یلدا در اشعار فارسی
وجود عناصر مختلف تاریخی و فرهنگی در یلدا، موجب شده است تا برخی از شاعران به آن با نگاهی ویژه بپردازند.
در اقوال کهن و منابع ادبی پیشینیان، شب یلدا را با عناوینی همچون شب زایش خورشید، شب پایان تاریکی و… یاد کردهاند. یلدا بلندترین شب سال در اعتدال زمستانی نیم کره شمالی زمین است.
به گزارش ایلنا، وجود عناصر مختلف تاریخی و فرهنگی در این مناسبت، موجب شده است تا برخی از شاعران به آن با نگاهی ویژه بپردازند؛ برخی ازاشعار مربوط به «شب یلدا» در پی میآید.
امیر معزی:
ایزد دادار، مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومن
زانکه به کینت بود تفاخر ترسا
سنائی غزنوی:
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
سیف افرنگی:
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا
حافظ:
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه بو که برآید
سعدی:
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
اوحدی:
شب هجرانتای دلبر، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
خاقانی:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
عنصری:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
منوچهری:
نور رایش تیرهشب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
مسعود سعد:
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
ناصرخسرو:
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
ناصرخسرو:
گر نیابد خوی ایشان درنیابد خلق را
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود
ناصرخسرو:
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
خاقانی:
گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا
خاقانی:
هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
سعدی:
روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
سعدی:
یاد آسایش گیتی بزند بر دل ریش
صبح صادق ندمدتا شب یلدا نرود.
سعدی:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست
شب فراق تو هرگه که هست یلدایی ست