خبرگزاری کار ایران

نعمت‌الله فاضلی در گفت‌وگو با ایلنا:

صد سال آینده را می‌توان «سده امید» دانست/ در قرن جدید دموکراسی و مشارکت جمعی مردم ظهور خواهد کرد/ در ایران آینده شاهد بازیگری گسترده ایرانیانی خواهیم بود که در بیرون از ایران هستند

صد سال آینده را می‌توان «سده امید» دانست/ در قرن جدید دموکراسی و مشارکت جمعی مردم ظهور خواهد کرد/ در ایران آینده شاهد بازیگری گسترده ایرانیانی خواهیم بود که در بیرون از ایران هستند
کد خبر : ۱۰۵۱۴۲۹

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه صد سال آتی را می‌توان «سده امید» دانست، یادآور شد: برای زندگی در سده پانزدهم به ذهن و زبان پیچیده و معرفت‌شناسی پیچیدگی محتاج خواهیم بود، دیر یا زود فضای جامعه ایران در همان سال‌های نخستین سده پانزدهم تغییر خواهد کرد، در قرن جدید دموکراسی و مشارکت جمعی مردم به اشکال پیچیده و جدید ظهور کرده و با تحول در نسل‌های سیاسی موجود در نظام سیاسی ایران و ظهور نسل‌های تازه و با تحولات در نظام سیاسی جهانی، افق سده پانزدهم ایران می‌تواند افقی روشن‌تر از وضع کنونی باشد

به گزارش خبرنگار ایلنا، «نعمت‌الله فاضلی» استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است، وی نقش مؤثری در گسترش رشته انسان‌شناسی فرهنگی و مطالعات فرهنگی در ایران داشته است، فاضلی در زمینه مطالعات آموزش عالی، مطالعات شهری، سیاست فرهنگی، تاریخ فرهنگی،  مطالعات رسانه، جامعه‌شناسی هنر و ادبیات و مردم‌نگاری با تمرکز بر مردم‌نگاری در حوزه‌های فرهنگ معاصر ایران فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی فراوانی داشته و آثار پرمایه‌ای نیز در این حوزه‌ها منتشر کرده است، از این رو در فرصت به دست آمده در خصوص نسبت ایران قرن جدید با تاریخ پیش از خود و همچنین ویژ‌گی‌ها و تحولات قرن آینده با ایشان به گفت ‌و گو پرداختیم. 

 یک قرن رو به پایان است، به نظر شما ایران قرن اخیر در نسبت با تاریخ پیش از آن دچار چه تحولاتی شده آیا امروز ایران در قرن جدید می‌تواند نسبتی با گذشته خود برقرار کند یا خیر؟

برای من که بخش زیادی از عمرم را صرف فهم‌پذیر کردن فرهنگ ایران معاصر کرده و به رغم نگارش چند کتاب متعدد، هنوز سردرگم و کنجکاوم که بدانم این ایران معاصر چیست؟ کاری بی‌نهایت دشوار است که ارزیابی روشن و دقیق یا حتی اندکی دقیق از قرن رو به پایان کنونی ارائه کنم. مایکل آکسورتی در پیش‌گفتار کتاب «امپراتوری اندیشه؛ تاریخ ایران» (1394) می‌نویسد: «تاریخ ایران آکنده از خشونت و حادثه است؛ تاخت و تازها، فاتحان، جنگ‌ها و انقلاب‌ها. چراکه ایران تاریخی طولانی‌تر از بیشتر کشورها دارد و از بسیاری بزرگ‌تر است، چیزی بیش از یک اتفاق ساده» (آکسورتی 1394: 11). اما به رغم این دشواری، ما ناگزیریم تن به «ساده‌سازی» بدهیم تا اندک نوری به تابانیم بر وضعیتی که هستیم و آینده‌ای که می‌سازیم و در پیش داریم.

در اینجا می‌خواهم از «جامعه ایران سده چهاردهم در کلیتش» صحبت کنم. تا شاید این طور بشود ساده‌تر راهی به درون آن جست، در یک کلام عصاره حرفم این است که سده چهاردهم زمینه و زمانه تغییر و انقلابات بود، انقلاباتی که پیامدهای خواسته و ناخواسته‌اش ساختن و ویران کردن، آسایش‌ها و ناآرامی‌ها و تناقض‌ها و ناتمامی‌هایی است که همه آن ها را برای سده پانزدهم به ارث می‌گذارد. فرزندان ما در سده پیش‌رو، راه دشوار تمام کردن این ناتمامی‌ها و آرامش دادن به جان و روان خود را در پیش خواهند داشت.  ما اکنون ناگزیریم به این قرنی که با آن بزرگ شدیم بیندیشیم و کمک کنیم تا فرزندان‌مان رنج کم‌تری بکشند و از پدران‌شان کمتر ناخشنود باشند.

این «قرن پیر» هنوز نمرده، کالبدش در آزمایشگاه‌ها و اتاق‌های کالبدشکافی وجود دارد و مورخان و محققان اجتماعی تمام اعضا و جوارحش را می‌شکافند. اکنون فرصتی است تا «ورود به قرن آینده» و «عبور از قرن گذشته» را بهانه‌ای برای تأمل درباره خود کنیم. پرسش این است «چه بودیم و چه خواهیم شد؟». پرسشی کوتاه که پاسخی بلند و ناممکن می‌طلبد. ما هنوز تصور دقیق و روشنی از صد سال گذشته خود نداریم. نه تنها مردم عادی، حتی مورخان و محققان هم درباره اینکه «ایران معاصر» را چه بنامند و بدانند اتفاق‌نظری ندارند. برخی گمان می‌کنند ما هم چنان اندر خم یک کوچه‌ایم و تغییری بنیادی از ایران دوره مشروطه تا ایران امروز ایجاد نشده است. برخی نیز ما را در حال و هوای پسامدرن می بینند. وقتی از «درک گذشته رخداده» ناتوانیم، تکلیف «درک آینده نیامده» روشن است! در این میانه حداقل یک چیز روشن است: ما در «وضعیت پیچیدگی» هستیم و به سوی «پیچیدگی مضاعف» بیش‌تر سیر می‌کنیم. پیچیدگی، درهم تنیدگی وابستگی بیش از پیش همه چیز به هم است. وضعیتی که بیش از همیشه همه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در تمام سطوح محلی، ملی، منطقه‌ای و جهانی درهم تنیده شده‌اند و «اثر پروانه‌ای» بیش از همیشه قدرت خود را نشان می‌دهد و  شاید همین «پیچیدگی» است که در آینده باید به آن عادت کنیم.

در واقع این صد سال، صد سال پر تحول بود، در روایتی خام صد سال گذشته را «صد سال تحول و تحمل» می‌دانم و صد سال آینده نیز هم چنان همین «تحول و تحمل» را باید انتظار بکشیم، اگرچه «امیدهای بسیاری» نیز برای آن می‌توان انتظار داشت. در کتاب «تجربه تجدد» (1394) و «تاریخ فرهنگی ایران مدرن» (1393) روایت‌هایی از تحولات معاصر ایران ارائه کرده‌ام. آنجا هم از تجدد ایرانی و پیچیدگی‌هایش گفتم، پیچیدگی‌هایی که همراه با «امکان‌ها»، «فقدان‌ها»، ساختن‌ها» و «ویران کردن‌ها» بوده است. در صد سال گذشته بسیار بُرده و بسیار هم باخته‌ایم. این ماهیت تجدد است. پیامد این وضعیت، «پیچیدگی» است، صد سال گذشته برای من با واژه «تغییر» یا شاید «انقلاب» بیش از هر واژه دیگری قابل توصیف است، صد سال گذشته، قرن صد انقلاب بود.

 *انقلاب سیاسی: گسترش و ظهور ایدئولوژی‌های جدید ملی‌گرایی، سوسیالیسم، اسلام‌گرایی و ظهور دولت مدرن (پهلوی) و انقلاب اسلامی. *انقلاب انسان شناختی:  تحول از شیوه زندگی عشیره‌ای –روستایی به شیوه زندگی شهری-کلانشهری. *انقلاب زیبایی شناختی: تحول زبان و ادبیات فارسی و ظهور هنرهای جدید (سینما، سبک‌های تازه، مجمسه‌سازی، معماری جدید، رمان‌نویسی، داستان کوتاه، گرافیک، طراحی. *انقلاب ارتباطی: ظهور رسانه‌های جمعی (رادیو و تلویزیون) و گسترش رسانه‌های مکتوب (نشر، مطبوعات و روزنامه) و ظهور رسانه‌های جدید (شبکه‌های مجازی و اجتماعی) و ارتباطات جدید (تلفن و موبایل و انترنت). *انقلاب جمعیت‌شناختی:  هشت برابر شدن جمعیت ایران و افزایش شاخص‌های جمعیتی مانند امید به زندگی و تحول بعد خانوار، گسترش مهاجرت در تمام سطوح داخلی و بین‌المللی. *انقلاب اقتصادی:  فروپاشی اقتصاد سنتی و معیشتی و صنعتی شدن، تجاری شدن و پولی شدن اقتصاد ایران.  *انقلاب جامعه‌شناختی: گسترش طبقه متوسط، تحول سبک زندگی به سوی مصرفی شدن، سیطره ارزش‌های نمادین و مبادله بر ارزش‌های مصرف، افزایش انتظارات و ظرفیت آرزومندی، دگرگونی در نگرش‌ها، ظهور افکار عمومی، پیدایش و گسترش جنبش‌های اجتماعی جدید مانند جنبش زنان، جنبش محیط زیست‌گرایی و جنبش‌های عدالت‌خواه و چپ. * انقلاب جغرافیایی: تحول در منابع طبیعی و ظهور بحران زیست محیطی. انقلاب تاریخی: ایجاد گسست در کلیت تاریخ ایران و ظهور «ایران معاصر» متمایز از «ایران باستانی» و «ایران اسلامی ». *انقلاب آموزشی:  ظهور و گسترش نظام مدرسه‌ای و نظام آموزش عالی. *انقلاب جهانی: گسترش فرایندهای جهانی شدن در تمام قلمروهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. *انقلاب فلسفی: تحول در الگوها و طرح‌واره‌های شناختی و فرهنگی و گسترش رویکردها و جهان‌بینی‌های جدید عرفی و دنیوی نگر، دگرگونی در آگاهی‌ها و شکل‌گیری اشکال تازه آگاهی. *انقلاب زبان شناختی: ظهور و گسترش یافتن گفتمان‌های جدید و شیوه‌های تازه سخن گفتن مانند گفتمان دانشگاهی، گفتمان روشنفکری و گفتمان های جهانی. *انقلاب جنسیتی: ورود زنان به قلمروهای زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و گسترش آگاهی آنان به حقوق‌شان و شکل‌گیری جنبش زنان برای مطالبات حقوق بشری و *انقلاب اطلاعاتی: ظهور و گسترش تولید و توزیع و کاربست دانش و اطلاعات به کمک مجموعه وسیع نهادها و فناوری‌های اطلاعاتی جدید.

البته درون هر یک از این انقلاب‌ها چندین انقلاب ریز و درشت دیگر هست. این انقلاب‌ها و زیر و رو شدن‌ها با خشونت‌ها، تنش‌ها، آسیب‌ها، نابرابری‌ها، ناآرامی‌ها، رنج‌ها و دردهای بی شماری همراه بود. در واقع، آنچه از انقلابات گفتم یک روی سکه بود، روی دیگر آن مجموعه‌ای از رنج‌ها، تنش‌ها، کشمکش‌ها، تضادها و بحران‌هایی است که با آن رو به رو بوده‌ایم و آن ها را تحمل کرده‌ایم و گاه بر آنها افزوده‌ایم. سده چهاردهم را با جنگ جهانی اول و وبا و قحطی آغاز کردیم و اندکی بعد درگیر جنگ جهانی دوم و در عین حال گسترش تیفوس در سال 1322 بودیم. هچنین جنبش‌های سیاسی در این سده چنان گسترده بودند که تقریبا تمام سده چهاردهم همراه بود با ناآرامی‌های سیاسی. سقوط قاجاریه که خود ناآرامی سیاسی عظیمی را به وجود آورد و تا چند دهه بعد نیز پیامدهای سقوط این دوره در جامعه ایران بازتاب داشت. ظهور پهلوی نیز همراه با کشمکش‌های کودتا و بعد ظهور و سقوط دولت مصدق و مجددا کودتا، و بعد تنش‌های میان گروه‌های سیاسی در ایران، گروه‌های چپ مارکسیست تا ملی و مذهبی و بعد ظهور انقلاب اسلامی و بعد از آن جنگ ایران و عراق، جنبش اصلاحات و جنبش سبز و تنش‌های بین‌المللی که از انقلاب 57 تا به امروز ایران درگیر آن است. هم چنین تنش‌ها با کشورهای منطقه و ایالات متحده و متحدان آن مجموعه وسیعی از تنش‌های رنج‌آوری را برای ملت ایران به همراه داشت. اما گذشته از این ها گسترش شهرنشینی و تحول در زندگی مردم اگرچه همراه با اشکال قابل توجهی از «آسایش جسم» ایرانیان بود، اما «آرامش جان» آنان را بر هم زد و روح ایرانی در این سده با بحران‌های گوناگون معنایی، فرهنگی و اجتماعی درگیر شد.

از این رو انقلاب فرهنگی در شیوه زندگی، تنش‌هایی در نهاد خانواده، نهاد دین و آئین‌ها و رسوم ایرانی  به وجود آورد. گسترش مسائل و آسیب‌های اجتماعی در این سده یکی از رنج‌های بزرگ مردم ایران بود. گسترش طلاق، اعتیاد به مواد مخدر، خشونت‌های خانوادگی و اجتماعی، فقر شدید، گسترش سکونت‌گاه‌های غیر رسمی یا حاشیه‌نشینی، گسترش نابرابری و تبعیض‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و ظهور و بروز انواع طرد و محرومیت‌های اجتماعی از دردهای جمعی مردم ایران در سده چهاردهم بود. در کنار این ها ما برای اولین بار با مخاطرات طبیعی روبرو هستیم. اگر در گذشته جامعه ایران رنج می‌برد از سیل و زلزله و بیماری‌ها که طبیعت به انسان تحمیل می‌کرد، در سده چهاردهم با استخراج بی‌رویه منابع طبیعی شاهد آلودگی هوا، فرسایش خاک، آب و طبیعت هستیم. در این سده ما به غارت طبیعت پرداختیم. اگر در سده‌های پیش‌تر ما با «فراوانی منابع» و «کمبود تکنولوژی» رو به رو بودیم در سده چهاردهم با «وفور فناوری‌ها» و «کمیابی منابع» مواجه شده‌ایم. ظهور و بروز بیماری‌های صنعتی از معضلات دیگر سده چهاردهم در ایران است. چنانکه در حال حاضر کرونا بحران جهانی است که جامعه ما نیز در معرض آن است، اما در پیش از کرونا نیز بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا، اعتیاد به مواد مخدر و بیماری‌های روحی و عصبی ناشی از زیست شهری جامعه ایران را شدیدا در رنج و محنت قرار داده است.

در سده چهاردهم نسبت به تمام دوره‌های قبل از آن، حساس‌تر و آگاه‌تر به وضعیت خود شده‌ایم و این آگاهی و حساسیت که در نتیجه توسعه آموزش عالی، حمل و نقل و رسانه‌ای شدن جامعه شکل گرفته است، اگرچه پیامدهای سازنده‌ای برای جامعه دارد اما در عین حال این جامعه را زودرنج، کم‌طاقت و حسا‌س‌تر نسبت به فقدان‌ها، محرومیت‌ها، تبعیض‌ها و تنش‌های خود کرده است. همانطور که گفتیم در سده چهاردهم در نتیجه تحولات ناشی از انقلاب فرهنگی و انقلاب‌های تکنولوژی و تحولات آموزش عالی، شهروندان ایرانی نسبت به همه دوره‌های پیشین خود «ظرفیت‌ آرزومندی» گسترده‌ای پیدا کردند. این تحقق اگرچه از برخی جهات سازنده است، اما در عین حال به دلیل ناتوانی جامعه در تحقق آرزوها و امیال، شکلی از سرخوردگی جمعی را در پی داشته است. به قول محسن رنانی ما با «شکاف انتظارات» روبروایم و این شکاف ممکن است «ظرفیت خشونت» در ایران را بالا ببرد. ما در حالی سده چهاردهم را به پایان می‌بریم که علی‌رغم خلاقیت‌ها، ظرفیت‌ها ، تحولات و بهبودهایی که در تمام سطوح فردی و جمعی ایجاد شده است، اما ناراضی‌تر از همیشه هستیم. این «نارضایتی جمعی» ریشه در این واقعیت دارد که از سویی تنش‌ها و کشمکش‌ها، نابرابری، تبعیض‌ها‌ ناکامی‌ها و شکست‌های جمعی ما موجب سرخوردگی شده‌اند و از طرف دیگر بخشی از این سرخوردگی «احساس درماندگی» است که از فاصله میان آرزوها و واقعیت‌ها سرچشمه می‌گیرد، احساس نارضایتی همگانی در ایران امروز شاید کمتر از احساس نارضایتی در میان مردم سال 1300 یا قبل‌تر از آن نباشد.

قرن پیش رو برای شما واجد یک افق روشن یا یک روزنه‌ای برای بهبود و التیام گسل‌هایی که در چند سال اخیر بر پیکره جامعه ایرانی وارد شده هست یا خیر؟

 صد سال آینده نیز به نظر من صد سال پرپیچیدگی است، صد سال آتی هم مانند صد سال طی شده، سال‌های تحول و تحمل خواهد بود اما می‌توان صد سال آتی را «سده امید» دانست. پیش‌بینی آینده ممکن نیست و من هم پیش‌بینی و پیشگویی نمی‌کنم، اما می‌توانم تحلیلی از این آینده بلند داشته باشم هرچند شاید رؤیاهایی بیش نباشند. دلایل بسیاری هست که هرگونه پیش‌بینی را دشوار کند، نخست به این دلیل که بخش عظیمی از سرنوشت همه ملت‌ها به تحولات جهانی گره خورده، تحولات اقلیمی در جهان، گرم شدن هوا، تحولات در اقیانوس‌ها و بحران‌های زیست محیطی جهانی همه ملت‌ها را تحت تأثیر خود قرار داده است.  به واقع نمی‌دانیم اگر اقلیم شناسانه به کره زمین نگاه کنیم آینده بشر و جوامع انسانی در سده آینده چگونه خواهد بود. از طرف دیگر تحولات فن‌آوری و تکنولوژیک در سطح جهانی هر روز و هر سال سرنوشت بشر را متأثر از خود می‌سازند.

همانطور که سینما، تلویزیون، رادیو و اینترنت، انقلاب‌های تکنولوژیکی عظیمی بودند که سرنوشت انسان را در 100 سال گذشته زیر و رو کردند، تحولات ناشی از هوش مصنوعی و نانوتکنولوژی و ظهور جامعه الکترونیک و دیجیتال هم که از هم اکنون نشانه‌های آن آشکار شده است سرنوشت جهانی بشر را کماکان تحت تأثیر خود قرار خواهد داد، جامعه و مردم ایران چه بخواهند و چه نخواهند متأثر از این تحولات خواهند بود، گذشته از آنها نظم سرمایه‌داری حاکم بر جهان قواعد بازار جهانی خود را تا این لحظه بر بشر تحمیل کرده است، ظهور ابرشرکت‌های مالی، بانکی و تجاری و ظهور اشکال تازه پول ازجمله بیت‌کوین و ارزهای دیجیتالی می‌تواند انقلاب اقتصادی عظیمی را بر جهان به وجود آورد، در آن صورت باید دید که ملت ایران مانند دیگر ملت‌های جهان چه سرشت و سرنوشتی خواهند داشت.

علی‌رغم همه ملاحظات جهانی به هر حال مردم ایران مانند همه مردم دنیا می‌توانند با کمک خلاقیت‌ها، نوآوری‌ها و عاملیت خویش، بازی تازه‌ای را در شکل دادن به سرشت و سرنوشت جامعه ایران ایجاد کنند. اگر تحولات جهانی را کنار بگذاریم و به نیروی عاملیت انسان ایرانی و مقتضیات ملی و محلی ایران توجه کنیم، قرن آینده، اگر چنین قرنی برای بشر وجود داشته باشد، قرن دستاوردهای بزرگی خواهد بود. به هر حال در قرن 15 دیکتاتوری‌ها و نظام‌های سیاسی استبدادی در ایران و در سایر کشورهای جهان نخواهند توانست به شیوه‌های گذشته به حکمرانی خود تداوم بخشند. دموکراسی و مشارکت جمعی مردم به اشکال پیچیده و جدید ظهور خواهد کرد. شبکه‌های اجتماعی، فضاهای مجازی و تحولات ناشی از انقلاب الکترونیکی نظم تازه‌ای را در آینده نزدیک در ایران به وجود خواهد آورد. مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به شیوه‌های تازه‌ای گسترش خواهد یافت. بحث و گفتگو کردن، اجتماعات مجازی جدید و گردش اطلاعات، نشان دهنده ظهور عاملیت‌های جدید در ایران سده پانزدهم است. در همین دهه‌های نزدیک، جامعه ایران از حیث فرهنگی و سیاسی تحولات بزرگی را خواهد دید. پیوندهای جهانی ایران به شدت گسترش خواهد یافت. هم اکنون چند میلیون ایرانی در بیرون از مرزهای ایران زندگی می‌کنند و «ایرانی کوچک» در بیرون از جغرافیای ایران شکل گرفته است. این ایران کوچک از سرمایه‌های اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک، فرهنگی و معرفتی بزرگی برخوردار است. مردمان ایران کوچک با ایران زمین از طریق تکنولوژی‌های ارتباطی و مهاجرت‌ها و تکنولوژی‌های حمل و نقل دائما در بده و بستان هستند. در نتیجه در ایران آینده ما شاهد بازیگری گسترده ایرانیانی خواهیم بود که در بیرون از ایران هستند و نقش تعیین‌کننده‌تری در موقعیت ایران می‌گذارند.

علاوه بر این در ایران سده پانزدهم در نتیجه توسعه آموزش و آموش عالی تحولات وسیعی در افق‌های فکری و نگرش‌ها و بینش‌های مردم به وجود خواهد آمد؛ تحولاتی که هم اکنون نیز شاهد آن هستیم. اما در دهه‌های آینده نزدیک این تحولات از عینیت و قدرت اجتماعی تأثیرگذاری بزرگ‌تری خواهند داشت. در افق سده پانزدهم مسائل جامعه ایران عمدتا حول مسائلی از جمله کاهش تبعیض‌ها، شفافیت در نظام حکمرانی، گسترش حقوق شهروندی، توسعه ارتباطات جهانی، پاسخگو کردن نظام سیاسی و شاید از همه مهمتر افزایش نقش و سهم عاملان یا افراد در تعیین سرشت و سرنوشت فردی و اجتماعی خود خواهد بود.

آیا جامعه ایرانی را در قرن جدید دچار نوعی از خودبیگانگی مفرط می‌بینید یا در این قرن، طلیعه بازگشت به برخی از ارزش‌های مقتدر و مسلط که باعث تدام و قوام فرهنگ و جامعه ایرانی بودند وجود دارد؟

 بحران‌های زیست محیطی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که امروز جامعه ایران را تحت فشارهای سنگین خود قرار داده است می‌تواند منجر به ظهور و بروز تحولات جدی در آینده نزدیک ایران شود. این تحولات عمدتا ریشه در این خواهد داشت که شهروندان در نتیجه آگاهی‌های جدید و بهره‌مندی از تکنولوژی‌های ارتباطی می‌توانند از آگاهی تازه و انرژی‌هایی برخوردار شوند که تن به نابسامانی‌ها و بحران‌های ناکارآمد ندهند. دیر یا زود فضای جامعه ایران در همان سال‌های نخستین سده پانزدهم تغییر خواهد کرد. با تحول در نسل‌های سیاسی موجود در نظام سیاسی ایران و ظهور نسل‌های تازه و با تحولات در نظام سیاسی جهانی، افق سده پانزدهم ایران می‌تواند افقی روشن‌تر از وضع کنونی باشد. ما همانطور که در سده چهاردهم تحولات عظیمی را پشت سر گذاشتیم در سده پانزدهم نیز با تحولات عظیمی رو به رو خواهیم بود، اما در عین حال رنج‌ها، کشمکش‌ها و تضادهای ما در حداقل دهه‌های نخست سده پانزدهم کم تر از رنج‌ها، تنش‌ها و کشمکش‌هایی نیست که در سده چهاردهم آنها را تجربه کردیم. دو رویه سازنده و ویرانگر تجدد ایرانی هم چنان بر فضای ایران غلبه خواهد داشت. اما چیزی که نقش تعیین‌کننده‌تری خواهد داشت بحران زیست محیطی ماست. دومین نیرو یا عامل تعیین‌کننده در سرنوشت سده آینده ایران، عامل فناوری‌هاست. به ویژه تحولات فناوری‌های الکترونیک و دستاوردهای هوش مصنوعی و چالش‌های اجتماعی و فرهنگی آن می‌تواند بنیان دیگری برای فرهنگ ایران و ایرانی ایجاد کند.

 این سال، سال آغاز گفتگوهای گسترده است درباره صد سالی که گذشت و صد سالی که می‌آید، این گفتگوها خود از جمله نیروهای سازنده اکنون و آینده ماست، آینده نمی‌تواند چندان دور از تصویر ما از آینده باشد، امیدوارم تصویری بسازیم روشن و امیدبخش،  هرگز نباید «سرشت رخدادپذیری» جامعه و تاریخ را فراموش کنیم. هر لحظه ممکن است رخدادی طبیعی، سیاسی یا فناورانه همه چیز را دگرگون کند. اینکه بر «درک پیچیدگی» تأکید کردم و گفتم ما ناگزیر باید به این «زیست پیچیده» عادت کنیم و آن را بپذیریم، به این دلیل بود که تاریخ صد سال گذشته ما هم مشمول همین پیچیدگی بود اما تا این لحظه از پذیرفتن آن سرباز زده‌ایم و در «تقلا برای ساده‌سازی» آن گرفتاریم. مهم‌ترین دلالت این سخن این است که برای زندگی در سده پانزدهم به ذهن و زبان پیچیده و معرفت‌شناسی پیچیدگی محتاج خواهیم بود، شرح این قصه پیچیدگی را در فصل پایانی کتاب «فرهنگ و فاجعه» (1399) داده‌ام و اینجا بیش از این سخن نمی‌گویم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز