خبرگزاری کار ایران

سازندگان فیلم چند متر مکعب عشق:

جامعه‌ی سرد و آهنی هم عشق پرورش می‌دهد

جامعه‌ی سرد و آهنی هم عشق پرورش می‌دهد
کد خبر : ۲۴۱۹۲۶

فیلم یادوآری می‌کند که هر مهاجری؛ کارگر نیست و هیچ فردی از روی دلخوشی مهاجرت نمی‌کند. ما که ساکن کشوری هستیم نباید روی زخم مهاجرین نمک بپاشیم.

فیلم سینمایی چند متر مکعب عشق به کارگردانی جمشید محمودی در جشنواره فیلم فجر سال گذشته مورد استقبال قرار گرفت. این فیلم در زمان اکران نیز بدلیل نوع داستان و قصه عاشقانه‌ای که بین یک پسر ایرانی و دختری افغان مطرح کرده و درکنار آن بیان مشکلات مهاجرین افغان؛ از طرف بینندگان ایرانی و افغانی مورد استقبال قرار گرفت. جمشید محمودی؛ کارگردان و نوید محمودی؛ تهیه‌کننده فیلم در گفتگو با ایلنا به پرسش‌های خبرنگار ایلنا پاسخ دادند.

ایده اصلی قصه فیلم از کجا می‌‌آید:

نوید محمودی: تصمیم داشتیم فیلمی بسازیم که فضای آن انسانی و عاشقانه باشد. سال ۸۳ من سفری به افغانستان رفتم و آنجا ماجرایی را دیدم و آمدم برای جمشید محمودی تعریف کردم. جمشید هم آن را تبدیل به فیلمنامه کرد. ما به این نتیجه رسیدیم که این قصه بهترین قصه بود زیرا هم عاشقانه بود و هم انسانی.

فیلمنامه اولیه با نسخه نهایی فیلم خیلی تفاوت کرد؟

جمشید محمودی: وقتی به قصه کلی رسیدیم؛ خیلی تغییر نکرد. بیشتر آدم‌ها در طول بازنویسی‌ها حق‌دار‌تر شدند. تلاش داشتیم که خیلی آدم‌ها سیاه و سفید نشوند و خاکستری باشند.

فیلم به نوعی حذف عشق در جامعه مدرن و دنیای آهن را نشان می‌دهد و بیینده را یاد فیلم عصرجدید چاپلین می‌اندازد.

جمشید محمودی: دلیل اینکه فضای سرد و آهنی انتخاب شده؛ این است که بگوییم عشق در همه جا اتفاق می‌افتد حتی در فضای سخت و سرد و در جامعه‌ای که هیچ پیشرفتی ندارد و سکوت دارد اما علارغم وجود فضای آهنین و سرد بازهم محبت و دوستی وجود دارد.

اما پایان تلخ فیلم نشان از حذف عشق دارد.

جمشید محمودی: پایان تلخ یک نوعی تذکر و تلنگر است به آدم‌ها که اگر برای عشق شرایط سخت و محدودی بوجود بیاوریم؛ عاشق مجبور شود به جایی پناه بیاورد که ممکن است حادثه و اتفاق بدی در کمینش باشد.

نوید محمودی: عشق را باید به حال خودش‌‌ رها کرد زیرا در دنیایی که سنت در آن خیلی نقش دارد؛ واژه عشق؛ واژه ترسناکی است و آدم‌ها در بسیاری موارد می‌ترسند عاشق شوند. لذا نباید به افراد عاشق سخت گرفت. چند متر مکعب عشق نمادی از زندگی است که می‌خواهد بگوید باید در آن عشق را‌‌ رها کرد تا خودش جلو برود.

در فیلم بیینده از میانه داستان با دو قهرمان اصلی همراه می‌شود و نمی‌بینند چرا این دونفر عاشق شده‌اند؟

جمشید محمودی: برای نشان دادن دلایل این عشق به زمان زیادی احتیاج داشتیم و حداقل باید ۴۰ دقیقه به فیلم اضافه می‌کردیم اما از آنجایی که بیننده به اینگونه زمان‌ها در سینمای ایران عادت ندارد؛ ما به نوعی داستان را از میانه تعریف کردیم و با عشقی آشنا می‌شویم که زود در دل بیننده جا بازمی‌کند.

فیلم هرچند مشکلات مهاجرین افغانی را نشان می‌دهد اما دچار سانتی‌مانتالیسم نمی‌شود؟

دقیقا درست است. معمولا در فیلم‌های ما یا افغان‌ها را خیلی بد و تبهکار می‌بینیم یا خیلی مظلوم. نگاه عادلانه و منصفانه‌ای نبوده است. این نگاه در فیلم چند متر مکعب عشق باعثشد تا درباره این فیلم گفتگو شود. ما سعی کردیم رفتار افغان‌ها با ایرانی‌ها و ایرانی‌ها با افغان‌ها را منصفانه نشان دهیم و حتی این رفتار منصفانه در رفتارهای دو نفر عاشق اصلی فیلم هم وجود دارد.

این دو نفر سن کمی دارند.

اگر سن این افراد بیشتر از این بود و مثلا ۳۰ ساله بودند؛ شاید قصه عاشقانه آن‌ها باور نمی‌شد و رفتار‌هایشان لوثمی‌شد اما این عشق نوجوانانه و در آستانه‌ی جوانی از یک شور ذاتی می‌‌آید همراه با شرم و حیایی که باعثمی‌شود عشق خود را نتواند بیان کند.

انگار از برقراری دیالوگ پینگ‌پونگی بین عبدااسلام و صابر پسر عاشق خودداری کردید؟

نوید محمودی: اصولا بین کسی که در کشوری زندگی می‌کند و فرد مهاجر زیاد دیالوگ برقرار نیست. در دنیا همین گونه است. مثلا مهاجران ایرانی در آلمان خیلی با آلمان‌ها حرف نمی‌زنند و بیشتر با خودشان مرادوه دارند و فقط زمانی با یک آلمانی‌ها حرف می‌زنند که تنشی بوجود می‌‌آید. این اتفاق عرف پناهندگی است. مهاجران تا آنجا که می‌توانند به پلیس هم مراجعه نمی‌کنند زیرا همیشه ترس‌هایی دارند که مانع از گفتگو می‌شود.

این دلیل برای مثلا مهاجرینی که از ایران به اتریش رفته‌اند درست است اما در ایران گاه ما با یک افغانی خیلی بد‌ رفتار می‌کنیم.

جمشید محمودی: این مشکل در همه جای دنیا وجود دارد مثلا در نمایش‌های فیلم در آمریکا و ژاپن؛ بسیاری از تماشاگرانی که اهل آن کشور نبودند؛ فیلم را کاملا درک می‌کردند.

نوید محمودی: فیلم فقط می‌خواهد این سوال را مطرح کند که چرا با مهاجرین اینگونه رفتار می‌شود و سوال بزرگ‌تر این است که اگر رفتارهای نادرست با مهاجرین در کشورهای آسیایی و خاورمیانه وجود دارد؛ چرا در کشور‌های اروپایی و امریکایی که مدعی تمدن و رشد فرهنگ و آزادی و برابری هستند نیز وجود دارد. فیلم دنبال جواب نیست بلکه فقط پرسشگری کرده و باعثمی‌شود بیننده بعداز دیدن آن به وجه انسانی آدم‌ها و روابط خود بیشتر دقت کند. زیرا نگاه انسانی همه مسائل را حل می‌کند. وقتی ما فکر کنیم که آدم کناری ما به جبر مجبور شده خانه و زندگی‌اش را‌‌ رها کند و به کشور دیگر برود؛ مهربان‌تر با او رفتار می‌کنیم.

جمشید محمودی: فیلم یادوآری می‌کند که هر مهاجری؛ کارگر نیست و هیچ فردی از روی دلخوشی مهاجرت نمی‌کند. ما که ساکن کشوری هستیم نباید روی زخم مهاجرین نمک بپاشیم.

در فیلم عمدا از ناجی بودن یک طرف پرهیز کردید نه صاحب‌کار ایرانی را ناجی نشان دادید نه پدر دختر را.

جمشید محمودی: فینال فیلم ما بین رسیدن به عشق و نرسیدن به عشق سیال است. همه آدم‌ها در فیلم تلاش‌شان را می‌کنند اما مهم از رسیدن به عشق و وصال همین تلاشی است که برای عشق صورت می‌گیرد. در پایان هم تلاش کردیم نشان دهیم عشق در جریان است و نمی‌توان جلوی آن را گرفت. عشق یک اتفاق استن و دلیل اصلی وجودی انسان در دنیا عشق است و ما برای عاشقی بدنیا آمده‌ایم.

نوید محمودی: حرف ما این است که اگر با طرفین عشق رفتار درستی نشود عشق هیچ راهی جز اینکه به یک نبودن ختم شود؛ ندارد زیرا بودن دو فرد عاشق که هر دو جدا از هم باشند و برای خود زندگی کنند؛ اصلا زندگی نیست. قصه‌های عاشقانه دنیا همیشه اینگونه بوده که پایانی داشته و یک نبودن در قصه‌های عاشقانه همیشه وجود داشته است.

گفتگو: علی زادمهر

ارسال نظر
پیشنهاد امروز