یک نویسنده و موسیقیپژوه مطرح کرد:
پژوهش در دانشگاههای ایران جدی نیست زیرا اساتید پژوهشگر نیستند/ اساس کار مراکز آموزشی اروپا فعالیتهای پژوهشی است/ فعالیتهای پژوهشی در قرن گذشته مستمر نبوده است
مهران پورمندان میگوید: پژوهش در ایران هیچ بنیان مشخصی ندارد. اگر توجه کنید مبنای فعالیتهای اغلب پژوهشگرانی که فعالیت تحقیقاتی مداوم دارند، دولتی است. زمانی که با دستگاهی دولتی همکاری کنید مورد حمایت نیز قرار میگیرید!
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از مقولههای مهم و با اهمیت عرصه موسیقی و البته همه کارها و هنرها، پژوهش است که همواره مورد بیتوجهی مسئولان قرار گرفته و بودجه و امکاناتی برای فعالان این عرصه در نظر گرفته نشده است. این خلاء آسیبهایی جدی را در پی خواهد داشت و کمترین اتفاق این است که نسلهای آینده (به دلیل عدم وجود منابع موثق) نسبت به اتفاقات و جریانات تاریخی موسیقی سرزمین خود بی اطلاع باشند.
مهران پورمندان (نویسنده، پژوهشگر و مستند ساز) که در حال حاضر مشغول تحقیق درباره موسیقی خراسان و کرمانجهای آن منطقه است، درباره اهمیت وجودی و اجرایی پژوهش با ایلنا گفتگو کرد.
مهران پورمندان دیپلم نوازندگی پیانوی خود را از کارگاه موسیقی رادیو تلویزیون ملی دریافت کرده و دیپلم آهنگسازیاش را از کنسرواتوار سرگئی راخمانینف در پاریس اخذ نموده است. او از کنسرواتوار برنِ سوئیس نیز دیپلم متدولوژی روشهای آموزشی گرفته است.
پورمندان علاوه بر فعالیتهای هنری و آموزشی در زمینه موسیقی فیلمهای مستندی را نیز با موضوع موسیقی و تاریخ موسیقی در ایران ساخته که از میان آنها میتوان به فیلمهای «زمانه» و «دوران خلق یک اثر»، «یک موسیقیدان فرانسوی در دربار قاجار» و «زندگی یک موسیقیدان» اشاره کرد. او تاکنون تالیفات و ترجمههایی را نیز منتشر کرده که از میان آنها میتوان به تالیف «تاریخ تحلیلی موسیقی فیلم» و ترجمه «بنیانهای آموزش موسیقی» اثر ادگار ویلمز اشاره کرد.
در ادامه گفتگوی ایلنا با مهران پورمندان را با محوریت اهمیت پژوهش بخوانید.
نسبت به جمعیت کثیر فعالان عرصه موسیقی تعداد پژوهشگران بسیار معدود و انگشتشمار است. این عدم تناسب در آیندهای نه چندان دور باعث تحریف و فراموشی بسیاری از اتفاقات خواهد شد. با توجه به اینکه در اروپا تحصیل کردهاید و تجربه فعالیتهای داخلی و برونمرزی دارید، درباره اهمیت و جایگاه پژوهش چه نظری دارید؟
به نظرم در زمینه موسیقی هرکاری بخواهیم انجام دهیم، یک سر آن به مقوله پژوهش میرسد که واژگانی چون تحقیق، موشکافی، بررسی و واکاوی نیز همان معنا را میدهند. بگذارید برای روشنتر شدن موضوع مثالی بزنم. مثلا اگر قرار باشد شما موسیقی را یاد بگیرید، پس از فراگیری مبانی ابتدایی بلافاصله به دنبال پاسخهای سوالهایتان میگردید. مثلا اینکه چرا فلان قطعه اینگونه نوشته شده یا آکوردهایش به چه شکل هستند؟ یا مثلا پیشینه و تاریخچه سازی که مینوازید، چیست؟ یعنی زمانی که هنرجو یا نوازنده قدمی خیلی کوچک به سمت مباحث عمیقتر بردارد خواه ناخواه به پژوهش نیاز دارد؛ البته اسم این رویه پژوهش نیست. منظورم از توضیحاتی که دادم این است پژوهش امری مهم، بنیادی و البته با اهمیت است. در ادامه، هرچه هنرجو و موزیسین به سمت سطوح بالاتر برود، نیازش به پژوهش بیشتر خواهد شد.
پژوهش در دیگر کشورها، بخصوص بخشهای بسیاری اروپای غربی و شرقی مقولهای بسیار مهم است، زیرا اهالی کشورهای مربوطه سالهاست به اهمیت پژوهش و تاثیر آن بر ارتقاء موسیقی پی بردهاند. اساس کار مراکز آموزشی (موسسات، مدارس و دانشگاهها) در اغلب کشورهای اروپایی فعالیتهای پژوهشی است.
پژوهش در اروپا و آمریکا چگونه تعریف میشود؟
پژوهش در دیگر کشورها، بخصوص بخشهای بسیاری اروپای غربی و شرقی مقولهای بسیار مهم است، زیرا اهالی کشورهای مربوطه سالهاست به اهمیت پژوهش و تاثیر آن بر ارتقاء موسیقی پی بردهاند. اصلا میتوان گفت اساس کار مراکز آموزشی (موسسات، مدارس و دانشگاهها) در اغلب کشورهای اروپایی فعالیتهای پژوهشی است. بخش اعظم آنچه برای پژوهشگر مهم است تاریخ یا اصطلاحا دیتابیسی است که در اختیار دارد. به فرض مثال اگر قرار باشد قطعهای مدرن را بررسی کنیم باید پیشینه آن را واکاوی کنیم و مثلا تا دوره ابتدایی قرون وسطا به عقب بازگردیم تا در نهایت اگر نظرمان را گفتیم یا صحبتی کردیم، گفتههایمان درست و موثق باشد.
پژوهش در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم مقوله پژوهش در ایران بسیار نحیف و نوپا و جوان است. البته منظورم از نوپا بودن مثلا چند سال و یکی، دو دهه نیست، زیرا از عمر آن در ایران حدود صد سال میگذرد.
فعالیتهای پژوهشی طی صدسال اخیر مستمر نبودهاند. در این مدت همواره افرادی به فعالیت پرداختهاند و کمی بعد دست از کار کشیده یا کنار گذاشته شدهاند.
صد سال عمر کمی نیست و مقوله پژوهش پس از یک قرن باید با وجود همه آزمون و خطاها به نتایجی درخور رسیده باشد.
به هرحال فعالیتهای پژوهشی طی صدسال اخیر مستمر نبودهاند. در این مدت همواره افرادی به فعالیت پرداختهاند و کمی بعد دست از کار کشیده یا کنار گذاشته شدهاند. این فعالیتهای مقطع و دیگر موارد باعث شدهاند پس از صد سال مقولهای با عنوان پژوهش نداشته باشیم.
بخش مهم پژوهش کاربرد آن است و زمانی که کاربردی نباشد، حمایتی هم وجود نخواهد داشت.
اگر کلیتر بنگریم، در خواهیم یافت مقوله پژوهش نه فقط در موسیقی و دیگر هنرها، که در همه کارها و مشاغل امری مغفول مانده است.
حرفتان درست است. کلا پژوهش در ایران هیچ بنیان مشخصی ندارد. به طور کلی گویا سیاستی حاکم است که تمایل دارد این کار انجام نشود. این نگاه و منظر اساسا باعث میشود پژوهش زیر سوال برود. زمانی هم که پای گذران زندگی و معیشت افراد مطرح باشد نیز کار دشوارتر میشود زیرا به نتیجه رساندن پروژههای تحقیقاتی هزینهبر است. از طرفی بخش مهم پژوهش کاربرد آن است و زمانی که کاربردی نباشد حمایتی هم وجود نخواهد داشت.
به نظر میرسد موسیقی نسبت به دیگر هنرها و امور دیگر بیشتر مورد آسیب قرار گرفته است. مثلا اینکه در وزارت ارشاد، معاونت هنری و البته دفتر موسیقی که مسئولیت اصلی امور را به عهده دارد، بخشی تخصصی با محوریت پژوهش وجود ندارد تا به کارها و فعالیتهای محققان رسیدگی کند و آنها را مورد حمایتهای مادی و معنوی قرار دهد. در حال حاضر موسیقی کشور با نظارت چند تشکل صنفی و غیرصنفی مختلف اداره میشود که آنها نیز بخشی را به عنوان پژوهش ندارند.
تا آنجا که مطلعم، خانه موسیقی ایران کانون پژوهشگران دارد که البته صنفی است.
پژوهشگر برای اینکه کاری انجام دهد، باید سالهای سال زمان صرف کند زیرا او دست تنهاست و از سوی هیچ مرجعی حمایت نمیشود، لذا ممکن است فرد مذکور برای گذران زندگی و امورات روزمره، تدریس کند، بنوازد، آهنگ بسازد و حتی شغل دیگری را برگزیند و از راهی غیر از موسیقی ارتزاق کند.
خودتان سالهاست در زمینه پژوهش فعال هستید با توجه به تجاربتان، از مشکلات پژوهشگران بگویید و اینکه چه اتفاقاتی رخ میدهد که فرد پژوهشگر عطای این کار را به لقایش میبخشد؟
اساسا این سوال مطرح میشود که هدف از پژوهش و فعالیتهای تحقیقاتی چیست و چرا باید بسیار مورد توجه باشد، پاسخ این است که باید برای نسلهای بعد منابعی موثق به جای گذاریم. این یعنی مقوله پژوهش بسیار با اهمیت است و نمیتوان وجود و تاثیر آن را کتمان کرد یا نادیده گرفت. اما روندی که باید وجود داشته باشد شکل دیگری به خود میگیرد. طی این روند، اینگونه میشود که پژوهشگر برای اینکه کاری انجام دهد، باید سالهای سال زمان صرف کند زیرا او دست تنهاست و از سوی هیچ مرجعی حمایت نمیشود، لذا ممکن است فرد مذکور برای گذران زندگی و امورات روزمره، تدریس کند، بنوازد، آهنگ بسازد و حتی شغل دیگری را برگزیند و از راهی غیر از موسیقی ارتزاق کند. طی این روند است که معمولا فعالیتهای پژوهشی نتایج درخوری ندارد. مقوله پژوهش به استمرار نیاز دارد.
اتفاق بد این است که میگوییم ما به چه دلیل باید پژوهش کنیم؟ و اینگونه است که اصل مقوله پژوهش زیر سوال میرود. نتیجه منفی که از این پرسش استنباط میشود این است که افراد پژوهشگر میگویند حالا که شرایط و فضا میسر نیست، چرا من باید به تحقیق درباره فلان موضوع بپردازم و چرا دیگری این کار را نکند!؟
پس نتیجه اینکه این دشواریها و عدم حمایتها هستند که پژوهشگران را بیانگیزه میکنند و در نهایت اغلب آنها به ناچار پروژههای تحقیقاتی را نیمه تمام رها میکنند.
اگر توجه کنید مبنای فعالیتهای اغلب پژوهشگرانی که فعالیت تحقیقاتی مداوم دارند، دولتی است. زمانی که با دستگاهی دولتی همکاری کنید مورد حمایت نیز قرار میگیرید و دغدغه معیشت نخواهید داشت. از این موضوع که بگذریم در ادامه، بدترین اتفاق میافتد که البته همین الان هم افتاده است. آن اتفاق این است که میگوییم ما به چه دلیل باید پژوهش کنیم و اینگونه است که اصل مقوله پژوهش زیر سوال میرود. نتیجه منفی که از این پرسش استنباط میشود این است که افراد پژوهشگر میگویند حالا که شرایط و فضا میسر نیست، چرا من باید به تحقیق درباره فلان موضوع بپردازم و چرا دیگری این کار را نکند.
یکی از کتابهای من دوبار تجدید چاپ شده و انتشارات این موضوع را به من نگفته و حق التالیفی که حق نویسنده و مولف است به من تعلق نگرفته است؛ در صورتیکه این قضیه بسیار ابتدایی و بدیهی است.
یا در نهایت به این نتیجه میرسند که با مطالعه و تحقیق چند منبع قبلیِ در دسترس (مثلا چند کتاب) این پروژه تحقیقاتی را در سریعترین زمان ممکن به سرانجام برسانند. البته مشکل جدیتری که عموم پژوهشگران با آن مواجهند پروسه پر پیچ و خم تالیف و چاپ کتاب است.
دقیقا درست است. چاپ و انتشار آثار مکتوب هم مرحله دشوار دیگری است که محققان را با چالشهای جدی مواجه میکند. شما حساب کنید یکی از کتابهای من دوبار تجدید چاپ شده و انتشارات این موضوع را به من نگفته و حقالتالیفی که حق نویسنده و مولف است به من تعلق نگرفته است؛ در صورتیکه این قضیه بسیار ابتدایی و بدیهی است. جالب است که در آخر باید خبر چاپهای مجدد کتابم را از دوستان و اطرافیان بشنوم. با وجود همه این اتفاقات در نهایت من پژوهشگر و مولف میگویم خب برای چه باید کتاب چاپ کنم زمانی که دستاورد مهم و مفیدی ندارد.
موضوعی که وجود دارد این است که رابطه نویسنده و انتشاراتها پس از اولین نوبت چاپ اثر منفک میشود و پس از آن نویسنده یا مولف اختیار اثرش را نخواهد داشت.
متاسفانه همینطور است و در واقع هیچ نکته مثبتی وجود ندارد که من نویسنده و پژوهشگر را با ایجاد انگیزه به فعالیت وادارد و به همین دلیل است که موزیسینها تمایلی به فعالیتهای پژوهشی ندارند.
در نهایت هم شما برای چاپ کتاب بعدی انگیزه ندارید.
بله و از این مقطع به بعد است که انگیزههای فردی مطرح میشود. بد ماجرا این است که پژوهش به عنوان یکی از مهمترین و بنیادیترین اتفاقات موسیقی و هنر، در عین حال بدبخترین بخش موجود است که البته همه از آن مطلع هستند.
یکی دیگر از کاستیهای موجود این است که مقوله پژوهش در دانشگاهها و مراکز آموزشی به هیچوجه جدی نیست. نهایتا دانشجو تا پایان تحصیلش آن هم در صورت لزوم به تحقیق درباره موضوعات مختلف میپردازد و نهایتا آخرین کار تحقیقاتیاش پایانهای است که باید ارائه کند.
دلیلش واضح است. اینعدم توجه به خاطر این است که اغلب اساتید دانشگاهها پژوهشگر نیستند و حتی برخی از افرادی که مدعی هستند نیز پژوهشگر محسوب نمیشوند.
اقامتگاه هنری «سیتا» حدود سالهای ۱۹۶۵ س در قلب پاریس ساخته شده و تا به امروز فعال است. البته این اقامتگاه صرفا متعلق به فرانسویها نیست و اهالی دیگر کشورها نیزمیتوانند با ارائه درخواست یا به شکل بورسیه در آن حضور مییابند و در زمینههای مختلف هنری از جمله موسیقی به فعالیت کنند.
شما در کنسرواتوار سرگئی راخمانینف پاریس آهنگسازی خواندهاید. دولت فرانسه چقدر از هنرمندان و پژوهشگران حمایت میکند. آنطور که میگویند شهر پاریس اقامتگاهی دارد که هنرمندان و محققان میتوانند برای مدتی در خانههای تعبیه شده ساکن شوند و به فعالیتهای هنری بپردازند.
به نظرم منظورتان «سیتا» است که آن را به اقامتگاه هنری میشناسند. این مکان حدود سالهای ۱۹۶۵ س در قلب پاریس ساخته شده و تا به امروز فعال است. البته این اقامتگاه صرفا متعلق به فرانسویها نیست و اهالی دیگر کشورها نیز میتوانند با ارائه درخواست یا به شکل بورسیه در آن حضور مییابند و در زمینههای مختلف هنری ازجمله موسیقی به فعالیت کنند. این مرکز صرفا به پژوهشگران و امور تحقیقاتی اختصاص ندارد و متقاضیان میتوانند در زمینههای مختلف به فعالیت بپردازند. در پاریس مرکز دیگری هست که آن را با عنوان «اینالکو» میشناسند و مختص شرقشناسی است. وجود چنین مکانی برای یک حکومت با ارزش است زیرا میتواند به واسطه آن برنامهریزی کند آنهم نه فقط در حوزه موسیقی. وجود چنین بخشی با وجود داشتهها و دیتاها میتواند کار را برای نسلهای بعد راحت کند و اطلاعات مهم و اعداد و ارقامی مهم را در اختیار آنها قرار دهد.
اگر ناگفتهای مانده بفرمایید.
خیر صحبتی نیست. فقط اینکه ما نیز به وجود بخشهایی چون اقامتگاه «سیتا» و «اینالکو» نیاز داریم. مسئله ساده و دو دوتا چهارتاست و ایجاد چنین بخشهایی، اتفاقی ممکن است اما از آنجایی که بنیانهای پژوهشی وجود دارد، میسر نمیشود.