خبرگزاری کار ایران

مرتضی احمدی: این روزها وضعیت هنر آشفته است

مرتضی احمدی: این روزها وضعیت هنر آشفته است
کد خبر : ۱۹۰۱۱۳

همیشه این مسئله را مدنظر داشته‌ام که از سر احتیاج به هنر نپردازم. هنر برای من مقدس است و هرگز دلم نخواسته کاری انجام دهم که نسبت به آن احساس خجالت کنم.

مرتضی احمدی جز معدود بازیگران تئاتر روحوضی است که هنوز این هنر را دوست دارد و معتقد است مادر هنرها در ایران تئاتر روحوضی است.

احمدی درباره وضعیت امروز هنر در ایران می‌گوید: راستش شاید به لحاظ تکنولوژی و پیشرفت آن به لحاظ وسائل تصویری سینما و تلویزیون ما پیشرفت کرده باشد اما متاسفانه آن بکری گذشته دیگر در هنر ما وجود ندارد و ما کمتر می‌بینیم یک بازیگر با دل و جان برای نقشش تلاش کند. قدیم‌ها دستمزد مطرح نبود و بازیگرهایی که در این عرصه فعالیت می‌کردند عاشقانه به کارشان می‌اندیشیدند اما حالا بازیگرها در طول روز سه جا آفیش می‌شوند و در سه فیلم با ژانرهای گوناگون فعالیت می‌کنند درحالی‌که ما قدیم‌ها یک ماه روی حسمان برای یک کار تمرین می‌کردیم و همه تمرکزمان را می‌گذاشتیم روی آن فیلم یا تئاتری که قرار بود؛ کار کنیم.

احمدی درباره پیشنهادهای کاری که به او می‌شود؛ می‌گوید: راستش من دلم نمی‌خواهد در هر کاری حضور داشته باشم. گروه و کارگردان و قصه برای من مهم هستند. همیشه این مسئله را مدنظر داشته‌ام که از سر احتیاج به هنر نپردازم. هنر برای من مقدس است و هرگز دلم نخواسته کاری انجام دهم که نسبت به آن احساس خجالت کنم.

احمدی با ابراز نگرانی نسبت به از بین رفتن پیش پرده‌خوانی می‌گوید: هر هنری یک بیس و پایه دارم خاطرمان باشد که هنرمندان زیادی برای پیش پرده این مملکت زحمت کشیدند که اکثر آنها حالا در قید حیات نیستند. خاطرمان باشد که پیش پرده‌خوانی هرگز قدیمی نمی‌شود و من فکر می‌کنم هنوز هم می‌تواند برای مردم جذاب باشد.

این بازیگر پیشکسوت درباره صدای تهران قدیم می‌گوید: قرار بود کتابش هم منتشر شود و همه کارهای ویرایش آن انجام شده است اما به دلایل نامعلوم زمانش تغییر می‌کند اما به صورت صوتی بسیار مورد استقبال مردم واقع شده است برای همین می‌گویم اگر به پیش پرده‌خوانی در ایران بها داده می‌شد و فراموش نمی‌شد هرگز کهنه نمی‌شد و می‌توانست نظر تماشاگر امروز را هم جلب کند.

مرتضی احمدی درباره تئاتر روحوضی و پیش پرده‌خوانی می‌گوید: اعتقادم به این است که هنرهای رو‌حوضی با تلاش بسیار زیادی به اوج رسید، خیلی‌ها برای آن زحمت کشیدند. اولین کسی که روی این کار خیلی فکر گذاشت، مرد با ذوق و خلاقی به نام احمد‌ موید معروف به «باشی» بود و همه او را به نام باشی می‌شناسند. در زمانی‌که کارهای رو‌حوضی در سطح خیلی پایینی اجرا می‌شد، یعنی در گوشه‌ها، در گوشه‌ی اتاق یا حیاط درست می‌شد و تماشاچی‌ها به این نمایش‌ها کاملاً مسلط نبودند؛ ایشان حوض را انتخاب کرد. روی حوض تخته‌های بزرگی انداخت، رویش را با قالی و قالیچه می‌پوشاندند و مردم دور حیاط می‌نشستند و کاملاً به مرکز خانه یعنی حوض مسلط بودند. نوازنده‌ها هم در کنار حوض می‌نشستند. اتاق بزرگی هم به نام صورت‌خانه پیدا می‌کرد. اتاقی برای چهره‌پردازی و تعویض لباس بود. از آن تاریخ به نام هنرهای روحوضی یا تخته حوضی شهرت پیدا کرد.

احمدی ادامه می‌دهد: این مرد خیلی با سلیقه و با ذوق بود، برای لباس‌ها فکری کرد، صندوق‌هایی به نام صندوق کابلی درست کرد‌، لباس‌ها را داخل آن می‌گذاشتند. نظم و ترتیبی به کارهایشان داد. بعد دستجات را درست کرد، دستجات رو‌حوضی که شامل سیاه بود که سیاه در کار تخته حوضی خیلی مورد توجه بود. به آن‌ها سیاه‌پوش می‌گفتند. یک عده شل‌پوش بودند، یک عده وزیرپوش و عده‌ای دیگر شاه‌پوش بودند. این‌ها همه اصطلاحاتی بود که به آن‌ها داد، تمام کارهایشان با بدیهه‌سازی بود، نمایش‌نامه‌ای نداشتند که تمرین کنند و اجرا کنند. عجیب اینجا بود که این‌ها همان موقع که می‌خواستند شروع به کار بکنند‌، سر دسته به آن‌ها می‌گفت مثلاً امشب یوسف و زلیخا را اجرا می‌کنیم. تمام آن‌ها با بدیهه‌سازی کار می‌کردند. حتی یک نفر از این‌ها یک‌بار تپق نمی‌زدند یا اشتباه نمی‌گفتند. در کار رو‌حوضی خواه یا ناخواه ارکستر، خواندن، نوازندگی و رقص بود. یواش یواش مردم خیلی علاقه‌مند شدند و روز به روز دستجات روحوضی زیاد شد. چند دسته‌ی معروف بیشتر نداشتیم، دسته‌ای بود که سردسته‌اش فردی به نام اکبر سرشار بود، فرد دیگری بود که نصرالله سبیل می‌گفتند، عباس موسس یکی دیگر از آن‌ها بود. سه چهار تا بیشتر نبودند و گروه‌های گردن‌کلفت، فعال و هنرمندان به نامی داشتند.
رو‌حوضی به اوج خود رسید، ولی با کمال تأسف باید بگویم که وزرات فرهنگ و هنر نسبت به این هنر بی‌توجهی کرد و حتی صدمه زد.

احمدی درباره آرزویش می‌گوید: نمی‌توانم بگویم آرزو دارم دوباره روحوضی به اوج برسد چون با بی‌توجهی دوستان کلا از بین رفته است اما امیدوارم فرزندانمان را با این هنر آشنا کنیم و به او بگوئیم که یک روزی این هنر در کشورمان حرف اول را می‌زد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز