در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
غرب با تهییج افکار عمومی به اسلامهراسی دامن میزند/ نظام بین الملل امروزی میراث فروپاشی نظم دوقطبی است
احسان رازانی استاد علوم سیاسی معتقد است: دولتها از طریق رسانه است که نفوذ و تاثیرگذاری هر چه بیشتر بر اراده سایر بازیگران را همسو با منافع خود، تعقیب میکنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، جهان امروز دگرگونی خاصی در مفاهیم کلان کشورها مانند امنیت، همکاری یا تضاد منافع در عرصه بین الملل ایجاد کرده است. فعالیت رسانهای برای آگاه سازی ملتهای دیگر از حقایقی که در جهان حاضر وجود دارد. یکی از روشهای مورد توجه دولتها بوده و خواهد بود. اینکه ایران در چنین شرایطی چه باید انجام دهد، چگونه میتواند از حقوق خود در عرصه بین الملل دفاع کند و قدرت نرم خود را افزایش دهد و مواردی نظیر آنها سوالات مهمی است که باید پاسخی دقیق برای آنها یافت.
احسان رازانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه با اشاره به اهمیت رسانه در ایجاد امنیت و قدرت گفت: امنیت و قدرت مفاهیمی به هم پیوستهاند که در گذر زمان به تدریج از کاربست سنتی خارج شدهاند. در واقع، چنان که رابرت ماندل میگوید امنیت چهره دگرگون شوندهای دارد. در حالی که روزگاری امنیت را در نبود تهدید و قدرت در تواناییهای پدافندی و آفندی نظامی تعریف میکردند، به تدریج، تحولاتی چون کاهش نقش حاکمیتهای ملی، افزایش وابستگی متقابل جهانی، بسط ارتباطات بین المللی، بالا گرفتن کشمکش و آنارشی در نظام بین الملل و نیز محوریت یافتن رفاه و توسعه اقتصادی در فهرست اهداف ملی جوامع، در تمامی تلقیهای سنتی و به طور خاص، امنیت و قدرت، تحول آفرید. امنیت، از وضعیت سلبی و نبودن تهدید به وضعیت ایجابی در دارا بودن تواناییهای گوناگون، تغییرشکل داد و قدرت از حصر خصلتهای نظامی و پدیدهای که «تنها از لوله تفنگ بیرون میآید» خارج شد.
وی در ادامه گفت: نقش رسانهها در قدرت جوامع در چنین فضایی برجسته میشود. چنانکه ژوزف نای در اواخر دهه۱۹۸۰ میلادی مطرح کرد قدرت، دیگر با معیارهای سنتی قابل سنجش نبود. با تلاشهای پروفسور نای و همفکرانش بود که مفهوم قدرت در وجوه سهگانه سخت، نرم و هوشمند در مجامع آکادمیک و محافل تصمیم گیری مدنظر قرار گرفت.
این استاد دانشگاه افزود: بدین ترتیب، جوهر قدرت از توسل به منابع سخت، تهدید عریان و استفاده از ادوات نظامی به سوی اقناع، اعمال غیرخشن نفوذ و اقتدار بر دیگران و بهکارگیری عناصر فرهنگی، هنری و ارزشی تغییر کرد و به راهبردهای بهینه و هوشمندانه مدیریتی از منابع مایل شد. این در واقع همان سیالیت مفهوم قدرت است که آن را در بستر زمان و به اقتضای شرایط محیطی که موجودیتهای سیاسی در آن زیست میکنند، دستخوش دگرگونی ساخته است.
پژوهشگر ارشد سابق مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه یادآور شد: شبکههای برون مرزی ابزار قدرت نرم و قدرت هوشمند دولتها در محیط بین المللی هستند. در حقیقت دولتها از طریق رسانه است که نفوذ و تاثیرگذاری هر چه بیشتر بر اراده سایر بازیگران را همسو با منافع خود، تعقیب میکنند. این شبکهها باید بتوانند جاذبه بسازند؛ جاذبهای که تأثیرگذاری بر مخاطبان را تسهیل کند و تأثیرگذاریای که منافع ملی را برآورده نماید. اینکه جلوههای فرهنگ، تمدن، روحیه و منش ملت ایران از دید سایر ملل جهان مطلوب و پذیرفتنی بیاید، در حقیقت همان رسالتی است که این بخش از پیکر هر رسانه ملی میبایست بر آن معطوف باشد.
وی افزود: به بیان بهتر کالای محتوایی وطنی را باید با فرمی خارجی به جامعه جهانی عرضه کرد. طبیعی است که هرچه این کالا با کیفیت خوبتر و بستهبندی شکیلتر و جذابتر عرضه شود، در برندینگ و تسخیر بازار افکار عمومی موفقتر خواهد بود. دنیای امروز، دنیای نبرد روایت هاست. گویی واقعیات و روایاتی که به آنها مربوط میشوند، موجودیت و حیاتی جداگانه دارند. به عبارت دیگر، فارغ از اینکه حقیقت یک ماجرا چیست، روایت غالب از واقعیت است که برنده ماجرا را تعیین میکند.
رازانی اضافه کرد: نظام بین الملل، هژمونیک و غرب-محور امروزی، میراث فروپاشی نظم دوقطبی در اوایل دهه ۱۹۹۰ است. آمریکا و متحدانش پس از فروپاشی شوروی، توجه ماشین جنگی خود را به جهان اسلام معطوف کردند تا نزد افکار عمومی، همچنان دشمنی برای جنگیدن داشته باشند. گسترش افراط گرایی مذهبی در خاورمیانه و حملات یازده سپتامبر سوخت لازم را برای موتور اسلام هراسی فراهم کرد و آنچه در سالهای بعد در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و سایر ممالک غرب آسیا و شمال آفریقا رخ داد، با رویکرد ایالات متحده درباره دنیای پسا-شوروی همخوانی داشت.
وی گفت: میتوان گفت که اسلام ستیزی و ایران هراسی پس از پایان جنگ سرد، یکی از محورهای اصلی جنگ نرم فرهنگی و رسانهای آمریکا و متحدانش را تشکیل داده است. تضاد ایدئولوژیک اسلام و غرب بستری برای نبرد روایتها میان این قطبهای تمدنی بوده است.
این استاد دانشگاه درباره شبکههای رادیو تلویزیون غربی و نقش آنها در افکار عمومی گفت: واقعیت این است که رادیو-تلویزیونهای غربی و شبکههای خبری اقماری ایالات متحده و اروپا، نقش به سزایی در تهییج و همراهسازی افکار عمومی جهانی با برنامه ریزی سیاستمداران غربی برای جهان معاصر ایفا نموده اند. آمریکا در نبردی وارد نشده، مگر آنکه از پیش با تولید گسترده و منسجم محتوای رسانه ای، افکار عمومی جامعه جهانی را برای تحولات پیش رو آماده کرده باشد؛ افغانستان طالبان، لیبی قذافی و عراق صدام نمونههایی هستند که ثابت میکنند این پیش درآمد رسانهای چگونه در خدمت ماشین جنگی و اغراض سیاسی سیاستگذاران ایالات متحده ایفای نقش میکند. در حقیقت میتوان گفت که نزد دولتمردان آمریکایی، رسانهها همواره به عنوان درمانی برای «سندروم ضد جنگ» در جامعه به حساب آمدهاند.
وی یادآور شد: تصویر ایران در نظام هژمونیک رسانهای غرب، تصویری مخدوش است. چهرهای که از جمهوری اسلامی ایران توسط رسانههای غربی نزد افکار عمومی جهانی نمایانده میشود، مخوف، ضد انسانی، ضد مردم سالاری و علیه حقوق بشر و جنگ طلب است.