چگونگه میتوان در فضای مجازی مباحثه بهتری داشت؟ / برای مقابله با چالشهای اگزیستانسیالیستی باید اختلافات را کنار گذاشت
اوضاع آشفتهای که در آن زندگی میکنیم و ظهور شبکههای اجتماعی، عصر درگیری بیپایان را ایجاد کرده است. به جای ترس یا اجتناب از اختلاف، باید یاد بگیریم که چگونه با اندیشههای مخالف رفتار کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از گاردین، مجله «تایم» در گزارش «مارک زاکبرگ» را به عنوان چهره سال معرفی کرد؛ در آن گزارش، فیسبوک را مامور «اهلیکردن تودههای سرکش و تبدیل دنیای ضداجتماع به جهانی صمیمی» معرفی کرده بود. در طول اولین دهه که استفاده از اینترنت در بین جوامع بشری رواج یافت، نظریهای به شهرت رسید: هرچه افراد قادر به برقراری ارتباط بیشتر باشند، رفتاری دوستانهتر خواهند داشت و مسائل را بهتر درک خواهند کرد که نتیجه آن، جهانی صلحآمیز و هماهنگتر خواهد بود.
در سال ۲۰۲۱، این چشمانداز به طرز دردناکی ساده لوحانه به نظر میرسد. غوغاسالارانِ آنلاین که با یکدیگر در تنش هستند و شب و روز باهم درگیر میشوند و برخی از آنها در دنیای واقعی دست به خشونت میزنند. اینترنت پلی برای ارتباط انسانها با یکدیگر است اما لزوماً باعث ایجاد احساسات مشترک نمیشود. در بدترین حالت میتواند به ماشینی عظیم برای تولید «آنتیپاتی» متقابل شباهت داشته باشد.
فناوری حداقل تا حدی مسئول جهانی است که اختلاف نظرهای مسمومکننده در سرتاسر آن وجود دارد؛ دنیایی که در آن به یکدیگر اهانت میکنیم، بیشتر سخن میگوییم کمتر گوش فرا میدهیم. «پل گراهام» کارآفرین سیلیکونولی باور دارد، اینترنت بستری است که از نظر طراحی عاملی برای ایجاد اختلاف است. پلتفرمهای رسانهای دیجیتال بستری برای تعامل هستند اما مردم اهل جدل با یکدیگر هستند.
به گفته گراهام، موافقت درباره یک موضوع نسبت به اختلاف نظرداشتن درباره آن، بیشتر باعث ایجاد انگیزه میشود. هنگامی که مخاطبان با یک پست یا مقاله مخالفت میکنند، محتملتر است تا درباره آن اظهارنظر کنند و حرفهای بیشتری برای گفتن دارند (برای اعلام موافقت با یک مقاله یا پست، روشهای متعددی وجود دارد). همچنین در هنگام مخالفت با موضوعی، افراد بیشتر برانگیخته میشوند.
وسوسهانگیز است تا فیسبوک و توییتر را به خاطر ساختن چنین انسانهایی از خودمان سرزنش کنیم؛ اما نکوهش این پلتفرمها به این معناست که اهمیت یک تغییر گستردهتر و عمیقتر در رفتار انسانها را نادیده گرفتهایم؛ تغییراتی که از دههها و حتی قرنهای گذشته، آغاز شده است. از دیدگاه اجتماعی و الکترونیکی، کانالهای یک سویه کمتر از هر زمان دیگری وجود دارد. همه بایکدیگر گفتگو میکنند. اگرچه موارد مورد اختلاف نسبت به گذشته بیشتر شده است زیرا دنیای مدرن خواستار اظهار نظر با صدای بلند است.
«ادوارد تی هال» انسانشناس آمریکایی، میان دو نوع فرهنگ ارتباطی تمایز قائل میشود: زمینه قوی و زمینه ضعیف. در یک فرهنگِ ضعیف، ارتباط صریح و مستقیم است. آنچه مردم میگویند بیانگر افکار و احساسات آنها است. ضرورتی ندارد تا به موقعیت و فرد توجه کنند تا مطلبی را درک کنند. فرهنگ با زمینه قوی، فرهنگی است که در آن کلام کمتر به صراحت گفته میشود و بیشتر در قالب پیامی ضمنی است. معنای هر پیام نه در کلمات بلکه در متن نهفته است؛ ارتباط مورب، ظریف و مبهم است.
بیشتر ما، در هر کجای دنیا که زندگی میکنیم، بیشتر به شهرها میآییم، با غریبهها تجارت میکنیم و به وسیله تلفنهای هوشمند خود با یکدیگر صحبت میکنیم. کشورهای مختلف، فرهنگ ارتباطی متفاوتی دارند، اما تقریباً همه آنها تحت تأثیر عوامل جهانی یعنی تجارت، شهرنشینی و فناوری قرار دارند. سه عاملی که سنت را از میان برداشتهاند و سلسله مراتب را گسترش و زمینه ارتباط متقابل با یکدیگر را افزایش دادهاند. آنچه که مشخص است، انسانها برای این مرحله آماده نبودهاند.
ما انسانها قسمت اعظم حیاتمان بهعنوان نوع بشر را بر اساس سبک ارتباطی زمینه قوی زندگی کردهایم. اجداد ما در سکونتگاهها و قبایل با سنتهای مشترک زندگی میکردند. این روزها، ما با دیگرانی روبرو میشویم که ارزشها و آداب و رسوم متفاوتی دارند. در عین حال، از نظر روحی بیش از هر زمان دیگری طالب برابری هستیم. به هر کجا که نگاه کنید تعاملاتی وجود دارد که در آن، همگی صدای برابر دارند یا خواستار آن هستند. همه انتظار دارند که نظرشان شنیده شود و این موضوع روندی فزاینده دارد. در این دنیای پر سر و صدا، متنوع و باشکوه، ، قوانین ضمنی دنیای گذشته که تعیین میکرد کدام سخن را میتوانیم بگوییم و کدام را نه، آسانتر و منعطفتر شدهاند و برخی نیز نابود شدهاند.
به مواردی که زمینه ارتباطی ضعیف را شکل میدهد، بیندیشید: گفتگوی بیپایان، بحث و جدال مکرر و افرادی که همواره تلاش میکنند تا به شما بگویند به چه موضوعی فکر میکنند. این موضوع، موردی را به شما یادآوری میکند؟ همانطور که «ایان مکداف» متخصص حل اختلاف، میگوید: دنیای اینترنت عمدتا شبیه به یک جهان است که فرهنگ ارتباطی ضعیفی دارد.
اگر انسانها موجوداتی کاملاً منطقی بودند، پیش از آنکه پاسخ از پیش آمادهی خود را به طرف تحمیل کنند، مودبانه به یک نظر مخالف گوش میدادند. اختلاف نظر موجب میشود تا سیگنالهای شیمیایی مغزمان را فرا بگیرد که تمرکز بر مسائل را دشوار میکند. سیگنالها به ما میگویند که این حمله به من است. عبارت «من با تو مخالفم» تبدیل به «از تو خوشم نمیآید» میشود. در این شرایط، ما به جای اینکه ذهن خود را برای فهم بیشتر دیدگاه دیگران آماده کنیم، بر دفاع از خود متمرکز میشویم.
به گفته «والتر بردفورد کنون» زیستشناس دانشگاه هاروارد، در هنگام بروز خطر، حیوانات از دو تاکتیک استفاده میکنند: جنگ یا گریز. پاسخ انسانها نیز هیچ تفاوتی با رفتار آنها ندارد. اختلاف میتواند ما را وسوسه کند که پرخاشگر شویم و تند برخورد کنیم یا میتواند ما را وادار کند که عقب نشینی کرده و نظرات خود را بخاطر تمایل جلوگیری از تعارض، به زبان نیاوریم. این پاسخهای آتاویستی هنوز بر رفتارهای ما در محیطهای ضعیف جهت میدهد. درگیر بحثهای خصمانه و عمدتا بیهدف میشویم، یا برای جلوگیری از بحث و جدال همه تلاش خود را میکنیم. هر دو پاسخ ناکارآمد هستند.
برای دیدن پاسخهای پرخاشگرانه به نظرات مخالف، نیازی به جستجوی فراوان ندارید: محتوای شبکههای اجتماعی را چک کنید اجتماعی خود را باز کنید یا بخش نظرات را در وب سایت مورد علاقه خود را بخوانید، برخی ادعا میکنند که اینترنت همچون «اتاقهای پژواک» است، که در آن افراد فقط با دیدگاههایی روبرو میشوند که قبلاً با آنها موافق بوده اند، اما شواهد دقیقاً برعکس هستند. یافتههای تحقیقات نشان میدهد، کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به افرادی که کاربر این فضاها نیستند، اخبار خود را از منابع مختلف پیگیری میکنند. به طور قطع، در توییتر با اخباری روبرو میشوید که شما را مضطرب خواهد کرد و این موضوع بیشتر در زمانی رخ میدهد که منبع اطلاعاتی شما یک روزنامه باشد. اینترنت باعث ایجاد خصومت، ترس و عصبانیت میشود.
دلیل اینکه اغلب گفتگوهای آنلاین سرشار از خشونت هستند، این است که با همین منظور و نیت، طراحی شدهاند. تحقیقات نشان میدهد، محتوایی که باعث خشمگین شدن مخاطب میشود احتمال اشتراکگذاری بیشتری دارند. کاربرانی که پستهای خشونتآمیز ارسال میکنند، لایک و بازتوییتهای بیشتری دریافت میکنند که کاربران به تبلیغکنندها میفروشند. بنابراین پلتفرمهای آنلاین به مخاطب انگیزه میدهند تا افراطیترین پاسخها را ارسال کنند. خرده اختلافها، تعمق و فهم متقابل نه فقط در این جروبحثهای شدید نادیده گرفته میشوند، بلکه لاجرم قربانیِ این گونه منازعات میشوند.
اگر به این نتیجه برسید که انسانها بیش از حد با یکدیگر بحث میکنیم، اشتباهی بزرگ کردهاید. خشمهای توخالی که در شبکههای اجتماعی بروز پیدا میکنند، در واقع نشان میدهند که چگونه با نظرات مخالف روبرو شویم. جنگیدن پوششی است برای فرارکردن.
اینطور بیان میشود، برای مقابله با چالشهای اگزیستانسیالیستی که بشر را تهدید میکنند باید اختلافات را کنار گذاشت؛ ولی مادامی که همگی توافق نظر داریم یا تظاهر به آن میکنیم، پیشرفت دشوارتر میشود. اختلاف نظر راهی برای تفکر است، شاید بهترین شیوهای است که در اختیار ماست و برای حفظ سلامت سرمایهگذاریهای مشترک، از ازدواج گرفته تا تجارت و دموکراسی، لازم و ضروری است. مخالفت میتواند به ابزاری باشد تا مفاهیم مبهم را به ایدههای عملی، نقطع ضعفها را به بینش و بیاعتمادی را به همدلی تبدیل کند. به جای اینکه اختلافات خود را کنار بگذاریم، باید آنها را در امور به کار گیریم.
برای انجام این کار باید بر احساس شرم ناشی از مخالفت، غلبه کنیم. مخالفت به شیوهی درست؛ عملی سخت و برای اکثر انسانها استرسزا است. شاید اگر آن را به عنوان مهارت و نه به عنوان پدیدهای طبیعی، فرا بگیریم؛ مخالفت راحتتر خواهد شد. افرادی که برای امرار معاش و گذران زندگی، موقعیتهای پرمتعارض را مدیریت میکنند، میتوانند منبع آموزشی خوبی باشند. افرادی که به واسطه شغل خود، اطلاعات و بینش بیشتری از درون شدیدترین تعارضات بیرون میکشند.
به گفته «الکساندریا اوکاسیو کورتز» از سیاستمداران آمریکایی، همواره به افراد فرصت طلایی عقبنشینی بدهید؛ این آموزهای بود که از مربی خود آموختم. منظور این بود که در بحث با دیگران به اندازه کافی، شفقت به خرج دهیم. فرصت کافی در اختیار آنها قرار دهیم تا اندیشههایشان را تغییر دهند، بسیار مهم است که دست به چنین کاری بزنیم. اگر عبارت «حرفت نشان میدهد نژادپرست هستی» را به زبان بیاورید، او را وادار میکنید تا به شما بگوید که «من انسانی نژادپرست نیستم». در چنین شرایطی فرصت عقبنشینی از بین خواهد رفت. تنها راهی که برای فرد میماند آن است که با سرعت به نظر مخالف حمله کند.
وقتی با کسی در مشاجره هستیم، باید به این فکر کنیم که چگونه آنها میتوانند نظر خود را تغییر دهند و هم تصویر اجتماعی خود را حفظ کنند یا شان خود را ارتقاء دهند. انجام این کار به صورت همزمان، سخت و دشوار است. هنگام منازعه، نظر فرد بیش از قبل و بعد منازعه با هویتش گره میخورد (نویسندهای به نام «راشل کاسک» استدلال میکند که بحث و گفتگو یک لحظه بحرانی است که هویت فرد در آن لحظه تعریف میشود). با این حال، اگر به فرد مقابل ثابت کنیم که به او گوش فرا میدهیم و به دیدگاهش احترام گذاشتهایم، احتمال اینکه درباره دیدگاهش تجدید نظر کند، بیشتر میشود. اگر و در هر زمانی که فرد دیدگاه و موضعش را تغییر داد نباید او را سرزنش کنیم که از وهله اول با ما مخالفت کرده است اما سرزنش کردن به کرات اتفاق میافتد.