پیروزی یا شکست در انتخابات در نظامهای دموکراتیک/ بازندگان چگونه باید به دموکراسی وفادار بمانند؟
انتخابات ریاستجمهوری برای دولت هر کشوری مهم میشود به خصوص وقتی که بازندگان تلاش میکنند در راس قدرت باقی بمانند اما نتایج حاصله مطلوب آنها نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از «بوستون ریوییو»، تمامی دولتهای پوپولیست اقتدارگرا با استفاده از استراتژی استاندارد، نتایج انتخابات را زیر سوال میبرند. چنین عملکردی باعث میشود تا عملکرد اصلی انتخابات یعنی رفتار مسالمتآمیز دربرابر نظرات مخالف با چالش روبرو شود. بر اساس تئوریهای نظری، رایگیری باید منجر به مصالحه شود. انتخابات از دیدگاه «آدام پرزورسکی» اندیشمند علوم سیاسی به معنای شناخت سیاستمدار قدرتمندتر بدون شلیک یک گلوله است اما اقدمات پوپولیستهای اقتدارگرای دستراستی سبب شده تا آنچه که از انتخابات انتظار میرود، به درستی اجرا نشود. الگوی سیاسی این دولتها، ایجاد جنگهای فرهنگی، تشدید درگیریها و تعمیق اختلافات درونی جامعه است. چنانچه ترامپ در توییتر خود نوشت: «بازندگان به دنبال این هستند تا آنچه که دارید به دست بیاورند. قوی و پیروز باشید یا ضعیف باشید و بمیرید.»
بازندگان در یک نظام دموکراتیک با چالشهای پیچیدهای روبرو میشوند و باید دو نظر به ظاهر متناقض داشته باشند. نخست اینکه، برندگان در انتخابات سیاستهای غلطی دارند، نکته دوم این است، سیاستها باید اجرا شود. (در هر صورت، مردم آنها را به دلیل سیاستهای پیشنهادی انتخاب کردهاند). مقابله با این چالش نیاز به نگرشی خاص دارد. منظور نحوه برخورد و رفتار باوقار «آلگور» هنگام پذیرش شکست در برابر «جرج دبلیو بوش» نیست. منظور این است، پذیرش شکست میتواند دموکراسی را توقیت کند. همچنین این رویکرد باید بتواند در بلندمدت، شانس سیاسی بازندگان را بیشتر کند. همچنین در بلند مدت میتواند عاملی برای پیروزی بازنده باشد.
دموکراسی از دو وجه تحت تاثیر عملکرد بازندگان انتخابات قرار میگیرد. برخی آن را تقویت و در مقابل، گروهی سبب تضعیف این مولفه هستند. رهبران حکومتهای پوپولیست چپ و راستگرا با استراتژیهای خود، دموکراسی را به چالش میکشند. آنها خود را انتخاب مردم واقعی میدانند و مشروعیت رقبای خود را با چالش مواجه میکنند و حامیان آنان را مردم معرفی نمیکنند. همانطور که ترامپ مخالف خود را با عبارت «غیرآمریکایی» توصیف کرد. به عنوان مثال او در فرمول خود «ماگا! مردمان سیاه پوست را دوست دارد» به اندازه کافی نشان داد، «سیاه پوستان» بیگانه قلمداد میشوند.
پوپولیستهایی که در انتخابات شکست میخورند با تناقضی آشکار روبرو میشوند. حزبی که خود را تنها نماینده قانونی مردم میداند، چگونه ممکن است در انتخابات شکست بخورد. عبارت «اکثریت خاموش» که مورد علاقه تمامی آنهاست برای خروج از این تناقض کاربرد دارد. این اصطلاح میگوید: شکست در انتخابات به معنای برخوردار نبودن از حمایت حداکثری نیست بلکه نیرو یا کسانی صدای اکثریت مردم را خاموش کردهاند. عوامگراها معتقدند، نخبگان فاسد که در پشت پرده حضور دارند، نتایج انتخابات را دستکاری میکنند.
هیچ شکی نیست که تمامی افراد میتوانند نسبت به سیستم انتخاباتی ایالات متحده انتقاداتی وارد کنند. مواردی مثل دلسرد کردن رایدهندگان و هزینههای هنگفتی که در خارج از چرخه انتخابات هزینه میشود. همگی مواردی هستند که به هر کدام انتقاداتی وارد میشود که ارکان دموکراسی را تقویت میکند. هنگامی که پوپولیستها قدرت خود را از دست میدهند، سیستم را فاسد یا ناکارآمد قلمداد میکنند که ضربهای هولناک بر پیکره مردمسالاری وارد میکند. عوامگراها با مطرح کردن نظرات توطئهگرانه و زیر سوال بردن ماهیت هر مولفهای، آسیبهایی بر فرهنگ سیاسی وارد میکنند و اعتماد مردم به سیستمها را از بین میبرند.
همچنین روشی مشخصتر برای سیاسیون شکستخورده در دسترس است تا زیر بار پیامدهای شکست نروند. حزب رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه را در نظر بگیرید که انتخابات شهرداری استانبول را به یکی از احزاب اصلی سکولار دموکرات واگذار کرد. رهبر اقتدارگرای ترکیه نسبت به این ماجرا واکنش نشان داد و دو مولفه «بی نظمی» و «دزدی آشکار آرا» را عامل شکست خود دانست. پس از برگزاری مجدد انتخابات، این بار با اختلاف بیشتر، شکست را پذیرفت. اگرچه میتوان امیدوار بود که برگزاری انتخابات در ترکیه بدون دستکاری آرا برگزار میشود اما مجموعهای از اتفاقات، توجه مخاطبان خوشبین را به خود جلب کرد: آنکارا به طور سیستماتیک دامنه اختیارات شهردار استانبول درباره کنترل و دسترسی به منابع مالی را محدود کرد.
سناریوی مشابهی هم در مجارستان رخ داد. حزبی مشتکل از اتحاد چپ و لیبرال، ضربهای اساسی به «ویکتور اوربان» نخست وزیر مستبد جناح راست این کشور وارد کرد و در انتخابات او را شکست داد. این کشور تمرکزگراست اما پس از شکست در انتخابات، منابع مالی منابع مالی و قدرت ادارات محلی را محدود کرد تا ائتلاف جدید عملکرد موثری در کنترل شهرها نداشته باشد.
خرابکاری از این دست به هرگز قابل توجیه نیست: «دانیل آلن» اندیشمند سیاسی معتقد است، فداکاری که منطق بر میل و اراده باطنی باشد، امری مهم و ضروری برای دموکراسی است. این عملکرد یعنی معنا شکست را پذیرفتهام و خواهان وحدت سیاسی هستم. اما اما در یک دموکراسی با عملکرد خوب، چنین نیست. تلقی متضاد نیز ممکن است یعنی بازنده تمامی موارد را رها کند. این مسائل در کشورهایی که در زمینه دموکراتیک فعالیت خوبی دارند، مشهود نیست. چنین موضوعی به معنای هموار شدن مسیر پیروزی است و مناسبات جدیدی شکل میگیرد که به عنوان یک اصل کلی درنظر گرفته میشود.
معنای دقیق این عملکرد چیست؟ در حداقلترین شرایط ممکن، بازندگان میتواند برندگان را وادار کنند تا امتیازات مهمی به آنها اعطا کنند، این موضوع میتواند به وسیله کمپینهای انتخاباتی یا حضور در پای صندوقهای رای فراهم شود. افرادی که در انتخابات شکست میخورند، میتوانند شکست خود را به جلوهای شرافت تبدیل کنند. «باری گلدوتر» از «لیندون بیجانسون» در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۶۴ شکست سختی خورد و تنها آرای ایالتهای جنوبی (جنوب عمیق (انگلیسی: Deep South) دستهای از زیرمنطقههای جغرافیایی و فرهنگی در ایالتهای جنوبی آمریکا است) و آریزونا را به دست آورد. «جفری تولیس» و «نیکول ملو» اندیشمندان سیاسی در یک تحقیق اعلام کردند: شکست او شرافتمندانه بود، او اصول خود را حفظ کرد و زمینههای تشکیل جنبش محافظهکار را فراهم کرد. عملکرد او چنان موفقیتآمیز بود که زمینه پیروزی رونالد ریگان در انتخابات بعدی را فراهم کرد. عملکرد ریگان آن چنان مهم بود که جنبههای خشن محافظهکاری را پوشانده بود. همانطور که نحوه پیروز شدن اهمیت دارد، عملکرد در برابر شکست نیز مهم میشود. اگر فرد بازنده عملکردی مناسبی داشته باشد، شکستهای سنگین میتواند در دراز مدت تبدیل به پیروزی شود.
پذیرش شکست و درست باختن، هنری دموکراتیک است. این هنر پذیرش شکست را قابل قبولتر میکند یعنی بازندگان در انتخابات به شکست خود اعتراف کنند و بگویند: قوانین بازی به اندازه کافی عادلانه بوده و هرکس این فرصت را داشته است تا به مطلوب خود برسد. هنگامی که بازندگان توجهی به اصول دموکراسی نکنند، مدعی خواهند شد که رهبری اکثریت را درپای صندوقها به دست آوردهاند. اینطور باید گفت، بازندهای که عملکرد مناسبی دارد، تعهد خود به دموکراسی را از طریق تشکیل یک اپوزیسیون وفادار بیان میکند یعنی به اصولی که متضمن رویههای دموکراسی است متعهد خواهد بود. شخصی که چنین دیدگاهی دارد، سیستم را به دلیل شکست زیر سوال نمیبرد. پذیرش شکست به معنای وفادارای به نتایج فرآیند سیاسی نیز محسوب میشود.
مفهوم اپوزیسیون وفادار، یکی از بزرگترین نوآوریها در دموکراسی مدرن است که با آنچه در آتن باستان وجود داشت، تفاوت دارد. این مفهوم به این معناست: تفکری که به دلایل اصولی علیه دولت است اما به دلایلی مخالف رویههای سیاسی نیست. به عبارت دیگر، یک اپوزیسیون دموکراتیک ممکن است از دولت انتقاد کند اما نباید مشروعیت دولت را زیر سوال ببرد. حزب حاکم نیز باید به نوبه خود، اپوزیسیون وفادار را به رسمیت بشناسد.
ترجمه: علی خسروجردی