فرهاد اصلانی در گفتوگو با ایلنا:
هیچگاه افراطی به نقشها و بازیگری نگاه نکردم/ پرکاری موجب شد نتوانم به فیزیکم برسم
فرهاد اصلانی با شاره به این موضوع که هیچگاه افراطی به نقشها و بازیگری نگاه نکرده است، از سعی و تلاش زیاد برای رسیدن به نقشهایی که بازی کرده، میگوید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرهاد اصلانی از اوایل دهه هفتاد با حضور در فیلمهای موفقی چون «روسری آبی» ساخته رخشان بنیاعتماد و «سفربه چزابه» ساخته زندهیاد رسول ملاقلیپور پا به عرصه سینما گذاشت. بازیگر مستعدی که طی سالها فعالیت در سینما و تلویزیون نقشهای ماندگاری همچون عبیدالله ابن زیاد در« مختارنامه» را به ثبت رسانده است. او در فیلمها و سریالهایی که از لحاط محتوا ضعیف بودند هم بازی قابل قبولی داشته است. فیلم «مستانه» یکی از کارهای فرهاد اصلانی بود که هنوز هم در ذهن مخاطب مانده است. او در این فیلم نقش وکیلی را بازی میکند که دربرابر قهرمان داستان قهرمان قرار گرفته است. باوجود اینکه فیلم در دوره خود نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند اما صحنههای بازی فرهاد اصلانی در دادگاه که سکانسی طولانی هم است جزو سکانسهایی بود که نمره قابل قبولی گرفت. فرهاد اصلانی بازیگری است که فراتر از زیباییهای ظاهری وکلاسیک سینما، توانسته با اتکا با توانایی و دانش بازیگریاش تبدیل به یکی از بهترینهای این حرفه شود و نقشهای ماندگاری را به جا بگذارد. با این بازیگر به مناسبت کارهای اخیرش گفتگو کردهایم.
شما تجربه بازی در یک سکانس سیوپنج دقیقهای در فیلم «مستانه» را داشتید که بار فیلم را به دوش میکشید، این فضا اصلا برای مخاطب خسته کننده نبود. برای رسیدن به نقش وکیل چقدر خود را به این نقش نزدیک کردید و اساسا نقشها را براساس چه معیار و مقیاسی انتخاب میکنید؟
بیش از هر چیزی ملاک انتخاب من برای بازی در یک پروژه سینمایی و یا سریال یک سناریوی خوب است و در مرحله دوم دوست دارم با تیمی که قرار است چندین ماه کنار هم کار کنیم حال خوبی داشته باشم. وقتی میخواهیم یک سکانس در فضای بستهای مثل دادگاه در فیلم مستانه را بگیریم چند موضوع قابل تامل است و برای بازیگر باید پیشبینی شود. در یک فضای سربسته، مثل دادگاه هم محدودیت نور خواهیم داشت هم محدودیت حرکت دوربین در نتیجه میتوانستم پیشبینی کنم که دکوپاژ در این صحنه به چه شکل خواهد بود. فیلمبرداری سکانس دادگاه در فیلم مستانه دو روز به طول انجامید که این نشان از سختی کار در این نوع سکانسهای داخلی را میدهد. مابهازای این شخصیت، وکیلی که در فیلم« مستانه» بازی کردم، را خیلی خوب میشناسم؛ آدمهای ریاکاری که تظاهر به تشرع میکنند و در جامعه تعدادشان کم نیست. چون اینگونه افراد در اطراف ما در این روزها زیاد است، میدانستم چگونه و به چه شکل باید این نقش را بازی کنم و برای رسیدن به نقش یک وکیل کلاش و کارچاق کن تمرین و برنامهریزی لازم را داشتم. در راه رسیدن به این نقش هم از فیلمنامه کمک گرفتم و هم در برخی موارد از بداههگویی استفاده کردم.
جنس بازی شما در بیشتر فیلم و سریالها واقعگرایانه است. آیا برای رسیدن به این اتفاق از تکنیک خاصی استفاده میکنید، تحقیق درباره نقشها چقدر به بازیگر کمک میکند؟
برای رسیدن به نقش؛ اول از همه به سناریو و فیلمنامهای که در اختیارم قرار میگیرد توجه دارم و تمام سعی خود را میکنم که به نقشی که در سناریو نوشته شده است، برسم. شاید برگه برنده من این است که تحلیل درستی از پرسوناژ میگیرم اما از تکنیک هم غافل نیستم. هیچگاه بازیگری نبودم که فقط بخواهم در نقش فرو روم و به تکنیک بیاهمیت باشم. در نقشهایی که ایفا کردم در کنار حسی که از سناریو میگرفتم از تکنیک خود نیز برای رسیدن به هر نقشی که به من سپرده میشد، استفاده کردم. یعنی نسبت به پلان، موقعیت خودم را میسنجم ولی احساسم این است که وقتی در یک پرسوناژ قرار میگیرم به اندازه کافی به آن فکر کنم، اگر لازم باشد راجع به نقش بسیار تحقیق میکنم آن وقت دیگر همه چیز را برای رسیدن به نقش از روح من میآید. صادقانه بگویم دیگر خیلی به حرکت و اکت آن فکر نمیکنم همه چیز خود به خود شکل میگیرد و من نمیتوانم خیلی آن را آنالیز کنم. قبل از تحلیل و درک آن نقش در واقع شروع میکنم به دفاع کردن از نقش و باور کردن آن اگر سن و سالی دارد، اگر رفتار خاصی دارد به همه اینها فکر کرده و اجرایش میکنم.
یک بازیگر باید در نقشاش غرق شود یا از نقشاش فاصله بگیرد؟
هیچگاه افراطی به نقشها و بازیگری نگاه نکردم. اگر بخواهم واژه بهتری استفاده کنم بایستی بگویم که غرق شدن در نقش هم خوب نیست چون بعد از آن خیلی سخت از نقشات کنده میشوی و کار برایت مشکل میشود. فکر میکنم درک نقش و تحلیل درست نتیجه خوبی خواهد داد و اینکه هر آنچه لازم است برای رسیدن به نقش را باید با تحقیق بدست بیاوریم. از طرفی هم نباید زیاد از نقش فاصله گرفت چون دیگر اجرای خوبی از آن نقش نخواهی داشت، اگر از نقش زیاد فاصله بگیری به نوعی نقش خود را نقد کردهای و دیگر قابل باور بودن این نقش نه برای خود و نه برای مخاطب اتفاق نمیافتد.
شما طی سالهای بازی توانستید نقشهای متفاوتی مثلا عبیدالله در مختارنامه، یا کاراکتر وکیلی که قانون را زیر پا میگذارد، نقش معتاد و… را بازی کنید. علت این موفقیتها بدون بهرهگیری از فاکتورهای ظاهری چیست؟ از تجربه چند فیلم که متفاوت بودند بگویید؟
فیزیک مناسب در بازیگری مدرن امروز یک فاکتور مهم است و من مقداری از این قافله عقب ماندهام. به دلیل پرکاریای که در این سالها داشتم، نتوانستم به خودم برسم ولی معتقدم که فیزیک مناسب، دانش، تمرین، تحقیق و در اختیار نقش بودن به کار سنگین بازیگر کمک زیادی میکند تا بازیگر بتواند در نقشهایی که به او سپرده میشود درست عمل کند. من هیچ کدام از این فاکتورها را ندیده نمیگیرم. شاید کمی خوش شانسی نصیب من شده که توانستهام به گفته و نظر مخاطبان در نقشهایی که ایفا کردم قابل قبول بوده و ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کنم. البته سعی کردم با کمی تامل و دقت، نقشی که مناسب من نبوده را انتخاب نکنم. «دوران عاشقی» که من در آن نقش منفی را ایفا کردم قصه بسیار مدرن و خوبی داشت. برای اولین بار بود که با علیرضا رئیسیان همکاری کردم و از همکاری با او و فیلمبردارش علیرضا برازنده لذت بردم. برازنده فوق العاده فیلمبردار با روحیه و بانشاط و درجه یکی است. در فیلم «دوران عاشقی» در کنار شهاب حسینی، لیلا حاتمی و دیگر بازیگران این فیلم حس مشترکی وجود داشت و خیلی زود به نتیجه میرسیدیم و درک مشترکی از سناریو داشتیم و فکر میکنم این فیلم یکی از فیلمهای خوبی بود که من در آن ایفای نقش کردم. فیلم «کوچه بینام» هم دومین کار من با هاتف علیمردانی بود ما اعتماد خیلی خوبی به هم داشتیم در این فیلم همه مسائل خیلی راحت و درست پیشرفت رفت. دوستانی در این فیلم در کنار من بودند و ایفای نقش کردند که در تئاتر سابقه خوبی داشتند. «کوچه بینام» قصه قابل قبول و بحث برانگیزی داشت و در دوره خودش خوب دیده شد. البته من در چند پروژه دیگر با هاتف علیمردانی کار کردم اما نقشی که در فیلم «کوچه بینام» بازی کردم، خوب دیده شد. در «عصر یخبندان» همکاری با مصطفی کیایی برایم جالب و عالی بود. چندباری قبل و بعد از «عصر یخبندان» تلاش کردیم که با هم همکاری کنیم اما متاسفانه شرایط جور نشد. «عصر یخبندان» یک فیلم هیجانانگیز و ساختارشکن بود که هنوز هم دیده میشود و طرفدار دارد. «عصر یخبندان» فیلم اجتماعی قابل قبول و پرحادثهای ست و به نظر من مصطفی کیایی بسیار باانگیزه این فیلم را ساخت و همچنان که در کارهای بعدی او دیدم این کارگردان یک فیلمساز مستعد و حرفهای است. گروه بسیار خوبی هم در کنار خود دارد و شاید یکی از دلایل موفقیت کیایی تیم حرفهای و تلاشگری است که او را همراهی میکنند.