کتایون ارسنجانی مطرح کرد؛
مستندها دیگر نمیتوانند دروغ بگویند
همه جا یک دوربینی هست و از وقایع فیلم میگیرد و این فیلم در فضای مجازی دست به دست و بازنشر میشود. مرزها شکسته شده و دیگر مرزی برای دیدن فیلمها وجود ندارد و دیگر نمیشود دروغ گفت زیرا دروغها را نمیتوان زیاد حفظ کرد و خیلی زود برملا میشود. اینها نکات مثبت و منفی مستندسازی و زندگی قرن بیست و یکمی است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستندسازی برای تعدادی از مستندسازان خلاصه شده به تدوین چند عکس و جلد مجله قدیمی و گفتن نریشن توسط یک دوبلور معروف و نهایتا دادن کمی اطلاعات به مخاطب. پیش از این هر مستندساز نهایتا هر چند سال یکبار یک مستند میساخت، اما اکنون مستندسازانی داریم که سالی سه مستند میسازند و اکران هم میکنند هرچند کتایون ارسنجانی این اتفاق را بعید نمیداند و میگوید: اینکه یک فیلمسازی بتواند در سال سه فیلم مستند بسازد اصلا چیز بعیدی نیست. با اینحال پرواضح است که مستندسازی احتیاج به پژوهش دارد و شناخت کافی از سینما میخواهد اما شاید مستندسازی برای برخی صرفا ابزاری برای سردادن شعارهای سیاسی باشد. ارسنجانی که در سینمای داستانی هم کسب درآمد دارد و فیلم مستند هم میسازد، میگوید: همه کسانی که این روزها کارهای بلاگری میکنند و ویدیوهای کوتاه در اینستاگرام و سوشالمدیا منتشر میکنند، به مستندسازی روآوردهاند. اما جای دیگری تاکید میکند که مستند بدون پژوهش فاقد ارزش است: بیشتر تمرکز فیلمسازهای مستند باید روی پژوهش باشد. در واقع پژوهش است که فیلم را میسازد.
گفتگوی ایلنا را با این مستندساز در ادامه میخوانید:
شما تجربه فعالیت در سینمای داستانی را هم دارید، تفاوت سینمای مستند و داستانی در چیست و چرا سراغ مستند رفتید؟
دلیل علاقهام به مستند این است که من به شخصه در مستند، خودم را بیشتر خودم میبینم و بیشتر خودم را باور دارم. من از سینمای داستانی میآیم و سالها دستیار کارگردان و منشی صحنه بودم، الان هم کار تولید میکنم و آخرین کار تولیدی که انجام دادم فیلم سینمایی «شوالیه سیاه» است. در بخش داستانی یک ملاحظاتی را باید رعایت کرد، به این دلیل که قانون و چارچوبش به این صورت است، اما این مرز در مستند وجود ندارد و به همین دلیل برای من جذابتر است و شاید هم بیشتر برایم ناشناخته است.
شما در ساخت فیلمهای مستند خارجی هم حضور داشتید، سینمای مستند ما چقدر با سینمای مستند دنیا فاصله دارد؟
من با مستندسازهای خارجی همکاری داشتم، به عنوان مثال چند سال پیش یک همکاری داشتم با خانم باربارا کوپل که دو جایزه اسکار مستند برده است. او اولین اسکار مستندش را همزمان با زمان تولد من یعنی در سال ۱۳۵۶ گرفته است. همکاری با او خیلی جذاب و در عین حال قدری سخت و محتاطانه بود، زیرا وقتی کسی با کارگردانی کار میکند که جایزه اسکار دارد، بیشتر محتاط است تا نتیجه سعی و خطاهایش خطا نشود و فکر میکند که باید خیلی خوب باشد.
به نظر من سینمای مستند دنیا خیلی با سینمای مستند ما فرق دارد و مستندسازانی که در ایران طبق آن استانداردهای جهانی کار میکنند، تعدادشان واقعا خیلی کم است. شاید قوانین و قواعد کار کردنشان هم مثل آنها نیست اما بیشتر فهمیدهاند که برای آنها چه چیزی قابل قبول و مورد علاقهشان است و آنها را با متد ایرانی خودمان میسازند. دلیل تفاوت و فاصله ما با مستندسازان خارج از ایران این است که مستند کار کردن در ایران خیلی آسانتر است زیرا اصولا برنامهریزی در طبیعت ما ایرانیها خیلی ضعیف است و شاید به همین دلیل است که آنها خیلی جلوتر و خیلی متفاوتتر هستند. علاوه بر این نگاه آنها به مستند با زاویه دید ما تفاوت زیادی دارد، مستند برای ما مستند است و داستانی برایمان داستانی است، ولی آنها پروداکشنی که برای فیلم مستندشان دارند مثل پروداکشنی است که برای فیلم داستانیشان دارند، تفاوت ویژهای با هم ندارد که مثلا بگوییم مستند مهجورتر است و فیلم داستانی بیگ پروداکشن است. اینگونه نیست، آنها هر دو را به یک شکل میبینند، به این دلیل که خروجی برایشان مهم است.
در گذشته تا این حد مستندساز و اکران مستند در کشور وجود نداشت، چه اتفاقی افتاده که به یک باره تب مستندسازی در فیلمسازان شکل گرفته است؟
این روزها هر کسی که یک گوشی موبایل هوشمند داشته باشد، میتواند یک مستندساز باشد. همه آدمها الان میتوانند داستانهای روزمره خودشان را روایت کنند. به همین دلیل همه کسانی که این روزها کارهای بلاگری میکنند و ویدیوهای کوتاه در اینستاگرام و سوشالمدیا منتشر میکنند، رو به مستندسازی آوردهاند، ضمن اینکه سلیقه مردم هم عوض شده است.
نمیخواهم بگویم تب مستندسازی بالا رفته اما زمانی که مثلا من ۱۰ ساله بودم، اکثر مردم فقط راز بقا و گزارشهای کوتاه تلویزیون را به عنوان مستند میشناختند، اما الان به قدری تنوع مستند زیاد و سرگرمکننده شده و از آن حالت مصاحبه محور و اینکه فقط کسی بیاید یک چیزی را روایت کند، خارج شده که برای مردم بسیار جذاب است. دنیای مستند تغییر کرده، چارچوبهایش شکسته شده و شما داستان و تصاویر فوقالعادهای را میتوانید از طریق مستندها دنبال کنید. به همین دلیل است که علاقه مردم به مستند زیاد شده و مردم خوراک مستند میخواهند. این تکنولوژی که این روزها از طریق تلفنهای همراه در اختیار مردم است به خودی خود مردم را ترغیب میکند که از اتفاقات اطرافشان و زندگی روزمرهشان فیلم بگیرند. همه اینها مستند هستند، چه بسا این روند موجب شده که خیلی از اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهد قابل کتمان نیست، چون هر کسی یک روایتی از آن دارد و همه جا یک دوربینی هست و از وقایع فیلم میگیرد و این فیلم در فضای مجازی دست به دست و بازنشر میشود. مرزها شکسته شده و دیگر مرزی برای دیدن فیلمها وجود ندارد و دیگر نمیشود دروغ گفت زیرا دروغها را نمیتوان زیاد حفظ کرد و خیلی زود برملا میشود. اینها نکات مثبت و منفی مستندسازی و زندگی قرن بیست و یکمی است.
بیشتر تمرکز فیلمسازان مستند روی پژوهش است، اما شاهدیم که در کشور فیلمسازانی حضور پیدا کردند که طی یک سال سه فیلم مستند میسازند که البته بیشتر یک فیلم آرشیوی سیاسی و یا اجتماعی است. به نظرتان آیا وضعیت پژوهشها در آثار مستند چگونه است؟
بیشتر تمرکز فیلمسازهای مستند باید روی پژوهش باشد. در واقع پژوهش است که فیلم شما را میسازد. همانطور که ما در فیلم داستانی به فیلمنامه نیاز داریم و معتقدیم که فیلمنامه خوب میتواند یکی از چیزهایی باشد که فیلم را نجات میدهد، در مستند هم من خیلی جدی به شما میگویم که پژوهش خوب میتواند فیلم شما را نجات دهد.
پژوهش هم سبکهای متفاوتی دارد، به عنوان مثال شما اگر بخواهید یک فیلم در مورد امام موسی صدر بسازید، ایشان یک شخصیت تاریخی هستند که شاید شما بتوانید سالها از زندگی و کارهای ایشان دیتا و اطلاعات بگیرید، اما یک زمانی میخواهید کار دیگری بسازید مثلا در مورد تابعیت مادران ایرانی، این یک موضوع جدید است و هنوز هیچ اطلاعات ذخیرهشدهای درباره آن وجود ندارد. در مجلس یک موضوعی مطرح و تصویب شده و عدهای رفتهاند شناسنامه و پاسپورت گرفتهاند. برای ساخت مستند درباره این موضوع شما مجبورید نوع پژوهشتان را تغییر دهید. باید این آدمها را ببینید، با آنها صحبت کنید، در جریان مشکلاتشان قرار بگیرید تا بدانید چه چیزهایی بوده است. این پژوهشها میتواند طولانی مدت یا کوتاه مدت باشد اما در نهایت خروجی آن مهم است و تاثیر مستقیم روی فیلم شما دارد. اینکه یک فیلمسازی بتواند در سال سه فیلم مستند بسازد اصلا چیز بعیدی نیست ولی به چند مورد بستگی دارد. یکی از آن موارد گروه پژوهشی خیلی خوب است. مثلا به نظر من یکی از بهترین گروههای پژوهشی مستند را آقای مصطفی رزاق کریمی دارند که نتیجه آن مستندی مثل «بانو قدس ایران» میشود که فیلم بسیار خوب و قوی است. فکر میکنم نزدیک به ۹ ماه مشغول تحقیق و پژوهش برای این کار بودند. چطور میتوان ۹ ماه روی تحقیق و پژوهش با یک گروه کار کرد، مگر اینکه برای این کار پشتوانه مالی وجود داشته باشد. این موضوع در اندازه کوچکتر شبیه فیلم داستانی است، وقتی که بودجه خوب و پشتوانه خوب داشته باشید میتوانید سالی سه فیلم تولید کنید. ممکن است هیچ کدام خوب نباشد یا ممکن است هر سه فیلم هم خوب باشد یا حداقل دو تا از آنها خوب باشد. این در صورتی است که هم بودجه خوب داشته باشید و هم پژوهش و نگارشتان درست و اصولی باشد.
نحوه حمایت دولت و حاکمیت از فیلمسازان مستند چگونه است؟ اینکه بیشتر فیلمسازان علاقهمند به حضور در ساخت فیلم مستند و کوتاه شدهاند به دلیل ممیزی کمتر نیست؟
میزان حمایت حاکمیت از مستندسازان کاملا مبتنی بر سلیقه است. اگر موضوع مستند مطابق با سلیقه حاکمیت باشد از آن حمایت میشود و اگر هم مطابق سلیقه آنها نباشد حمایت نمیکنند. خیلی از فیلمهای خوب ساخته میشوند اما در آرشیوها میمانند و کسی آنها را نمیبیند، این ماجرا برمیگردد به سلیقه دولت و حاکمیت.
به دلیل اینکه دنیا تغییر کرده و سریع شده و آدمها دیگر حوصله ندارند که مدت طولانی بنشینند و فیلمهای طولانی ببینند، به فیلمهای کوتاه و مستند روی آوردهاند که به نظر من هنریتر و مطابق سلیقه من است. از طرفی هم اگر خروجی کار بد باشد ضرر آنچنانی به فرهنگ و هنر نمیزند البته اکثرا میبینیم که نتیجهاش هم خوب میشود.
فیلمسازان فیلم کوتاه ما خیلی بااستعداد هستند و حق دارند. من کسانی را میشناسم که اصلا علاقهای به ساختن فیلم بلند ندارند. حتی زندگیشان را با فیلم کوتاهی که میسازند میچرخانند یعنی شغلشان این است و خودشان را بهعنوان یک فیلمساز فیلم کوتاه به جامعه معرفی میکنند. من خیلی از این اتفاق خوشحالم و حتی مستندسازهایی که به نظرم بسیار انسانهای شریفی هستند و شاید شرایطشان مثل من هم نباشد که در سینمای داستانی کار کنند و با پولی که از سینمای داستانی به دست میآورند، مستند بسازند. در واقع انسانهای بسیار شریفی هستند که شغلشان را در جامعه، مستندساز عنوان میکنند و به آن پایبند هستند. این به نظر من خیلی ارزشمند و قابل تقدیر است. به نظر من خیلی هنریتر است و رساندن پیامش هم خیلی مستقیمتر و جذابتر و به دل نشینتر است.
فیلمهای مستند شما بیشتر راجع به چه موضوعاتی بوده است؟
دو کار مستند جدید در دست دارم، یکی از آنها که بهعنوان تهیهکننده حضور دارم و کارگردان شخص دیگری است، مستندی درباره پویایی یک صنعت و در واقع یک محیط صنعتی است که بسیار محیط صنعتی پویایی است و فاصله ایدهپردازی تا اجرای این ایدهها زیاد طولانی نیست و اصلا اگر این اتفاق نیفتد آن شرکت، نمیتواند شرکت روپایی باشد و این نکته، نکته قابل تعمق و تاملی است که در واقع ما داریم روی آن کار میکنیم. در حال حاضر در مرحله تحقیق و پژوهش هستیم و طرحمان هم چند روز دیگر تکمیل میشود. یک کار دیگری هم دارم که در مرحله تحقیق و پژوهش است، کارگردان خودم هستم و کلا یک مستند تک نفره درباره مهاجرت است، اما فعلا نمیتوانم اطلاعات بیشتری از این فیلم بدهم.
درباره کارهای قبلیام، یک مستند محیط زیستی دارم که سال ۸۶ ساختم به نام «سهم من از خزر» که در آن زمان قرار بود مشارکتهایی برای ساخت این فیلم صورت گیرد، به این دلیل که فیلم در مورد فوکهای دریای خزر بود که نسلشان در همان زمان در حال انقراض بود و متاسفانه کسی که مشاور ما در این فیلم بود، به دلیل جابهجایی گوزنهای ایرانی به واسطه فصل، تصادف کرد و فوت شد. البته ما فیلممان را ساختیم و تمام شد ولی قرار بود اتفاقات دیگری برای فیلم بیفتد که میسر نشد. فیلم موجود است و در یکی دو جا هم نمایش داده شده است. فیلم دیگری داشتم با عنوان «قهوه بعد از نماز جمعه» که شون پن را در تهران دنبال میکرد، پس از نماز جمعهای که رفت و بعد از آن رفته بود یک جایی در محدوده خیابان فرشته و قهوه خورده بود. فیلم دیگرم به نام «قرارمون یادت نره» که در مورد یک خواننده ایرانی زیرزمینی بود که خیلی خودش را شبیه منصور جعفری خواننده میدانست. این فیلم در جشنواره یاری سوئد و در جشنوارهای که یک سال در لندن برگزار شد و فیلمها ایرانی را هم میپذیرفت، به نمایش در آمد.
من مستندهای گزارشی میسازم و با شبکه وایس کار میکنم و در آن کارها هم تهیهکننده و هم کارگردان هستم. آخرین و پربینندهترین کارم که الان به صورت آنلاین و در یوتیوب میتوانید ببینید کاری است با عنوان «ماهیگیری پیشه من است» درباره زنان ماهیگیر جزیره هنگام که سعی دارند مجوز ماهیگیری بگیرند تا بتوانند قایق به دریا ببرند و سهمیه بنزین داشته باشند.
در حال حاضر هم مستندی با عنوان «دختران مکانیک» را در مرحله تدوین و همانطور که گفتم دو کار هم در مرحله پژوهش دارم که در یکی از آنها بهعنوان تهیهکننده حضور دارم و کار پژوهشش به تازگی تمام شده، کار دیگر را هم خودم کارگردانی میکنم که یک فیلم تکنفره با موضوع مهاجرت است.