مهرزاد دانش در خانه سینما مطرح کرد:
تولید فیلمهای دفاع مقدس در سالهای ۸۴ تا ۹۲ به کمترین حد رسید
درصد تولیدات فیلمهای جنگی در سالهای جنگ از روند بالایی بهرهمند بوده است و بیشترین درصد تولیدات نیز در دوره میانی جنگ، یعنی سال ۱۳۶۳ با ۲۶.۵ درصد از کل تولیدات سینمایی سال انجام شده است.
مهرزاد دانش معتقد است: درصد تولیدات فیلمهای جنگی در سالهای جنگ از روند بالایی بهرهمند بوده است و بیشترین درصد تولیدات نیز در دوره میانی جنگ، یعنی سال ۱۳۶۳ با ۲۶.۵ درصد از کل تولیدات سینمایی سال انجام شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ سخنان مهرزاد دانش که شب گذشته(۳ خرداد) در مراسم بزرگداشت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر ایراد کرد؛ به این شرح است:
مدتی است که در برخی محافل و بین بعضی جریانها، که نگاهی بدبینانه(اگر نگوییم بدخواهانه) به مناسبات و مجموعه سینمای ایران دارند، با توسل به برخی از انگارههای مورد احترام و اعتبار، سعی میشود که سهم این سینما در بازنمایی و تحلیل وقایع و موقعیتهای مهم تاریخ کشور، همچون همین دفاع مقدس، اندک و ناچیز برشمرده شود و به تبع آن، با حملات غیرمنصفانه و براساس تحلیلهای غیرواقع بینانه، اعتبار این سینما به خدشه گراید و همچون غنیمتی پربها که بیزحمت و با غوغاسالاری به دست آمده است، مورد تصرف قرار گیرد. اما پیکره این سینما در ارتباط با بسیاری از مسائل از جمله جنگ تحمیلی، استوارتر از آن است که به این نوع نظرگاههای خردبینانه، شکاف بردارد. قاعدتا این نکته بدان معنا نیست که نقاط ضعف و کانونهای آسیب در سینمای ما نادیده انگاشته شوند که نخستین ضربه در هر فضایی از جمله سینما، از دریچه انکار ضعفها وارد میآید؛ به ویژه آنکه نگارنده خود منتقد فیلم و سینما است و ماهیتا استعدادش در جستوجوی نقاط ضعف فراوان است؛ اما در عین حال، چشم بستن بر نقاط ممتاز سینمای ایران در ارتباط با دفاع مقدس نیز اجحافی بزرگ به همه تلاشها و بضاعتهایی است که در طول سی و سه چهار سال گذشته از جانب سینماگران، مدیران، منتقدان، و پژوهشگران این عرصه به عمل آمده است. در این مجال مختصر، قصد بر آن است که گوشههایی از این بضاعت به اجمال مرور شود و جنبههایی از سهمی که سینمای ایران در انعکاس و تبیین ابعاد مختلف جنگ هشت ساله داشته است، مورد اشاره قرار گیرد.
گونهشناسی: سینمای ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب اسلامی، تجربههایی ارزان و گران در باب آزمودن ژانرهای مختلف سینمایی انجام داده است که فارغ از ضعفها و قوتهای متناسب با عناصر تحلیلی سینما، با کمتر فضایی مواجه شده است که قابلیت بومی کردن گونه سینماییاش را داشته باشد. به جرأت میتوان مدعی شد که در این بین، تنها ژانری که از بین گونههای مطرح و معروف سینمایی روند بومی شدن به خود گرفته است، ژانر جنگی بوده است. اصولا تعبیر از سینمای جنگی به سینمای دفاع مقدس در ادبیات سینمایی ما، فارغ از وجوه ایدئولوژیکش، نشان از آن دارد که تصویر جنگ در سینمای ما، در کنار همه مختصات و مقتضیات ژانری، درآمیخته با ارزشها و هنجارهایی است که تنها در فضای جبهههای ما قابل درک و جستوجو بود. نکاتی همچون شهادت طلبی، ایمان به غیب، تفکر بسیجی، اطاعت از ولایت، ایثارگری، محاسبات نامتعارف با اصول جنگی کلاسیک و آکادمیک، و… زمینههایی بودند که رفته رفته در بافت ژانر جنگی سینمای ایران راه یافتند و در نتیجه زیرگونهای نوین از این ژانر شکل گرفت که نمونه آن در هیچ یک از فضاهای جنگی / سینمایی کشورهای دیگر به چشم نمیخورد. در واقع سینمای ایران از جنگ تحمیلی، ژانر منحصر به فردی ایجاد کرد که در نوع خود بداعتها و خلاقیتهای مثال زدنی پرورش داد.
تنوع لحن و زیرگونه: نگاه سینمای ایران به عرصه جنگ، نگاهی تک بعدی و تک محوری نبوده است. در طی سی و چند سالی که از آغاز جنگ میگذرد، انواع زیرگونههای مربوط به ژانر جنگی در سینمای دفاع مقدس ما کار شده است. نمودهایی همچون عملیات(عملیات کرکوک، عبور، دکل)، اردوگاهی یا اسارت(مردی شبیه باران، نفوذی)، هوانوردی(حمله به اچ۳، عقابها)، دریانوردی(جنگ نفت کشها، موج مرده)، دیده بانی(دیدهبان، ملکه) تبعات جنگ(گیلانه، بوی پیراهن یوسف، عروسی خوبان)، شخصیتهای واقعی(شور شیرین، الماس بنفش، به کبودی یاس)، عزیمت(سفر به چزابه، هیوا) و… از این جمله هستند. در عین حال، تلفیق ژانر جنگی با سایر گونهها و لحنهای سینمایی از دیگر دستاوردهای سینمای ایران در این باب است که از آن جمله میتوان به کمدی(لیلی با من است)، ملودرام(کیمیا، میم مثل مادر)، جاسوسی(نفوذی)، معناگرا(ساعت ۲۵، مهاجر، نینوا)، کودک و نوجوان(پایان کودکی)، و… اشاره کرد.
در عین حال تنوع نگرش به خود مبحثجنگ هم نمود دیگری از منشوری بودن فضای سینمای جنگی ایران است. در نگاهی جریانشناسانه و تبارپژوهانه، میتوان ۳ گفتمان جنگی را در این ژانر سینمایی ایران تشخیص داد و به عبارت دیگر اگر بخواهیم موقعیت جنگ تحمیلی را در سینمای ایران به صورت کلی چارچوببندی کنیم، با پیکرهای ۳ قسمتی مواجه میشویم: نخست فیلمهایی که جنگ هشت ساله را در قالب دفاع از کشور انگاشتهاند و صرفاً تهاجم عراق به خاک ایران را بهعنوان پدیدهای ضد ملی بهعنوان سوژه برگزیدهاند و از همین رو تفاوت چندانی بین این فیلمها با فیلمهای مثلاً مربوط به دفاع جوامع تحت تجاوز در طی جنگهای اول و دوم جهانی(مثل فیلمهای میهنی سینمای شوروی یا سینمای چین با مضمون دفاع در برابر حمله ارتش ژاپن) به چشم نمیخورد.
عمدة آثار محمد بزرگنیا(مثل توفان و جنگ نفتکشها) در این رده جای میگیرند. در این فیلمها نوع دیدگاه سیاسی یا مکتبی یا مذهبی فرد رزمنده چندان اهمیت ندارد و از همه مهمتر، ملیت او است که حمیت و غیرت نسبت بدان، موتور محرکه شخصیتهای رزمنده میشود برای ورود به بحثجنگ. این نوع فیلمها البته بعدی و لایهای از هویت جنگ ایران و عراق را تبیین میکردند؛ اما ماجرا صرفا روی این محور استوار نبود و زمینههای عقیدتی و ایدئولوژیکش بسیار پررنگتر از یک وطن دوستی متداول مینمود. در گفتمان دوم همین واقعیت مورد توجه قرار گرفت؛ یعنی جریانی از فیلمهایی که جنگ تحمیلی را نه صرفاً در قالب یک تجاوز به خاک، بلکه در انگارهای کلیتر یعنی تجاوز به عقیدة یک ملت(ملت در گفتمان دینی، نه در گفتمان ناسیونالیستی) ارزیابی کردهاند.
از این بعد، حمله عراق به ایران قبل از آنکه بر مبنای توسعهطلبی ارضی عراق تفسیر گردد، بر اساس توطئهای جهت شکست انقلاب و جمهوری اسلامی ایران و نهایتاً تفکر سیاست دینی تبیین میشود. بنابراین، این جنگ یک نبرد ایدئولوژیک بود و نه صرفاً ژئوپلوتیک. عمدة آثار جمال شورجه یا آثار اولیه ابراهیم حاتمیکیا(فارغ ازتفاوت در عمق و کیفیت نگاه) در این حیطه جای میگیرند، چرا که جنگ را واجد یک هویت خاص میدانستند؛ هویتی که بنیانش را تفکر شیعی و انقلابی حول محور شخصیت کاریزماتیک رهبر وقت انقلاب اسلامی شکل داده بود و عمده رزمندگان جنگ را نیز همین افرادی تشکیل میدادند که بر اساس تکلیف شرعی خود و تقید به فرامین رهبرشان در عرصه جبهه حضور یافته بودند تا زمینههای کلی دیگر. اما درگفتمان سوم شخص فیلمساز به سراغ معضلات و آسیبهایی میرود که در زیر خاکسترها و غبارهای جنگ پنهان مانده است و عمدتا با اتمام دوران جنگ و کنار رفتن غبارهای مقتضی دریچه دوربین سینما به سمت آنها تغییر جهت میدهد و یا زوم میکند. البته در سینمای جهان اغلب این نوع فیلمها، ظاهری انسانی را به خود میگیرند تا جنگ را بهعنوان یک پدیدة ضد انسانی تقبیح کنند و از همین رو با عنوان سینمای ضد جنگ نامیده میشوند. اما در سینمای جنگی ایران چنین رویکردی تقریبا در حد صفر بوده است و نگرشها بیش از آن در پی محکومیت جنگ هشت ساله باشد به دنبال یک جور آسیبشناسی مصائب جنگ است که این نیز باز بیشتر اختصاص به زمانه پس از جنگ دارد.
شاید بتوان عنوان «سینمای تبعات جنگ» را عبارت مناسب تری برای این گفتمان دانست؛ گفتمانی که بیان انتقادی خود را متوجه نابسامانیهایی میداند که در وضعیت جنگی در پشت جبهه شکل گرفته است. چالش این نوع سینما در سه محور جامعه، خانواده و سیاست با این نابسامانیها انجام میپذیرد.. در فیلمهایی از قبیل آشیانه مهر، باشو غریبه کوچک، عروسی خوبان، دندان مار، دیوانهای از قفس پرید، گاهی به آسمان نگاه کن، سیاوش، شیدا، مردی از جنس بلور، شب برهنه، فریاد، قارچ سمی، آژانس شیشهای، لیلی با من است، مزرعه پدری، متولد ماه مهر، موج مرده، گیلانه، میم مثل مادر، طبل بزرگ زیر پای چپ و… این ساحتها کم و بیش جلوه دارند.
آمار: سینمای ایران همچنان در اوضاع ملتهب یکی دو سال نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سر میبرد که با حمله عراق به ایران، جوی پرالتهابتر به نام جنگ در مسیرش قرار گرفت. برای همین تقریبا از همان روزهای نخست شکل گیری سینمای بعد از انقلاب، سینمای جنگ نیز به تدریج پا گرفت و همپای سینمای انقلاب رشد کرد. مسیری که سینمای جنگ در روند سی و چند ساله اخیر طی کرده است، اگرچه در برخی مقاطع با فراز و نشیبهاییگاه ملایم وگاه تند رو به رو بوده است(که آن نیز دلائل مختلف داشته است: نوسانهای ناشی از تغییر دولتها، میزان بودجههای مقتضی، ظهور فضاهای جدید مضمونی و لزوم پردختن به آن هاو…)، اما در نسبتی معقول با کلیت سینمای ایران جای داشته است. طبق برآیند کلی نمودار زیر که بر اساس نسبت درصدی فیلمهای جنگی با کل فیلمهای تولیدی هر سال از سینمای ایران در مقطع ۱۳۶۰-۱۳۹۲ ترسیم شده است، تاکنون ۱۰ درصد از تولیدان سینمای ایران، فیلمهای جنگی بودهاند. در برابر اهمیت جنبههای دیگر همچون سینمای اجتماعی(که خود دربردارنده موضوعات پرشماری از قبیل اعتیاد، فقر، طلاق، ناهنجاریها و بزهکاریها، بیماریها، و… است)، کودک و نوجوان، خانوادگی، سیاسی، تاریخی، مذهبی، و… به نظر میرسد که این حجم ده درصدی، تراکمی معقول و شایسته است و نشان میدهد که در طول سه دهه اخیر، بحثدفاع مقدس یکی از ده موضوع مهمی است که تولیدات این سینما را به خود اختصاص داده است.
درصد تولیدات فیلمهای جنگی در سالهای جنگ از روند بالایی بهرهمند بوده است و بیشترین درصد تولیدات نیز در دوره میانی جنگ، یعنی سال ۱۳۶۳ با ۲۶.۵ درصد از کل تولیدات سینمایی سال انجام شده است. این روند با پایان جنگ و آغاز عصر موسوم به سازندگی، به دلیل پا به عرصه گذاشتن موضوعات جدیدتر تا حدی به شیب گرایید، ولی در عین حال در اواخر همین دوران یعنی در سال ۱۳۷۴، بار دیگر اوج گرفت و به درصد ۲۵ رسید. دوران اصلاحات، همراه با فضای بازتری بود که گرایش بالای فیلمسازان به موضوعات اجتماعی و سیاسی و عاطفی را منجر شد و حتی در یک سال یعنی سال ۱۳۸۱، میزان تولید فیلم جنگی به صفر رسید، اما این به معنای فراموشی سینمای دفاع مقدس در این دوران نبود و برآیند کلی آن روند معقول و متناسبی را در توجه به این عرصه نشان میدهد، اگرچه تنشهای تند و ملتهب جاری در جامعه، تأثیر خود را بر نوسانهای تیز این نمودار نیز گذاشته است. در دوران اخیر، یعنی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، به رغم برخی شعارها، کمترین حد از سینمای جنگی در تولیدات در قیاس با سه دوره قبلی شکل گرفت. با این حساب، نمودار مربوط به فیلمهای جنگی به تفکیک چهار دوران جنگ، سازندگی، اصلاحات و بنیادگرایان به شرح زیر است:
شاید در نگاهی ظاهربینانه، روند نموداری بالا، حمل بر شیب نزولی اهمیت سینمای دفاع مقدس در مناسبات سینمای ایران شود. اما در نگرشی واقع بینانه و عمیقتر، و با در نظرگرفتن اقتضائاتی که در افزوده شدن مداوم موضوعات مهم و جدید دیگر به فضای اجتماعی ایران و لزوم بازتابهای سینماییشان شکل گرفته است، موقعیت سینمای جنگ در فضای تولیدات سینمای ایران در طول سه دهه اخیر، موقعیتی منطقی(با توجه به همه مقدورات و مقدرات مقتضی) محسوب میشود. دوران جنگ با توجه به لزوم تهییج و حماسه آفرینی در بین مردم، قاعدتا روند تولید فیلمهای جنگی در هر جامعه درگیر جنگی بالاتر از سایر مقاطع زمانی است و در زمانهای بعد از اتمام جنگ، به همان نسبت که از میزان تولید فیلم جنگی کاسته میشود، به عمق کیفیت این رده ژانری افزوده میشود و این نکتهای است که به وضوح در مورد سینمای دفاع مقدس نیز به چشم میخورد، آن سان که میزان فیلمهای ارزشمندتر سینمای دفاع مقدس در سالهای بعد از پایان جنگ تحمیلی ساخته شد و این روند تا همین سالهای اخیر نیز تداوم خود را حفظ کرده است. همان طور که بالاتر ذکر شد، این امتیاز به معنی نفی ضعفها و آسیبها نیست و میتوان در مجالی مجزا، این مهم را نیز بررسی کرد.
همان طور که هشت سال دفاع در برابر تجاوز بیگانه به خاک ایران و مرزهای عقیدتی نظام، در فراگرد تاریخ، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، و مسائل اجتماعی ایران تأثیری فراوان نهاده است و گستره زمانی سرنوشت سازی در فراگرد ایران و ایرانیان است، سینمای دفاع مقدس نیز بخشی تفکیک ناپذیر از مناسبات سینمایی ایران است و نه تنها وابسته به جناح و گروه و ایدئولوژی خاصی نیست، که فضایی کاملا عمومی و مردمی را در عرصه فرهنگ و هنر ایران ترسیم کرده است.