مقالهای از مسلم خراسانی؛
هر تاریخ نگاشته شدهای، روزی بازنگری خواهد شد/ «اکنون» زنگِ تاریخ است

مسلم خراسانی در مقالهای با عنوان «نوشتن در تاریخ» مینویسد: هیچ گاه فراموش کرد، زمانی خواهد رسید، که هر تاریخ و گذشتهای که نگاشته، نوشته و به طریقی ثبت شده، فارغ از مقیاس، بزرگی و کوچکی، خوانا یا ناخوانا بودن، دوباره خوانده و بازنگری خواهد شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «مسلم خراسانی» در مقالهای با عنوان «نوشتن در تاریخ» در چند بخش به مساله تاریخ و ثبت و ضبط آن با زاویه دید و از راههای گوناگون و همچنین ضرورت آن پرداخته است که متن کامل آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
خوانش استخوان
عملی که باستانشناسان انجام میدهند، چشمگیر، قابل تامل و ستایش است. آنها زمان خود را در ویرانهها و خرابهها صرف میکنند تا بعد از بیرون کشیدن بقایای مدفون اعصار گذشته از دل خاک، در آزمایشگاهها و کتابخانهها به رمزگشایی نشانهها و نمادها بپردازند و در این راه حتی از استخوانهای پوسیده یا اسکلت جمجمه یک جسد در بیابانی دور افتاده نیز چشمپوشی نمیکنند. فارغ از تخمین عمر و سن و سال، میتوانند چیزهای بسیاری چون آداب و سنن، نوع روابط طبقاتی و یا شاید؛ نوع، شکل و چگونگی مرگ، یا حتی مراسم، آئین، یا شیوهای را که به خاک سپرده شده یا مدفون شده، کشف کنند.
این توجه چشمگیر به گذشته و کنکاش در لایههای مدفون شده میتواند دلایل بیشماری داشته باشد، اما این استقبال از گذشته در تقابل با آنهایی که اغلب میخواهند آن را به فراموشی بسپارند، یا از آن میگریزند و یا همواره با نگاهی مضطرب، نگران یا بدبینانه به آن مینگرند یا در پی یافتن مدفنی برای رها شدن از آن هستند، بسیار تامل برانگیز است. آنها همه چیز را میخوانند، از نقوش سکههای طلا، بافتیک فرش، انحنای کوزهای شکسته، تا شمایلنگاری کتیبهها و بقایای یک مومیایی برای آنها چیزی برای کنکاش و کشف دارد.
وقتی به تجربه آنها نگاه میکنم، سخت میشود باور کرد که پدیدهای، امکان مرگ داشته باشد. چون حتی اگر سالیان بیشمار و دراز از حادثهای گذشته باشد، آنها از طریق حفاری و بیرون کشیدن شهرها، ادوار، فرهنگها و تمدنها از زیر لایههای عظیم و سنگین خاک، به کشف آن نائل خواهند شد و اگر واقعیت و حقیقت نادرستی پیرامون پدیدهای موجود باشد، میتوانند با کشفیات خود آن را به چالش و پرسش بکشند.
عمل آنها همچنین باعث میشود که ثبت تاریخ را عملی آگاهانه و از پیش تعیین شده ندانیم. عمل آنها بهطور غیر مستقیم نشان میدهد که تاریخ و وقایع تاریخی، الزاما در کتب و مکتوبات اینچنین خلاصه نمیشود. به عنوان نمونه، در عصر ما که شاید افراد، پیرامون تفاوت شیوههای نگارش و انوع ادبی اعم از شعر، داستان، رمان، نمایشنامه، متون تاریخی، تخصصی، به بحث و تبادل نظر میپردازند و میکوشند از طریق تعاریف و بر شمردن مشخصات خاص، مرزبندی ویژهای میان آنها ترسیم کنند، میتوان عمل باستانشناس را خوانش یک متن به معنای واقعی کلمه دانست. متنی که فارغ از شکل و فرم و ماده آن، میتواند برای ما؛ معانی، مفاهیم و اطلاعاتی به همراه داشته باشد. بیآنکه نگران گونه، ژانر و یا تخطی از قواعد و اصول آن باشیم. از اینرو، تفاوتی نمیکند، متنی که از زیر خاک بیرون میکشد، یک قطعه ادبی مکتوب باشد، کاسهای گلی یا الیاف فرسوده یک تکه لباس. هر چقدرکمرنگ و ناخوانا و در ظاهر بیارزش، در عین حال چیزی را از گذشته ثبت کرده و با خود به همراه دارد.
نوشتن در تاریخ
اگر به بسیاری صفحهها در رسانههای اجتماعی توجه کنید، متوجه قابلیتی مهم در آنها خواهید شد. در کنار تصاویر، نوشتهها، و محتواهای منتشر شده، اغلب زمان و مکان ثبت شده است. چرایی این قابلیت میتواند از منظرهای گوناگون نگریسته شود، اما من در اینجا میخواهم آن را از منظر ثبت تاریخ مورد توجه قرار دهم. در واقع؛ ما، لحظه، زندگی و زمان زیسته شده را به نوعی به ثبت رساندهایم و این یک پدیده عمومی قابل تآمل در فرهنگ معاصر است. نوعی گرایش آگاهانه یا ناآگاهانه جمعی به ثبت تاریخ و زندگی زیسته شده شخصی یا عمومی، که میتوانند با یکدیگر تداخل، همپوشانی و اشتراکاتی نیز داشته باشند.
این رسانهها، به گونهای ضمنی، تاریخ، لحظهها و احوالات را زنده نگه داشتهاند که به نوعی تاریخ شخصی و خصوصی افراد در آن بر جستگی بیشتری دارد. این شیوه تاریخنویسی به نوعی میتواند ادامه دهنده سنت خاطرهنویسی و ورق زدن صفحههای آلبوم باشد که اغلب غیر از افرادی اندک، نزدیک و صمیمی، کسی اجازه دسترسی یا آگاهی از آنها را نداشته است.
ممکن است فردی، این فضا را بسیار شخصی و خصوصی بداند و یا ترجیح دهد تاریخ را الزاما در کتابخانهها و سطور میان کاغذها و پژوهشهای مدون افراد معتبر مورد توجه و مطالعه قرار دهد و یا افرادی نیز اعتنای چندانی به این نوع فضاها نداشته باشند، چراکه با یک اختلال جزئی در سیستم اینترنتی و یا قطع انرژی الکتریسیته، تمامی این داشتهها، دادهها و محتوا در لحظه از دسترس خارج خواهد شود، و در چنین مواردی، اندوختههای ذهنی و آلبومهای عکس و کتابهای خطی و چاپی، مانایی و ماندگاری بیشتری خواهند داشت.
فارغ از این تفاوتها و پیش از آنکه چنین اختلالی بتواند حجم عظیمی از اطلاعات و دادهها را از دسترس ما خارج کند، باید دوباره تاکید کرد که در جهان معاصر، امکانات بسیاری چون چاپ، دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری، امکانات ضبط صدا، و هنرهای گوناگون نیز به گونهای غیر مستقیم، برای ثبت تاریخ بهکار میروند. در واقع، تاریخ همواره به گونهای مستقیم و از طریق نگارش متون و از طریق واژهها و توسط مورخان و محققان ثبت و ضبط نمیشود. منظور از ثبت غیرمستقیم، آثار به جا مانده در قالب سفالینهها، بناها، قابها یا تصاویر و نقاشیهایی است که به نوبه خود، اطلاعاتی از ادوار پیشین در اختیار ما قرار میدهند. هر چند در اینگونه آثار، اراده یک مورخ که قلم و کاغذ به دست میگیرد و دست به نگارش میزند دیده نمیشود، اما نقش چشمگیر اینگونه آثار در ثبت و انتقال تاریخ انکارناپذیر است.
همانگونه که پیشتر نیز تاکید شد؛ تاریخ، اغلب چیزی در گذشته تعبیر میشود، زمان زیسته شده که به نوعی به ثبت رسیده است اما این ثبت الزاما خالی از نگرش و دیدگاههای شخصی و فردی ما نیست. میگویم شخصی از این جهت که نوشتن و ثبت تاریخ و متعاقبا خواندن دوباره تاریخ، در بطن خود عملی بیطرفانه نیست. چراکه در برابر آن، رها کردن و بیتوجهی به تاریخ یعنی ننوشتن تاریخ قرار دارد یا شاید ممانعت از نوشتن تاریخ و یا نخواندن و فراموش کردن آن.
وقتی ما تاریخ را ثبت میکنیم در عین حال میتوانیم نگرش خود را نسبت به آنچه ثبت میکنیم ابراز داریم و این ابراز نگرش و نگاه، اغلب آگاهانه یا نا آگاهانه میتواند موضعگیری یا جهتگیری خاصی داشته باشد. حتی فرد به اصطلاح بیطرفی که تنها ترتیب زمانی و توالی رویدادها را ثبت میکند، در کنار فرد جانبداری قرار میگیرد که الزاما به ترتیب رویدادها نمیپردازد و البته هرکدام از آنها میتوانند با انتخاب نشانهها، واژهها و کلمات و متعاقبا معانی که این نشانهها دارند آگاهانه یا نا آگاهانه نوعی موضعگیری در بطن نگارش خود از تاریخ لحاظ کنند.
با یک نمونه این موضوع را بررسی میکنیم؛ تصور کنید که بناست رویدادی تاریخی را تنها با ذکر آنچه اتفاق افتاده است به رشته تحریر درآوریم.
۱.«در درگیریهای میان پلیس و مردم در جریان اعتراضات مربوط به حقوق بشر، نژادپرستی و بیکاری، امروز چهارشنبه در شهر هرت تعداد بیشماری توسط پلیس کشته و زخمی شدند» ۲.«کشتار وحشیانه مردم توسط نیروهای پلیس در اعتراضات دیروز شهر هرت » ۳.«مقابله پلیس با حضور اغتشاشگران در اماکن عمومی و ممانعت از ایجاد ناآرامی و ناامنی در سطح شهر هرت » ۴.«صف آرایی نیروهای پلیس در برابر معترضان در شهر هرت» ۵.«سرکوب صدای معترضین خواستار آزادی بیان در شهر هرت» ۶.«چهارشنبه خونین، تکرار تاریخ در خیابانهای شهر هرت».
هر کدام از این عبارات در عین اینکه میتواند به یک رویداد واحد اشاره کند، میتواند موضعگیری متفاوت نگارنده، نگرش و انگیزههای پیدا و پنهان او را آشکار کند. گفتار اول تنها به اتفاقاتی که افتاده اشاره داشته است اما گفتار دوم با واژه وحشیانه، موضعگیری خود را برجستهتر میسازد و یا گفتار سوم که اقدام پلیس را باعث حکمفرما شدن آرامش و امنیت معرفی میکند. اما گفتار پنجم عمل پلیس را سرکوب معرفی میکند.
نوشتن تاریخ نیز چنین است. خالی کردن ذهن و زبان از موضعگیریهای خاص و نگارش بیطرفانه، نه غیرممکن و محال، بلکه بسیار دشوار است. چراکه نوشتن، فارغ از موضوعیت آن خالی از انگیزه و دلیل نیست و فردی که دست به نگارش میزند و قلم به دست میگیرد حتی اگر ظاهرا چنین قصدی نداشته باشد، واژهها خود میتوانند چنین موضعگیری را دربر داشته و منتقل کنند.
نوشتن
نوشتن با هر عمل دیگری فرق دارد.
شاید کسی بیمقصد و هدف تنها برای گذران وقت پرسه بزند بیآنکه مهم باشد به جایی برسد، یا شستیهای پیانو را بدون ترتیب خاصی فشار دهد و انگشتهایش را روی سیمهای سازی بکشد تا نوای دلانگیزی به گوش رسد. هرچند این اعمال ما ظاهرا بیهدف و برای گذران وقت باشد، میتوانند انگیزهها و دلایلی پنهانی داشته باشند.
در نگاه من، بدون دلیل و هدفی، چیزی یا عملی را انجام دادن غیرممکن است. نوشتن نیز از آن مستثنی نیست. حتی یک کلمه یا واژه. حتی دانشآموزان مدرسه که به زور و سختی و هزاران گلایه، دفتر مشقشان را سیاه میکنند از طریق نوشتن، زبان و الفبا را تمرین میکنند و فرا میگیرند. در پس نوشتن همیشه چیزی هست و البته اگر نوشتن را الزاما به اثری که از قلم و کاغذ و جوهر تشکیل میشود کاهش ندهیم، یا تنها در انحصار حروف تایپ شده ماشین تحریر نبینیم. هر آن چیزی که ثبت میشود و میماند، با خود نشانی از نوشتن دارد.
نوشتن بیهدف نیست و بیطرف. در اصل ما مینویسیم چون هدف و قصدی داریم. این یک فرض و امکان محال است که انسان هنگامیکه مینویسد یا چیزی را ثبت میکند هدفی نداشته باشد، یا بیطرف بنویسد. حتی کسی که با نوک چوب روی ماسههای ساحل، طرحی خیالی و در هم ترسیم میکند، نقشی که در زمانی کوتاه، در آمد و شد موجها پاک و محو میشود، بیهدف نمیتواند باشد.
تاریخ و زاویه دید
اغلب گفته میشود، دوربینهای عکاسی نقش بیطرفانهتری در ثبت واقعیت دارند، چراکه آنها میتوانند واقعیت را وفادارانهتر ثبت کنند، هرچند که این وفاداری، اغلب، تنها بخشی از واقعیت را شامل میشود.
همانگونه که رولان بارت نیز میگوید، نقش ذهن و برداشتهای فردی و شخصی در ثبت رویدادها توسط دوربین عکاسی کاهش مییابد، هرچند که با تکنیکهای امروزی تولید عکس، هنوز این امکان هست که فرد از طریق بهکارگیری فیلترها و تکنیکهای روتوش و اصلاح عکس، به طرق مختلف تغییراتی در عکس ثبت شده لحاظ کند.
در عین حال، عکاسها اغلب سعی میکنند زاویه دیدی برای ثبت عکس انتخاب کنند که به اصطلاح استاندارد و متعادل است و در آن، معمولا عکاس دوربین را به موازات خط افق نگاه میدارد که البته این برای تمامی عکسها و عکاسها صادق نیست. شاید انتخاب چنین زوایایی برای دوربین برای تبدیل شدن به یک ناظر صرف و بیطرف باشد. با اینهمه، واقعیت مکانی حضور عکاس که با اصطلاح زاویه دوربین از آن یاد میشود، به همراه عکس ثبت میگردد. فردی که پشت بتهها، پنهانی تصویری را ثبت میکند، یا هنگامیکه نشسته است یا از بالای بلندی و حتی بدون بیرون آوردن دوربین، از زیر لباسش، رویدادی را ثبت میکند و انواع دیگر زاوایای انتخاب شده یا تحمیل شده به دوربین، جزئی از لحظه ثبت شده در عکس میشود و میتواند در خوانش عکس موثر باشد.
ضرورت ثبت، توجه و خوانش تاریخ
فارغ از شیوهها و ابزار ثبت، تاریخ، مسالهای چالش برانگیز است که با گذشته، کهنه، منسوخ، نو، تازه و جدید در ارتباط است و افراد، موضعگیریهای متفاوتی در برابر آن دارند. از طرفی افراد بسیاری تمایل دارند که گذشته و زندگی قدیمی خود را فراموش کرده و حتی ردی از آن در خاطراتشان باقی نماند، چراکه میخواهند در لحظه و اکنون زندگی کنند و خود را از کشیدن بار سنگین گذشته، درد، رنج و اندوه و تجربههای نامطلوب آن رهایی بخشند. از طرفی برخی میکوشند با زنده نگه داشتن و تاکید دوباره بر آن بهعنوان یک تجربه آموزنده، راهی برای ادامه زندگی از دل آن بیرون بکشند. چراکه ممکن است با پاک شدن ردپای این گذشته، دوباره در مسیرهای پیشین پا گذاشت و به مقصد و سرگذشتی مشابه رسید.
شاید رسیدن به سرگذشتی مشابه و قدم گذاشتن در مسیرهای به اصطلاح تجربه شده برای پارهای افراد خوشایند و مطلوب باشد، و افرادی با حتی بعد از مرور تجربیات پیشین، باز در این مسیرها گام بگذارند، و فارغ از اینکه چه سرنوشتی برای آنها پیش خواهد آمد به استقبال ناشناختهها بروند. از طرفی هم ممکن است افرادی ترجیح دهند که در مسیر پیشینیان گام بردارند، اما الزاما در ردپای آنها قدم نگذارند، که البته برای این منظور نیاز هست که ردپای پیشینیان به نوعی ثبت شده باشد.
برای درک بهتر ضرورت توجه به تاریخ و گذشته، تصور کنید که میخواهیم از یک مسیر شنی عبور کنیم. چند لحظه بعد از عبور ما، نسیم یا وزش باد، ردپای ما را پاک میکند و نشانی از آن باقی نمیماند. شاید در نظر طرفداران نگاه اول این مساله چندان مهم نباشد، چراکه آنها ماجراجویانه و خطرپذیر، قدم در این مسیر میگذارند و راهی پیدا کرده یا راهی خواهند ساخت.
اما افرادی پیدا خواهند شد که بنا به دلایلی، قصد بازگشت از مسیر را دارند یا به قصد راهنمایی برای دیگران دست به علامتگذاری آگاهانه مسیر بزنند. در نگاه چنین افرادی تاریخ و مسیری که طی شده علاوه بر چگونگی یا چرایی طی شدن این مسیر میتواند قابل اهمیت و حیاتی باشد.
فارغ از تفاوت این دو نوع نگرش، باید اذعان کرد که افراد در سطوح مختلف و در شرایط و موقعیتهای اجتماعی و طبقاتی مختلف، به ثبت و تدوین تاریخ همت میگمارند بیآنکه خود بهطور دقیق از آن آگاهی داشته باشند. نوشتههای روی در سرویسهای بهداشتی، شعارها و دیوار نگارههای خیابانی، برافراشتن ستونها و حکاکی کتیبهها و بنا کردن عمارتها توسط پادشاهان تقریبا مکانسیم درونی مشترکی دارند هرچند در شکل و مقیاس متفاوت ظاهر میشوند.
بسیار گفته شده است، ساختار قدرت و نیروهای فاتح، نگارنده تاریخ خواهند بود، به ویژه آنجا که رسانهها، امکانات و ثروت را در اختیار دارند. اما باید پذیرفت، هر فرد، حتی در گمنامترین سطوح اجتماعی به نوبه خود این توانایی را دارد که تاریخ را تا حد خود به ثبت برساند. یکی با کندن نام و تاریخ روی گوشت درختان، کسی با فشار دادن دکمه شاتر دوربین، یکی با نگارش دورههای چندین جلدی پژوهش و تحقیق، فردی با قصهگویی و دیگری با سرودن شعر یا نگارش نظریات فلسفی. اما نباید هیچ گاه فراموش کرد، زمانی خواهد رسید، که هر تاریخ و گذشتهای که نگاشته، نوشته و به طریقی ثبت شده، فارغ از مقیاس، بزرگی و کوچکی، خوانا یا ناخوانا بودن، دوباره خوانده و بازنگری خواهد شد.
زنگ تاریخ
شاید برای بسیاری افراد، تلخترین یا شیرینترین لحظهها، شرکت در کلاسهای تاریخ مدرسه باشد. قراردادهای ننگین، کشتارهای وحشیانه، جنگجویان فاتح، وطنپرستان وفادار، باز کردن دروازه روی دشمن، قتل پدر، کور کردن فرزند، عباراتی آشنا برای بسیاری از ما بعد از تجربه این کلاسهاست. تجربیاتی که شاید خود ما در زندگی کنونی نیز آنها را تجربه کرده و یا در حال تجربه کردن آن باشیم.
برای بسیاری از ما، شاید مواجهه با تاریخ، منحصرا مربوط به شرکت در همین کلاسها بوده باشد و یا اغلب از گفتههایی که از زبان دیگران میشنویم بیآنکه خود، مطالعه مستمر و دامنهداری در این زمینه داشته باشیم. یا شاید گمان کنید که برای تحقق تاریخ، میبایست قرنها از پدیده و فرهنگی بگذرد و تاریخ الزاما چیزی فرسوده، کهنه و فرتوت است و ما خارج از تاریخ ایستادهایم و نقش و حضوری در آن نداریم.
باورش میتواند سخت باشد، اکنون زنگ تاریخ است، ما پشت نیمکتها، رو به تخته سیاه نشستهایم، لای کتابی باز است، و نام ما و سلسله ما در ابتدای صفحه نقش بسته است. ما میتوانیم اولین نفری باشیم که خود را میخوانیم و با آن مواجه میشویم.