خبرگزاری کار ایران

شاکری در گفت‌وگو با ایلنا:

در پایان کار هر رییس‌جمهور «منتقد» او بیشترین شانس پیروزی را دارد/ اگر هوشیار نباشیم «دوم خرداد» تکرار خواهد شد

در پایان کار هر رییس‌جمهور «منتقد» او بیشترین شانس پیروزی را دارد/ اگر هوشیار نباشیم «دوم خرداد» تکرار خواهد شد
کد خبر : ۹۵۹۸۰۷

یک فعال سیاسی اصولگرا، گفت: جبهه نیروهای انقلاب باید بدانند که ریاست جمهوری مانند مجلس نیست، مثلا در تهران در مجلس با توجه به اینکه تعداد کرسی‌ها زیاد است از یک جمعیت ۵۰۰ نفره به ۳۰۰ نفر، ۱۰۰ نفر، ۶۰ و در نهایت به ۳۰ نفر رسید، اما در ریاست‌جمهوری یک صندلی است و شرایط فشرده‌تر بوده و در عین حال به هماهنگی و از خودگذشتگی بیشتری نیاز است.

در فاصله‌ی کمتر از یکسال مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم گمانه‌زنی‌ها از کاندیداتوری چهره‌های مختلفی از درون جریان اصولگرایی خبر می‌دهد، فاتحان اکثریت غالب کرسی‌های مجلس حالا سرمست از پیروزی پیشین و امیدوار به پیروزی در انتخابات هر یک به نحوی جداگانه خود را آماده حضور در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری می‌کنند. با نگاهی به لیست‌های منتشر شده از سوی رسانه‌های مختلف و اسامی‌ که تحلیلگران و چهره‌های شاخص در مصاحبه‌ها مطرح می‌کنند، صف طولانی‌ از کاندیدا در میان اصولگرایان تشکیل شده است و هیچکدام از این افراد حاضر نیستند که فرصت این پیروزی به زعم خود حتمی را از دست دهند. شاید به همین جهت باشد که حتی برخی خبرها حکایت از دودستگی میان اعضای برخی تشکل‌های اصولگرا برای حمایت از کاندیداها را دارد. طولانی شدن لیست اسامی کاندیداهای اصولگرا بهانه‌ای شد تا در این رابطه گفت‌وگویی با مجتبی شاکری فعال سیاسی اصولگرا، دبیرکل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی و عضو سابق شورای شهر تهران داشته باشیم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

در مورد تشکیلات حزبی جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی بفرمایید که آخرین فعالیت‌های این مجموعه به چه صورت بوده است؟

در مورد جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی که من مسئولیت خادمی آن‌جا را دارم، تشکیلات ما با جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی حرکتی جبهه‌ای را از سال‌های دور با نام جبهه تحول‌خواهان دنبال می‌کند، البته قبل از این‌که جمعیت جانبازان تأسیس شود، این جبهه در دوره‌های قبل‌تر هم بود که ستاد انتخاباتی آقای احمد توکلی هم عضوی از این مجموعه بود. البته الان آقای توکلی ستادی ندارد، اما جبهه تحول‌خواهان مواضع مشترک‌شان را دنبال می‌کنند. جمعیت جانبازان با رسمیت یافتن در سال ۱۳۹۴ فعالیت‌های گسترده کشوری خود را با اعلام مواضع منظم و حضور در جبهه نیروهای انقلاب دنبال می‌کند.

تاکنون درون حزب و یا جبهه تحول‌خواهان وارد مبحث انتخابات ۱۴۰۰ شده‌اید؟

بله، مباحثی را که در مورد انتخابات ۱۴۰۰ است، دنبال می‌کنیم. همه گروه‌های سیاسی به طور طبیعی برای این‌که بتوانند نقش خودشان را در انتخابات ایفا کنند و به نوعی چشم و گوش صادقی برای مردم باشند و مردم را از شرایط، اوضاع و احوال مطلع کنند و آن‌ها را با معیارهای انتخاباتی بیشتر آشنا کنند و مصادیقی از نامزدها که بهتر می‌توانند این مسئولیت را برعهده بگیرند، به مردم معرفی کنند در حال فعالیت هستند. جمعیت هم وظیفه انقلابی، سیاسی و مردمی خود را در حوزه مسائل انتخاباتی دنبال می‌کند.

روند و فرآیند انتخاباتی ایران به گونه‌ای رقم خورده است که انتخابات ریاست‌جمهوری، برای هر نامزد تصدی این پست انتخاباتی دو دوره‌ای شده است، یعنی غیر از بنی‌صدر که با منافقین فرار کرد و غیر از مرحوم شهید رجایی که در نیمه راه در آتش بغض منافقین سوخت، سایر رؤسای جمهور ما همه دو دوره‌ای بودند، از مقام معظم رهبری تا آقای هاشمی و آقای خاتمی، همین‌طور آقای احمدی‌نژاد و الان که آقای روحانی هستند و باید گفت پدیده دو دوره‌ای شدن، امری عقلایی و طبیعی است و اگر قانون اساسی منع زمان دو دوره را اعمال نکرده بود، می‌توانست به دوره‌های بیشتر هم تسری پیدا کند. حکمت دو دوره‌ای شدن انتخابات را می‌توان این گونه برشمرد که رییس‌جمهور در دوره اول برنامه‌هایی را متعهد می‌شود که هنوز در آغاز چیدمان ساختار نیروی انسانی است و می‌کوشد مجلسی را که دو سال پس از تصدی در حال تغییر است، از آن خود کند و چنین هم می‌شود و در چنین ترمینولوژی است که رئیس‌جمهور موفق می‌شود با کمک مجلس انتخابات دوره دوم را با قطعیت به نفع خود رقم بزند.

از این نگاه رییس‌جمهور مستقر را نمی‌توان در دوره دوم با تمام ناکارآمدی‌ها و بی‌کفایتی‌ها به کنار زد. بعد از دو دوره‌ای که رئیس‌جمهور مستقر پشت سر می‌گذارد، جریان سیاسی و نامزدی که منتقد سیاست‌ها و عملکرد او باشد، صاحب رأی مردمی می‌شود، لذا به صورت متناوب دولت‌ها دست به دست جریان‌های پوزوسیون و اپوزوسیون می‌شوند و تغییر چنین سیری دارد.

به طور طبیعی آقای روحانی که با رأی اصلاح‌طلبان و کارگزاران سر کار آمد، آماج حملات درون جریانی برای شکست‌ها و ناکارآمدی‌های فراوان است و حتی نظرسنجی‌ها اقبال ۸۰ درصدی مردمی ایشان را در آغاز دوره یازدهم به کمتر از ۸ درصد در وضعیت موجود اعلام کرده است و در انتخابات آینده منتقد اصلی ایشان مردم هستند به خصوص این‌که کارنامه عملکرد آقای روحانی کاستی‌های فراوانی در زمینه مباحث معیشت مردم، مسائل اقتصادی، پول ملی، بیکاری، عدم توفیق در تولید ملی، عدم توفیق در ماجرای برجام یا حتی در راضی کردن جریانی که خودشان او را روی کار آوردند، دارد. این بی‌کفایتی در موارد مذکور اضافه می‌شود بر این‌که حتی جریانی که او را روی کار آورد دیگر مدافع وی نیستند و به نوعی از وعده‌های عمل‌نشده‌ای که ایشان داشته فرار می‌کنند. بنابراین شرایط کاملاً برای جریان منتقد او آماده است تا بتواند در جابجایی قدرت نقش تاریخی خود را ایفا کند.

اگر فرض را بر این بگذاریم که در انتخابات آمریکا اتفاقی بیفتد که ترامپ برود و بایدن بر سر کار بیاید، با توجه به وعده‌های انتخاباتی‌اش به برجام هم بازگردد و با لغو تحریم‌ها، گشایش‌هایی در اقتصاد و امور معیشتی ایجاد شود، به نظر شما در این صورت تغییری در قضاوت مردم نسبت به آقای روحانی و عملکرد دولت او پدید خواهد آمد؟

البته این امکان وجود دارد، آقای روحانی هم تلاش می‌کند و حتی همانطور که به هر قیمت رفتند برجام را امضاء کردند و گفتند که امضا شدن برجام اولویت ما و امضا نشدن آن خیلی بد است، یا به نوعی دیگر مطرح کردند که هر توافقی بهتر از توافق نکردن است. اکنون هم در بن بست ناکارآمدی خود به دنبال این هستند که به هر توافقی در مذاکره با ترامپ تن دهند تا از سنگلاخی که برای جامعه رقم زده‌اند خارج شوند! علت آن هم این است که دولت ایشان و خود آقای روحانی با این اتهام مواجه هستند که برجام هیچ‌کاری برای ما نکرد جز اینکه باعث ایجاد کمپین فشار حداکثری شد و بزرگترین و فلج‌کننده‌ترین تحریم‌های تاریخ را برای ما رقم زد و همچنین حاج قاسم سلیمانی را از ما گرفت، در نتیجه ایشان و مشاوران‌شان به دنبال این هستند که چنین موج هماهنگی را با ترامپ داشته باشند.

اما به رغم این تلاش‌ها، موج روحانی و ترامپ روی هم نمی‌افتد، یعنی جامعه هم آمادگی این را که به هر قیمت توافق کنند، ندارد. به نظر من حتی در پنهان شاید راضی به برجام‌های ۲، ۳ و ۴ باشند، اما اصلاً نه شرایط بین‌المللی این اجازه را می‌دهد، نه وحشی‌گری‌هایی که ترامپ دارد فرصتی ایجاد می‌کند که بتواند شرایط ذهنی را برای شکل گرفتن چنین اقدامی آماده کند. بنابراین به نظرم می‌رسد خیلی دیر شده و نفس‌ها برای دولت و شکل‌گیری سازش از نوع ننگین آن به شماره افتاده است.

نکاتی که در خصوص پیروزی جریان منتقد دولت مستقر مطرح کردید، صحیح است، اما با مشاهده شرایط و آرایش کنونی جریان اصولگرایی اینگونه به‌نظر می‌رسد که این مساله اطمینان از پیروزی منجر به تشکیل یک صف طولانی از کاندیداها شده است، حتی برخی احزاب جریان اصولگرا در درون دو دسته شده‌اند و هرکدام به دنبال یک فرد هستند، با این حساب به نظر شما جریان اصولگرا در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری چه رفتار و عملکردی خواهد داشت؟ حضور کدام یک از افرادی که اکنون نام آن‌ها مطرح می‌شود را محتمل می‌دانید؟

ببینید مطالبی که من گفتم به این معنا نیست کار برای اصولگرایان و به عبارت دقیق‌تر نیروهای انقلاب راحت و آسان خواهد بود. جبهه نیروهای انقلاب باید بدانند که ریاست جمهوری مانند مجلس نیست، مثلا در تهران در مجلس با توجه به اینکه تعداد کرسی‌ها زیاد است از یک جمعیت ۵۰۰ نفره به ۳۰۰ نفر، ۱۰۰ نفر، ۶۰ و در نهایت به ۳۰ نفر رسید، اما در ریاست‌جمهوری یک صندلی است و شرایط فشرده‌تر بوده و در عین حال به هماهنگی و از خودگذشتگی بیشتری نیاز است.

من فکر می‌کنم اگر نیروهای انقلاب هوشیار نباشند ممکن است اتفاقی مانند آنچه که در دوم خرداد رخ داد، رقم بخورد و هاشمی تکرار شود، ممکن است از این حرف من تعجب کنید که چگونه ممکن است هاشمی تکرار شود و هاشمی تکرار شود یعنی چه؟ آقای هاشمی در انتخابات سال ۷۶ به نیروهای انقلاب رکب زد. ایشان در ابتدا علاقه داشت که محدودیت زمانی ریاست جمهوری را تغییر دهد که موفق نشد، علت این عدم موفقیت هم یک بخشی مغایرت با قانون اساسی بود و بخش دیگر هم اینکه جامعه دیگر ایشان را مانند گذشته مدافع محرومان نمی‌دید.

در چنین شرایط حساس زمانی آقای هاشمی به عنوان یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز خود را به این مجموعه نزدیک کرد اما در عین حال دست یاران خود در کارگزاران را برای انتخابات و ایفا کردن نقش اپوزوسیون باز گذاشت، در نتیجه این طراحی پیچیده آقای ناطق به آقای هاشمی نزدیک شد در حالی می‌بایست با توجه به همان نکته‌ای که در ابتدا گفتم (مردم به منتقد رییس‌جمهور مستقر رای می‌دهند)، به عنوان منتقد عملکرد آقای هاشمی خود را مطرح می‌کرد اما فریب خورد و خود را با واژه نوچه آقای هاشمی به مردم مطرح کرد و این ذهنیت ایجاد شد که اگر او بیاید دولت هاشمی ادامه خواهد یافت، همین نوچه هاشمی بودن منجر به این شد که بارکش تمام انتقاداتی که به هاشمی وارد بود، شود و تمام ظرفیت رای آوری‌اش برای تغییر وضعیت موجود و جابه‌جایی قدرت بر باد برود. از طرف دیگر طراحی پنهان آقای هاشمی موجب شد که آقای خاتمی که مورد حمایت کارگزاران به عنوان نزدیکان و یاران آقای هاشمی بود، توانست خود را مطرح کند و پیروز شود. بر همین اساس آقای خاتمی بخش قابل توجهی از پیروزی خود را به کارگزاران مدیون است چرا که در آن زمان سازمان مجاهدین انقلاب قدرت چندانی در صحنه سیاسی نداشتند و حزب مشارکت هم اصلا تاسیس نشده بود.

وقتی خاتمی به صحنه آمد و با حمایت کارگزاران یک وجهه اپوزوسیون و جدید به خود گرفت و ادبیات او هم یک ادبیات تحول‌خواهانه بود، در نتیجه خاتمی به مظهر تحول و ناطق به نماد تداوم وضع موجود و پیروی از هاشمی بدل شد و در نهایت این جریان انقلابی بود که شکست خورد. من احساس می‌کنم که اگر این بار هوشیاری و دقت به خرج ندهیم ممکن است که بازهم این اتفاق تکرار شود و تکرار این مساله را به شیوه هاشمی آنچنان که اتفاق افتاد، خطری برای نیروهای انقلاب می‌دانم، اکنون به رغم اینکه در آستانه پیروزی هستند و همه چیز در دست آن‌ها است، دوباره یک رکب این چنینی موجب شود که انتخابات را به رقیب واگذار کنند. البته اکنون جریان اصلاحات فردی در قد و قواره آقای هاشمی که بتواند چنین نقشی را برای جریان اصلاحات ایفا کند، ندارد اما بازهم معتقدم که جبهه نیروهای انقلاب باید با هوشمندی و حساسیت صد چندان عمل کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز