در بزرگداشت داود فیرحی تاکید شد:
فیرحی انحصار حقیقت در یک سنت فکری را باور نداشت/ آرای متناقض تجددگرایان و سنتگرایان درباره تجدد فیرحی نشانه سیر فرافکری اوست
مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت داود فیرحی با عنوان «اندیشمند مرزکوش، در میانه سنت و زمان» به صورت مجازی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بخش نخست مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت داود فیرحی که با عنوان «اندیشمند مرزکوش، در میانه سنت و زمان» به صورت مجازی برگزار شد، به سخنرانی اشرف بروجردی (رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران)، هادی خانیکی، آیتاله محمد سروش محلاتی و محمدمهدی مجاهدی اختصاص داشت. در این برنامه همچنین پیام تصویری حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهور اسبق کشور) پخش شد.
فیرحی، سندی ارزشمند
اشرف بروجردی (رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران) در سخنرانی خود درباره این استاد و پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام گفت: داود فیرحی نامی آشنا برای عالمان علوم سیاسی، فلاسفه، حقوقدانها، فقها، مجتهدین، مؤرخین و حتی جامعهشناسان است. فیرحی انسان بزرگی که ردای فقاهتش، تدبر و تعمقش، اندیشه و تفکرش، صداقت و نیک اندیشیاش، بیان شیوا و گفتار منطقیاش زبانزد بود. نام آشنایی که حسن خلقش، صبوری و آرامشش، تواضع و فروتنیاش نشان از ذاتی شدن آموزههایش داشت.
وی ادامه داد: استاد فرهیختهای که گام به گام با دانشجویانش برای رسیدن به معرفت همراه و هم آوا بود و همۀ دغدغهاش زدودن جهل و رسیدن به دانش و ارزشگذاری بر مبنای دانش و فهم واقعیت و حقیقت بود تا مکارم اخلاق بتواند انسانها را به رشد و کمال برساند. اما او معتقد بود که این امر در جامعهای ساختارمند و قاعدهمند قابلیت تحقق دارد چون اخلاق به تنهائی و بدون بدل شدن به «قانون» ضمانت اجرا ندارد و نمیتواند هیچ جامعهای را اداره کند. به همین دلیل مسئله «قانون» و «نظامهای قانونی» همواره در راس پژوهشهای او قرار داشت.
او میکوشید به دانشجویان بقبولاند که نظامهای ارزشگذاری که نهایتا منتج به قوانین میشوند، در هر جامعهای به ویژه در جامعه ایران پس از انقلاب نباید با معیارهای عقلانی از هر جایی که بیاید دچار تضاد شود. او هرگز باور نداشت که انحصار حقیقت را باید در یک سنت خاص فکری جستوجو کرد. تسلط او بر آراء علمای علوم سیاسی در غرب و سیر تحول این آراء از یکسو و و آشنایی ایشان و اِشرافشان بر سنتهای مختلف فکر اسلامی به خوبی نشان میدهد که استاد فیرحی، با سامان دادن مطالعه تطبیقی، سودای آن داشت که از «نابگرایی» فراتر رود چه در شکل تجددگرایانه و یا سنتگرایانه آن. «مرزکوش» بودن فیرحی چنانکه در عنوان این برنامه هم آمده از همینجا ناشی میشود.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تاکید کرد: به همین دلیل هم تجددگرایان نابگرا او را به اندازه کافی متجدد نمیدانند و هم سنتگرایان نابگرا او را به اندازه کافی سنتی نمیدانند و البته به همین دلیل در میان عموم دانشگاهیان و حوزویانی که سودای «نابگرایی» ندارند، جایگاهی بسیار رفیع داشت. فیرحی تفکرات «نابگرایانه» ای که حاضر به داد و ستد با غیر خود نیستند و انحصار حقیقت را فقط درون خود جستوجو میکنند برای امروز جامعه ما مفید نمیدانست. به همین دلیل منتقد آن دسته از نظامهای ارزشگذاری پس از انقلاب بود که براساس تضادی تمام عیار با دیگر منظومههای فکری محصول تجربه خرد بشری در غرب شکل گرفتهاند. به این معنی که معتقدند هر آن چه از غرب میآید بد است و عکس آن درست است.
بروجردی اظهار داشت: فیرحی چنین نظامهایی را از حیث دانایی دارای مشکل میدانست و چنین مواجههای را ناشی از جهل و عاملِ نفیِ ارزشِ دانایی میداند. از نظرِ ایشان دانش و علوم انسانی جدید میتواند در خدمت تحقق اخلاقمداری و ارزشهای انسانی قرار گیرد و جامعهای بهتر را برای زیست انسانی رقم زند.
وی افزود: از اینجا استاد با پرسشی خطیر و شاید مهمترین پرسش کل برنامه پژوهشی خود مواجه میشود و آن اینکه اگر بخشی از ارزشها و نظامهای اخلاقی را برآمده از سنتها و منظومههای فکری اسلامیمان به حساب آوریم و بخشی دیگر را وامگرفته از تجربه دیگر جوامع و تمدنها آن دو را چگونه با هم تطبیق دهیم تا با کمترین تزاحم بتوانیم بهترین نتایج را برای جامعه استخراج کنیم؟ شاید در بدو امر کسانی معتقد باشند عُرفِ جامعه و اصول پذیرفتهشده خرد جمعی برای تنظیم حیات اجتماعی کافی است. اما متفکری تاریخاندیش مانند استاد دکتر فیرحی همواره معتقد بود ما نمیتوانیم از میراث سنتی خود بگسلیم و آن را دُور بزنیم و به همین دلیل نیازمند خوانش تطبیقی سنت قدیم و علوم انسانی جدید هستیم و فیرحی خود در محدوده علوم سیاسی چنین پروژهای را پیش برد.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تصریح کرد: یکی از وجوه اهمیت پروژه او به عنوان یک نواندیش دینی، این بود که بر خلاف روال رایج روشنفکران دینی که در سالهای اخیر متوجه اخلاق و عرفان بودهاند، ایشان متوجه «فقه» و «تاریخ» شد و تلاش کرد بخشهای مهمی از خلاء مطالعات نواندیشان دینی را پر کند. در دورهای که ایشان به مقایسه تطبیقی فقه قدیم و اندیشه سیاسی جدید پرداختند، عمده همت فکری ایشان متوجه مطالعه ظرفیتهای فقه برای بدل شدن به قانون و همچنین بنای حکومت مشروطه شد. در واقع هدف دکتر فیرحی توجه به ظرفیتهای فقه برای ایجاد گشایش در مسیر مشروطیت، حکومت قانون و دموکراسی بود. بازخوانی «تنبیه الامه و تنزیه المله» علامه نائینی که حقیقتا میبایست فیرحی را «مجدد» این اثر در دوره معاصر دانست، احیاء سنتی فکری در میان فقها است که پس از علمای عصر مشروطه و مرحوم آیتالله طالقانی که اثر نائینی را منتشر کرد و بر آن مقدمه نوشت، تا امروز بسط و تداومی نیافته بود و حاشیهنشین شده بود. فیرحی با شرح مبسوط خود در کتاب «آستانه تجدد» آن سنت با اهمیت فقهی را مجددا به عرصه فکری کشور چه در محافل حوزوی و چه در محیطهای دانشگاهی بازگرداند. عجیب آنکه این سنت را فحول فقهای شیعه نظیر آخوند خراسانی و علامه نائینی بنا نهادند که تا امروز آثار فقهیشان جزء مهمترین منابع آموزش و بحث فقهی است اما آراء ایشان در باب مشروطیت حکومت به کلی در حوزههای علمیه مسکوت مانده و تداومی نیافته است.
وی بیان کرد: فیرحی با توجه به اهمیتی که برای فقه به عنوان ستون فقرات روحانیت سنتی قائل بود بر این باور بود که هر پروژه نواندیشی دینی بدون توجه به فقه ناتمام است و لاجرم برای قوام بخشیدن به اصلاحات اجتماعی باید از فقه کمک بگیریم. استاد فیرحی در اینجا به پویایی فقه اشاره دارد و اینکه بدون این پویایی نمیتوان با حیات اجتماعی پیوند خورد و از ساختاری متناسب با عصر خود بهرهمند شد و در عرصه بینالملل حرفی برای گفتن داشت. برخی پروژه دکتر فیرحی را پروژهای تاریخ گذشته یا بیحاصل خواندند، در حالی که اساسا برای قوام یافتن سنتهای فکری، ما نیازمند صبر و تحمل و گذر نسلها و تداوم سنتها هستیم. از این حیث فیرحی با احیاء سنت فقه مشروطهخواه و قرار دادن خود در تداوم این سنت، قدم بزرگی در تکوین سنتهای فکر سیاسی در نسبت با علوم سنتی برداشته است. سنتی که همچنان میبایست ادامه یابد و جامعه از ثمرات آن بهرهمند شود.
بروجردی تصریح کرد: مضافاً اینکه استاد فیرحی در واپسین سالهای حیات فکری خویش بر توجه به «فقه» متوجه «تاریخ» و به خصوص «تاریخ صدر اسلام» هم شده بودند. آنچه از کلاسهای درس ایشان در چند سال اخیر باقی مانده حکایت از ورودی جدی و تبارشناسانه به مطالعه تطبیقی تاریخ صدر اسلام با علوم سیاسی جدید دارد. متاسفانه دست تقدیر خیلی زود ایشان را از ما گرفت و جامعه ما از مواجهه با ثمرات این وجه از پروژه فکری ایشان که تازه در حال شکلگیری بود محروم شد.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران خاطر نشان کرد: اما چنانکه عرض کردم، پروژه فکری دکتر فیرحی فقط یک برنامه پژوهشی نظرورزانه نبود و نسبتی مستقیم با مسائل و چالشهای اساسی جامعه کنونی ما داشت. استاد دکتر فیرحی با مسئله ظرفیتهای فقه برای راهگشایی به سمت دموکراسی به آسیبشناسی جامعه سیاسی ایران پرداخت و ضمن تبیین و تشریح آسیبها راهحلهایی نیز برای برونرفت از این آسیبها برشمرد. ما توفیق این را داشتیم که در مجموعه گفتوگوهایی که با عنوان «کاوش مسائل اساسی ایران» در دو سال گذشته با حضور جمعی از بزرگان علوم انسانی ایران در رشتههای مختلف در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار میشد، از محضر مرحوم استاد دکتر فیرحی نیز بهرهمند باشیم. بخشی از آسیبشناسی ایشان از «مسائل اساسی ایران» در همین جلسات و گفتوگوها ارائه شد که خود امروز سند ارزشمندی است و انشالله مجموعه این گفتوگوها به زودی منتشر خواهد شد.
وی افزود: دکتر فیرحی مهمترین مسئله جامعه کنونی را قرار گرفتن در وضعیتی میداند که از آن تعبیر به دولت دوسَر میکند، یعنی دولتی که بدنه واحد و ساختار یگانهای دارد اما حاکمیتی دوگانه یا حاکمیتی منقسم را تجربه میکند او دولت دوگانه را نظامی سیاسی میداند که نهادهای دولت به طور ساختاری به دو قسمت متمایز و تقریباً موازی تقسیم شده است و میگوید مشکلی که در طراحی نهادهای کشور وجود دارد این است که همدیگر را خنثی میکنند بعضی از این نهادها به دلیل ارزشگذاری که وجود دارد آن قدر مقدس شدهاند که کسی نمیتواند به آنها دست بزند در حالیکه تغییرات نهادی باید عادی باشد و جامعه هم نشان داده که در برابر این تغییرات مشکلی ندارد.
وی ادامه داد: لذا نظام باید از حالت دو قطبی بودن و حاکمیت دوگانه خارج شود و همچنین باید از حالت شخصی بودن عبور کرده و به حکمرانی غیرشخصی برسد. فقه مد نظر فیرحی در تداوم مسیری که نائینی گشود، مدافع چنین مسیری است و برای رسیدن به این شرایط معتقد است که فعال کردن نهادهای حزبی به معنای واقعی آن، راه اصلاح است چرا که احزاب، مردمسالاری را تعمیق میبخشند و مردمسالاری حاصل از رقابت احزاب در جامعه و رای مردم به آنها منتج به «یگانهسازی حاکمیت» میشود چون دولتها و نهادهای اجتماعی همانند تکتک شهروندان محتاج مراقبت دائم و پایش دورهی سلامت هستند و فیرحی در شرح خود بر «تنبیه الامه و تنزیه الملّه» نشان داده است که از نظر دینی، مطابق با نظر علامه نائینی جلوگیری از استبداد رای در حکومتها و مراقبت و نظارت دائم جامعه بر عملکرد آنها، یکی از مهمترین ضروریات تحقق «نهی از منکر» و حفط «حریت» جامعه و جلوگیری از به عبودیت کشانده شدن مردم در پیشگاه غیر خدا است.
بروجردی گفت: انصافا وقتی به بازخوانی آراء فیرحی از آراء علامه نائینی در کتاب «آستانه تجدد» نگاه میکنیم، مباحث کاملا زنده و مرتبطاند و شرح مفصل فیرحی که همراه با متن پیش آمده است، بسط و تفصیلی در متن موجز نائینی انداخته که نشان میدهد «فقه مشروطهخواه» عمیقا ریشه در فهمی از قرآن و سنت و حدیث و فقه و اصول دارد و دارای ظرفیتهای مهمی برای حل مسائل اساسی امروز ماست.
امیدوارم تلاشهای مرحوم استاد دکتر فیرحی همچنان توسط شاگردان و دانشمندان و علمای علاقهمند به مباحث ایشان تداوم پیدا کند و ما شاهد این باشیم که در سایه چنین تلاشهایی مباحثه درباره مسائل روز در حوزههای ما رونق بیشتری پیدا کند و هم گامهای موثری در حل مهمترین مسائل اساسی جامعه برداشته شود. یادش گرامی، کلامش جاودانه و روحش شاد او هرگز از خاطر ما نمیرود.
راه فیرحی باید ادامه داشته باشد
در ادامه برنامه بزرگداشت داود فیرحی؛ پیام تصویری سیدمحمد خاتمی در مراسم پخش شد. خاتمی در فیلم ویدیویی گفت: فیرحی تسلط خوب و کافی بر دانش قدیم و جدید داشت. او بر دانش سیاسی آگاه بود و ریشههای این علم را به خوبی میشناخت. این داشنمند نه تنها به علوم سیاسی آگاه بود بلکه تحول مفهومی مردم را از قبل تا بعد از مشروطه میدانست.
او ادامه داد: فیرحی از جمله کسانی است که در راه پیشرفت و اصلاحگری گام برمیداشت. فیرحی نتوانست مثل اصلاحگران دوران مشروطیت راه خود را کامل کند و این مسیر ناتمام ماند. اگر بخواهیم از این بحران مضاف کنونی گذر کنیم باید در راه او گام برداریم. راه و منش فیرحی باید ادامه داشته باشد.
خاتمی در پایان گفت: این مصیب وارده را به خانواده، آشنایان و رهروان او تسلیت میگویم. ما چنین انسان فرهیختهای را دیگر در جمع خود نداریم. علو درجات را برای او از طرف خداو. ند طلب میکنم.
فیرحی، انسانی دغدغهمند
هادی خانیکی (استاد دانشگاه) نیز در سخنانی گفت: فیرحی، روشنفکر گفتگویی و اندیشمندی مرزکوش بود. امروز، ۴۰ روز از درگذشت او این حادثه جانکاه میگذرد. هرکدام از ما که او را از نزدیک دیده بود و در وسودای اندیشه او قرار داشت، در اندوه فراوان به سر میبرد.
او ادامه داد: فیرحی در عالم اندیشه و کنش فعال بود، میدانست چه میگوید و چه میخواهد. او منتقدان صاحبنام فراوانی در داخل و خارج از ایران دارد که از او سخن به نیکویی سخن گفتهاند.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: فیرحی را باید کنشگر مرزی دانست، اگرچه او کنشگری بود که همیشه سیمای خندان داشت ولی در درون همیشه نگران و دغدغهمند بود. من او را اندیشمند مرزکوش مینامم به دلیل اینکه راهی برای واکاوی یافتهها او فراهم شود.
وی ادامه داد: فیرحی سیاستورزی اصلاحگر بود که همواره در جهت بهبود اوضاع تلاش میکرد. او در حوزه دانشگاه و حوزه به معنای واقعی معلم بود دانش هم حوزه و دانشگاه بود و همیشه به منابع دست اول متکی بود. او صاحب بینش، روشنفکر دیندار و اهل ادب بود. او اهل نوشتن و گفتن بود و همیشه از سردگمی به دور بود. او همیشه به به دنبال کشف رابطه انتقادی بود و خواهان دموکراتیزه کردن فقه و حقوق بود.
خانیکی تشریح کرد: تلاشهای او را میتوان در هفت گروه تقسیم کرد. این طبقهبندی، «تلاش برای رهایی اندیشه از خودکامی»، «تلاش برای تبیین قانون و نهادهای دولتی»، «تلاش برای افزایش ظرفیتهای نهادهای ریشهدار حوزههای اندیشه و اجتماع»، «تلاش برای فهم دنیای نو و شناخت حوزه اندیشه غرب از جمله الهایات»، «تلاش برای فهم و ادراک ایرانی دینی»، «تلاش برای گفتگو و الزامات آن» و «تلاش برای طرح پروژههای مشخص در زمینههای سیاسی و اجتماعی» است.
فیرحی، استادی عزیز
آیتالله محمد سروش محلاتی (استاد حوزه علمیه قم) در ادامه درباره این استاد علوم سیاسی گفت: فیرحی استادی عزیز بود. عمده پژوهشهای این استاد ارزشمند، در زمینه فقه سیاسی بر اساس دیدگاههای دوره اخیر بود.
او ادامه داد: قرنها، مشکلاتی در زمینه اندیشه و فقه سیاسی داشتهایم. فقه سیاسی ما مبتنی بر احکام شرعی است، اینجا سوالی مطرح میشود، چگونه احاکم شرعی ما با عرف ارتباط برقرار میکند؟ ما مسلمان هستیم و احکام شرعی را پایه احکام عرفی قرار میدهیم. پس از بررسیهای دقیق، مشخص میشود که این موضوع چندان روشن نیست و نیازمند به بررسی بیشتر است. در خصوص این موضوع، یعنی احکام عرفی و شرعی، باید سه حوزه را از یکدیگر تفکیک کرد.
وی تشریح کرد: یکی از این حوزهها، قوانین است، احکام شرعی و عرفی هرکدام قوانینی دارند. احکام شرعیه و قوانین عرفی، چگونه انظباق به وجود میآید. این موضوع گسترده است. آیا به سهولت میتوان این موارد را باهم هماهنگ کرد؟ مالیاتهایی که در شرع و عرف وجود دارند، چگونه باهم در ارتباط هستند؟
او ادامه داد: حوزه دوم نهادهای دولتی و حاکمیتی است. آیا میتوان ماهیت این نهادها را دستکاری کرد؟ ماهیت نظام عرفی تغییر میکند. ما باید بدانیم که هرکدام از نهاد عرفی چه جایگاهی در نظام دینی دارند. این موضوع، بحثی مهم است. ما مجلس شورای اسلامی داریم ولی مجلس چه جایگاهی در نظام دارد. در دهه اول جمهوری اسلامی، آیتالله منتظری در کتاب فقه خود نوشت: مجلس شورا یک نهاد مشورتی برای حاکم اسلامی و رهبری است. حاکم مشاوران خود را انتخاب کنند و اعضای شورا انتصابی هستند. نمایندگان انتصابی نیستند و مردم نمایندگان خود را انتخاب کنند. نمایندگان به عنوان مشاوران رهبری هستند به دلیل اینکه قانونگذاری در نظام اسلامی برعهده حاکم است. آقای منتظری نظریاتی داشتند که در کتاب ایشان آمده است. اگر درباره ماهیت مجلس بررسی کنیم، ما ماهیت عرفی مجلس را دستکاری کردهایم.
وی افزود: حوزه سوم وسیعتر است و به این موضوع توجه میکند که چه کسی در راس یک نظام اسلامی قرار دارد؟ نگاه عرفی و شرعی درباره این موضوع وجود دارد که عرف چه کسی را شایسته اداره کشور میداند و شرع چه کسی را برای کشور تعیین کرده است؟ آیا بین این دو انطباق وجود دارد؟ التقای عرف و شرع جدی است و مربوط به گذشته است و به زمان تبیین قانون اساسی مربوط نمیشود. کسی کهشان و منزلت شرعی دارد، او حاکم عرفی را تعیین کند که همان مدل در کشور است. رئیس جمهور را مردم انتخاب میکنند ولی حکم تنفیذ او را حاکم شرع صادر میکند.