یادداشتی از نعمتالله فاضلی؛
چرا باید باسواد شویم؟
این یادداشت بخشی از یکی از جلسات درس جامعهشناسی هنر و ادبیات در دانشگاه علامه طباطبایی است که در آذر 1399 ارائه شد و یکی از دانشجویان نعمتالله فاضلی آن را پیاده و تدوین کرده است.
ایرانیان از گسترش خوانایی و نویسایی دنیای مدرن بسیار استقبال کردند. البته الزامهای گوناگونی به وجود آمد که این استقبال را ممکن ساخت. پیدایش روزنامه، شکل گیری حوزه عمومی، پیدایش نظام اداری جدید، پیدایش و گسترش نظام شهری همه الزام میکردند که خوانا و نویسا شویم.
اخیرا مجموعه کتابهایی با نام «گنجینه تاریخ ادبیات کودک و نوجوان» منتشر شده و شامل کتابهایی است که در دوره قاجار و ناصر الدین شاه برای خوانا و نویسا کردن بچهها نوشتند. جلد اول آن «تأدیب الاطفال» است، نوشته محمود مفتاح الملک مازندرانی میباشد. این مجموعه چندین جلد است. برای کتاب «تأدیب الاطفال»، سید علی کاشفی خوانساری مقدمه بسیار مفصلی نوشته و توضیح میدهد که این اولین کتابی است که ایرانیها برای آموزش خواندن و نوشتن بچهها نوشتهاند.
این گنجینه و مقدمه آن برای آشنایی با چگونگی مواجهه ما با خوانایی و نویسایی بسیارخواندنی و جذاب است. نکتهای که منظورم در اینجاست توجه به این است که تا پیش از این تاریخ ما برای آموزش سواد به کودکان هیچ کتاب و متن راهنمایی نداشتیم. از این تاریخ است که ما به فکر سوادآموزی کودکان افتادیم.
نوشتن و خواندن دو روی یک سکه و در هم تنیدهای اند و مولفههای ساختاری دنیای مدرن هستند. مدرنیته و تجدد آن را ایجاد کرده است. بخشی از وعده رستگاری دوران مدرن به حساب میآیند. علاوه بر نظام مدرسهای و اداری در حوزه عمومی، مطبوعات و بعدا نظام اداری و بعد حتی پیدایش ژانرهای جدید در زبان مثل ادبیات کودک و نوجوان، نهادهای فرهنگی هستند که برای خوانایی و نویسایی انسان مدرن به وجود آمدند.
البته همان طور که اشاره شد بحث نوشتن ریشههای تاریخی وسیعی دارد و باستانشناسان در این باره تحقیقات وسیعی انجام داده اند. دنیز اشمانت- بسرات در کتاب «نگارش چگونه پدید آمد» اطلاعات شگفتی از زمینههای پیدایش خط و نوشتن در جهان ارائه میکند که تماما به کمک مواد باستان شناسانه این اطلاعات تهیه شده اند. از هزاره چهارم قبل از میلاد، یعنی حدود شش هزار سال پیش، زمینه نگارش و خط آغاز میشود و توسعه پیدا میکند. یکی از خاستگاههای پیدایش خط منطقه بین النهرین و خاور نزدیک (عرق) است. خط میخی که اولین خط است در عراق پدید آمد.
پیدایش خط و سپس اختراع الفبا سرشت و سرنوشت انسان را کاملا دگرگون کرد. این دگرگونی بسیار عمیقتر از پیدایش الکتریسته یا رایانهها بود. پیدایش خط به تعبیر اشمانت-بسرات «باعث شد که بتوان اطلاعات را ذخیره کرد» و «اتکای به سنت شفاهی را پایان بخشید» و امکان بشر برای «دقت منطقی و عمق تفکر» را بسیار بالا برد (اشمانت-بسرات ۱۳۹۵:۹). الفبا معنای تازهای از انسان بودن ارائه داد. در دنیای مدرن نیز نوشتن و خواندن نقش بنیادی در شکل دادن جهان مدرن و سوژه معاصر داشته است.
اساسا نه تنها مدرنیته بلکه انسان بودن پیوند زیادی با مقوله نوشتن دارد. گویی یکی از مهارتهای وجودی ماست. قابلیت خواندن و نوشتن بیش از مهارت (skill)، نوعی ظرفیت (capacity) و قابلیت (competency) و شایستگی است. حیوانات ممکن است چیزهایی را درک کنند و ارتباطاتی را برقرار کنند، اما قابلیت خواندن و نوشتن ندارند. به همین دلیل خوانایی و نویسایی برای انسان بودن و انسان شدن ما آدمها بسیار مهم است.
ما انسان به دنیای نمیآییم، مستعد انسان شدن هستیم. به این معنا که مجموعهای از قابلیتهای انسان شدن در ما نهفته است که این استعدادها در مسیر زندگی اجتماعی می توانند بالفعل شوند یا نشوند.
به لحاظ تاریخی پیش از مدرنیته هم خوانایی و نویسایی برای بشر اهمیت داشته است. آن طور که میدانیم همه ادیان بزرگ الهی با کتاب سروکار دارند. از دین زرتشت و کتاب اوستا و گاتها و انجیل و تورات تا قرآن مجید. ادیان هم از راه کتابت به پرورش آدمها پرداخته اند. به این معنا که انسان شدن ما پیوند جدی با این قابلیت دارد که چه قدر درک مطلب داشته باشیم و متنی را بنویسیم و چه قدر بتوانیم بنویسیم.
خواندن و نوشتن بخشی از ظرفیت ما برای پرورش وجودی ماست. ظرفیت وجودی در واقع بسیاری از ظرفیتهایی است که به آن ظرفیت اخلاقی میگوییم. لوییس کاروائانا در کتاب «علم و فضیلت» توضیح میهد که چه طور فعالیت فکری و علمی همین خواندن، نوشتن، یاد دادن، یاد گرفتن و استدلال کردن واجد فضیلت اخلاقی هستند. یعنی مثل مهربانی، عشق، دگرخواهی از خود گذشتگی، صداقت و فضیلتهایی که باآنها آدم میشویم. کار دانشگاهی این طور است. کار نوشتن هم همین طور است.
لیندا زاگزبسکی نیز در کتاب «فضایل ذهن» فضیلتهای ادبیات و خواندن و نوشتن را شرح مفصل داده است. زاگزبسکی معتقد است ادبیات و همین عمل خواندن و نوشتن و آموختن با مجموعه وسیعی از فضیلتها و اهداف ما برای سعادتمند شدن ارتباط تنگاتنگ هستی شناختی دارد. خواندن و نوشتن صرفا مهارت یا قابلیت برای کسب و کار و و پیدا کردن شغل و مهارت ابزاری نیست، بلکه خوانایی و نویسایی پارهای از ارزشهای وجودی ماست.
خوانایی و نویسایی فضیلتهای زیادی دارند. جان نیکسون نیز در کتاب «به سوی دانشگاه با فضیلت» بیان میکند که فعالیتهایی که در دانشگاه انجام میدهیم یعنی همین خواندن، نوشتن، گوش دادن، استدلال کردن، تحقیق، بحث کردن، و پرسش کردن ا با فضیلتهای صداقت، درستکاری، اعتماد، بزرگواری، بزرگ منشی و فداکاری و احترام پیوند دارند.
در فرهنگ مردم ما نیز این تصور هست که «انسان با سواد، فردی فرهیخته است». خواندن و نوشتن مهارت مکانیکی و ماشینی نیست. باسواد، آدم فرهیخته ای است که منش ویژه ای دارد و انسانی قابل اعتماد و محترم متشخص و دوست داشتنی است.
«باسواد» تصادفا این معانی را به خود نگرفته است. تاریخ چند هزارساله زندگی بشر این طور است. در گذشته در فرهنگ ما آدمهای باسواد القاب ویژهای مانند ملا و میرزا داشتند. ملا یعنی آدمی که بسیار خوانده است. میرزاها کسانی بودند که شایستگیهای خاصی داشتند. خواندن و نوشتن دلالتهای بسیار فراتر از داشتن «مهارت شناختی» است.
یکی از مشهورترین نظریه پردازان حوزه سواد و نوشتن برایان استریت است. به اعتقاد او خوانایی و نویسایی امری اجتماعی و فرهنگی و چیزی فراتر از مهارت شناختی است. برایان استریت در آغاز کارش، در ایران پژوهش کرد. او در سال ۱۹۷۵ برای نوشتن رساله دکتری به ایران آمد و در منطقهای مرزی بین ایران و افغانستان پژوهشی انجام داد. کتاب او به نام «سواد در نظریه و عمل» اخیرا به فارسی ترجمه شده است. برایان استریت مطالعات سواد (literacy studies) را توسعه داد. او نشان داد سواد محصول تعامل افراد در بافتهای اجتماعی و فرهنگی است و دلالتهای وسیعی دارد و جهان بینی و ایدئولوژی و فرهنگ با مقوله خواندن ونوشتن در هم تنیده شده است. به همین دلیل افراد صرفا با مدرسه رفتن خوانا و نویسا نمیشوند.
میبینیم که میلیونها نفر مدرسه میروند، اما خواندن و نوشتن و «کاربردهای سواد» را نمیآموزند و سواد برای آنها تبدیل به کنش اجتماعی نمیشود. همین امسال (۱۳۹۹) سازمان سنجش اعلام کرد ۴۶ درصد از داوطلبین علوم انسانی در درس فارسی عمومی (یعنی خواندن و نوشتن) عملکردشان صفر یا منفی بوده است. برایان استریت گفت عمل خواندن و نوشتن بسیار فراتر از این است که فکر کنیم خودکار و کاغذ به کسی بدهیم و الفبا را به او بیاموزیم او باسواد میشود. خواندن و نوشتن با مجموعه وسیعی از ارزش ها، باورها، جهان بینی، مذهب و آداب و رسوم و کلیت تاریخ و فرهنگ و سیاست مردم سروکار دارد.