بررسی ایلنا از راهبرد تَلهگذاری رسانهای آمریکا؛
میرکوشش:«تحریکِ مهندسی شده»، ابلاغ کاخسفید به مطبوعات/ مسئولان در جاده تیم امنیتیِ ترامپ حرکت نکنند/ به دنبال خنثیسازی جنگ نامتعادل باشیم
تحلیلگر مسائل آمریکا گفت: واشنگتن سعی دارد با ارسال پیامها و کدهای مهندسی شده تهران را در سناریوی خود هدایت کند.
«امیرهوشنگ میرکوشش» تحلیلگر مسائل آمریکا در تشریح ابعاد سیاست هدفمند آمریکا برای تحریک ایران در عرصه هستهای در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: چندین ماه است که شاهد اتخاذ سیاست تلفیقی جدید از سوی ایالات متحده در مواجهه با ایران هستیم که پس از تعدیل تعهدات تهران در برجام این سیاست که مبنی بر تحریک هدفمند است، شیب صعودی به خود گرفته است. شاید عدهای عنوان کنند که تغییر محسوسی در این میان به چشم نمیخورد اما ماجرا از این قرار است که راهبرد مذکور بسیار ظریف و با نقطهگذاریهای مشخص در حال اجرا شدن است. این پروژه تا حدودی در سالیان گذشته علیه ایران و سایر کشورهایی که در ادبیات سیاسی آمریکا به عنوان هدف شناخته میشدند مورد استفاده قرار گرفته است اما در شرایط فعلی به گونهای دیگر کلید خورده است.
وی ادامه داد: ایالات متحده برای اجرا کردن این سیاست علیه تهران از دو عنصر نخبگان و رسانه بهره میبرد؛ به عبارتی دیگر واشنگتن بر اساس سیاستهای مشخص خود علیه تهران، با تلفیق رسانه (اعم از مکتوب و غیرمکتوب) و تحلیلهای جهتدارِ نخبگان سیاسی، اقتصادی و نظامی در حال تحریک تهران به نفع خود است که متاسفانه در داخل کشورمان نه تنها اصحاب و مدیران رسانه بلکه نخبگان و حتی مقامات کشورمان نسبت به این موضوع اطلاع چندانی ندارند و اساساً بیتفاوت هستند. برای فهم بهتر سناریوی آمریکاییها باید به یک نمونه کمسابقه اما بسیار مهم اشاره کنم. چند روز پیش (اول جولای ۲۰۱۹) مقاله تحلیلی به قلم «جان مرشایمر» در روزنامه نیویورک تایمز به رشته تحریر درآمد که بسیار مهم و دارای نکات عمیقی است که دقیقاً راهبرد تحریک ایران به نفع آمریکا را بازگو میکند. شاید برای بسیاری از مخاطبان شما مرشایمر ناشناخته باشد اما او یکی از نظریهپردازان کلیدی ایالات متحده به شمار میرود که نظریه نوواقعگرایی تهاجمی را مطرح کرده و از این جهت مقاله مذکور اهمیت دارد. او در این مقاله به صورت کاملاً عجیب اظهار میکند این تهدید هستهای به شمار نمیرود و در ادامه آن دولت ایالات متحده را مسئول وضع موجود میداند.
«جنگ نامتعادل، تئوری مرکب علیه ایران»
این استاد دانشگاه افزود: مرشایمر در بخش دیگری از مقاله خود ایران را منشاء تروریسم نمیداند و اتفاقاً عربستان سعودی را مبداء و منشاء تروریسم میداند. در جایی دیگری صراحتاً اعلام میکند که ایران تهدید نیست و اشاره میکند که برای بازگرداند تهران به مسیر اصلی باید مولفههای دیگری را جایگزین کنیم تا در نهایت بتوانیم ایران را کنترل کنیم. اینها بخشی از مقاله «جان جوزف مرشایمر» است و برای کسانی که ایشان را به خوبی میشناسند کاملاً تعجبآور است که چرا او اینگونه سخن گفته است!؟ برای تحلیل این موضوع و سناریویی که پیشتر به آن اشاره کردم باید نیمنگاهی به نظریه «جنگهای نامتعادل» بیاندازیم که به صورت کلی هیچ ارتباطی با جنگهای نامتقارن ندارد و یک نظریه کاملاً جدا به شمار میرود. در این نظریه که از سوی دکتر مهدی مطهرنیا مطرح شده آمده است که در کنار قدرت بزرگ، یک قدرت منطقهای یا متوسط وجود دارد و در این میان «قدرتمندسازی رسانهای» از سوی قدرت بزرگ انجام میشود که بیشتر مجازی است.
میرکوشش با اشاره به ماهیت قدرتمندسازی رسانهای تصریح کرد: بطن این قدرتمندسازی رسانهای را بزرگنمایی تشکیل میدهد که از رسانهها به ورطه اجرایی و عملیاتی در میآید. به عنوان مثال ایالات متحده بارها اعلام میکند که مورد تهدید قرار گرفته اما از ایران به صورت مستقیم نام نمیبرد ولی کمی بعد میبینیم که در دکترین ترامپ، برای اولین بار ۱۷ بار از نام دشمن برای ایران استفاده میشود. این بدان معنی است که یک روندسازی فکری علیه تهران در فضای سیاسی و مجازی ایجاد شده است. از این جهت به نظرم هدف شخصی مانند مرشایمر از برجستهسازی قدرت ایران در همین راستا، معنا پیدا میکند؛ به صورتی که مرشایمر این پیام را به جامعه ملل و حتی شرکای ایالات متحده مخابره میکند که ایران، قطب مهم منطقهای به حساب میآید و از این جهت رسانههای آمریکا هم این پیام را با صدای بلند منتشر میکنند.
«مسئولان مراقب باشند در سناریوی آمریکا بازی نکنند»
وی اضافه کرد: به موازات این موضوع میبینیم که تحریمها و همچنین اجماع منطقهای و اروپایی علیه ایران در دستور کار آمریکا قرار میگیرد و با هم پیوند میخورد و اینجاست که رسانه وظیفه بزرگنمایی آن به نفع خود را دارد که میتواند سایه جنگ را بر سر ایران بیاندازد. برای اثبات این موضوع اگر کمی به رفتار ترامپ در اجلاس جی۲۰ توجه کنیم میفهمیم که او خیلی راحت در حال اجماعسازی است؛ به عنوان نمونه خیال ترکیه را از بابت تحریمها راحت میکند و تعرفههای چین را قطع میکند و در نهایت به صورت غیرمنتظره وارد کرهشمالی میشود. او حتی با مرکل و مکرون خوش و بش میکند که دقیقاً حاکی از اجماعسازی و بزرگنمایی آن از طریق رسانه است. طبیعی است که در این مسیر برای جهت دادن به این رویدادها اشخاصی مانند مرشایمر وارد میدان میشوند.
این پژوهشگر مسائل بینالملل با بیان اینکه در داخل کشورمان باید نسبت به این مسائل پدافند مجازی و حقیقی صورت بگیرد، گفت: آنچه در وضعیت فعلی در داخل ایران باید مورد نظر مسئولان باشد این است که هرگونه اظهارنظر تند و بیاساس باعث تقویت جنگ نامتعادل علیه ما میشود که مسائلی از جمله برجستهسازی سیاست غنیسازی میتواند این روند را به ضرر ما سرعت ببخشد. معتقدم تنها راه برون رفت این است که وارد جادهای که ترامپ و تیم امنیتی - رسانهای او احداث کردهاند نشویم؛ چراکه آنها دقیقاً با سناریوهای مشخص و تبدیل آن به یک پیام همهگیر (اما جهتدار) درصدد ضربه وارد کردن به ما از راه تحریک تهران در مسائل هستهای، نظامی و سیاسی هستند. یکی دیگر از راهکارهای اصلی ورود به مذاکرات با تعیین شروط از پیش تعیین شده خواهد بود.
«کدهای فریب و مهندسی افکار را جدی بگیریم»
وی افزود: اساس جنگ نامتعادل این است که قدرت بزرگ از اقدام رسانهای به عنوان یک رکن اصلی بهره میبرد و پس از آن در مرحله بعد، جنگ روانی تمام عیار را در دستور کار خود (علیه هدف) قرار میدهد. در این مرحله نوبت به اخلال در سیاستگذاری هدفمند کشور حریف میرسد که باید آن را مرحله دوم عنوان کرد. تمام این مراحل در نهایت برای مرحله نهایی (مرحله سوم) یا همان برخورد سخت (جنگ نظامی) تدارک میبیند و من بر این عقیدهام که سناریوی ایالات متحده با به میدان کشیدن امثال مرشایمر، آرام آرام وارد مرحله سوم شده است. از این منظر سیاستمداران ما باید در مسیری حرکت کنند که در «جاده مهندسی شده» آمریکا قرار نگیرند و همچنین اسیر جنگ روانی آنها نشوند.
میرکوشش خاطرنشان کرد: ایالات متحده به دنبال آن است تا ایران را از طریق همین سناریوی تلفیقی، به حد جنون و عصبانیت برساند و ساختار تصمیمگیری ما را با ارائه دادههای هدایت شده به اشتباه بیاندازد. اینکه برخی از مقامات یا تحلیلگران چنین مقالههای جهتداری را به عنوان «سندِ اعتراف آمریکا به قدرت هستهای ایران» یا «اعتراف نخبگان آمریکا به مقصر بودن ترامپ در به وجود آوردن وضعیت موجود» را در سخنرانیهای رسمی یا تصمیمسازیهای سیاسی مورد استناد قرار میدهند، دقیقاً بازی کردن در زمین واشنگتن تلقی میشود. تصمیمسازان و نخبگان ما باید آرامش را به جامعه بازگردانند؛ چراکه متاسفانه این سناریوهای مهندسی شده از سوی آمریکا توسط رسانههای ما ترجمه شده و به افکار عمومی القاء میشود تا در نهایت بتوانند جو را متشنج کنند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در پایان در پاسخ به این سوال که چه راهکاری برای مقابله با این سناریوها در وضعیت فعلی وجود دارد، گفت: واقعیت این است که ایالات متحده قصد دارد با این خط رسانهای که بسیار روی آن فکر شده، دادههای غلط را به کشورمان تزریق کند و سپس منتظر میماند تا جمهوری اسلامی عکسالعملی که آنها به دنبالش هستند را از خود نشان دهد. همانطور که گفتم این جاده یک مسیر بسیار خطرناک و تلهگذاری شده است که اگر حواسمان نباشد به راحتی در زمین آمریکاییها بازی خواهیم کرد. بر این عقیدهام که باید چندین تیم مرکب ار متخصصان روابط بینالملل خبرگانِ رسانه و همچنین تحلیلگران و سیاستمدارن واقع گرا (نه شعارگرا) دور یکدیگر جمع شوند تا بتوانند در مقابل سیاستگذاری جهتدار (همانند مقاله مرشایمر و بسیاری دیگر) در جهت خنثیسازی اهداف ایالات متحده برای کشاندن ایران به جنگی برخواسته از تئوری جنگهای نامتعادل گام بردارند.