خبرگزاری کار ایران

پائولو کوئیلو:

اهل نشستن و مراقبه در سکوت نیستم/ تیراندازی با کمان بهترین راه من برای مراقبه و تفکر است/ کیمیاگر را دو هفته‌ای نوشتم

اهل نشستن و مراقبه در سکوت نیستم/ تیراندازی با کمان بهترین راه من برای مراقبه و تفکر است/ کیمیاگر را دو هفته‌ای نوشتم
کد خبر : ۱۱۲۴۸۶۴

پائولو کوئلیلو درباره کتاب «کماندار» خود که به تازگی به فارسی ترجمه شده می‌گوید: کتاب اساسا بازتاب تفکرات من در چند مرحله از تیراندازی با کمان بود. اما معمولا من سریع می‌نویسم. برای مثال «کیمیاگر» را من در دو هفته نوشتم. به‌طور معمول من تصمیم می‌گیرم، می‌نشینم، کتاب درون من است و آن را تایپ می‌کنم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «پائولوکوئیلو» از معروف‌ترین نویسندگان دنیاست که آثارش بالغ بر ۳۲۰ میلیون نسخه تا امروز فروخته شده و به ۱۵۰ زبان از جمله فارسی ترجمه شده است. آخرین کتاب او «کمانگیر» تمثیل جوانی است که به‌دنبال به‌دست‌آوردن حکمت و خرد از یک استاد به دنبال او می‌رود و در این راه علوم بسیاری می‌آموزد.

پل بوگاردز، معاون اجرایی انتشارات ناپف ناشر کتاب، «کماندار» را این‌گونه توصیف می‌کند: «کتابی بی‌نقص، کتابی درباره تسلیم‌ نشدن. کتابی از اعماق قلب انسان.»

آنچه می‌خوانید ابتدا گفتگویی با پائولو کوئیلو درباره رمان کوتاه «کماندار» است که با عنوان «کمانِ کماندار، زندگی است» توسط «مسیحا وثیق» به فارسی ترجمه و از سوی نشر شورآفرین منتشر شده، و در ادامه نیز گفتگویی با مترجم فارسی را می‌خوانید که از چرایی ترجمه این کتاب و پرسش‌هایی پیرامون داستان و نسخه صوتی کتاب می‌گوید.

آقای کوئیلو، این کتاب چگونه متولد شد؟

خب، حدود بیست‌سالی من تیراندازی با کمان می‌کردم. آن زمان در کوهستان‌های پیرینه ساکن بودم و حسی فوق‌العاده بود. کافی‌ست یک‌بار امتحان کنید، درگیر آن خواهید شد. روزی در جایی که نمی‌شناختم گیر کرده بودم و داشتم به دنبال راه درست می‌گشتم که دست بر قضا در آن مسیر نیروهای فرانسه مستقر بودند. و من تنها با کمانی در دست که برایم همه‌چیز بود. با خودم گفتم خدایا بوی دردسر می‌آید. مجوز داشتم. من مجور شکار داشتم ولی اهل شکار نبودم. وانمود کردم که کسی را نمی‌بینم و به راهم ادامه دادم. بین همه سربازها. و وانمود کردم که تنهایم. از مکان اردوگاه آنها دور شدم. و ناگهان یک ستوان جلوی من سبز شد. دیدم که به سمتم می‌آید و در دلم گفتم که حتما توی دردسر می‌افتم. من خارجی‌ام و اسلحه دارم. چون کمان اسلحه محسوب می‌شود پس حتما توی دردسر می‌افتم. بلاخره آن ستوان به من رسید و گفت: تو پائولو کوئیلو هستی؟ گفتم بله. خودمم. گفت وای خدایا من عاشق کتاب‌های شما هستم. و گفت شما تیراندازی با کمان می‌کنید؟ چون خودش قبلا این ورزش را انجام می‌داده است. می‌دانید، هر روز پنج یا شش پیشنهاد نوشتن کتاب به من می‌شود. اما در این مورد احساس فوریت در نوشتن کتاب کردم. درباره چیزی که آموختم و حدود ده‌ماه بعد کتاب را نوشتم. اما بعید می‌دانستم آن را منتشر کنم.

نوشتید اما نمی‌خواستید منتشر کنید؟

من یک نسخه را خودم در آمازون منتشر کردم.

واقعا؟ کِی؟

این کتاب را سال ۲۰۰۳ یا اگر اشتباه نکنم ۲۰۰۴ نوشتم.

شما این کتاب را ۷ سال پیش نوشتید؟ گمان می‌کنم همان فلسفه‌ای را دنبال کردید که موضوع این کتاب است.

دقیقا، بله، بله.

این کتاب سریع نوشته شد؟

این یکی خیلی سریع پیش رفت. نمی‌دانم چقدر زمان برد، ولی خیلی سریع نوشته شد. چون اساسا بازتاب تفکرات من در چند مرحله از تیراندازی با کمان بود. اما معمولا من سریع می‌نویسم. برای مثال «کیمیاگر» را من در دو هفته نوشتم. به‌طور معمول من تصمیم می‌گیرم، می‌نشینم، کتاب درون من است و آن را تایپ می‌کنم.

تصویرگر کتاب کیست؟ چون تصاویر کتاب فوق‌العاده هستند.

بله تصاویر فوق‌العاده هستند. کریستف نیمان جوانی است که آنها را خلق کرده. برای مجله نیویورکر طراحی‌های بسیاری کرده است. او یکی از بهترین‌‌ها و قطعا یکی از مشهورترین تصویرگران اینجا در اروپا است. البته فکر می‌کنم که شهرت او جهانی باشد. من طرفدار او هستم. بسیار دقیق و درست کار می‌کند.

هنگام تیراندازی به عناصر تیر و کمان هم در ذهن خود فکر می‌کردید؟ کمان. تیر. هدف. جزییات کتاب قبل از نوشتن در ذهن‌تان بود؟

اساسا هشت مرحله وجود دارد. پاها را در جای درست می‌گذاری. کمان را داریم. تیر را داریم و حالا چند حرکت دیگر مانده. پس فقط هشت مرحله است. بعد از مدتی بسیار آسان خواهد شد. کمان. تیر. هدف. حماقت محض است که عمر خود را برای پرتاب تیر به یک تکه کاغذ هدر دهی. باید هدف بزرگ‌تری داشته باشی. من اهل نشستن و مراقبه‌کردن در سکون نیستم. من اهل عمل‌ام. پس تیراندازی با کمان بهترین راه برای مراقبه و تفکر برای من است. تیراندازی با کمان. راهپیمایی. فعالیت‌های فیزیکی. من نمی‌توانم یکجا بنشینم و به گذشته فکر کنم. من نیاز به تحرک و فعالیت دارم.

اهل نشستن و مراقبه در سکوت نیستم/ تیراندازی با کمان بهترین راه من برای مراقبه و تفکر است/ کیمیاگر را دو هفته‌ای نوشتم

تصویری از مسیحا وثیق (مترجم) و جلد کتاب ترجمه شده کماندار به فارسی

خانم وثیق، چه شد که به سراغ «کماندار» رفتید و این رمان را ترجمه کردید؟

در کتاب‌های آقای کوئیلو همیشه نشانه‌ای وجود دارد که خواننده را به سمت هدف ترغیب می‌کند. در کتاب «کماندار» این نشانه‌ها خیلی مشهودتر و این ترغیب خیلی قوی‌تر وجود دارد. با توجه به اینکه در دنیا ایران شرایط خاصی دارد و مردم متحمل شرایط بسیار سختی هستند، این کتاب دقیقا نشانه‌ای است برای اینکه بتوانیم از این گذار، گذر کنیم و در مسیر موفقیت قرار بگیریم. در این کتاب آیین زندگی موفق و در مسیر درست قرارگرفتن را برای خواننده تشریح می‌کند و این احساس نیاز من را بر آن داشت که کتاب «کماندار» را ترجمه کنم.

پیش از این، چه کارهایی از پائولو کوئیلو را خوانده بودید؟

تقریبا تمامی کتاب‌های ایشان را خوانده‌ام، اما بعضی از آنها برایم جذابیت خاصی داشته، مثلِ «کیمیاگر»، «ورونیکاتصمیم می‌گیرد بمیرد»، «کنار رود پیدرا نشستم و گریستم» و «هیپی».

چه چیزی در آثار کوئیلو شما را جذب میکند؟

در تمام آثار آقای کوئیلو نشانی از نشانه‌های زندگی دیده می‌شود که انسان  را در مسیر موفقیت و رسیدن به اهداف و آرزوها قرار می‌دهد.قوانین زندگی را آموزش می‌دهد، به انسان یادآوری می‌کند که زندگی محدود اما عمیق است.

چه نکاتی در «کماندار» برای شما به عنوان مترجم جذاب بود؟

آن چیزی که در «کماندار» بسیار جذاب و حائز اهمیت است بازکردن لایه‌های پنهانی و عمیق زندگی است. در «کماندار» آقای کوئیلو از ناشناخته‌های زندگی سخن می‌گوید و یادآوری می‌کند که تمام زندگی تحت‌الشعاع همان قسمت از زندگی است که شما آن را نمی‌بینید. اما عملکرد شما آن قسمت‌های پنهانی را می‌سازد و در نهایت خوشبختی یا خسران شما در دلِ آن نادیده‌ها است. و آن همان چیزهایی است که نیاز امروز بشر است.

کتاب علاوه بر یک قصه کوتاه، شامل تصویرسازی هم میشود. این تصویرسازیها چه کمکی به خواننده میکند و برای شما چگونه بود؟

با توجه به اینکه کریستف نیمان نقاشی‌های این کتاب را ترسیم کرده و ایشان از آن دسته نقاشان حرفه‌ای است که زندگی روزمره را ترسیم می‌کنند و به عمق زندگی می‌پردازند؛ در این کتاب نیز از نقاشی‌هایی استفاده شده که انسان را در صحنه زندگی تنها نمایش می‌دهد و نشان می‌دهد که فقط در صورت پی‌بردن به راز وجودی است که زندگی معنا پیدا می‌کند.

چه چیزهایی در حین ترجمه «کماندار» و نسخه صوتی کتاب که خودتان آن را بازخوانی کرده‌اید، برایتان جالب بود که بخواهید با خوانندگان و شنوندگان این کتاب (به عنوان مترجم و راوی کتاب) در میان بگذارید؟

اتفاق جالبی که برای خود من افتاد این بود که مسیر جدیدی را در زندگی من باز کرد و حالت شهودی و عرفانی در تمام طول مدت ترجمه وجود داشت و حس خوبی، روح را نوازش می‌کرد. تقریبا می‌توانم بگویم که این کتاب معجزه‌ای است در مسیر رسیدن به آرزوها؛ آیینی است که شاید رازِ گنجِ زندگی را فاش می‌کند.

«کماندار» چه درس‌هایی به ما می‌دهد و چه کمکی به ما در این روزهای کرونایی می‌کند؟

شاید در زمان خوبی این کتاب به ما رسیده است: در این کتاب، زندگی را به کمانِ کماندار تشبیه کرده که می‌گوید اگر از کمان همیشه استفاده کنی و همیشه در حال شلیک باشی، کمانِ تو مستعمل و فرسوده می‌شود و در زمانِ لازم به کار تو نمی‌آید، اما اگر از آن محافظت کنی، زمانی را برای استراحت کمانت (زندگی) قرار دهی، به او فرصت می‌دهی تا قوای خود را به‌دست آورد. زندگی که دائم در حال تلاش و حمله است، مستعمل است و باید فرصتِ استراحت به خود بدهد، شاید کرونا همان فرصت برای زندگی ماشینی ما باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز