خبرگزاری کار ایران

یاددداشتی از مهدی رزاقی‌طالقانی؛

«متخصص امروز» حکیم خودساخته و فرهیخته دیروز نیست

«متخصص امروز» حکیم خودساخته و فرهیخته دیروز نیست
کد خبر : ۱۰۹۴۲۷۶

«مهدی رزاقی‌طالقانی» (پژوهشگر اجتماعی) در یادداشتی با عنوان «متخصصِ بی‌حکمت» به نسبت نگاه ما با تخصص و متخصص و انتظار از نخبگان پرداخته است.

 نسبت نگاه ما با تخصص و متخصص چگونه است؟ و اصولاً ما از یک متخصص چه انتظاری داریم؟

در نگاه اول به نظر می‌رسد که بسیاری از ما از یک متخصص انتظار داریم که به اصول اخلاقی که ما بدان پایبندیم تعهد تام داشته باشد.

مثلا اگر ما یک دیندار سنتی هستیم انتظار داریم یک متخصص متشرع باشد و اگر دین دار نباشیم انتظار داریم او حتی اسم خدا را نیاورد.

اگر کومونیست باشیم انتظار داریم متخصص مورد نظرمان با سرمایه دار و سرمایه داری فاصله داشته باشد و اگر مدافع انقلاب و جمهوری اسلامی هییستیم انتظار داریم متخصص ما تخصصش در خدمت حاکمیت باشد.

اگر فمنیست هستیم انتظار داریم متخصص مورد نظر به زن با دیده مرد سنتی نگاه نکند و اگر ملی گرا هستیم انتظار داریم متخصص مورد نظر ما نام فرزندش را عباس نگذارد.

اینجا مهم نیست چه انتظاری داریم بلکه نکته قابل اهمیت این است که ما انتظار داریم تمام ابعادِ شخصیتی یک متخصص، همطراز با مهارت او باشد.

در واقع ما از متخصص انتظار داریم انسان کامل باشد در حالی که دهخدا تخصص را به: «یگانه شدن به چیزی» یعنی فقط و فقط به یک چیز تعریف میکند، اما گویا ما انتظار دیگری داریم.

این موضوع ریشه در نگاه تاریخی ما به اهل علم دارد، ایرانیان از گذشتۀ دور، علم و حکمت را در کنار هم تعریف می‌کردند و رسوبات چنین تعریفی کماکان بر قضاوتهای آن‌ها باقی مانده است.

پیش از ظهور تمدن غرب و در قرنها حیات تاریخی، همیشه مسئله ایرانیان در علم، مسئله حقیقت بود، آن‌ها علم را به سبب حامل حقیقت بودنش، چنان بار بزرگی می‌دانستند که بدون پیوند با حکمت، برداشتَنَش موجب گمراهی می‌شد و از همین رو بود که مولانا توصیه می‌کرد:

حدیث از مطرب و مِی گوی و رازِ دَهْرْ کمتر جو

که کَس نگشود و نگشاید به حکمتْ این معما را

در حالی هنوز عصاره چنین تفکری در میان ایرانیان هست که دایره منطقی کسب علم در دنیا به گونه‌ای تدوین و برنامه ریزی می‌شود که علمّ از همان ابتدا با رویکرد دیگری به طالب علم ارائه و اعطاء می‌شود.

در ورزش هم هدف و نگاه اقتصادی و حتی هدف دیده شدن وجود دارد، مفاهیم متعالی چون وطن دوستی و… غیره نمی‌تواند سد راه ورزشکاری باشد که با عمر کوتاه ورزشی از تبعیض و عدم حمایت مالی رنج می‌برد.

اگر در گذشته ورزش هدفی چون بسط فرهنگ پایمردی و جوانمردی را داشت، امروز انگیزه اقتصادی و شهرت و حتی قدرت هم جزو اهداف بسیار جدی است.

و در عرصه علم هم اگر در گذشته فردِ جویای علم، هدفِ فهمِ جهان خود را داشت؛ امروز غالب افراد به سراغ دانشگاه و کلاس و درس و کتاب می‌روند و برای آن هزینه می‌کنند که در آینده‌ای نزدیگ بتوانند این هزینه را نقد کنند، یعنی کسب علم یک سرمایه‌گذاری است برای کسب درآمد در آینده. بنابراین اگر در گذشته فهمیدن مسئله بود امروز مسئله اقتصاد است.

مانند عرصه ورزش و هنر هر عرصه دیگر اجتماعی، در علم آموزی و عالمی هم انگیزه اقتصادی را هم اگر به کناری بگذاریم انگیزه شهرت و دیده شدن و… هم به نوعی اهدافِ دیگر هستند.

در نتیجه نباید از متخصص و هنرمند و ورزشکار امروز در این چرخه، انتظار فتوت تختی و حکمت حکیم بوعلی سینا و ادب کمال الملک و سلامت خوارزمی و ابوریحان بیرونی را داشت.

به عنوان نمونه ما این امکان را نخواهیم داشت از سیاست پیشگان امروز انتظار عملکردی شبیه خواجه نظام الملک طوسی را داشته باشیم که به سیاست نگاه علمی و اخلاقی داشت. که اینان نه به علم و فضل و نه حتی به خون و تبار، تفاوتشان از زمین است تا آسمان.

مجال نوشتن از خون و تبار در این یادداشت نیست که ناصر خسرو آنرا چنان می‌داند که در وصف هنر و گوهر ابوالفضل بلعمی از دانشمندان و وزیران دوره‌ی سامانی است می‌نویسد:

بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل‌گر نیستی به نسبت بوالفضل بلعمی

با این مقدمه شاید بتوان گفت که ایرانی امرور می‌تواند منحصر به فرد باشد چون میتواند بیاندیشد و ابزار اندیشیدن را هم دارد، انتظار و یأس و سَب و لعنِ متخصص و هنرمند و و ورزشکار و سیاست پیشه و… نشان از ذوب شدن او در زندگی و رفتار همین افراد است و این یعنی هر کدام از این افراد روزانه تکثیر می‌شوند و هیچ کس خودش نیست.

«متخصص امروز» حکیم خودساخته و فرهیخته و جوانمرد اخلاق مدار دیروز نیست. او در پی نام و نانی، به واسطه استعداد و بخت و اقبال، یا کرنش در برابر قدرت به این جایگاه رسیده است.

از او نهایتاً و نهایتاً باید قدردانِ هنرش و استعدادش و وجودش بود اما متوقعِ رفتار و نگاهی خاص، نه.

هنر و مهارت او را باید فرا گرفت اما او الگوی اخلاق و ادب نیست.

شاید «او» نقطه‌ای باشد که باید به آن رسید اما لزوماً مسیر او واجدِ تقلید نیست.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز