فعالیتهای بی سر و صدای انتخاباتی در سایه تشدید شیوع کرونا و تکرار سهمخواهیها در اردوگاه اصولگرایان
پس از آغاز به کار مجلس یازدهم در هفتههای اخیر بحث و گمانهزنی درخصوص کاندیداهای احتمالی انتخابات آینده ریاست جمهوری به صورت جدیتری راه خود را به صفحات سیاسی رسانهها باز کرده است، در این میان اصولگریان با فرصت ویژه و مغتنمی مواجهاند، آنها دلگرم به همراهی شورای نگهبان و خرسند از عدم موفقیت دولت در عمل به وعدههای خود و دلسردی طیف قابل توجهی از حامیان جریان تحولخواه نسبت به حضور در انتخابات، پیروزی در انتخابات را فوقالعاده سهلالوصول میبینند در حالیکه ایجاد وحدت میان طیفهای مختلف این جریان همواره سختترین کار ممکن بوده است.
از دوم خرداد ۷۶ تا امروز، طی قریب به دو دههای که از شکست بزرگ و تاریخی راستها گذشته، در انتخاباتهای گوناگون، «وحدت» شاید برای اصولگرایان سهل ممتنعترین اتفاق بوده، سهل ممتنع را در اصطلاح به کاری میگویند که ابتدا بسیار آسان به نظر میرسد اما هنگام عمل متوجه پیچیدگی و دشواریهای آن میشوند و این شاید بهترین توصیف برای تلاشهای اصولگرایان در مسیر رسیدن به وحدت باشد.
پس از آغاز به کار مجلس یازدهم و در هفتههای اخیر بحث و گمانهزنی درخصوص کاندیداهای احتمالی انتخابات آینده ریاست جمهوری به صورت جدیتری راه خود را به صفحات سیاسی رسانهها باز کرده است، در این میان اصولگریان اما تحت تاثیر حوادث و اتفاقات دو سال اخیر با فرصت ویژه و مغتنمی مواجهاند، آنها دلگرم به همراهی شورای نگهبان و خرسند از عدم موفقیت دولت در عمل به وعدههای خود و در نتیجه دلسردی طیف قابل توجهی از حامیان جریان رقیب نسبت به انتخابات، پیروزی در ۱۴۰۰ را فوقالعاده سهلالوصول میبینند اما ایجاد وحدت میان طیفهای مختلف و متعدد درونی این جریان سیاسی همواره سختترین کار ممکن بوده است؛ امری که اگرچه در انتخابات ۹۶ به سختی و در آخرین روزها حاصل شد اما تجربه نشان میدهد تعداد ناکامیهایشان در این راه بسیار بیشتر از کامیابی آنها است.
انتخابات دوم اسفند در شرایط خاصی برگزار شد، ردصلاحیت حداکثری نمایندگان و کاندیداهای جریان رقیب که با کاهش قابل توجه مشارکت مردم در انتخابات مصادف شد، فرصتی نبود که راستها آن را به سادگی از دست دهند، پس با حضور پرشمار کاندیداهایشان موفق شدند در انتخاباتی که با کمترین مشارکت تاریخ ادوار انتخاباتهای مجلس برگزار شد، اکثریت کرسیهای بهارستان را تصاحب کنند.
اما تجربه انتخابات دوم اسفند نشان داد که خالی شدن میدان رقابت از رقیب که عامل اطمینان اصولگرایان از پیروزی در انتخابات است، نهتنها به نفع آنها تمام نمیشود بلکه بزرگترین تهدید برای این گروه سیاسی است، چه اینکه در این انتخابات مشاهده شد که علیرغم ائتلاف صعبالوصول در روزهای پایانی، فرآیند دستیابی به لیست ائتلافی مشترک اما برای آنها هر لحظه سخت و سختتر میشود و اختلافات درونی تا آنجا پیشرفت که حدادعادل رییس شورای ائتلاف را ناگزیر به نگارش و انتشار نامهای انتقادی خطاب به دبیرکل جبهه پایداری کرد، نامهای که البته با پاسخ تند آقاتهرانی مواجه شد. حدادعادل در این نامه از عدم حضور جبهه پایداری در جلسات شورای ائتلاف خبر داد و با انتقاد از تصمیم آنها مبنی بر انتشار لیست جداگانه در تهران و برخی شهرستانها، این اقدام را از نظر شورای ائتلاف مغایر با وحدت نیروهای انقلاب و عاملی برای پدید آمدن لیستهای متعدد برشمرد که از سوی آقاتهرانی بیپاسخ نماند. او در جواب نامه حدادعادل، «اعلان تصمیم مبنی بر ارائه فهرست جداگانه و مستقل» را تکذیب کرد و همچنین در ادامه نامه خود ضمن اشاره به تحت فشار گذاشتن کاندیداهای مشترک میان دو فهرست برای انتخاب یکی از آنها از سوی شورای ائتلاف به صورت غیرمستقیم از احتمال تهیه فهرستهای دیگر خبر داد و نوشت: «برادر حداد عادل عزیز! آیا مجبور کردن نامزدهای مشترک به انتخاب یکی از دو فهرست، کاری بر مبنای وحدتگرایی و انصاف و تقواست!؟ آیا از فهرستهای دیگران اطلاع دارید؟ بگذریم.»
این نامهنگاری میان دو چهره ریش سفید که حکایت از انشقاق عمیق در میان جریان اصولگرا داشت، موجب نگرانی اصولگرایان از انتشار فضای تنش و انشقاق در جامعه شد و اینجا بود که «مهرداد بذرپاش» عضو دیگر شانا که نقش پررنگی در تهیه فهرست انتخاباتی اصولگرایان داشت، در نامهای خطاب به حدادعادل و آقاتهرانی نوشت:« آنقدر که ما و شما در جلسات، تفسیر و تحلیل میکنیم و برای کارهایمان استدلال میتراشیم، در برابر دیدگان مردم جلوه معکوسی به نمایش در میآید؛ آنچه آنها میبینند شلوغی و بلاتکلیفی جریان انقلابی است و شما بزرگواران بیش از هر کسی بر خسارات این کار واقفید».
اختلافات در جریان اصولگرایی البته عوامل مختلفی دارد اما نقش پررنگ سهمخواهی در میان آنها را نمیتوان نادیده گرفت، طیفهای مختلف اصولگرایان هریک اندیشهها و شعارهای خود را در قیاس با سایرین، نزدیکتر به اعتقادات و مبانی اساسی این جریان و انقلاب دانسته و بر این اساس خواستار سهم بیشتری هستند، همچنین هر طیفی در این جریان مدعی رایآوری بیشتر نسبت به سایرین بوده و معتقد است که درصورت فعالیت مستقل و جداگانه شانس پیروزی بیشتری دارد و با تکیه بر این ادعا، سهم بیشتری از کیک پیروزی احتمالی این جریان در انتخاباتهای مختلف را مطالبه میکنند. در این میان جبهه پایداری اگرچه تنها گروهی نیست که سهم بیشتری از لیست شورای ائتلاف را میخواهد و هربار بیشترین مقاومت را در مسیر وحدت با سایر گروههای اصولگرا از خود نشان میدهد اما شاید بتوان گفت صادقترین آنها است که همواره با شفافیت بیشتری عمل کرده و در پی به کرسی نشاندن نظرات خود است.
در عین حال سایر گروههای اصولگرا را نباید در این معرکه بیتحرک دانست، برای مثال «سنتیها» که از ترکیب جامعه روحانیت مبارز، جبهه پیروان خط امام و رهبری و حزب موتلفه تشکیل میشود یا «نواصولگرایان» که حامیان قالیباف اعم از جوان و غیرجوان را تحت این عنوان گردهم آوردهاند، هر یک با تکیه بر استدلالها و ادله گوناگون خود را صاحب دست برتر دانسته و مدعی استحقاق دریافت سهم بیشتری هستند. به گروههای ذکر شده میتوان طیف «احمدینژادیها» را هم اضافه کرد، مدیران دولتهای نهم و دهم که اگرچه رابطه تشکیلاتی خود با رییسجمهور پیشین را تکذیب میکنند اما به واسطه حضور در کابینه دولت «معجزه هزاره سوم» با این عنوان از آنها یاد میشود.
با نگاهی به فعالیت نهادهایی که در سالهای گذشته برای ایجاد وحدت میان اصولگرایان تلاش کردند، میتوان گفت که آنها همواره در انتخاباتهای ریاست جمهوری عملکردی منفعلانه داشتهاند، یعنی بنای رفتار اینگونه نبوده که شوراهای متعدد با نامهای گاهاً مشابه بعد از بررسی و تبادل نظر سراغ فردی رفته و از او برای حضور در انتخابات دعوت کنند، بلکه در فرآیندی بالعکس نخست سیل کاندیداهای «احساس تکلیف کرده» اصولگرا پا به عرصه انتخابات گذاشته و بعد این شورا تلاشی همهجانبه برای متقاعد کردن آنها برای ائتلاف و کنارهگیری به نفع یکدیگر را سامان داده است، اتفاقی که البته در انجام آن جز در انتخابات ۹۶ همواره ناکام بوده است.
حالا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم میان اصولگرایان صف طویلی از کاندیداها تشکیل شده و از اسامی مختلفی برای انتخابات آینده نام برده میشود، نامهایی آشنا که در ادوار مختلف همواره به دنبال دستیابی به کلید ساختمان پاستور بودهاند، از قالیباف، فتاح، جلیلی و میرسلیم گرفته تا زاکانی، بذرپاش، نیکزاد و محمد قمی همگی از جمله اسامی هستند که از هرکدام از آنها با کارنامه و سوابقی متفاوت و البته وابستگی به طیفهای مختلف جریان اصولگرا از آنها به عنوان گزینههای احتمالی نامبرده میشود.
در هر حال تابستان ۱۳۹۹ به نیمه رسیده و زمان برای کاندیداهای احتمالی به سرعت در حال سپری شدن است، تشدید شیوع ویروس کرونا در پایتخت و الزام اجرای پروتکلها، پیگیری و پیشبرد فعالیتهای سیاسی را با مشکل مواجه کرده است، آن هم در شرایطی که تا موعد برگزاری سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری کمتر از ۱۰ ماه زمان باقی مانده است، حال باید دید اصولگرایان که در ۲-۳ سال اخیر عنوان «نیروهای انقلاب» را برای خود برگزیدهاند موفق به ایجاد وحدت در انتخابات آینده خواهند شد یا اتفاقی مشابه انتخابات ۹۲ تکرار میشود.