آنچه در نشست ضرورتهای آموزش سواد رسانهای مطرح شد: / ۳ /
ایران در دنیا رتبه یک فیلترینگ را دارد / اینکه بگوییم مردم آگاهی ندارند؛ نادرست است
باید بدانیم ایرانیها انسانهای اخلاقی هستند و میدانند از رسانهها چطور استفاده کنند / مدام روی نقاط منفی رسانهها و شبکههای اجتماعی تبلیغ شده و هیچ وقت روی نکات مثبت آن بحثی نشده است.
حمید ضیایی پرور یکی دیگر از سخنرانان پنجمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها با عنوان «ضرورتهای آموزش سواد رسانهای در ایران» بود که با حضور علی اصغر محکی، طاهر روشندل، بهروز مینایی، ناصر اسدی، حامد امامی و محمد سلطانی فر در دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانهها برگزار شد.
ضیاییپرور(استاد دانشگاه و کارشناس رسانه) گفت: بحثاصلی جامعه رسانههای دیجیتالی است و رویکردهایی که در آن صورت میگیرد به دو دسته استراتژی سلبی و استراتژی ایجابی تقسیم میشود. استراتژی سلبی قدرت را در دست دارد و استراتژی ایجابی دیدگاههایی است که در دانشگاهها و آکادمیکها به صورت حرفهای دنبال میشود. اما در مرحله همین دانشگاهها و آکادمیکها باقی میماند و دیدگاهها به عمل نمیانجامد. خوشبختانه دولت جدید قصد دارد استراتژیهای ایجابی را به استراتژیهای سلبی تبدیل کند که با موانعی که در این راه وجود دارد تحقق این عمل مشکل است.
وی ادامه داد: میگویند چون مردم آگاهی ندارند باید فیلترینگ صورت بگیرد. باید بدانیم که ایرانیها انسانهای اخلاقی هستند و میدانند از رسانهها چطور استفاده کنند. آیا مردم نمیدانند که ایمیل داخلی چیست؟ آیا نمیدانند اگر از بازی رایانهای ایرانی استفاده کنند بهتر است؟ آنها میدانند اما اگر به سراغ محصول خارجی میروند به خاطر محتوا کیفیت وتبلیغاتی که روی آن صورت میگیرد.
ضیاییپرور افزود: متاسفانه مدام روی نقاط منفی رسانهها و شبکههای اجتماعی تبلیغ شده و هیچ وقت روی نکات مثبت آن بحثی نشده. نظام آموزشی ما برای این موضوع کاری انجام نداده و استراتژی سلبی نه تنها درصدد تولید محتوا نیست بلکه برای آن موانعی هم ایجاد میکند. باید پرسید چرا بودجه بازیهای رایانهای در دولت قبل به صفر رسید و چرا شرکتهای رایانهای در ایران نتوانستهاند پا بگیرند؟
وی افزود: درحال حاضر محتوای وب فارسی یک هزارم محتوای وب جهانی است. کشور ما در دنیا رتبه یک فیلترینگ را دارد این بازی موش وگربه است فقط تولید محتوا است که گنجینههای سالم محتوایی تولید میکند. ما میتوانیم ضعف خودمان را با تولید محتوا جبران کنیم. اینکه بگوییم مردم آگاهی ندارند حرف نادرستی است چراکه فناوریهای دیجیتالی خودآموز هستند به گونهای که امروز میبینیم بچههای ما در برخی از مسائل از خود ما بیشتر میدانند. باید محتوای سالم تولید کنیم و ذخیرههای محتوایمان را چون ذخایر نفت بیرون بکشیم و از آنها استفاده کنیم.
علی اصغر محکی(مدیرکل سازمان مطالعات فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران) نیز با بیان سوالهایی چون اینکه ما چقدر به تغییر نگرش رسانهای اهمیت میدهیم و این موضوع چقدر برایمان ضروری است، گفت: اگر بخواهیم نیازهایمان را فقط بازگو کنیم در معاهدات بینالمللی نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. چرا بحثهای مهم و کلیدی با شدت مورد بحثقرار میگیرد ولی در سازمانهای اجرایی چیزی از آن نمیبینیم؟! چرا دچار یک نوع بلاتکلیفی و چالش نسبت به موضوع هستیم؟ برخی از مسوولان و نخبگان ما در هر مکانی به یک شکل صحبت میکنند. مثلاً اگر در سازمان اطلاعات صحبت کنند؛ نسبت به اندیشههای آنان سخن میگویند و اگر در دانشگاه یا یک فضای باز سخنرانی کنند حرفهایی بر ضد آنچه قبلاً گفته بودند میزنند.
وی ادامه داد: این نشستها و صحبتها تأثیرگذار است اما خودمان را گول نزنیم که با یکی دو نشست و چاپ چند مقاله علمی اتفاقی میافتد. باید بدانیم سواد رسانهای را نمیتوان از مقوله ارتباطی جامعه مجزا دانست.
بهاره نصیری(پژوهشگر رسانه) هم گفت: من اسم سواد رسانهای را میگذارم دغدغه ملی عصری که در آن زندگی میکنیم. عصر؛ عصر رسانههاست. باید در مورد آسیب شناسی رسانهای در کشورمان صحبت کنیم. بحثمخاطب، محتوا و سیاستگذاری سواد رسانهای میتواند رونمایی باشد از لایههای زیرین پیامی که به مخاطب منتقل میشود.
وی با بیان اینکه مخاطب کودک و نوجوان جزء مظلومترین و بیدفاعترین مخاطبان هستند؛ اظهار داشت: ضرورت سواد رسانهای برای کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان است. امروزه شاهدیم که رسانهها با پیامهایی که منتقل میکنند فاصله بین دوران کودکی و بزرگسالی را از بین بردهاند. تأسفبارتر از آن این است که والدین از تلویزیون برای آرام کردن کودکانشان استفاده میکنند.
این پژوهشگر رسانه با اشاره به این موضوع که هر نوع آموزشی اگر قرار باشد صورت بگیرد باید از سنین پایین روی آن کار شود؛ گفت: درکنار کودکان که مخاطبان اصلی هستند باید والدین و آموزگاران هم تحت آموزش قرار بگیرند. در گام اول آنچه بسیار ضروری است آموزش از مقاطع پایین است. در سالهای اخیر مقالههای زیادی در زمینه سواد رسانهای چاپ شده ولی همچنان یک خلاء بزرگ وجود دارد و آن این است که این مقالهها و آموزشها خیلی با فرهنگ ایرانی ما مطابقت ندارد و به اصطلاح بومی نشده.
نصیری ادامه داد: برای تولید محتوا باید به سراغ کارهای تیمی رفت. در دل سواد رسانهای انواع مختلف سواد وجود دارد. به همین جهت لازم است در کنار استادان ارتباطات جامعهشناسان، روانشناسان، فیلسوفان و هنرمندان نیز حضور داشته باشند. باید فیلمها و سریالهایی با محتوای سواد رسانهای ساخته شود تا مخاطب را با این موضوع آشنا کنیم. مشکلی که وجود دارد این است که ما بسته آموزشی در این زمینه نداریم تا از آن استفاده کنیم. شاهبیت اصلی سواد رسانهای بحثتفکر انتقادی است.
وی افزود: باید دادههای آموزشی و ابزار رسانهای در دست د اشته باشیم. متأسفانه این یکسانسازی اتفاق نیفتاده است. عدم شناخت کافی مدیران و مسئولان از سواد رسانهای باعثشده که در زمینه اجرایی کاری صورت نگیرد. خود من برای کتابم و بسته آموزشی که تدارک دیده بودم به آموزش و پرورش مراجعه کردم که هنوز بعد از چهار سال برای اجرای آن کاری صورت نگرفته. عدم حمایت از پژوهشگران موجب دلسردی آنها میشود تا زمانی که حمایت کنندهای وجود نداشته باشد آموزشها به صورت بیهدف انجام میشود.
نصیری اظهار داشت: در کشور کانادا هفتهای است تحت عنوان هفته سواد رسانهای که تمام سازمانها تولیدات خود را به اشتراک میگذارند و از تجربه یکدیگر استفاده میکنند. چه خوب است که ما هم روزی تحت عنوان سواد رسانهای داشته باشیم. امیدوارم این تلنگری باشد برای مسئولان.