خبرگزاری کار ایران

نگاهی به سیاستگذاری کلانشهری چون تهران؛

تهران؛ شهر بی‌سیاست

تهران؛ شهر بی‌سیاست
کد خبر : ۱۹۷۷۰۹

اگر فرآیند سیاستگذاری شهری را چرخه‌ای شامل شناسایی مشکل، صورت‌بندی مشکل، راه‌حل‌گزینی، تصمیم‌گیری، اجرا و ارزیابی بدانیم و نیز لزوم حرکت از پارادایم حکومت به پارادایم حکمرانی را لازمه غلبه بر مشکلات شهری امروز تهران، اعم از زیرساخت، مسکن، تامین خدمات، کیفیت محیط‌زیست یا خشونت به‌شمار آوریم، آنگاه به مدیریت شهری چند سال اخیر تهران نمره‌ای بسیار پایین تعلق می‌گیرد.

درحالیکه در جهان جدید " سیاستگذاری مبتنی بر حکمرانی شهری " به عنوان یک پارادایم مدرن در اداره کلان‌شهرها بکار گرفته شده و امروزه اکثر شهرهای توسعه یافته از این رویکرد برای ساماندهی و اداره شهرها استفاده می‌کنند، متاسفانه مدیریت شهری در تهران با اتکاء به روش‌های سنتی و ابتدایی مبتنی بر " اداره پرهزینه شهر " تهران را مدیریت می‌کند. در ادبیات کلاسیک سیاستگذاری، حکمرانی شهری مجموعه راه‌هایی است که بر آن اساس افراد و سازمان‌ها، بخش خصوصی و دولتی، امور جاری شهر را برنامه‌ریزی و مدیریت می‌کنند. حکمرانی شهری روندی مداوم است که از طریق آن علایق مخالف و گوناگون می‌توانند درکنار هم قرار گرفته و اقدامی مشترک قابل انجام باشد. این مفهوم مشتمل بر سازمان‌های رسمی و همچنین آرایش‌های سازمانی غیررسمی و سرمایه اجتماعی یعنی شهروندان است.

این تلقی از حکمرانی شهری قدمت چندانی ندارد. تا دهه ۱۹۶۰ سیاستگذاری شهری توسط دولت‌ها و بطور متمرکز و از بالا به پائین انجام می‌گرفت. بازیگران اصلی این نوع برنامه‌ریزی، مهندسان و معماران بودند. در این شیوه مداخله بخش خصوصی و شهروندان غیرضروری تلقی شده و حداکثر به عرصه اجرا(و نه تصمیم‌سازی) محدود می‌شد. این رویکرد متمرکز تحت تاثیر رشد سریع دموکراسی و توسعه مفاهیمی همچون جامعه مدنی و بعدتر طرح واکنش‌های هویت‌محور و فرهنگ‌گرا با انتقادات فراوانی در حوزه تئوری و عمل روبرو شد. در نتیجه این گفتگوهای انتقادی و نیز آشکار شدن ناکارآمدی سیاستگذاری‌های مبتنی بر رشد(و نه توسعه) امروزه سیاستگذاری شهری از لحاظ اهداف، وظایف و روش‌ها متحول شده و در جستجوی روش‌هایی دموکراتیک‌تر، عادلانه‌تر و انسانی‌تر می‌باشد.

این رویکرد نوین بر لزوم سیاستگذاری از طریق مناظره، مباحثه و چرخه‌های ارتباطی و بهره‌گیری از روش‌های ترکیبی و اصول برنامه‌ریزی دموکراتیک و مشارکت بخش عمومی و خصوصی تاکید داشته و دفاع از اقشار ضعیف و نیازمند، حفاظت از ارزش‌های فرهنگی و فراهم کردن عدالت و رفاه اجتماعی را مدنظر دارد.

راهبرد سنتی ناظر به نقش دولت و یا اقتدار متمرکز است. این راهبرد به مدیران شهری فرصت می‌دهد که به دور از دخالت و یا نظارت دیگر شرکای اجتماعی، شهر را براساس ضوابط " خود ساخته " اداره کنند و تنها در مقام تبلیغات سخن از طرح تفضیلی و یا اسناد مصوب بالا دستی برانند. در این نوع مدیریت که فاقد اصول اولیه و قواعد کلی سیاستگذاری شهری است، مدیران شهری تلاش دارند تا با تاسیس بناهای بزرگ شهری و بزرگ‌نمایی اقدامات خود عمدتا رویکرد پوپولیستی را تجربه کنند و به دلیل اینکه انجام طرح‌های بزرگ شهری هزینه‌های گزاف می‌طلبد، لذا با استفاده از ابزارهای مدیریتی مانند فروش تراکم به هر بهایی و یا دریافت عوارض گران تلاش می‌کنند تا هزینه‌های سرسام‌آور این پروژه‌ها را تامین کنند. این رویکرد مدیریتی وقتی با اهداف سیاسی همراه باشد ضرورتا و الزاما به سمتی می‌رود که برنامه‌ریزی شهری را در قالب " برنامه‌های سیاسی " ببیند. در این نوع مدیریت نه از هویت شهری خبری هست و نه از آموزه‌های فرهنگی و چون کاملا موضوعات سیاسی مدنظر می‌باشد از ارزش‌های فرهنگی نیز به عنوان یه ابزار و نه تدوین یک برنامه سیاستی استفاده می‌شود. این وضعیت اساسا در ابرشهرهای کشورهای درحال توسعه مانند تهران دیده می‌شود. در طی سالهای گذشته شهر تهران به گمان بسیاری از کارشناسان فاقد یک مدیریت سیاستگذار مبتنی بر پارادایم حکمرانی شهری بوده است. مدیریت شهری در این سالها سنت‌ها، قواعد، اصول و اقداماتی را تهیه و در دسترس قرار داده که متضمن چند رویکرد کلی می‌باشد:

۱ - اداره شهر با هزینه‌های بالای مالی و مدیریت متمرکز سلیقه‌ای

۲ - ساختن شهر در فضای تهی از هویت شهری بطوری‌که امروز تهران بدون هیچ المان فرهنگی و هویتی در دنیا شناخته می‌شود

۳ - مدیریت با هزینه‌های بالا و مبتنی بر سلایق مدیران می‌تواند سبب‌ساز فساد نهادینه شده باشد

۴ - این نوع سیاستگذاری که عموما بدون حضور شرکای اجتماعی عملی شده است، شهر را فاقد روح فرهنگی کرده و از این حیثتهران بسیار آسیب‌پذیر می‌نمایاند.

۵ - در عرصه سیاستگذاری شهری، تضمین سکونت‌پذیری شهر و مقابله با چالش‌های اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی نیازمند اتخاذ اقدامات سیاستی است. این مهم متاسفانه در تهران و در حوزه سیاستگذاری‌های چند سال گذشته دیده نمی‌شود و لذا تهران قبل از اینکه یک شهر با ویژگی‌های خاص برای سکونت‌پذیری باشد یا مکان برای کسب و کار است و نه یک شهر برای زندگی

۶ - بهینه نبودن سیاست‌های شهری، در برخی موارد مدیریت شهری را به درک ضرورت و اهمیت مشارکت شهروندان در اداره شهر رسانده است. در سال‌های اخیر تعدادی پروژه مشارکتی توسط شهرداری‌ تهران هدایت شده‌اند که از آن جمله می‌توان به طرح شهردار مدرسه، پروژه شهر سالم، طرح استقبال از بهار، طرح محله سالم و طرح جامع پیشگامان فضای سبز اشاره کرد. اما اجرای این پروژه‌ها نیز مقطعی و غیر‌نظام‌مند و سیاسی بوده است.

در مقام جمع‌بندی؛ اگر فرآیند سیاستگذاری شهری را چرخه‌ای شامل شناسایی مشکل، صورت‌بندی مشکل، راه‌حل‌گزینی، تصمیم‌گیری، اجرا و ارزیابی بدانیم و نیز لزوم حرکت از پارادایم حکومت به پارادایم حکمرانی را لازمه غلبه بر مشکلات شهری امروز تهران، اعم از زیرساخت، مسکن، تامین خدمات، کیفیت محیط‌زیست یا خشونت به‌شمار آوریم، آنگاه به مدیریت شهری چند سال اخیر تهران نمره‌ای بسیار پایین تعلق می‌گیرد.

یادداشت از: سید ابوتراب فاضل

ارسال نظر
پیشنهاد امروز