رضا فرهمند مطرح کرد:
دردها سوژههای من هستند/ خودم را گرفتار مرزها و احساسات وطنپرستانه نمیکنم
«در همسایگی ماه» مستندی بلند به کارگردانی رضا فرهمند و تهیهکنندگی مرتضی شعبانی است که سعی دارد با نگاهی عمیق در زندگی روزمره یک خانواده جنگزده در بیمارستان حلب، به روزنههای امید در ذهن یک دختر نوجوان پرستار به نام جولی بپردازد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، رضا فرهمند در سالهای گذشته دو فیلم به نامهای «زنانی با گوشوارههای باروتی» و «نتهای مسی یک رویا» درباره جنگ سوریه و جنایتهای داعش ساخته است. این تولیدات از او یک مستندساز دغدغهمند در مسائل منطقه خاورمیانه ساخته با فیلمهایی که مضامین ضدجنگ دارند. رضا فرهمند در تجربه سوم سراغ یک خانواده سوری رفته تا آثار جنگ را بار دیگر در این مرزهای جغرافیایی خارج از ایران به تصویر بکشد.
«در همسایگی ماه» چه تفاوتی با مستندهای قبلی دارد و جنگ خودش را در این اثر چگونه نشان داده است؟
این پروژه در شرایط بسیار سختی آغاز شد از آن جهت که حدود یک ماه را در سوریه و حلب مشغول پژوهش بودم و اساسا سوژه مناسبی که بتواند حرف جدیدتری را نسبت به دو فیلم قبلی داشته باشد، پیدا نمیکردم، شرایط به گونهای پیش رفت که قصد بازگشتم کاملا جدی شده بود تا اینکه با گروه پزشکان ایرانی در سوریه با مدیریت دکتر کریم محمد آشنا شدم. در حقیقت او دریچه جدیدی از موضوعات را برایمان گشود که مهمترینش همین خانوادهی ساکن در بیمارستان حلب بود.
مستند «در همسایگی ماه» سعی دارد با نگاهی عمیق به زندگی روزمره یک خانوادهی جنگزده در بیمارستان حلب به روزنههای امید در ذهن یک دختر نوجوان پرستار بپردازد که از جنگ و فریاد و آتشی که تمام دوران کودکیاش در آن گذشته، خسته و ناامید است و مبارزهای را برای یافتن زندگی جدید شروع کرده است.
این فیلم اولین پروژهای بود که در طول این سالها زمان بسیار زیادی را برایش صرف کردم و مهمترین دلیلش این بود که دوربین به شدت در تلاش است مخاطب را به لایههای درونی زندگی خانواده جولی وارد کند، لایههایی که ورود به آنها نیازمند ایجاد اعتماد دوجانبه میان دوربین و خانواده بود. اولین پلانهای فیلم از انتهای جنگ در سوریه شروع شد و بدون هیچ توقفی ادامه پیدا کرد تا اینکه کرونا در سوریه شروع شد. این فیلم اواسط زمستان شروع و اوایل خرداد سال بعد به پایان رسید. در کل فیلمبرداری چهار ماه و بدون توقف به طول انجامید.
چرا جغرافیای خارج از ایران برایتان مهم است؟ آیا این موضوعات را در داخل کشور نمیتوان جستجو کرد؟
دیدن درد و همذاتپنداری با آدمها برای من بهعنوان یک فیلمساز اسیر مرز و احساسات وطنپرستانه نیست، هیچگاه در مواجهه با بحرانها و اتفاقات اجتماعی به این موضوع فکر نکردم که آیا مقابل دوربینم؛ هموطن من است یا خیر.
موضوع آینده و خانه، یکی از موضوعاتیست که فضای ذهنی بسیار مشترکی در مردم مختلف دنیا ایجاد کرده. اینبار این موضوع در بستر جنگ بخش زیادی از خاورمیانه را درگیر خود کرده است. از سویی زندگی این دو دختر و مادرشان در بیمارستان حلب آنهم برای ۹ سال اتفاق متفاوتی بود که جنبههای بسیاری داشت و گذشتن از کنار آن برای من به عنوان یک مستندساز غیرممکن بود.
جولی دختر شش سالهایست که در اتاق کوچکی در بیمارستان زندانی شده. او در یک چادر داخل یک کمپ آوارگان زندگی نمیکند که شاید فاصلهای با جنگ داشته باشد بلکه در جریان جنگ و خون و در میان میلیونها فریاد مادران و همسران قربانیان جنگ چادر زده و آرام آرام بزرگ شده است؛ آنچنان که خود هم جزئی از دیوارها و لحظههای وحشتناک جنگ سوریه شده و حالا شاید تنها تفریحش شنیدن صدای تولد کودکی است که با اضطراب به آیندهاش خیره مانده است و این اتفاق هم شاید آنچنان مهم نباشد، زیرا جنگ، جنگ است و حاصلش چیزی جز ویرانی نیست. آنچه جولی و لحظههایش را برای من مستثنی میکند، جنگیست که او برای رسیدن به یک خانهی جدید در آینده و در مقابل مادر آغاز کرده. او در میان این سالهای مشقتبار و خونین، همچنان نفس میکشد و آرزوهای بزرگش را از دست نداده است. جولی در شانزده سالگی که نمادِ بلوغِ نسل آینده سوریه است به ما یادآوری میکند که خون و سیاهی نمیتواند آرزوی لحظههای زیبای یک خانواده را از بین ببرد.
طبعا فضای موجود سوریه برای فیلمسازی شرایط آسانی نیست، مشکلات چه بود و چگونه مرتفع شدند؟
تولید این فیلم با موانع مختلفی روبرو بود، اول اینکه جنگ در نزدیکی حلب کماکان ادامه داشت و از سویی کرونا در جهان و کشور سوریه پیش میتاخت. تمام زمان تولید این پروژه در لوکیشن بیمارستان میگذشت و گروه تولید هم میبایستی تمام زمان را در بیمارستان سپری میکردند و این اتفاق بسیار سختی بود؛ از یک طرف احتمال ابتلا به کرونا و سایر بیماریها در بین بچههای تولید فیلم وجود داشت و از طرفی گروه به دلیل خطر بمباران مجبور بود زمانهایی را در بیمارستان به صبح برساند. همچنین به دلیل نوع مواجههی دوربین و روایت فیلم، دوربین باید در نزدیکترین فاصله به خانواده جولی میبود تا اعتماد خانواده را جلب کند. البته این مهمترین مانعی بود که در اثر زندگی مداوم با خانواده جولی در طول دوران تحقیقات بهدست آمده بود. به دلیل کوچک بودن محل زندگی جولی و خانوادهاش گروه باید بسیار کوچکتر میبود و این حجم کارهای تولید را دشوارتر میکرد. در حقیقت گروه تصویر و کارگردانی و مترجم سه نفر بودند که یکدیگر را پوشش میدادند و البته این اتفاق بسیار نتیجه خوبی داشت، از آن جهت که خانواده جولی دوربین و گروه را بهعنوان عضوی از خانواده خود پذیرفته بود. در این زمینه هم باید از حمایتهای دکتر کریم محمد و خانم علیزاده که به عنوان مشاور ما را همراهی میکردند و مرتضی شعبانی تهیهکننده تشکر کنم.