خبرگزاری کار ایران

جابر حسین زاده در گفت‌وگو با ایلنا:

ما خودمان را دست می‌اندازیم پیش از آنکه مشکلات غرق‌مان کنند/ شوخی، هیبت فاجعه را فرومی‌ریزد

ما خودمان را دست می‌اندازیم پیش از آنکه مشکلات غرق‌مان کنند/ شوخی، هیبت فاجعه را فرومی‌ریزد
کد خبر : ۱۰۳۱۳۳۵

جابری معتقد است ما جامعه‌ای دو رو هستیم. یکی موجه در ویترین اجتماع و خانواده و دیگری بی‌پرده در محافل شخصی و دوستانه. در همه جای دنیا البته محدودیت‌های این شکلی وجود دارد ولی جامعه ایرانی دیگر نوبر است به اعتقاد من.

به گزارش خبرنگار ایلنا، شوخی با همه چیز از سیل و زلزله گرفته تا قطعی برق. فضای مجازی ایرانی امروز آکنده از صفحاتی استدکه سعی می‌کنند به هر بهایی از مخاطب خنده بگیرند؛ یکی با تولید انیمیشن مستهجن، دیگری با جک و آن یکی با کج و معوج کردن قیافه. حتی در میان صاحب‌نظران هم گویی طنازی به نوعی ارزش بدل شده است. چرا خندیدن برای ما مهم شده است؟ آبا این نیاز مفرط به نازل شدن سطح شوخی‌ها و فانتزی هم منجر نشده است. جابر حسین زاده (طنزنویس) به پریش‌های ما پاسخ می‌دهد.

در مورد روایت یا گفتاری بودن یا تصویری بودن طنز نظرات متفاوتی وجود دارد؛ اساسا طنازی معطوف به خلق تصاویر است یا خیر؟

اول اینکه من پیش از اینکه طنزنویس باشم، داستان‌نویس هستم و عموما هم آثار طنزی که خلق کرده‌ام در قالب روایت داستانی بوده. تنها تجربه‌ام در طنز تصویری هم مربوط به صفحه اینستاگرامی دم خروس بوده که در آن هم سعی کردم به نوعی روایت‌های تاریخی را با کمک طنز و در ساختار روایتی داستانی نقل کنم.

مطلب دوم در این خصوص این است که من اساسا منتقد ادبی یا دانش آموخته ادبیات نیستم و صرفا چند حضور در کلاس‌ها و کارگاه‌های داستان‌نویسی داشته‌ام و بنابراین در این خصوص صاحب نظر نمی‌توانم باشم به جز در مورد تجربه شخصی خودم در مواجهه با داستان و حالا تا حدودی هم طنز.

در مورد این سوال در حد سواد و تجربه خودم باید بگویم که طنز تعاریف کلاسیکی دارد که در ادبیات ما هم سابقه طولانی داشته و آثار طنز زیادی از گذشتگان و مفاخر ما در دست ما هست امروز. در ارتباط با اینکه طنز در کدام یک از قالب‌های مورد اشاره شما موجودیت پیدا می‌کند، به اعتقاد من هر آنچه که قدری شنونده، بیننده یا خواننده را درگیر موقعیت پر از تضاد یا اغراق‌آمیز خود بکند در تعریف طنز می‌گنجد. شاید به شکل عام‌تر بشود گفت هر آنچه که حداقل لبخندی بر صورت مخاطب بیاورد، به نوعی طنز است. در مورد تفاوت‌های طنز با هجو و مقوله‌های دیگر بحث‌های زیادی انجام شده و آثار مختلفی هم چاپ شده. اگر بخواهیم در مورد تفسیر طنز و گنجاندنش در قالب‌های مورد نظر شما صحبت کنیم، باید بگوییم که هیچکدام از این قالب‌ها انحصاری در این زمینه ندارند بلکه مقوله طنز متناسب با زمانه، پیشرفت‌های فرهنگی و تکنولوژیک و سلیقه مخاطب، رنگ و شکلی به خود گرفته و عرضه شده همواره. فی‌الواقع این مدیوم‌ها دارند به همدیگر کمک می‌کنند و مثل سه شکل ماده یعنی جامد و مایع و گاز در حال تبادل انرژی و تغییر هستند و این وسط به همدیگر یاری هم می‌رسانند. هرچند وقت یکبار یکی از این مدیوم‌ها جانی گرفته و راه خود را در جامعه مخاطبین باز می‌کند. با این‌حال شاید این روزها حوصله برای طنزهای نوشتاری کمتر شده و طنز تصویری، آن هم با زمان‌های کوتاه بیشتر مدنظر جامعه باشد. مخاطب دیگر کمتر حوصله مقدمه چینی‌های مرسوم را دارد و می‌خواهد به اصل ماجرا و آن لحظه انفجار مطلب برسد. در آثار نوشتاری فی‌المثل شاید شما هر ده یا دوازده خط یک شوخی می‌توانستید بگنجانید و الباقی را به پیرامونش بپردازید اما در آثار تصویری شما هر دو خط یا حتی یک خط یکبار نیاز به یک شوخی یا غافلگیری خواهد داشت. به نظر من هرکدام از این‌ها دارند راه خودشان را می‌روند و هیچکدام باعث مطرود شدن دیگری نشده اما در ارتباط با اقبال مخاطب، طنز تصویری مدت‌هاست که پیروز میدان بوده.

در مورد طنز شفاهی هم اوضاع به این منوال است که زاده روزگار خود بوده و عمری کوتاه‌تری دارد معمولا. شکل رایج آن جوک گفتن است که با زمانه پیشرفت می‌کند و سال به سال می‌میرد و باز لباسی نو به تن می‌کند چه بسا که مدتی حتی از مدیوم نوشتاری هم یاری گرفته و در قالب جوک‌های اس‌ام‌اسی در جامعه رواج پیدا کرد و این روزها هم که در توییتر دوستان مشغول جک تعریف کردن هستند. برای همین شاید بشود گفت طنز شفاهی مدتیست که رو به افول گذاشته و دیگر کمتر کسی جوک تعریف می‌کند و به جای آن آنچه را که جایی خوانده‌اند را برای هم تعریف می‌کنند مردم. مجموعا من تصور می‌کنم که یک نوع بده بستان مابین این مدیوم‌ها وجود دارد هر کدام دارند به رشد دیگری کمک می‌کنند. می‌شود گفت که طنز در تمام این قالب‌ها در حال اتفاق افتادن است و هر کدام مشتری‌های خاص خودشان را دارند.

طنز منزه و قابل ارائه برای عموم در رسانه‌های رسمی امروز در برابر فضاب آزاد رسانه‌های غیررسمی‌ای چپن اینستاگرام نوعی عقبگرد داشته است. آیا طنز منزه چنان دشوار است که راهی جز گریختن به فضاهای غیر رسمی باقی نماند؟

من معتقد نیستم به اینکه با باید حتما از تابوها و خطوط قرمز دوری کنیم هرچند که با وجود سانسور مجبوریم. طنزنویس اولین چیزی که با آن مواجه می‌شود همین است که آیا این اثر قابلیت انتشار یا چاپ و پخش از دید اداره سانسور در شکل‌ها و سازمانهای متعددش را دارد یا خیر؟ اصلا چرا باید طنز با نزاکت باشد؟ بعد هم اینکه متر و معیار این نزاکت چه کسی است؟ کدام خرده فرهنگ است؟ کجای تاریخ است؟ از کجای تاریخ شروع شده اصلا؟ چیزی که می‌بینیم در آثار خیلی از بزرگان ما خبری از رعایت این طور موارد نبوده و هرآنچه دلشان خواسته را نوشته‌اند و گفته‌اند. همین محدودیت‌ها کار جالبی با وضعیت طنز ما انجام داده: اشاره به موارد دور از نزاکت با مضمونی مشابه که آن موضوع اصلی را به ذهن مخاطب متبادر کند و مخاطب هم از این کشف خود شگفت زده بشود و بخندد. نگاه کنید یه کلماتی مثل پاچه‌خوار یا شخمی. هنر طنزنویس در این حد می‌شود که کلمه‌ای هم‌وزن و هم‌شکل پیدا کند تا ضمن رعایت ادب اجتماعی (عرف) و گذر نکردن از خط قرمزهای سانسور رسمی، مخاطب را کمی بخنداند و متوجه کند. حالا بیایید و این محدودیت‌ها را بردارید، رسما نیمی از طنزنویس‌ها دیگر چیزی بلد نیستند بنویسند. یک جعل بزرگی رخ داده اینجا. دلیلش هم همین اصرار به نزاکت است که شما می‌گویید.

البته این را هم باید متوجه باشیم که ما جامعه‌ای دو رو هستیم. یکی موجه در ویترین اجتماع و خانواده و دیگری بی‌پرده در محافل شخصی و دوستانه. در همه جای دنیا البته محدودیت‌های این شکلی وجود دارد ولی جامعه ایرانی دیگر نوبر است به اعتقاد من. این همان تفاوت نوشتارمان است با گفتارمان. همان نان را نون گفتن و خانه را خونه گفتن. اصلا همان تفاوت ریال و تومان است. همان تفاوت پوششمان در جامعه و محافل خانگی. حالا در این میان جعلی صورت می‌گیرد و جریانی به وجود می‌آید که بتواند این‌ها را دور بزند. که بتواند هم آن باشد و هم این.

به طور خلاصه من اصراری به خلق طنز با نزاکت ندارم گرچه غالبا داستان‌هایم مودبانه و به قولی خانوادگی هستند که البته این هم شاید دستاورد سانسور باشد که نویسنده‌ای سر به زیر و مراعات کننده آداب چون من خلق کرده. این دیدگاه با نظیف بودن یا نبودن، همان است که می‌خواهد چیزی را کنترل کند و به قولی مخاطبین را به زور راهی بهشت کند. به نظر من در وضعیتی ایده‌ال، باید با مسایل عامه فرهنگی و اجتماعی و حتی بالاتر از آن شوخی بشود و بگذاریم طنز راه خودش را بیابد و ببالد. این وسط مخاطب هم ببیند خودس چه می‌پسندد و مطمئن باشید که یکسری از انواع طنز هم با اقبال کمتری مواجه خواهند شد بدون آنکه کسی با زور سانسور مخاطب را از دیدنشان محروم کرده باشد.

طنازی با همه چیز و موقعیت‌های تراژیک اخیرا به محل بحث اندیشمندان بدل شده است. شما به عنوان یک طنزنویس چطور این مساله را تحلیل می‌کنید؟

من خودم همیشه دوست داشته‌ام آدم بامزه‌ای باشم و شاید به این دلیل که ناخودآگاه فکر کرده‌ام اینطوری مقبولتر خواهم بود. شاید خیلی از مردم هم اینطور فکر کنند و به همین دلیل برای موقعیت‌های جاری‌شان جوک بسازند. عده‌ای معتقدند که این به نوعی مکانیسم دفاعی است برای تخلیه فشار. یعنی شما وقتی تا گردن فرو رفته‌اید در یک معضل، به عنوان آخرین دفاع با خودتان شوخی کنید. البته ببینید این در مورد همه چیز صادق نیست. شما جایی نمی‌بینید که کسی در مورد یکسری فجایع مثلا هواپیمای اوکراینی شوخی بکند. این باید از یک دید جامعه‌شناسانه بررسی شود به نظر من. شوخی‌ها اغلب در مورد معضلاتی است که تقریبا همه درگیر آن هستند نه یک عده خاص. داغ مصیبت‌دیدگان حوادث محترم نگه داشته می‌شود و به جایش مثلا با آلودگی هوا یا کرونا شوخی می‌شود که قربانیان بیشتری داشته‌اند.

می‌شود گفت که ما خودمان را دست می‌اندازیم کمی پیش از آنکه مشکلات غرق‌مان کنند. یعنی انگار لذت پیروزی را ازش می‌گیریم. البته جریانی هم وجود دارد که معتقد است این دست شوخی کردن با مشکلاتی مثل اختلاس‌ها و بی‌قانونی‌ها به نوعی برنامه‌ریزی شده است برای عادی سازی. من سررشته‌ای ندارم و بیشتر نمی‌توانم نظر بدهم اما به نظرم این بد نیست که ما گاهی با خودمان هم از این شوخی‌های تراژیک می‌کنیم. نمک و فلفل زندگی‌مان است به هر حال.

در مورد ژانرهای جدید چه؟ مثلا پیشتر در فیسبوک و حالا در اینستاگرام تولیدات بعضا ارزشمندی هم وجود دارد.

در فضای اینستاگرام صفحه‌های موفق مثل سوریلند در حال افزایش هستند که گاهی دیده می‌شود مشغول فرهنگ‌سازی هم هستند هرچند حاصل کارشان ابتر باشد. من شخصا بیشترشان را دوست دارم و فکر می‌کنم نوعی از شکل‌گیریِ صنعت سرگرمی است که برای جامعه لازم است. هرچند که اینها هم غالبا از همان قضیه دورو بودن جامعه ایرانی تغذیه می‌کنند و بخشی از محصولاتشان بیان مطالب ناگفتنی در قالبی کمی مودبانه است. به نظرم تمام اینها دارند طنز را به یک جایی می‌رسانند و گسترش می‌دهند. از پیچیدگی به دور هستند و محصولی قابل هضم و ساده ارائه می‌کنند که مخاطب هم دوست دارد به هرحال، یکی‌شان هم خود من. اما جریان اصیل طنز هم باید کاری برای خودش بکند که البته دارد می‌کند هرچند کندتر و محدودتر. به طور خلاصه، باید بگذاریم این آب راه خودش را بیاید. آنکه اصیل باشد ماندگار خواهد بود و الباقی شرری خواهند زد و خاموش خواهند شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز