مونا فرجاد:
فرهنگ ادب عامه دستمایه تکگوییهایی زنانه در اینستاگرام شد/ ضرورت آشتی دوباره با ادبیات کوچه و بازار
مونا فرجاد از ضرورت آشتی دوباره با آشنایی با کهن الگوها و ادبیات کوچه و بازار و ادب فارسی میگوید؛ کاری که این روزها خودش با «تکگوییهای زنانه به ترتیبِ حروفِ الفبا» در صفحه اینستاگرام در حال انجام آن است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «هم نمایش است و هم جُستاری در واژههای عامیانه»؛ این را «مونا فرجاد» در توصیف تکگوییهای اینستاگرامیاش میگوید که چند هفتهای میشود هر پنجشنبه ساعت ۹شب اجرا میکند. مونولوگهایی کوتاه که نامش را گذاشته «تکگوییهای زنانه به ترتیبِ حروفِ الفبا» و تا امروز به حرف «چ» رسیده است. این تکگوییها پر است از واژههایی که قدیمها مثل نقل و نبات از دهان آدمهای کوچه و بازار بیرون میآمد و امروز خیلیهایش واژههایی نامانوس و شبیه کلماتی از یک زبانِ فراموش شده است. کلمات و عبارتهایی مثل «آبچین»، «آیزنه»، «اترخان»، «ارنئوت»، «بخیه به آبدوغ»، «پر جبرئیل»، «پیزیگشاد»، «ترماغ»، «تاتوله»، «ثُعبان»، «جاسنگین»، «جرتَنقوز»، «چپو کردن» و... به بهانه تولید و انتشار پی در پی این تکگوییها، با مونا فرجاد گفتگویی انجام دادهایم که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
آنچه از تکگوییهای نمایشی به ذهن متنبادر میشود، بیشتر مردانه است اما شما تکگوییهایی زنانه را استارت زدید که هم در فرم و هم محتوا حرکت نویی محسوب میشود. درباره این ایده و ضرورتش صحبت کنید.
با شیوع کرونا، شرایطی در تمام جهان اتفاق افتاد که در ابتدا، من هم مانند خیلیها فکر میکردم قرار است موقتی باشد و به زودی از بین برود، اما کم کم متوجه شدم این بیماری قرار است فعلا با ما باشد و برای همین مانند خیلیها از تئاتر و فعالیتهای هنری دوری کردم. از طرفی خیلی دلتنگ کار کردن و دیدن تئاتر بودم و تصور کردم شاید خیلیها مثل من دلتنگ باشند و به این فکر افتادم که چه خوب میشود قطعاتی نمایشی را در صفحه خودم که در دسترس عموم است و دنبال کنندگانی هم دارد به اشتراک بگذارم تا رفع دلتنگی شود. اما چه نمایشی؟ که هم اجرایش برای من ممکن باشد و هم جذابیت داشته باشد. در نتیجه، به فکر تکگویی افتادم که یک بازیگر بیشتر نمیخواهد. اما متنها و مونولوگهایی که در بازار کتاب وجود دارد توجهم را جلب نکرد؛ یکسری خیلی عالی و درجه یک اما تکراری بودند و یکسری را هم من دوست نداشتم. از ابتدا هم به متنهای کلاسیک فکر نکرده بودم چون احساسم این بود که جذابیت کار فقط برای مخاطب تئاتربینی نباشد که با تئاتر آشنایی دارد و نمایشی باشد که بتواند با سطح گستردهتری از مردم ارتباط برقرار کند؛ چون مدیوم پخش این تکگوییها صفحه مجازی اینستاگرام بود که مخاطب عمومیتری هم دارد. با دوست نویسندهام که گپ میزدیم پیشنهاد داد که چطور است برویم سراغ تکگوییهایی بر اساس فرهنگ عامیانه که رویکرد آموزشی هم داشته باشد. و چه چیزی بهتر از حروف الفبا که تداوم این سلسله تکگویی را هم امکانپذیر میکند؟ بنابراین با این رویکرد، هر حرف از الفبا، دستمایه یکی از مونولوگها میشد و همه چیز را هم در دل خودش داشت؛ هم آموزشی بود و عدهای از مخاطبان را با فرهنگ عامیانه آشنا میکرد و برای یکسری دیگر تداعی کننده بود، مونولوگ بود، کار نمایشی خلاقانه برای کسانی بود که دلتنگ تئاترند و از طرفی در شرایط کرونا و رعایت پروتکلها اجرایش امکان پذیر بود. اما در مورد انتخاب زنانه بودن شخصیت مونولوگها هم باید بگویم پیش از این در ادبیات نمایشی موارد متعددی تکگویی زنانه را داشتهایم، اما به عنوان یک زن، ترجیح دادم روایتگر هر کدام از این مونولوگها یک شخصیت زنانه باشد.
در کنار شکل اجرا و مساله فرم، محتوا هم قابل تامل است؛ پاسداشت زبان و ادبیات فارسی در این تکگوییها که بر اساس کلماتی استوار است که بسیاری از آنها از دایره لغات روزمره ما خارج شده، به وضوح دیده میشود. درباره این مساله هم توضیح دهید.
دقیقا همینطور بود. چون تصمیم گرفتیم این مونولوگها رویکرد آموزشی داشته باشد سراغ فرهنگ عامیانه رفتیم؛ البته برای یکسری از حروف مانند حروف «ث» و «ص» منبع، فقط فرهنگ عامیانه نبود چون به دلیل کمبود کلماتی بر اساس این حروف، نمیشد قصهای ساخته و پرداخته شود و مجبور بودیم به یکسری دوست نویسنده و مراجع دیگری هم رجوع کرده و از متنهای آنها استفاده کنیم. در نهایت سعی کردیم بیشتر از کلمات فارسی که در فرهنگ عامیانه متداول و رایج است استفاده کنیم که شامل کلمات کوچه بازاری میشد که شاید این روزها کمتر شنیده میشوند. این رویکرد از نظر ما هم آموزشی است و هم بازنگری و یادآوری. از طرفی برای خود من هم جذاب بود که دیدم دوستانی که این مونولوگها را دنبال میکنند با این کلمات آشنا شدند و میگویند چه جالب و جذاب است و در صحبتهای روزمرهشان از آنها استفاده میکنند.
مرجع شما چه در انتخاب متنها و چه کلمات عموما چه کسانی هستند؟ و از محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، ادبیات کوچه احمد شاملو و دیگران چقدر وام گرفتهاید؟
انتخاب متنها کاملا کار تخصصی نویسنده داستان تکگوییها است اما من چون در جریان کارشان هستم میدانم که اولین قسمتها فقط بر فرهنگ عامیانه آقای محمدعلی جمالزاده تکیه داشت اما در قسمتهای بعدی به منابع و ماخذ دیگری هم رجوع کردیم. چون برای اینکه یک قصه شکل بگیرد و از نقطه «آ» به «ب» برسیم و داستان روند مشخصی داشته باشد، نیاز بود که دایره کلماتی که از آن استفاده میشود بیشتر و گستردهتر شود. برای کاری که ما داشتیم انجام میدادیم تعداد کلمات کتابِ آقای جمالزاده محدود بود و نویسنده، مجبور شد به منابع دیگری هم مراجعه و از آنها استفاده کند.
اساسا گمان میکنید چنین کارهایی که در تئاتر ما یا فراموش شدهاند یا تن به شیوههای جدید ندادهاند، چقدر میتواند در احیای ادبیات کوچه موثر باشند؟ اصلا نیاز این موضوع را احساس میکنید؟
نمیتوانم بگویم حتما فراموش شدهاند چون در خیلی از کارهای نمایشی همچنان بزرگان و اساتید و جوانان خلاقی هستند که از آن استفاده میکنند. اما در حالت کلی، بله؛ به دلیل اینکه این روزها سرعت زندگی زیاد شده و با یک کلیک در صفحه اینستاگرام و گوگل و هر سایت دیگری میتوان به دنیای بزرگی از اطلاعات جدید و عجیب دسترسی داشت، کلا سرعت زندگی زیاد شده و دیگر مثل قدیم نیست. یادم میآید بچه که بودم اصلا شکل حتی ساخت یک نمایش هم متفاوت بود؛ شش ماه تمرین میکردند تا اثری را اجرا کنند اما الان همه چیز سریع شده و در بیشترین حالت در یک ماه یا چهل روز تمرین میکنند و نمایشی را روی صحنه میبرند. این حرفم به این معنا نیست که استفاده از روشها و نمایشهای مدرن بد باشد؛ نه، آنها هم خیلی جذاباند و مخاطبهای خاص خود را دارند. اما تئاتر آنقدر فضای گستردهای دارد و آنقدر ادب فارسی ما ریشهدار است و میتوان روی آن مانور داد و آنقدر قصه و افسانه دارد و کهن الگوهای فراوانی در آن میتوان پیدا کرد که به داستانهای روز تبدیل شوند که نقطه پایانی برایش وجود ندارد و برای همین هرچه بیشتر از آن استفاده کنیم و آموزش و رواجاش دهیم بهتر است. ما گنجینهای از یک فرهنگ غنی داریم که از آن میتوانیم استفاده کنیم و به همین دلیل آشنایی با کهن الگوها و ادبیات کوچه و بازار و ادب فارسی کار خوبی است. البته منظورم این نیست که این اتفاق، به طور صد در صد در قطعات نمایشی که من کار میکنم محقق شده است.
خیلیها معتقدند فرهنگ و هنر همیشه نه در متن تصمیمهای مدیریتی و برنامهریزیها که در حاشیه قرار گرفته و همین مساله باعث شده هنرمندان، با دغدغههای متنوع و ریز و درشتی مواجه باشند؛ دغدغه شما در مورد تئاتر چیست؟
این دغدغهها به فراخور زمان و متناسب با شرایط، تغییر میکند. من و هزاران آرتیستی که در فرهنگ و هنر و تئاتر و رسانه کار میکنند هزاران دغدغه داریم که در هر زمانی شاید تعدادی از آنها برجستهتر به نظر برسد. اما الان و در این لحظه، به عنوان فردی از این جامعه که اتفاقا کارش بازیگری در تئاتر و سینما و تلویزیون است، دغدغه اولم این است که واکسن کرونا در اختیار همه افراد جامعه قرار بگیرد و سرعت واکسیناسیون بالا برود تا زندگی به حالت اولیه خودش برگردد. که منِ بازیگرِ تئاتر بتوانم با خیال راحت سر تمرینهایم برگردم و تازه آن موقع هزاران دغدغه که سالهای سال و همیشه در تئاتر و سینما و تلویزیون وجود داشته دوباره برایم زنده شود! آن موقع است که فرصتی پیش میآید تا نفسی تازه کنیم و درباره دغدغههای دیگری به جز کرونا هم صحبت کنیم. اما الان مهمترین دغدغهام این است که واکسن بزنیم تا زنده بمانیم.
گفتگو: سبا حیدرخانی