«معناشناسی نحوی خطبهی شقشقیه در نهجالبلاغه»
علت شهرت این خطبه به شقشقیه به سبب فراز پایانی آن است، زیرا امام (ع) در حال ایراد خطبه بود که مردی از حاضران از وی سؤالاتی را پرسید و امام (ع) پس از پاسخ آن مرد خطبه را ادامه نداد «ابن عباس» از وی خواست که خطبه را ادامه دهد و امیرالمومنین (ع) در پاسخ به «ابن عباس» فرمود: «تلک شقشقة هدرت ثم قرت» (ای پسر عباس این آتش درونی بود که زبانه کشید و سپس فروکش کرد) بر این اساس خطبهی شقشقیه به تعبیر خود امام علی (ع) زبانه کشیدن آتش درون دل است.
به گزارش ایلنا، سخنرانی «معناشناسی نحوی خطبهی شقشقیه در نهجالبلاغه» چهارم اسفندماه 1399، با سخنرانی دکتر یدالله رفیعی بهصورت مجازی برگزار شد.
رفیعی در ابتدای سخنانش پیرامون گردآوری کتاب نهجالبلاغه گفت: سید رضی در قرن چهارم برخی از سخنان امام علی(ع) را گردآوری کرد و نام آنرا را نهجالبلاغه گذاشت و این کتاب را در سه بخش خطبهها، نامهها و حکمتها تنظیم کرد. او در مقدمهی کتاب مینویسد: آن را نهجالبلاغه نام نهادم زیرا این اثر درهای بلاغت را روی خواننده میگشاید.
وی ادامه داد: سید رضی برادر سید مرتضی و هر دو بزرگوار از شاگردان شیخ مفیدند. مشهور است که شیخ مفید در عالم رویا مشاهده کرد که حضرت فاطمه زهرا (س) دست امام حسن و امام حسین (ع) را گرفته و پیش او آورده است و میفرماید به این دو فرزند فقه بیاموز. شیخ مفید پس از بیداری به حیرت و تفکر فرو میرود، تا آنکه صبح همان شب، فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی، دو پسر خود را که در آن موقع خردسال بودند پیش شیخ آورد و گفت: ای شیخ این دو، پسران من هستند، اینها را پیش تو آوردهام که به آنان فقه تعلیم دهی. در این هنگام شیخ مفید تحت تأثیر قرار گرفت و خواب را به آن بانوی جلیلالقدر بازگو کرد و به تعلیم و تربیت آن دو برادر والاگهر پرداخت تا به آن مقام عالی علم و اجتهاد نائل آمدند که هر دو از ذخیرههای ارزشمند اسلام و از نوادر و نوابغ روزگارشدند.
رفیعی تأکید کرد: کتاب نهجالبلاغه علاوه بر اینکه یک کتاب مرجع دینی و اعتقادی است، اثری است که در حوزههای مختلف علوم انسانی از جمله ادبیات و جامعه شناسی قابلیت پژوهش، بررسی و تعمق دارد. نهجالبلاغه جدای از دینی و معنوی بودنش یک کتاب ادبی و اثری جامع و حیرتانگیز در حوزهی علوم انسانی است که متأسفانه در عصر حاضر مورد غفلت قرار گرفته است. خطبهی شقشقیه سومین خطبهی نهجالبلاغه است که در آن تاریخ مختصری از حوادث زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) تا زمان درخواست مردم از آن حضرت برای پذیرش خلافت و در حقیقت بیعت مردم با امام (ع) بیان شده است و در پایان خطبه اشارهای به ناکثین، مارقین و قاسطین دارد. امام علی (ع) در آن بیپرده و صریح از نکوهش خلفای سهگانه سخن گفته است.
دو نام برای این خطبه ذکر شده است: 1- مقمصیه 2- شقشقیه. آن را مقمصیه نام نهادهاند زیرا امام (ع) در آن خلافت را به قمیص (پیراهن) تشبیه کرده است و علت شهرت آن به شقشقیه به سبب فراز پایانی آن است. زیرا امام(ع) در حال ایراد خطبه بود که مردی از حاضران از وی سؤالاتی را پرسید و امام (ع) پس از پاسخ آن مرد خطبه را ادامه نداد «ابن عباس» از وی خواست که خطبه را ادامه دهد و امیرالمومنین (ع) در پاسخ به «ابن عباس» فرمود: «تلک شقشقة هدرت ثم قرت» (ای پسر عباس این آتش درونی بود که زبانه کشید و سپس فروکش کرد) بر این اساس خطبهی شقشقیه به تعبیر خود امام علی (ع) زبانه کشیدن آتش درون دل است.
رفیعی شرح داد: معناشناسی نحوی شاخهای از معناشناسی است که به بررسی معنای کلمات با توجه به نقش آنها در جمله میپردازد زیرا هر واژهای در جملات عربی با توجه به اعراب و ترکیب آن معنی خاص دارد. گروهی بر این عقیدهاند که بسیاری از ترجمههای نهجالبلاغه تاکنون نتوانسته است معانی کلام امام علی (ع) را به مخاطبان منتقل کند زیرا مترجمان در ترجمهی نهجالبلاغه به ساختار صرفی، نحوی و بلاغی کلام امام توجه نکردهاند به عبارت دیگر عدم توجه مترجمان به ساختار و بافت نحوی و بلاغی نهجالبلاغه یکی از مشکلات شایع در ترجمهها است که در اغلب ترجمهها به چشم میخورد.
رفیعی در بررسی معناشناسانه ساختاری خطبه شقشقیه با اشاره به خطبهی «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ» تصریح کرد: این خطبه با چهار تأکید آغاز میشود «أَمَا» حرف تنبیه، «وَ اللَّهِ» قسم، «لَ» حرف تأکید که در جواب قسم آمده و «قَدْ» حرف تحقیق که برای تأکید پیش از فعل ماضی واقع شده است. و این بیانکنندهی آن است که امام (ع) قطعاً میخواهند مطلب مهمی را بیان بفرمایند ولی مترجمان این عبارت را اینگونه ترجمه کردهاند: (هان! به خدا سوگند که آن مرد لباس خلافت بر تن کرد) گویا امام (ع) خبری را با این تأکیدها به مردم میرساند و حال آن که آنها خود میدانند، پرسش اینجاست که چرا امام (ع) این خبر را با تأکید آغاز میکند؟ دقت در ساختار واژگان پسین پاسخ ما را میدهد، امام (ع) با استفاده از واژهی «تَقَمَّصَهَا» پیراهن را به خلافت تشبیه کرده، زیرا تقمص از واژهی قمیص گرفته شده است به معنی زیر پیراهن که وجه شبه آن تلازم و پیوستگی است و از سویی دیگر خلافت به لباس تشبیه شده است زیرا، وقتی انسان لباسی را میپوشد، لباس را به عنوان ابزاری به خدمت میگیرد تا از آن در جهات مختلفی، چون پوشش، زیبایی، حفظ بدن در برابر گرما و سرما و... بهره ببرد بر این اساس میتوان این معنا را از کلام امام (ع) دریافت که آن فرد، خلافت را برای بهرهبرداری شخصی به عهده گرفته است و همانند لباس آن را به خدمت گرفته است. در ادامه امام (ع) میفرمایند: «او در حالی خلافت را مانند لباس بر تن کرد که قطعاً میدانست جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب است که سنگ آسیاب بدون آن محور از حرکت باز میایستد. سیل علم و معرفت از کوهسار وجود من فرو میریزد و مرغ اندیشه را یارای پرواز به بلندای من نیست.
امام (ع) در این بخش از کلام خود خلافت را برای خودشان نه به لباس که آن را به محور سنگ آسیب تشبیه میکند چون آنچه از نظر وی اهمیت دارد چرخش امور خلافت است نه بهرهبرداری شخص خلیفه از خلافت.
رفیعی در خاتمهی سخنانش افزود: با تأمل در آنچه گفته شد، میتوان دریافت که بررسی معناشناسانهی کلام امام(ع) بسیاری از معانی بلندی را کشف میکند که در بسیاری از ترجمهها و شرحها به سبب عدم توجه مترجمان و شارحان به ساختار نحوی و بلاغی نهجالبلاغه از آن بینصیب ماندهاند.