جای خالی فرهنگ و هنر در وعدههای انتخاباتی؛
در اقتصاد و سیاست شکست خوردیم چون بیفرهنگیم/ اهالی هنر در این مملکت محلی از اعراب ندارند/ مدیریت فرهنگی به بنبست رسیده/ قوه مجریه ناتوانتر از این است که اقتصاد، سیاست و فرهنگ کشور را مدیریت کند
غیبت مساله فرهنگ و هنر در سیاستگذاریهای کلان کشورمان درد به ظاهر بیدرمانی است که نمونهاش را نه فقط در برنامههای اجرایی چهار و معمولا هشتساله روسای جمهوری که حتی در مناظرههای انتخاباتی هم میبینیم. بهطور مثال مناظره دوم کاندیداهای سیزدهمین دوره که یک وجه مهم آن فرهنگ بود، اما از هیچ کدام از جنبههای فرهنگ و هنر در آن خبری نبود و سنگ ناامیدی دیگری بر دیوار بیاعتمادی هنرمندان نسبت به مدیریت کلان فرهنگی اضافه کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موضوع نه مشارکت در انتخابات است و نه حتی حاشیههای پیرامون مناظرههای کاندیداها. تیتر اصلی حول محور «فرهنگ و هنر» است؛ که هیچگاه سرفصل دغدغههای رئیسجمهورهای بالقوه ایران نبوده. هر گاه هم که اسمی از آن آمده، یا در حد اشاره به نامِ برخی چهرههای هنری بوده یا نگرشی سطحی به حوزهای که عمقاش از یک جلسه مناظره ۱۲۰ دقیقهای بسیار بیشتر است.
خیلی از تئاتریها فکر میکنند در سیاستهای کلان دولت، پرداختن به تئاتر که امری جریانساز است، اولویتی ندارد. اما نه تئاتر که مخاطبانش را محدودتر و جامعهای کوچکتر از سایر هنرها میدانند، که سینما و موسیقی و کتاب و هنرهای تجسمی هم جایی در شعارها و به تبع آن، سیاستگذاریها ندارند.
نمونهاش تنها دومین مناظره تلویزیونی (۱۸ خرداد ۱۴۰۰) کاندیداهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیست؛ هرچند که این مناظره برخلاف دورههای پیشین، بدون هیچ اشاره یا پرسشی درباره فرهنگ و هنر گذشت. آشی که آنقدر شور شد که صدای اعتراض «سیدعباس صالحی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم درآورد تا در توییتی بنویسید: «فرهنگ و هنر بخش مغفول مناظرات بود، حتی در دومین مناظره با عنوان فرهنگی و اجتماعی. ایران بدون فرهنگ و هنر ایران نیست! از کدام برنامه سخن میگوییم؟!!»
«حمیدرضا نعیمی» نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر هم در گفتگو با ایلنا، نه تنها از غیبت فرهنگ و هنر در این مناظره، که از جای خالی هنر در عرصه سیاستگذاری میگوید: «من هم از باب کنجکاوی این دو مناظره مهم را دیدم و تنها جملهای که میتوانم بگویم این است که باید به حال ایران و همه مردم ایران گریست. متاسفم برای خودم که پس از ۴۷ سال زندگیای که ۳۰ سال آن به کار فرهنگی، نوشتن، کارگردانیکردن، تدریس و کار هنری معطوف بوده، امروز قرار است دولتمردانِ من کسانی باشند که در حوزه ادبیات حتی یک حرفزدن ساده هم بلد نیستند. قرار است کسانی دولتمردان من باشند که نه میدانند نیازهای روحی و روانی مردم ما چیست و نه اصلا در این حوزه تا به حال حضور موثری داشتهاند.»
کارشناسان میگویند تحول اقتصادی و اجتماعی پیش از هر چیز نیازمند فرهنگ است؛ اما کاندیداهای ریاست جمهوری نه تنها تاکنون برنامهای مشخص و مدوّن برای فرهنگ و هنر ارائه نکردهاند، که حتی از اشارهای گذرا به این حوزه هم فرسنگها فاصله داشتند.
نعیمی با اشاره به نقش زیربنایی فرهنگ و هنر میگوید: «اگر ما امروز از نظر اقتصادی شکست خوردیم، اگر ما امروز از نظر سیاسی شکست خوردیم، اگر ما امروز از نظر تمام مباحث اجتماعی یعنی بنیانهای خانواده، اخلاق و سلامت شکست خوردیم، فقط یک دلیل دارد و آن هم اینکه کشور بیفرهنگی هستیم؛ کشوری که در آن مطالعه و سرانه مطالعه آنقدر ناچیز و پایین است که دیگر شاید سالهای سال شبانهروز کار کردن نتواند این ضعف و این شکست را جبران کند.»
غیبت مسائل فرهنگی و هنری در مناظرههای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری در حالی است که دورههای پیشین دستکم اشارههایی کلی و شعارها و وعدههایی در این زمینه داده میشد. به طور مثال، در مناظرههای سال ۹۶، حسن روحانی، برخوردهای امنیتی در عرصههای سیاست و فرهنگ را از ویژگی گفتمان رقیب دانست و با اشاره به آزادیهای فرهنگی در عرصه سینما، رسانه و فضای مجازی از یکسو و برخورد با تهدیدهای امنیتی دیدگاه خود را در این حوزه تشریح کرد. اما در این دوره، مناظرهها حتی بویی از فرهنگ و هنر نداشت.
نعیمی که عمری را در هنر سپری کرده، درباره این مناظرهها یادآور میشود: «نامزدهای ریاست جمهوری ما، کسانی که من میبینم، حتی رمان نمیخوانند، تئاتر نمیبینند، اینها هیچگاه با خانوادههایشان نرفتهاند در سینما یک فیلم ببینند، اینها هیچگاه نمیدانند نیازهای یک جوان برای یک موسیقی چیست، این عزیزان نمیدانند نقاشی چیست و تاثیرات نقاشی را نمیدانند، این عزیزان از معماری هیچ نمیفهمند، این بزرگواران حتی نمیدانند هنرهای تجسمی چه نقشی میتواند در زیبایی دیداری و بصری یک شهر ایجاد کند، این بزرگواران تنها یک جمله را در تمام مدت دارند تکرار میکنند که «مساله اقتصادی مردم باید حل شود و ما برنامه داریم» و هیچ کدام آنها تا این لحظه پنج دقیقه در مورد برنامههایشان صحبت نکردند. کسانی دارند ریاست جمهوری ما را برعهده میگیرند که فردای روزگار اولین چیزی که به راحتی فراموش میکنند، وعدههایشان است و دوم اینکه اصلا اهالی هنر محلی از اعراب در این مملکت ندارند.»
او ادامه میدهد: «وقتی نگاه میکنم و میبینم دستمزد یک نویسنده برای نوشتن یک رمان، برای درآمد ناشی از چاپ کتابش، یک نمایشنامه، یک فیلمنامه، یک اثر پژوهشی - تحقیقی، یک کتاب علمی آنقدر ناچیز است که نمیتواند با آن یک هفته زندگیاش را تامین کند، یعنی این مملکت هیچ وقت قرار نیست بهسامان و درست شود. وقتی من نگاه میکنم به سرگردانی هنرمندان، وقتی نگاه میکنم به سرگشتگی هنرمندان سینما و تئاترمان، وقتی نگاه میکنم به حیرانی شعرایمان، به نویسندگانمان، به رمانهایمان، وقتی نگاه میکنم به تیراژ ۳۰۰ تا ۴۰۰ تایی کتاب در این مرز پرگهر، دیگر آینده سیاه و تباه خودم را دارم میبینم.»
مناظرههای انتخاباتی بین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب به ویژه بعد از مناظره بین میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد در سال ۸۸ به عرصه مهمی در بیان دیدگاهها و نگرشهای کاندیداهای انتخاباتی تبدیل شده و تأثیر زیادی هم در کارزار حوادث انتخاباتی داشته است.
هرچند که به دلیل نابهسامانی وضعیت اقتصادی کشور در سالهای اخیر و اولویت معاش بر مسائل دیگر، «اقتصاد» مهمترین دغدغه و وعده نامزدهای ریاست جمهوری بوده و در دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری هم تاکید بر این اولویت بود، اما در کنار آن، به آزادیهای مدنی مانند آزادی فضای مجازی، آزادی بیان و حمایت از فعالیت آزادانه هنرمندان هم اشارههایی شده بود.
البته که به نظر میرسد قرار است برای همیشه چهار سال و هشت سالها سپری شده و خبری از برنامه عملی برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته فرهنگ و هنر کشور نباشد.
حمیدرضا نعیمی در همین زمینه میگوید: «من چهار سال دیگر حاضرم در همین جا با شما گفتگو کنم تا بگویم که پیشرفت فرهنگی این مملکت چه شده، بگویم الان تئاتر ما، سینمای ما، وضعیت کتابخانه و نشر ما در چه جایگاهی است؛ نه، من به هیچ وجه هیچ امیدی به آینده ندارم، به بنبست تمام رسیدهام. علیرغم اینکه تمام مدت فریاد زدم و شعار دادم که باید کاری کنیم که امید در دل مردم نمیرد، اما با چه کسی؟ با کدام قوه مجریه؟ این قوه مجریه ناتوانتر از این است که مبحث اقتصاد و مبحث سیاست و مبحث فرهنگ این مملکت را مدیریت کند. حقیقتا حرفی برای گفتن باقی نمانده با این عزیزان، فقط میخواهم به شما بگویم خوش باشید، ما که نابود شدیم و رفت. فرهنگ هم همین چند صباحی که الان ما هستیم، به چشم خودمان نابود شدن تمام مظاهر اجتماعی و فرهنگی و تاریخیمان را به چشم داریم میبینیم.»
این کارگردان و نمایشنامهنویس خاطرنشان میکند: «من مطمئنم که در دوران آینده، دوران سانسور بیشتری خواهیم داشت. من مطمئنم در دوران آینده، تئاتر ما روزگار سختتری را خواهد دید، من مطمئنم در سینمای ما قرار نیست گشایش خاصی اتفاق بیفتد. وقتی نگاه میکنم به تعداد آمار کشتهشدگان کرونای این مملکت که هر روز همچنان فاجعهبار دارد اتفاق میافتد، به وعدههای آقای حسن روحانی نگاه میکنم، به تلاشاش برای اینکه فرصتی به دست بیاورد تا در صدا و سیما جوابگوی تمام اعتراضاتی شود که به او شده، این ناامیدی بیشتر هم میشود. وقتی نگاه میکنم به آمارها فقط میخواهم بگویم من شما را نمیبخشم برای عمری که از من هدر شد و روزهایی که میتوانستم خوب زندگی کنم و نکردم. به آقای ظریف هم میگویم آقای ظریف ما انتخاب نکردیم که اینطور زندگی کنیم، ما زندگی شرافتمندانهای را میخواستیم، ما زندگی بدون اعتیاد را میخواستیم، ما زندگی جوانهای بانشاط را میخواستیم، ما زندگیای میخواستیم که در آن مسئولان وقتی در رأس مینشینند، تمام کس و کار و باندهای خودشان را به سِمَتهای مختلف نگمارند. وقتی نگاه میکنم، میبینم تمام کسانی که مسئولیت گرفتهاند، بعدا جزو مغضوبین و جزو خائنین محسوب میشوند، مدام دارم فکر میکنم که ما داریم با چه کسانی گام به گام برای پیروزی، برای بهروزی جلو میرویم؟.»
میگویند جامعه بدون فرهنگ و هنر، محکوم به درجازدن در همه زمینههاست. شاید هنوز خیلیها انتظار داشتند در مناظرههایی که از ابزارهای تأثیرگذار در فرهنگ و فعالیت سیاسی است، برای یکبار هم که شده، کاندیداهایی که روسای جمهور بالقوه کشورند، به صورت واقعگرایانه با مشکلات ریز و درشت خانواده فرهنگ و هنر روبهرو شوند. امیدی که خیلی زود به ناامیدی تبدیل شد.
حمیدرضا نعیمی که خود را ناامید از تغییر وضعیت فرهنگ و هنر میداند، میگوید: «آقایان تلاش نکنید در مناظرههای بعدی در مورد فرهنگ یا در مورد ادب و هنر حرفهای خندهداری بزنید. همانطور که بعد از اعتراض به مناظره اول که چرا هیچ کسی در مورد کرونا حرف نزده، در مناظره دوم یکی، دو نفر در مورد کرونا اشارات خندهداری کردند مطمئنم حالا که بحث فرهنگ و هنر مطرح شده هم در صحبتهای آینده این دوستان، چند اشاره خندهدار به فرهنگ و هنر خواهیم دید. بنابراین خواهش میکنم اصلا ادای یک شخصیت و کاراکتر فرهنگی را در نیاورید؛ شما نمیدانید فرهنگ چیست، شما ضرورت فرهنگ را نمیشناسید. اگر کشورهایی مثل چین، مثل ژاپن، مثل کره، مثل هند امروزه حرفی برای گفتن در جهان دارند، اول از همه این کشورها ادب، هنر و فرهنگشان را پاس داشتهاند، چیزی که در تمام این سالها نادیده گرفته شد؛ ایرانیبودن را تبدیل به یک ضدارزش کردند، شاهنامه ما را تبدیل به یک کاغذپاره کردند، کاغذی بیارزش که میتواند فراموش شود.»
نعیمی خاطرنشان میکند: «همیشه آرزو میکردم و میکنم که ای کاش فردوسی ایرانی نبود، ای کاش حافظ برای ما نبود، ای کاش خیام، ای کاش تمام بزرگان فرهنگ و ادب و هنر که در تمام این هزار سالها و سدهها تلاش کردند تا نام ایرانی، جایگاه مردم ایران و زبان ایرانی پاس داشته شود، ایرانی نبودند؛ حداقل الان آثار آنها در تمام دنیا به زیبایی معرفی شده بود، اما اینها توسط خود ما کشته شدند. مولانای ما را فقید جلوه میدهند، زبان پارسی ما را سخیف جلوه میدهند. روزگاری در کشور فرانسه اگر کسی زبان فرانسه میدانست، میتوانست اقامت آن کشور را به دست بیاورد. یاد گرفتن یک زبان یک ذخیره انسانی ارزشمند و یک میراث برای کشور فرانسه محسوب میشد، اما در کشور من، زبان من توسط دیگران مسخره میشود، شعرای من بیارزش جلوه میکنند، آثار ادبی ما که در دنیا میتوانست ما را به جایگاههای رفیع برساند، امروزه کاغذهای بیارزشی هستند. وقتی نگاه میکنم، میبینم چقدر خستهام و چقدر دلم میخواهد تلویزیون، روزنامهها و هر آنچه خبری میآورد را دیگر از طرف خودم ممنوع کنم و در یک سکوت به این زندگی نباتی خودم ادامه دهم.»