نوازنده و آهنگساز خوزستانی مطرح کرد:
«ربابه» ساز تخصصی اهوازیهاست/ نوازنده در «علوانیه» باید شاعر و خواننده هم باشد/ هیچ مرزی در موسیقی وجود ندارد
موسی مطیری میگوید: موسیقی منحصر به هیچ قومی نیست. مثلا مقام «دشتی» را عرب میخواند و یک ایرانی فارس زبان نیز به خواندن آن میپردازد. حتی ترکزبانان هم دشتی میخوانند. هیچ مرزی در موسیقی وجود ندارد. همه موسیقیها کلیتی واحد هستند و پیامی دارند. اصلا نه تنها موسیقی زبان مشترک اقوام ایران که زبان مشترک همه مردم دنیاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در ایران کرد، لر، عرب، ترک، بلوچ، مازندرانی، ترکمن، کرمانج و دیگر قومها، همچنین اهالی همه شهرها و روستاهای ایران زیر یک چتر زندگی میکنند که فرهنگ و هویت نام دارد و ایرانیها با هر زبان و مسلک در مقابل تمام حربهها و نیرنگها همچنان با یکدیگر متحد ماندهاند و هرگز خود را جدا از این خاک ندانستهاند. اگر بنا به ارائه مثالی واضح باشد باید از موسیقی مناطق مختلف ایران یاد کنیم. هنری با رگههای پر رنگ فرهنگی که از زندگی اقوام و مناطق مختلف با هر جغرافیا و اقلیم، نشانهای فراوان دارد. شاید بتوان گفت برگزاری جشنوارههای مختلف نمود بیرونی و اجتماعی خانواده بزرگ و پر تعداد موسیقی نواحی ایران است و در میان تمام رویدادهای موجود، جشنواره موسیقی نواحی رنگین کمانی از اقوام و موسیقیهای متنوع آنهاست.
یکی از مناطقی که مانند اغلب استانها موسیقی درخور توجهی دارد، استان خوزستان است. موسیقی اقوام عربزبان اهواز و توابع این شهر، شباهتهای ظاهری بسیاری با موسیقی کشورهای عربنشین همسایه دارد، اما اینطور هم نیست که از موسیقی ایرانی جدا باشد و تشابهات فرهنگی و اجتماعی، همچنین مسائل آیینی و اعتقادی، فصلهای مشترکی هستند که موسیقیهای مختلف شهرهای ایران را به هم مرتبط کردهاند.
موسی مطیری (موسیقیدان و نوازنده) یکی از اعراب استان خوزستان که موسیقی را از پدرش فرا گرفته، طی گفتگو با ایلنا، از موسیقی و سازهای منحصر بفرد دیارش گفت.
کجا ساکن هستید و چه سازی مینوازید؟
من اهل اهواز هستم، دقیقا خود اهواز و نه توابع آن. سازی هم که مینوازم «ربابه» است، نه «رباب».
اصالت و ریشه «ربابه» به کجا میرسد؟
ساز ربابه دست ساز است و توسط عرب بادیهنشین یا همان «بدوی» یا «بدو» طراحی و ابداع شده است.
ساز رباب با ربابه مرسوم در خوزستان متفاوت است. رباب از سازهای قدیمی است و بیش از هزار سال قدمت دارد. خاستگاه این ساز خراسان، سیستان و بلوچستان و افغانستان است و در خوزستان نیز نواخته میشود.
جز اعراب بادیهنشین چه دستهبندی یا دستهبندیهای دیگر قومی وجود دارد. منظور به لحاظ قومی و تاریخی است.
مردم اهواز کلا دو نوع زندگی و تمدن دارند: تمدن آب و صحرا. مردم عرب در تمدن آب از طریق آب زندگی خودشان را تشکیل میدهند. در این نوع زندگی آب در خانهها و مشاغل مردم، حتی غذای عربها مقوله مهمی است. این اهمیت در موسیقی و آلاتی که با آنها مینوازند، هم به چشم می خورد. مثلا به همین دلیل است از نای یا نی استفاده میکنند.
به این دلیل که گیاه نی در بیابانهای حاصلخیز و آب میروید ساز مهم آنهاست؟
بله این هم یک دلیل دیگر است.
تمدن صحرا چیست؟
عرب بدو یا همان صحرانشینانی که شتر و گوسفند و اسب و دیگر احشام دارند، بر اساس تمدن صحرا و اقتضای چنین اقلیمی زندگی میکنند.
در این میان خاستگاه ساز «ربابه» کدام تمدن است، «آب» یا «صحرا»؟
اگر به اجزای ساز «ربابه» توجه کنید، متوجه این قضیه خواهید شد که متعلق به کجاست. بدنه اصلی ساز «ربابه» از چوب، رویه آن پوست گوسفند و تارهای آن از دم اسب است. البته میتوان به جای موی اسب از سیمهای مرسوم که در سازهای دیگر کاربرد دارد هم استفاده کنیم، اما اگر بخواهیم آن را به حالت قبلی درآوریم، باید تغییراتی در ساز ایجاد کنیم.
«ربابه» در دست نوازنده خوزستانی
موی اسب برای استفاده به عنوان جز اصلی ساز خیلی ظریف نیست؟
اتفاقا گزینه مناسبی است، اما مشکلی هم دارد. میدانید که منطقه خوزستان گرمسیر است و قاعدتا «ربابه» هم بر اساس همین اقلیم ساخته شده است. مشکلی که میگویم در هوای سرد رخ میدهد و آن بم شدن صدای ساز با وجود موی دم اسب است.
با این حساب «ربابه» مربوط به دیروز و امروز نیست و قدمت آن بسیار زیاد است.
کلا عربهای اهواز در قدیم به جز «ربابه» ساز دیگری را نمینواختهاند و «ربابه» ابزار تخصصی آنها محسوب میشده و هنوز هم همینطور است. شما فقط در اهواز میتوانید ساز ربابه را پیدا کنید و این امکان در استانها و شهرهای دیگر وجود ندارد. آن سبک مربوط به آوازخوانی با ربابه نیز متعلق به اهواز است و آن را در مناطق دیگر نمیشنوید.
سبکی که میگویید چه نام دارد؟
آن سبک «علوانیه» نام دارد و خوشبختانه ثبت ملی شده است. عنوان «علوانیه» در واقع از اسم مبدعش علوان الشویع برداشت شده و این سبک خواندن متعلق به ایشان بوده است. پس از علوان که در اجرای علوانیه تبحر بسیار داشته، ثامر زرگانی که پدر و استاد من هستند به این مقام پرداختهاند و برای بقای آن تلاش کردهاند. من نیز تلاشم این است مسیر ایشان را دنبال میکنم.
علوان در چه مقطع تاریخی میزیسته است؟
علوان تقریبا تا شصت و هفت سال پیش در قید حیات بودند و پس از ایشان پدرم مطرح این عرصه است.
درباره آواز هم توضیح دهید. به هرحال چه اعراب ایران و چه اعراب کشورهای همسایه برای آواز و کلام در موسیقی اهمیت قائل هستند. با توجه به این موضوع مقام «علوانیه» را از منظر آوازی توضیح دهید.
در سبک یا مقام «علوانیه» نوازنده صرفا ساز نمیزند بلکه او علاوه بر شاعر بودن باید خواننده هم باشد.
چرا ربابهنواز در «علوانیه» باید شعر بگوید و بخواند؟
نوع این سبک به گونهای است که شخص دیگری نمیتواند برای خواننده «ربابه» بنوازد. به این دلیل که «علوانیه» سبکی تقریبا احساسی است و چه در نوازندگی، و چه در خوانندگی مملو از نکاتی است که در لحظه خلق میشوند.
یکی از موضوعات مهم در موسیقی تمام نواحی ایران کلام و شعر است. معمولا بخش مهم مقامها و قطعات سازی و آوازی در موسیقیهای مختلف شعر و ترانههایی است که قصه دارند افسانه یا حکایت یا اتفاقی را روایت کنند، یا اینکه به لحاظ معنایی رپرتواری از موضوعات اخلاقی هستند. موسیقی خوزستان و مقام مهمی چون «علوانیه» در بخش کلام و روایت واجد چه مفاهیم یا مضامینی است؟
اتفاقا شعر در «علوانیه» مقوله مهمی است و کلیتی اخلاقی دارد. شعر در واقع محتوا و معنایی اجتماعی و حالتی نصیحتگونه دارد و به نوعی در تقابل با جهل و نادانی است و اشتباهات ما را یادآور شده و در قبال آنها به ما هشدار میدهد. جز اینها، رشادت بزرگان، شجاعت مردان، حماسههای رخ داده، همچنین محبت و عشق و ترویج آنها بین مردم در اشعار علوانیه سر فصلهای مهم محسوب میشوند.
آیا اعراب کشورهای دیگر هم مقام «علوانیه» دارند؟
خیر «علوانیه» مختص به خوزستان و اعراب اهواز است و در کشورهای دیگر آن را نمیشنوید؛ یعنی وجود ندارد.
اصولا اغلب مقامها برای هنرمندان هر منطقه دارای ارج و احترام هستند. «علوانیه» برای اعراب اهواز چه جایگاهی دارد؟
بله «علوانیه» برای اعراب اهواز بسیار قابل احترام و دارای جایگاه است. این سبک را نمیتوان در مراسم عروسی اجرا کرد. هرچند الان برخی این کار را میکنند، اما اصلیت اثر نباید در چنین محفلی اجرا شود و مفاهیم و مضامین آن نباید زیر سوال برود.
این ممنوعیت به دلیل تقدس «علوانیه» است؟
هم تقدس و هم اینکه سبکی حزین و غمناک است.
اینگونه به نظر میرسد که در رابطه با خوانندگی و نوازندگی مقام «علوانیه» امکان بروز اتفاقاتی جدید هست، اما گویا تعصب بزرگان این اجازه را نمیدهد که این مقام توسط چند نفر اجرا شود.
بحث تعصب نیست. اینکه نوازنده حتما باید خواننده هم باشد دلایلی دارد. من شخصا چند بار با بزرگترین استادان نوازنده ساز ربابه طی همکاریها اجرای «علوانیه» را امتحان کردهام اما نتیجه خوبی در برنداشته. یعنی حین اجرا به هرحال یا نوازنده کم آورده یا خواننده. پس بهتر آن است که این سبک به صورت انفرادی اجرا شود. زمانی که خواننده خودش ساز بزند اجرا را در جهت بهتر شدن مدیریت میکند، چون انجام همه کارها باخودش است. او میداند بین تحریرها و انگشتهای روی ساز هماهنگی ایجاد کند و مثلا میداند چه زمانی بالا برود و کی فرود داشته باشد.
«ربابه» در دستان نوازنده خوزستانی
قطعات ساز «ربابه» چگونه نواخته و اجرا میشود؟ منظور اینکه نتی وجود دارد یا هرآنچه هست شفاهی است و سینه به سینه انتقال داده میشود؟
ربابه سازی کلاسیک نیست. البته خود سبک «علوانیه» روی دو مقام حجاز و بیات است.
نوازنده برای اجرای «علوانیه» رپرتواری مشخص دارد؟
باید بگویم نواختن «علوانیه» تقریبا بر اساس سلیقه نوازنده است و حسی است؛ حسی و فطری. یعنی اجرای آن بر اساس فطرت شخص نوازنده و احساسی است که دارد. سپس، تغییرات بعدی بر اساس شعر است. مثلا اگر شعر به یاد استادان، بزرگان، شیوخ و رفتگان باشد، اجرا شکل دیگری خواهد داشت و اگر مثلا به مقوله وطنپرستی و حماسهها و دیگر مضامین بپردازد، بازهم در نوع اجرا تغییراتی ایجاد خواهد شد.
این تغییرات در لحن و تحریرهاست؟
بله. مثلا اگر موضوع و محوریت حماسه باشد، گاه میبینید که نوازنده عصبانی میشود. او در واقع صلابت به خرج میدهد و محکم میخواند و اجرا میکند تا لحنی حماسی داشته باشد؛ چیزی شبیه «نشید» جنگ که در میان اعراب مرسوم است. کلا این شعر و حالتها و مضامین آن است که در اجرای سبک «علوانیه» تغییر ایجاد میکند.
موسیقی نواحی مختلف ایران را اساس موسیقی دستگاهی میدانند. از وجوه مشترک بین موسیقی اعراب خوزستان و موسیقی دستگاهی ایران بگویید.
موسیقی منحصر به هیچ قومی نیست. مثلا مقام «دشتی» را عرب میخواند و یک ایرانی فارس زبان نیز به خواندن آن میپردازد. حتی ترکزبانان هم دشتی میخوانند. هیچ مرزی در موسیقی وجود ندارد. همه موسیقیها کلیتی واحد هستند و پیامی دارند. اصلا نه تنها موسیقی زبان مشترک اقوام ایران که زبان مشترک همه مردم دنیاست.
زبان و ادبیات فارسی برای خودتان چه جایگاهی دارد؟
من شعر و اشعار فارسی را خیلی دوست دارم. در این زمینه فقط مخاطب نیستم و خودم هم شعر فارسی میسرایم.
موسی مطیری؛ هنرمند عرب اهل ایران و شهر اهواز کدام موسیقیها را دوست دارد؟
من تمام آثار و صدای تمام خوانندگان را میشنوم، حتی موسیقیهای خارجی. چه اروپایی، چه آمریکایی یا عربی و هر زبان دیگر را گوش میدهم و لذت میبرم. آن چیزی که برایم اهمیت دارد و به آن توجه میکنم پیام آن موسیقی یا خواننده است.
جشنوارههای موسیقی را چقدر در تعامل هنرمندان و ارائه شناخت بهتر از موسیقی نواحی کشور موثر میدانید؟
از آنجایی که جشنوارهها معمولا محل گردهمایی اهالی موسیقی مناطق مختلف کشور و بستری مناسب برای ارائه آثاری در سبکهای مختلف هستند، پس واضح است که می توانند نقش موثری در رسیدن به اهداف داشته باشند. اما خب کم و بیش کمبودههایی هم هست. موسیقی در کل پیام آور عشق است و در جشنوارهها صحنهای ایجاد میشود که در آن انسان دوستی، دلگرمی، محبت، صلح، رفاقت جریان دارد. الان شما حساب کنید من عرب با یک خواننده یا نوازنده بختیاری، یا لر یا ترک یا لر و هنرمندان همه اقوام دیگر مانند یک همکار برخورد میکنم و خیلی زود روابطمان صمیمی میشود. شماره رد و بدل میکنیم و دوست میشویم. من مدتی قبل در چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی شرکت کردم و باید بگویم مسئولان آن، از هر لحاظ گل کاشتند.
از اوضاع شغلی و معیشتی خودتان بگویید.
من هیچ حقوق و مزایای شغلی ندارم و تنها کارم موسیقی است.
الان در دوران کرونا وضعیت نابسامان موجود، اوضاع شما را دچار مشکل نکرده؟
به هر حال کرونا باعث بروز اتفاقات بدی شد و شغلهایی را هم تعطیل کرد. خداراشکر در شهر اهواز هر شب اجرا دارم. امیدوارم مسئولان و مدیران در وزارت ارشاد و ادارههای ارشاد واقعا حواسشان به هنرمندان موسیقی نواحی باشد. واقعا نوازندهها و خوانندههای موسیقی نواحی افرادی محرومند که با کمبودهای بسیاری مواجهند. واقعیت این است که مسئولان از هنرمندان نواحی سراغی نمیگیرند و این دوسال کرونا هم اصلا حمایتی وجود نداشته است.