأرباب فی الإستخارات" آورده و از آن پس، شایع شده و استخاره به جای تصمیم­‌گیری نشسته و در سده­‌های اخیر چنان شده که کسانی به این فکر افتادند به جای مراجعه به عالمانی که أحیانا می­‌توانند با قرآن استخاره بگیرند، در صفحات قرآن برداشت­‌های احتمالی از آیات را در صفحاتی، منعکس کنند، و کسانی که در پی کسب تکلیف هستند، با مراجعه به آن قرآن­‌ها و باز کردن به اصطلاح دهان قرآن، کسب تکلیف کنند. دیگر لازم نباشد کسی بگوید از آیات چه نکته‌­ای برمی­‌آید، و کار را یکسره کنند.

در حالی که اگر به فرض، استخارۀ موجود، هم از جهت تجربه و هم از جهت اثبات درستی آن و امکان انتسابش به دین و شریعت، مجرب و درست باشد، باید از سوی کسانی انجام شود که علاوه بر فهم ظاهر آیات، عمق و باطن آنها را می­‌توانند دریابند و نسبت بین کاری که دربارۀ آن امکان تصمیم­‌گیری وجود ندارد را بدانند، و از آیاتی، تکلیف آن کار خاص تشخیص دهند و اعلام کنند. ای بسا از آیات ناظر به عذاب، کسانی برای کاری مناسب با آن، توصیه به اقدام کنند و از آیات بشارت و بهشت، در نسبت با کار مورد نظر، عدم اقدام استنتاج کنند. از این رو، این بد و خوب‌‌های چاپ شدۀ موجود در صفحات قرآن، اصل و اساسی ندارد. یعنی از آنها الزام و عدم الزام به کاری برنمی‌­آید.

گفتگو: سیدمسعود آریادوست

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز