سهراب پور ناظری به پیروزارجمند نامه نوشت:
مدیریت کردن هنرمندان هنر میخواهد
قابل هضم نیست و نخواهد بود که گفتمان و عملکردی که در طول این سی و اندی سال از گذشت انقلاب که حتی در دوره دولت قبل نیز هیچگاه شاهدش نبودیم را در دفتر مطبوع شما که واقعا درایت، صداقت و دلسوزیتان بر همه ما روشن است، شاهد باشیم.
سهراب پور ناظری در نامهای سرگشاده به پیروز ارجمند(مدیر دفتر موسیقی) به سیاستهای این دفتر اعتراض کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ متن نامه پورناظری بدین شرح است:
در روزهای گذشته مدیر دفتر موسیقی در نشست خبری خود سخنهایی بر زبان رانده که از حد و اندازه یک مسئول در حوزه موسیقی تجاوز کرده است، پس مرا مجبور به شکستن سکوت چندین ماهه خود کرد. حقیقتا خود را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم هم کلامی کنم، منتها موسیقی ایران هنوز آنقدر بیدر و پیکر نیست که بخواهند در هر جایگاهی با مفاخرش اینگونه گستاخی کنند. این آقا که سابقهشان برای ما کاملا روشن و واضح است سال گذشته پس از کش و قوسهای فراوان در مورد خطای بزرگی که مرتکب شده بود با شفاعت و واسطهگری دوستان خانه موسیقی بر این مسند نشست. تا به امروز به دلیل شرایط خاص حوزه فرهنگ و همچنین احترام همیشگیام به جناب مرادخانی، معاونت گرامی هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، سکوت را جایز میدیدم اما گستاخی تا به کجا؟
جناب آقای مرادخانی سوالم از شماست، واقعا این آقا صلاحیت دارد جمله معروف خاک پای مردم ایران بودن استاد محمدرضا شجریان را به استهزا بگیرد؟ شما به ارادت و تعلق خاطر من به خودتان قطعا شکی ندارید و هم همینگونه هم هست، ولی حق ما این نیست.
قابل هضم نیست و نخواهد بود که گفتمان و عملکردی که در طول این سی و اندی سال از گذشت انقلاب که حتی در دوره دولت قبل نیز هیچگاه شاهدش نبودیم را در دفتر مطبوع شما که واقعا درایت، صداقت و دلسوزیتان بر همه ما روشن است، شاهد باشیم.
این آقا راجع به تواناییهای خوانندهای سخنرانی کرده و میگوید «خوانندهای که توانایی اجرا در سه شب را ندارد خواننده نیست». منظور ایشان همایون شجریان است! اولا باید به ایشان گفت که ببخشید شما؟ ثانیا، شما و دیگر مسئولان حوزه موسیقی، شان محل کار خود را درنظر بگیرید. به چه اجازهای بجای جهانی کردن سرمایههایی همچون همایون و دیگر جوانان پخته و نخبه تواناییهای کمنظیرشان را زیرسوال میبرید؟ چه کسی چنین حقی را برای شما قائل شده است؟
از همه خوانندگان این نوشته بابت برافروختگیام پوزش میطلبم اما واقعا دود از سرم تا آسمان است! آقای مسئول دفتر موسیقی، بجای ساختن و آماده کردن بهترین مکانها برای اجرای موسیقی دانان مظلوم ایران، درهای به سختی باز شده را میخواهید ببندید؟
فرمودهاید ورزشگاه مناسب کنسرت نیست، حال بفرمایید آدرس سالنهای مجهز چند هزار نفرهای که تدارک دیدهاید کجاست تا پیدا کنیم؟! آقای مسئول، دوره این عوام فریبیها گذشته، چه کسی وزیر محترم را واسطه صدور مجوز کرده؟ از اینکه در مجوز ندادن به یک حماسه فرهنگی ناکام ماندهاید احساس شکست نکنید. اگر یک افتخار در زندگی به اصطلاح هنری و مدیریتیتان! داشتهاید این بوده که چهل هزار نفر در ده روز رکورد دیدن از یک کنسرت آن هم با حضور موسیقی دانان ملی کشور را بجا گذاشتهاند. نه اینکه برای اجرا در شهرستانها پس از روزها مراجعه به دفتر موسیقی و سنگاندازی در راه مدیر برنامههایمان زحمت کاری که باید در کمترین زمان انجام میدادید را به دوش رئیستان انداختید و بعد اسم این را لابیگری هنرمندان گذاشتید.
آقای مسئول! گفتهاید مدیریت کردن به هنرمندان هنر میخواهد که درست گفتهاید. نه تنها هنر بلکه لیاقت هم میخواهد. بردن نام شجریانها، ناظریها، علیزادهها، پورناظریها و… برای مدیر دفتر موسیقی افتخار بزرگی است. آری میفهمم، هیجان زدهاید، حق هم دارید، اما لطفا هیجانتان را کنترل کنید تا به این هجویاتی که به زبان راندهاید ختم نشود!
هنوز به احترام جناب مرادخانی و دوستانی که وساطتان را کردهاند که افتخار خدمت من و همکارانم در دفتر موسیقی نصیبتان شود، خطای نابخشودنیتان را - که خوب در جریانش هستید و هستند – به مردم بازگو نمیکنم تا بلکه حساب کار و گفتههایتان را داشته باشید.
این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
آنچه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زین سخنها عالمی را دوختند
سهراب پورناظری