خبرگزاری کار ایران

ابطحی در گفت‌وگو با ایلنا:

«گفت‌وگو»، مکتب خاتمی است/ تقویت ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» می‌توانست مانع نمایش چهره خشن از اسلام شود/ نان افراطی‌ها در توسعه خشونت است

«گفت‌وگو»، مکتب خاتمی است/ تقویت ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» می‌توانست مانع نمایش چهره خشن از اسلام شود/ نان افراطی‌ها در توسعه خشونت است
کد خبر : ۹۷۰۴۷۳

مشاور رییس دولت اصلاحات در سالگرد طرح ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» گفت: تئوری«گفت‌وگوی تمدن‌ها»، تئوری‌ نبود که جنگ‌طلبان آن را بپذیرند و همه تلاش خود را چه در داخل و چه در سطح بین‌المللی انجام دادند که این ایده به اصطلاح پا نگیرد.

۲۴ سپتامبر ۱۹۹۸ یعنی حدودا ۲۲ سال قبل بود که رییس‌جمهوری اسلامی ایران در سخرانی سالانه خود در صحن عمومی سازمان ملل متحد از «گفت‌وگوی تمدن‌ها» سخن گفت. گفت‌وگوی تمدن‌ها درحالی از سوی سید محمد خاتمی مطرح می‌شد که چندسال پیش از این، نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی از ایده خود به عنوان «برخورد تمدن‌ها» رونمایی کرده بود و دو سال پیش از این یعنی در ۱۹۹۶ با نگارش کتابی ایده خود را شرح و بسط داد.

اما دو سال بعد سید محمد خاتمی به عنوان رییس‌جمهور یک کشور اسلامی که اتفاقا یک روحانی مذهبی و دینی بود، ایده‌ «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را مطرح کرد و این سرآغازی شد برای شکل‌گیری روند متفاوت در روابط میان ایران به عنوان یک کشور اسلامی و جهان. چندسال بعد سازمان ملل متحد در بیانیه‌ای سال ۲۰۰۱ را به ایده‌ رییس‌جمهور ایران اختصاص داد و شعار آن سال را «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نامید. در ایران نیز روز ۳۰ شهریور به عنوان «روز گفت‌وگوی تمدن‌ها» نامگذاری شد.

البته ایده خاتمی در داخل با استقبال چندانی مواجه نشد، جناح مقابل رییس جمهور هیچ‌گاه ایده او را نپسندیدند و البته طیف تندروی آن‌ها نیز برای تخریب آن از هیچ تلاشی مضایقه نکرد، به ویژه بعد از حمله آمریکا به افغانستان و عراق بود که برخی از تندروترین چهره‌های جریان راست ایران خاتمی را به این متهم کردند که «گفت‌وگوی تمدن‌ها» زمینه‌ساز این حمله و اشغال از سوی آمریکا بوده است. البته آن‌ها تنها به این اکتفا نکردند، در ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ دبیر شورای فرهنگ عمومی در دولت محمود احمدی‌نژاد در نشستی از حذف برخی عناوین از تقویم رسمی ایران به دلیل آنچه که «نبود متولی خاص و یا عدم جامعیت ملی» مطرح می‌شد، خبر داد.

حال سوال این است که چنین ایده‌ای چگونه شکل گفت؟ مطرح کردن آن چه بازتاب‌هایی در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی داشت؟ و چه عواملی مانع تداوم و توفق آن شدند؟

به همین مناسبت گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام سید محمدعلی ابطحی رییس دفتر و مشاور رییس دولت اصلاحات داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌‌خوانید:

حجت‌الاسلام ابطحی در این گفت‌وگو در خصوص شکل‌گیری ایده و همچنین برهه زمانی‌ای که در آن دوره مطرح شد، گفت: این ایده از دوران پیش از ریاست‌جمهوری در زهن آقای خاتمی بود، حتی پیش از اینکه کاندیدا باشد و خود را مطرح کند. در واقع کلا مکتب او مکتب گفت‌وگو بود و در آن دوره که چنین مطلبی مطرح شد، این تئوری را می‌توانست جایگزین اوج‌گیری خشونت‌هایی که در همان سال‌ها در دنیای اسلام رواج پیدا کرده بود، کند. منظور از خشونت‌های آن دوران خشونت‌های طالبانی در وهله اول که در ادامه منجر شد به خشونت‌های القاعده‌ای و آغاز بدنام کردن جهان اسلام به وسیله این گروه‌های منحرف است که به تازگی دنیای اسلام در حال تجربه این اتفاقات بود.

وی ادامه داد: در چنین ظرف زمانی‌ این ایده از سوی رئیس‌جمهور یک کشور اسلامی که خودش هم یک شخصیت روحانی است، مطرح شد و از این جهت بسیار تاثیرگذار بود که خط متفاوتی را از خط موجود که به تازگی به سوی خشونت‌ می‌رفت، جدا کند. به همین دلیل این ایده اهمیت بسیار زیادی داشت و من افسوس می‌خورم که ادامه کار کشور در همان ریل تداوم نیافت اگر ما در این هیاهوهای خشونت‌آمیز گروه‌هایی که به نام اسلام در آن سال‌ها کار خود را شروع کردند، پرچمدار گفت‌وگو و صلح حداقل درون جهان اسلام و یا رابطه اسلام و غرب بودیم، بشریت می‌توانست از این موضوع خیلی منتفع شود.

مشاور رییس‌جمهور در دولت اصلاحات، در ادامه اظهار داشت: این اتفاق می‌توانست در سطح کل جهان رقم بخورد و گفت‌وگو جایگزین سلاح و خشونت‌های طالبانی و القاعده‌ای شود که بعد به ۱۱ سپتامبر، اشغال افغانستان و عراق و اتفاقات دیگر منجر شد، در حالیکه اگر از این ایده درون کشور استقبال می‌شد، افتخاری بود که به جمهوری اسلامی داده می‌شد که پرچمدار این جریان باشد و مسیر تعامل جهان اسلام با جهان به ویژه تحولات بعدی را تحت تاثیر خود قرار دهد و حتی شاید سرنوشت بشریت نیز به گونه‌ دیگری رقم می‌خورد، اما متاسفانه جنگ قدرت داخلی باعث شد که کمتر از همه جا این اتفاق در درون ایران دیده شود و بیشتر از همه جا در درون کشور با این ایده و این روند درگیر شوند.

وی افزود: در نهایت هم بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها که می‌توانست یک سرنوشت متفاوت و بزرگی را برای بشریت رقم بزند، به انزوا رفت و دنیا هم دید که ادبیات گفت‌وگو، ادبیات نمایندگی جهان اسلام نیست و در نتیجه خشونت، خشونت آفرید و وضعیتی را ایجاد کرد که امروز همه دنیا ناظر و شاهد آن هستند.

ابطحی همچنین درخصوص علت‌های ناکامی این ایده، بیان داشت: این تئوری، تئوری‌ نبود که جنگ‌طلبان آن را بپذیرند و همه تلاش خود را چه در داخل و چه در سطح بین‌المللی انجام دادند که این تئوری به اصطلاح پا نگیرد، در واقع این تئوری آن طور که باید و شاید، اصلا پا نگرفت که ما نتیجه‌ آن را ببینیم، خود این تئوری مورد استقبال داخلی قرار نگرفت.

وی افزود: من همیشه معتقد بودم که جریان تندروی جهانی از جمله جریان تندروی آمریکایی که در میان جمهوری‌خواهان بیشتر جلوه می‌کند، در مجموع همیشه از اینکه بتوانند یک مسیر آرام را در کنار جهان اسلام داشته باشند، پرهیز می‌کنند و به عبارتی نان افراطی‌ها در خشونت و توسعه است. به همین دلیل هم است که درست در اوج اینکه جهان ارتباط با ایران را پذیرفته بود و می‌توانست این ارتباط پیش از آمدن آقای بوش سازماندهی شده و منجر به حوادث تلخ القاعده و ۱۱ سپتامبر نشود، هم در داخل و هم از سوی جمهوری‌خواهان و جریانات افراطی جهانی مورد قهر قرار گفت تا مبادا این فضای مسالمت‌آمیز که به نفع جهان اسلام بود، در دنیا شکل بگیرد. یکی از اقدامات در این راستا به کار بردن عنوان «محور شرارت» توسط جرج بورش نسبت به ایران بود که همه دنیا از جمله اروپایی‌ها و حتی بخش‌های غیرجنگ‌طلب آمریکایی را مبهوت کرد.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه با اشاره به اینکه جمهوری‌خواهان و جنگ‌طلبان آمریکایی علیه ثبات درون ایران اقدام می‌کنند، تصریح کرد: هدف همه این اقدامات این بود که چنین ایده‌ای در درون ایران و در جهان اسلام در وهله اول و سپس در سطح جهانی شکل نگیرد تا افراطی‌گری جایگزین آن شود و آن‌ها بتوانند سرکوب کنند. من معتقدم طرح عنوان «محور شرارت» علیه ایران مساله‌ای بود که سود آن به جیب افراطی‌ها می‌رفت و این اتفاق با برنامه انجام شد.

وی گفت: شاید به همین دلیل بتوان گفت که معمولا جنگ‌طلبان دنیا و آمریکایی‌ها در طیف جمهوری‌خواهان، به ثبات در ایران علاقمند نیستند و چون علاقمند به ثبات نیستند، همواره تلاش می‌کنند که جناح‌های افراطی درون ایران و جهان اسلام را تقویت کنند. یک مصداق بارز که بتوان برای این مساله مطرح‌ کرد همین محور شرارت خواندن ایران در آن برهه زمانی و نمونه دیگر خروج از برجام بود، به طور کلی آرامش در ایران را نمی‌خواهند، هم آمریکا و هم برخی کشورهای منطقه خلیج فارس دشمن آرامش ایران هستند و این برنامه‌ریزی‌ها و اتفاقات را باید در آن چارچوب در نظر گرفت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز