مهرعلیزاده در دستخط:
ریشه پدیده «آقازادگی» هنوز خشکانده نشده است/با برخی از اعضای شورا برای شهرداری تهران صحبتهایی کردهام/ ماجرای توصیه رهبر انقلاب به استاندار خراسان رضوی
محسن مهرعلیزاده، از چهرههای سیاسی اصلاحطلب و رییس فدراسیون بینالمللی ورزشهای زورخانهای و همچنین رییس کمیته گردشگری اتاق بازرگانی تهران مهمان آخرین برنامه «دستخط» بود و به مسائلی ازجمله نحوه تهیه لیست شورای شهر تهران، انتخاب شهردار جدید پایتخت، مسائل مدیریت ورزش کشور و همچنین انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ پرداخت.
به گزارش ایلنا، مهمان ارجمند این هفته برنامه «دستخط» یکی از چهرههای سیاسی و البته ورزشی کشورمان که از عنفوان جوانی در عرصۀ انقلاب اسلامی و فعالیت های انقلابی حضور داشته، در سن ۲۲ سالگی در تاسیس جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی در مراغه حضور فعال داشته است، از دانشجویان شاخص زمان انقلاب بوده، در همان ایام جوانی در عرصۀ مدیریتهای صنعتی کشور حضور داشته تا در سال ۸۰ تا ۸۴ در راس مدیریت ورزش کشور قرار میگیرد و بهخاطر همین ایام و بعد از آن هم یک فدراسیون ورزشی بینالمللی را اداره میکنند، میان جوانان و ورزشیها خیلی شناخته شده است و خبرها و صحبتهای او را پیگیری می کنند و این ایام شایعات زیادی داریم در مورد شهردار شدن ایشان در تهران.
در این برنامه در خدمت دکتر «محسن مهرعلیزاده» از چهرههای سیاسی اصلاحطلب و رییس فدراسیون بینالمللی ورزشهای زورخانهای و همچنین رییس کمیته گردشگری اتاق بازرگانی تهران هستیم.
مجری: قرار است شهردار تهران شوید! شایعات درست است؟
خودتان در ابتدای کلام فرمودید «شایعه»؛ شایعه که در تلویزیون مطرح شود، دیگر شایعه...
مجری: به هر حال مطرح شدهاید
بله، جزء اسامی که مطرح شده است، هستم؛ با بعضی از اعضای محترم شورا هم صحبتهایی کردهایم، حالا باید ببینیم چه پیش میآید. بالاخره انتخاب با اعضای شورا است.
مجری: درست است که اعضای شورای شهر باید رای بدهند، اما افراد پشتصحنهای که این فهرست را بستند، بالاخره روی انتخاب شما تاثیر دارند
ببینید اصل، اعضای شورا هستند، یعنی به هر حال آنها میخواهند کار کنند و آنها از شهردار کار میخواهند و آنها میخواهند همراهی داشته باشند، طبیعتا آن سلیقهای که طراحی کرده و اعضای شورا انتخاب شدهاند، آن سلیقه در خود اعضای شورای هم وجود دارد و آن به نحوی در انتخاب شهردار جاری خواهد بود.
مجری: زمانی که در انتخابات شورای شهر بحث میشد، میگفتند فهرستهای مختلف بسته شده است؛ بخصوص فهرستی که الان رای آورده است، شهردار آن هم مشخص است. از همان زمان هم صحبت شما بود که شهردار این فهرست آقای محسن مهرعلیزاده است
نه واقعاً اینطور نبود، فهرست در یک فرآیند مشخصی در شورایعالی اصلاحطلبان مطرح شد و وقت زیادی گذاشته شد، روی شاخصهای مشخصی که تعریف شده بود از بین نزدیک ۷۰۰ نفر به ۲۱ نفر رسیدند و فهرست را بستند و آن زمان هیچ صحبتی از اینکه این فهرست به علاوه فلان شهردار، چنین چیزی نبود.
مجری: میگویند شما اگر شهردار تهران نشوید ممکن است شهردار مشهد شوید، درست است؟
نه چنین چیزی نیست این دیگر خیلی شایعه است [میخندد]
مجری: الان به غیر از شما چه افراد دیگری مطرح هستند در بین اعضای شورای شهر؟ بیشتر از بین اصلاحطلبان هستند؟
بگذارید من نام نبرم، اینها شایعه و گمانهزنی است اما بله، بدیهی است با توجه به اینکه کلیه ۲۱ نفر منتخب شورای شهر تهران، همه از اصلاحطلبان هستند، الحمدلله با قوت خوبی هم انتخاب شدند، طبیعتاً گزینهشان از میان مدیران مقبول اصلاحطلبان خواهد بود و این طبیعی است.
مجری: آقای سالک عضو حزب ندای ایرانیان یک مصاحبهای کرده بود که افرادی که عضو شورای شهر شدند، یک میثاقنامهای را امضاء کردند که بند ۱۶ آن میگوید هیچکس از اعضای شورا نباید شهردار شود، الان ما میشنویم بعضی از گزینهها، افرادی هستند که در شوراها انتخاب شدند، الان به این پایبند هستند یا ممکن است از افرادی که داخل شورای شهر باشند؟
طبیعتاً آنچه که داخل شورا بحث شده و من هم شنیدم از دور، بالاخره چون من عضو نیستم، ببینم در آنجا چه میگذرد ولی بحثها را میشنوم، این پایبندی به عهد در همۀ اعضای شورا وجود دارد.
مجری: در همه فهرستها بحث زیاد میشود چه این طیف و چه آن طیف، بخصوص بعد از اینکه آن طیف پیروز میشود برخی در هر طیفی یکسری حرفهایی میگویند و مطالب انتقادی میگویند، یکی از اعضای شورای شهر فعلی که از اصلاحطلبان هم بود ابراز میکرد که این فهرست که بسته شد قرار بود من در این فهرست بام ولی من چون ۲ میلیارد تومان پول ندادم، من را داخل فهرست قرار ندادند، چنین چیزی درست است؟
نه! به نظر من خیلی بیانصافی است، من واقعاً بهعنوان کسی که عضو شورایعالی هستم و تمام صحنهها را میدیدم و در همه لحظاتش هم بودم، اولاً اصلاً چنین مبالغی هزینه نمیشود حتی در کلان، چه برسد به اینکه بخواهند از یک نفر چنین مبلغی را بگیرند، چه کسی این مبلغ را خواسته و از چه کسی خواسته است؟! اصلاً چنین چیزی درست نیست و نبود.
من چیزی شنیدم که در این شایعات هم آمد و واقعیت این است در بستن فهرست از همان روز اول یک ویژگیهای مشخصی تعریف شد، فرد چقدر تخصص دارد، چقدر تحصیلات دانشگاهی دارد، چقدر تحصیلات مرتبط با امور شهری دارد، حالا اینکه در فرآیند عمل ممکن است مثلاً نمره یکی به نظر خودش میتوانست بیشتر از این باشد و معترض است، این یک مطلب دیگری است، در هر بستر سیاسی چنین اتفاقی میافتد.
مجری: دو فهرست از اصلاحطلبان بیرون آمد؟
نه یک فهرست.
مجری: البته یک فهرست آن کسانی که ناراضی بودند، دادند
تا آنجا که من میدانم متاسفانه به لحاظ اینکه بعضی از اصلاحطلبانی که توقع داشتند در لیست قرار بگیرند گروههایی تشکیل دادند و کارهایی کردند و چه حتی مثلاً بعضاً از طرف رقیب چنین اتفاقی ممکن است، افتاده باشد، بیش از ۵۰ لیست جعلی درآمد.
مجری: ولی اصلاحطلبان در نخستین دوره شورای شهر حائز اکثریت آرا شدند و یک تجربۀ تلخی بود که شورا به پایان نرسید و جمع شد، به نظرم خودتان هم قبول دارید که باید بیشتر مراقبت کنید
بله، همینطور است؛ تذکر خیلی خوبی است و دوستان هم این بینش لازم را دارند که مراقبت هستند که خدای نکرده در رقابتهای درون خودشان اتفاقی پیش نیاید که تجربیات شورای اول تکرار شود.
مجری: اگر شورای شهر به آقای مهرعلیزاده رای بدهد بهعنوان شهردار تهران، او میخواهد با شهر تهران چه کند؟ تهران معضلات کمی ندارد، ترافیک دارد، آلودگی هوا از مهر وجود دارد تا آخر زمستان و غیره، چه میخواهید بکنید؟
اول این است که بخش بسیار زیادی درخصوص مسائل مالی باید کار شود، بودجهای که الان شهرداری تدوین کرده است برای سال ۹۶ از نظر دسترسی و رسیدن به آن بودجه مقدار زیادی با آن واقعیتها فاصله دارد، یعنی ۱۷ هزار و خردهای میلیارد تومان بودجه گذاشته شده است. براساس اعداد و ارقام بیش از ۴۲ درصد این رقم از محل فروش مازاد تراکم است، هم فروختن مازاد تراکم واقعاً مشکل دارد با توجه به این تراکمی که از نظر ساختمان در تهران وجود دارد، ساخت و ساز و زندگی مردم و کوچههای تنگ و باریک، برجهای چند طبقه به اندازه کافی، الان واقعاً تهران دارد خفه میشود چه برسد به اینکه مجوز بدهیم به اینکه اینها افزایش پیدا بکند؛
مجری: یکی از کارهای شما جلوگیری از اینها است؟
حداقل باید یکی از کارها این باشد که این کار را ادامه ندهیم منتها عدم ادامه ندادن این کار یعنی به دست نیاوردن نصفی از بودجهای که شما نیاز دارید.
مجری: اگر شما بیایید در شهرداری، شما و شورای شهر رابطه بهتری نسبت به شورای قبل با دولت دارید و به نظرم میشود بودجه بهتری هم بگیرید.
به نظرم باید از دولت خواسته شود نصف این پول که نزدیک ۸، ۹ هزار میلیارد تومان است را دولت بدهد، دولتی که در طول سال ۹۵ آنچه که توانست برای کل بودجه عمرانی تخصیص بدهد حدود ۱۵ میلیارد تومان بود، یعنی دولت هم چنین مبلغی را ندارد.
مجری: البته راههای دیگر درآمدزایی وجود دارد.
بله؛ این از این طرف، از آن طرف هم مقدار زیادی شهرداری تهران بدهکار است در همین سال ۹۵ که بودجه سال ۹۶ تصویب شد، بیش از ۲۱ هزار و خوردهای میلیارد تومان به شکل دیون دارد، این بدهی باید داده شود و خود این بدهی نزدیک ۵/۱ برابر بودجه است، گفته میشود علاوه بر این نزدیک ۴۰ و خردهای هزار میلیارد دیگر صورت وضعیتهای نهایی نشده و پروژههای در دست اقدام است، به هر حال کارهایی است که شروع شده و این جمعاً با هم نزدیک ۶۰ هزار میلیارد تومان است، یکی از کارهای مشکل شهردار آینده این خواهد بود که این پول را باید به یک نحوی تامین کند، از کجا؟ نمیتواند به مردم فشار بیاورد و نباید این کار را بکند، بایستی درآمدهای پایدار ایجاد شود مثلاً تبدیل تهران در یک مواردی به مرکزیت در منطقه، مثلاً یکی از برنامههایی که بنده از چندین سال پیش دارم روی آن کار میکنم و کارِ بسیار خوب و ملی و ارزشمندی برای تهران میتواند باشد این است که در تهران یک مرکزیت بزرگی به عنوان مرکزیت نمایشگاهی و فروشگاهی محصولاتِ صنایع ساختمانی باشد نه برای کشور به منطقه بتواند سرویس بدهد، یعنی ۳۰۰ شرکت یا حتی ۴۰۰ شرکت که برندهای دنیا هستند و مصالح ساختمانی تولید میکنند آنها در یک مرکزیتی که چندین برج اداری و چندین هتل و نمایشگاه ایجاد میشود و دفترهایی برای خودشان دارند آنجا مینشینند و یا مثلا در دبی، در کرکوک، در ترکمنستان یا هر جای دیگر که همسایگان ما هستند در این ۱۰، ۱۲ کشور توسعه هم زیاد است و نیاز به ساخت و ساز دارند آن وقت مهندس مشاور آنها میآید وقتی طراحی کردند تا یک برجی بسازند با هواپیما میآیند اینجا مینشینند در آن مرکزیت که ارتباط دارند با ۲۰۰، ۳۰۰ تا سازندۀ مصالح ساختمانی از سیمان و میل گرد گرفته تا مصالح نهایی ساختمان مثلا کاغذ دیواری و هر چیز دیگری.
ما مشابه همین را درخصوص درخصوص هاب برای تولید نرم افزار، جوانان ما خیلی مستعد هستند انصافاً در مورد مسائل نرم افزاری و کامپیوتری و طراحی نرم افزار در زمینههای مختلف جوانان ما خیلی مستعد هستند، الان مشابه این کار را هند انجام میدهد، حتی هند از این مطلب که با آمریکا اختلاف زمان دارد استفاده میکنند و شبها که کامپیوترهای آمریکا در حال استراحت هستند و از آنها استفادهای نمیشود، شبها آنها را اجاره میکنند و با آن کامپیوترها کار میکنند و نرم افزار تولید میکنند و به خود آمریکا و کشورهای آمریکایی میفروشند، هر هاب بودنی یعنی هزاران نفر آمد و رفت، هواپیما، ورود و خروج، هتل، ساختن هتلها و شهر آبادتر میشود و پول مردم میآید اینجا، به اندازۀ کافی خود تهرانیها و خود ایرانیها پول برای سرمایه گذاری دارند منتها چون ما الان زمینۀ آن را فراهم نکردیم این پول بیشتر میرود در برج سازی و بیشتر شهر را متمرکز میکند و بیشتر مشکلات ایجاد میکند.
حالا فکر کنید این پولی که این سرمایه گذار صرفِ ساختن برج و افزایش تراکم روی کفِ خیابان ایجاد میکند، ما پول او را ببریم در تهیه واگن و همین ۶، ۷ خط مترویی که داریم ۱۸۰ کیلومتر کلاً طول متروی ماست در زیر خیابانهای تهران، قطارهای آنها را به جای ۷۰۰ تا، دو تا ۷۰۰ قطار منتها با پول بخش خصوصی، الان چرا ما تراکم داریم؟ ۱. خط کم است و ۲، در همان خطهایی که موجود است قطار کم است برای همین ۷، ۸ دقیقه طول میکشد تا قطار بعدی بیاید مردم متراکم هستند، در دنیا این ۷، ۸ دقیقه ۲ دقیقه است در ساعت پیک کمتر از ۱ یا ۲ دقیقه است، باید اینطوری باشد و مردم ناراضی نباشند و بروند استفاده کنند، قطار کم است و شهرداری هم پول ندارد قطار بخرد، دولت هم پول ندارد کمک کند، بخش خصوصی که وجود دارد...... الان در کشوری مانند توکیو که خطوط مترو است شبکهها و رنگهای مختلف همگی برای بخش خصوصی است
مجری: جایی گفته بودید اگر به شهرداری بشوید، باید یک اتاق شیشهای درست کنیم که همۀ اعمال و رفتار توی شهرداری زیر ذرهبین باشد و مشخص باشد.
نه اتاق شیشهای، مثلاً چه اشکالی دارد اگر شهردار یک منطقهای صبح تا شب که ۲۰، ۳۰ نفر به او مراجعه میکنند یک امتیازی میخواهند بگیرند یک پولی پرداخت میکنند آن هم در حسابهایش مینویسد، وقتی شما با این پول هیچ رابطۀ منفیای ندارید، پول مشخصی است، مثلاً طرف میگوید دو طبقه را میخواهم، سه طبقه بکنم اینقدر باید پرداخت بکند، این پول پرداخت شود و وارد سیستم شود ولی بعداً این مخفیکاری و نهانکاریهای بیمورد ایجاد تردید میکند، مردم بدانند واقعاً شهرداری با چه معضلات مالی مواجه است بیشتر به شهرداری کمک میکنند.
مجری: یک جایی گفته بودید برای جلوگیری از قانونگریزی در حوزه شهری باید نظارت شورای شهر افزایش پیدا بکند، این نظارت چگونه است؟
اصلاً شورا دو وظیفۀ اصلی دارد، یک تدوین مقررات و ضوابط و تصویب بودجه برای شهرداری، ۲. نظارت بر اجرای آن، اینها خیلی مهم است، اگر آن سیستمی که میگویم اطلاعات و مسائل مالی و غیرمالی باید شیشهای باشد این نظارت هم براساس آن در عمل اتفاق خواهد افتاد.
مجری: ممکن است شما شهردار شوید و دستور تخریب پل صدر را بدهید؟
خیلی از معماران ماهر کشور، کسانی که مهندس معمار هستند و روی شهر و زیبایی شهر اظهارنظر میکنند به هیچ وجه این پل را با این سازۀ بتنی خشن در دید مردم و در معرض زندگی مردم را کار پسندیدهای از نظر معماری تشخیص نمیدهند من هیچ وقت این کار را نمیکنم که این پل را خراب کنم بالاخره هزینههای خیلی سنگینی صرف شده است ولی همه مقایسه میکنند مثلاً میگویند با این طولی که اتوبان صدر دارد میتوانند ۴ برابر بعضاً ۸ برابر یا تونل یا مترو بسازند.
مجری: شما با مردم زیاد ارتباط دارید الان مهمترین مشکل مردم چیست؟
مساله اقتصادی و معیشت است و اشتغال. به هر حال ما مشکلات انباشتهای داریم از زمان جنگ تحمیلی به این طرف، بعد دوران سازندگی، دولت اصلاحات، دوران بعدی کارهای زیادی انصافاً در زمینۀ اقتصادی شده است ولی مال چند مشکل جدی داشتیم به ویژه مشکل تحریم این مساله را مقدار زیادی تشدید کرد، چون وقتی راه برای صادرات باز نیست عملاً شما دنبال آن نمیروید مثلا میخواهند صادر بکنند نمیگذارند پول تکان بخورد، مسیر بانکی را بستند و نمیگذارند من صادر هم بکنم پولم برنمی گردد، بنابراین تولید برای صادرات هم که یکی از اهداف بسیار بزرگ برای اشتغال میتواند باشد آن هم متوقف میشود کسی برای اینکه بتواند محصولی را صادر کند و سرمایه گذاری بکند این کار را انجام نمیدهد.
مجری: یک جایی گفته بودید اگر دولت به ویژه تیم اقتصادی خودش را با نیروهای به ویژه اصلاح طلب تقویت میکرد هماهنگتر و قویتر و یک دلتر رفتار میکرد و توقعات مردم سریعتر پاسخ داده میشد؛
نه گفتم تیم منسجمی نداشت، الان هم همین را میگویم.
مجری: یعنی هماهنگتر باشد؟
ببینید وقتی وزارت صنعت معدن و تجارت بالاخره عاملِ اجرایی این توسعهها آن است، کسی که در صف اول پیش میرود، منتها به یک نحوی باید فکرمان و جهت گیریهای آن با سیاستهایی که بانک مرکزی دارد، پشت سر، سیاستهایی که وزارت اقتصاد و دارایی دارد در مورد مالیات، گمرک و مسائل مختلف با هم هماهنگ باشند تا آن سیاستها پشتیبانی کنندۀ برنامههایی باشد که مثلاً وزارت صنعت، معدن، تجارت یا مثلاً وزارت تعاون یا رفاه یا وزارتخانه کشاورزی که تولیدکننده هستند در یک سمت و سو باشند که در یک بستر مشخص و یک جهت گیری و استراتژیِ معینی حمایت کنند و جلو بروند، این انسجام و همسویی در تیم اقتصادی در دولت اول دیده نمیشد که امیدوارم این دورۀ حتما.
مجری: با جدا کردن وزارت صنعت، معدن تجارت به صنعت و معدن و بازرگانی به نظرتان؟
کمک میکند، چون ۷۰ درصد اقتصاد هنوز دست دولت است، همین وزارت رفاه دارد شستا را با آن عظمت که بزرگترین هلدینگ کل کشور است، کارخانه را هم گرفته است، از ریزترین نوع تولید را گرفته تا عمیقترین کار تولید را، مشابه این را مثلا در وزارت صنعت مثل سازمان گسترش داریم. وزیر صنایع خیلی زرنگ باشد میتواند همین سازمانهایش را جمع کند ولی وزارت بازرگانی باید جدا باشد بالاخره در مورد بازرگانی کشور غفلت نشود، ایران از قدیم روی خط جاده ابریشم بوده و ایرانیها از نظر تجارت در گذشته شهره بودند، ما باید این توان را احیاء بکنیم. این متناسبترین حالت است باید جدا میشد و جدا شود.
مجری: بهعنوان یک آدم اقتصادی حرف برخی از کارشناسان را قبول دارید که دولت تمام تخم مرغهایش را در سبد برجام گذاشت و نباید میگذاشت؟
نه این حرف درست نیست چون علت این است که دولت ناگزیر بود در فضای بین المللی برود و این گره را باز کندو تحریمها را بردارد منتها به این معنا نبود که همه چیز را در داخل تعطیل کرده، در داخل آنچه که موجود بود را پیش برد، من درست عکس این تئوری را دارم من میگویم دولتی که هنوز زمانی که تحریمها به طور جدی برداشته نشده بود و هنوز هم در مورد تحریمهای بانکی مطلب کامل حل نشده ولی با وجود این از منهای ۷ درصد رشد اقتصادی کم کم آمد روی ۶ و یک و این دفعه اعلام شده است ۵/۱۲ درصد البته هشت و خردهای برای نفت است ما خیلی آن را درنظر نمیگیریم، به هر حال ۷ درصد منفی را بیاورید روی مثبت این در داخل بیتوجه به مسالۀ برجام کار کرده است.
ببینید پیشبینی میکنند میگویند برای برنامه ششم برای ۵ سال آینده بعضی از کارشناسان میگویند حداقل نزدیک به هزار میلیارد دلار جذب سرمایه گذار نیاز داریم، یعنی سالی ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری، کل درآمد نفتی ما مثلاً ۱۰۰ میلیارد دلار است و بخش عمدهاش هم صرف هزینههای جاری ما میشود، به این ترتیب سرمایهگذار ایرانی که در ایران پول دارد یا سرمایهگذار ایرانی که خارج از کشور پول دارد و میتوانند کمکی کنند و از بیرون با خودشان پولی بیاورند ما حداقل نزدیک به ۵۰، ۶۰ میلیارد دلار در سال نیاز به سرمایۀ خارجی داریم، باید فضای برجام باشد تا پول بیاید وگرنه نمیآید و وقتی اینها بیایند ـ نه امروز کار اقتصادی طولانی مدت است ـ مثلاً بعد از ۴ یا ۸ سال یا ۱۰ سال بعد اثرات این سرمایه گذاریهای امروز، اعتماد سرمایه گذار خارجی، آمدن او و سرمایه گذاری او، اثرات بیرونی آن مانند اشتغال و کار و تولید و رفاه آن زمان دیده خواهد شد.
مجری: شما از تغییرات دولت دوم آقای روحانی خبر دارید؟
نه تقریباً. حالا ما میشنویم مانند شما.
مجری: چطور شد در دولت یازدهم به شما پیشنهاد استانداردی آذربایجان شرقی را دادند؟ بعد به نوعی پس گرفتند؟
یک صحبتی آن زمان شد طبیعتاً ادامه کارهای جاریای که من داشتم، برایم اهمیت داشت، منتها چند گزینه که از قبل مطرح بودند، یکی از آن گزینههای خوشبختانه پذیرفته بود و عمل شده بود.
مجری: مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را میدیدید؟ راضی بودید؟
بله. متاسفانه از مناظرهها راضی نبودم، مناظرهها متاسفانه از همان روز اول رفت به سمت اینکه یک مقداری از شانِ هم کاندیداها و هم شانِ فرهنگی و اخلاقی ایران و ایرانی فاصله گرفت، اینکه به صراحت یک نفر به یک نفر تهمت دروغ بزند و زنده پخش شود، به نظرم فضای مطلوبی نبود میتوانست فضای بهتری باشد.
مجری: از خانواده شما کسی راضی نشد بیاید چرا؟
کمرو هستند. گفتند ما نمیتوانیم جلوی دوربین بیاییم و صحبت کنیم.
مجری: چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۵۹.
مجری: چگونه آشنا شدید؟
من سال ۵۹ سپاهی بودم، خیلی جالب است این خاطره را بگویم چون این روزها مد شده میپرسند عاشق شدی؟ [میخندد] دوست من گفت فلانی نمیخواهی ازدواج کنی؟ من هم به شوخی گفتم هنوز موردش پیدا نشده است، من سال ۵۹، ۲۴ سال سن داشتم، گفتم موردش پیدا شود بله، گفت واقعاً پیدا شود ازدواج میکنی؟ گفت موردش است، گفت خانم من یک همکلاسی دارد اینطور و آنطور است و مشخصاتش را گفت، گفت برویم برای خواستگاری؟ گفتم برویم، با همان لباس خاکی سپاه و جبهه رفتیم، فردا از خانه خودشان تماس گرفت با خانواده خانم خیری همسرم، قرار گذاشتند، آنها هم دوست من را میشناختند و خیلی به او اعتماد داشتند و رفتیم یک صحبت اولیه کردیم و دیگر این باب آشنایی شد و بعد مراحل بعدی را انجام دادیم.
مجری: مهریه چقدر است؟
بگویم شاید تعجب کنید، دقیقاً یادم نیست یا هزار ریال است یا هزار تومان است به اضافه تعلیم سوره صف، شاید بپرسید چرا سوره صف ما بهمن سال ۵۹ رفتیم خدمت امام، من تا آن روز با خانمم اصلاً صحبت نکرده بودم، من به خانمم گفتم مهریه را چقدر بگوییم؟ ایشان گفت هر چقدر گفتید، من نمیدانستم چه بگویم با پدر و مادر خانمم مشورت کردیم، گفتند هر چه شما بگویید رفتیم نزد حضرت امام هزار ریال یا هزار تومان یا صد تومان یادم نمیآید، بعد به امام گفتم صد تومان با یک جلد کلام الله مجید، امام فرمودند میتوانید بگویید تعلیم بخشی از قرآن، برنامه من هم طوری بود که آن روزها داشتم چند سوره قرآن را حفظ میکردم، آن روزها داشتم سوره صف را حفظ میکردم بعد تا امام فرمودند من هم دستپاچه شدم چون امام در ایوان نشسته بودند و من هم ایستاده بودم، اصلا زمانی که با امام صحبت میکردید دستپاچه و هُل میشدید، من تا ایشان این را فرمودند گفتم پس تعلیم سوره صف، گفت خیلی خوب شد تعلیم سوره صف به علاوه آن هزار تومان یا هزار ریال یا صد تومان
مجری: شما با آقای مقدم یکی از معاونان دفتر حضرت آقا باجناق هستید، شما باجناق ایشان شدید یا ایشان باجناق شما؟
ایشان باجناق ما شدند، ایشان فکر کنم دو سال از من بزرگتر هستند ولی دیرتر آمدند و با خواهر دوم ازدواج کردند، من با خواهر اول ازدواج کردم.
مجری: رابطه شما الان با هم چطور است؟
خوب است به هر حال به عنوان باجناق داریم زندگی میکنیم.
مجری: اینکه میگویند باجناق فامیل نمیشود، درست میگویند؟
ما از قدیم با هم دوست بودیم، ما در دانشگاه تبریز با هم بودیم، همخانه و همخوابگاه بودیم، دوست بودیم.
مجری: شما واسطه شدید؟
نه اتفاقاً خیلی جالب است من یک روز در خانه نشسته بودم، به من گفتند شما آقای مقدم را میشناسید؟ گفتم بله دوست من است، بعد گفتند ایشان به واسطۀ یک نفر آمده است برای خواستگاری دختر دوم خانواده که از آنجا مطلع شدم.
مجری: با هم از نظر سیاسی اختلاف نظر دارید؟
ایشان اصلاحطلب نیستند [میخندد]
مجری: این اختلافنظرها به خواهرها سرایت نمیکند؟
نه در زندگی ما این مسائل ورود نمیکند.
مجری: رابطه شما با حاج خانم چطور است؟ عاشقانه است، دستخطهای عاشقانه برای ایشان مینویسید؟
[میخندد] واقعاً فرصت این کارها را نداریم ولی همدیگر را خیلی دوست داریم.
مجری: در کارهای خانه کمک میکنید؟
فرصت بکنم انجام میدهم ولی نمیرسم، من ساعت ۷، ۸ صبح از خانه میآیم بیرون و ساعت ۹، ۱۰ شب میروم خانه فرصتی ندارم، حتی تعطیلات هم خانه نیستم و این طرف و آن طرف هستم ولی اگر لازم باشد کمک میکنم.
مجری: غذا درست میکنید؟
نه بلد نیستم جزء نیمرو چیزی بلد نیستم.
مجری: چه غذایی را بیشتر دوست دارید؟
ایرانی معمولاً چه غذایی را دوست دارند؟ قورمه سبزی [میخندد]
مجری: سه فرزند دارید دو پسر و یک دختر و دختر هم نزد پدر جایگاه ویژهای دارد؛
بله. معمولاً دخترها خودشان را بیشتر به پدرها نزدیک میکنند.
مجری: ازدواج کردند؟
بله پسرها ازدواج کردند.
مجری: با عبداللهزاده از کجا آشنا شدید؟
در دانشگاه تبریز سال ۵۳ و ۵۴ که من وارد دانشگاه شدم آقای مهندس عبداللهزاده یکسال زودتر از من وارد دانشگاه شده بود و ما هم دورهایهای خیلی خیلی خوبی داشتیم.
مجری: گعده شما چه کسانی بودند؟
خیلی بودیم کسانی که شهید شدند یکی شهید باکری بود، شهید دادمان بود، شهید زینی بود، مرحوم عطایی استاندار آذربایجان غربی بود در راه تصادف کردند.
مجری: شما از موسسان جهاد بودید
بله تشکیل دهندگان جهاد در آذربایجان.. بودم.
مجری: حیف شد جهاد به نوعی ادغام شد، درست است؟
چون دیگر کارهایش با کشاورزی در یک بُعدی موازی شده بود بالاخره ساختارها باید جمع و جور میشد، اگر میماند قطعاً یکسری تداخلاتی چه با کار صنعت، صنایع سبک و دستی و چه با کشاورزی، ناگزیر بودند که بالاخره به چنین جمع بندیای برسند.
مجری: شما در عنفوان جوانی عضو هیات مدیره و قائم مقام سایپا در سال ۶۱ شدید؟
بله همینطور است. سال ۶۰
مجری: آن زمان افق مدیریت سایپا چه بوده الان چیست؟ چرا مردم راضی نیستند؟ کلاً از تولیدات خودروی ما راضی نیستند؟
ابعاد مختلفی دارد، آن زمان دو کارخانه بزرگ ایساکو و ایران خودرو وجود داشت آن زمان جهت گیری این بود که بتوانیم از ظرفیتهای موجود در جهت توسعۀ خودروهایی که بیشتر جنبۀ عمومی دارند استفاده کنیم، یادم است دستوری از دولت آن زمان آمد که در این جهت قدم بردارید ما آن زمان دو تولید داشتیم در سایپا، یکی ژیان بود که به تاریخ پیوسته و یکی هم رنو بود و رنو به عنوان یک محصول شیک و آن روز بهترین مدلی که جوانها در خیابانها با آن میچرخیدند؛
مجری: آن زمان قیمتش چقدر بود؟
در زمانهای مختلف متفاوت بود فکر کنم ۳۵ هزار تومان بود بعد شد ۵۰ هزار تومان، پیکان ۷۰ هزار تومان بود رنو ۵۵هزار تومان بود. بعد به ۵۰، ۶۰ هزار نفر پیش فروش شده بود با قیمت ۵۰هزار تومان بعد نتوانسته بودند چون جنگ بود و قطعات را نیاورده بودند و خیلی مصیبت داشتیم ولی کار جالبی که آن زمان شد واقعاً خیلی جرات داشتیم یکی از ویژگی جوانان آن زمان بود و باید این راه را برای جوانان امروز باز کنیم من همیشه گفتم من خودم را یکی از کسانی میدانم که محصولِ اعتماد به جوان هستم و الان هم به جوانان خیلی اعتقاد دارم و باید راه را برای آنها باز کرد تا کارهایشان را انجام بدهند، آن زمان به ما گفتند سعی کنید ـ خط تولید سایپا را فرانسویها گذاشته بودند، خط تولید زامیاد را ژاپنیها گذاشته بودند که وانت نیسان تولید میکرد، ایران خودرو را انگلیسیها گذاشته بودند، اصلاً هیچ وقت هیچ مهندس ایرانی در طراحی خط تولید نقش نداشت ـ بعد ما دیدیم خارجیها به ما کمک نمیکنند و از طرفی یک شعار خوداتکایی هم داشتیم و جوان هم بودیم آمدیم یک جمع درست کردیم، خط ژیان را کلاً برداشتیم بردیم یک جایی باید برای قطعات یدکی استفاده میکردیم به جای خط ژیان آن خط اصلی رنو ۵ را بردیم این طرف و آن سالن بزرگ را خالی کردیم به عنوان خط جدید تولید وانت نیسان را ایجاد کردیم.
مجری: الان خودتان از خودروهای داخلی راضی هستید؟
متاسفانه کیفیتها پایین است، نحوۀ ارائه کار به بخش خصوصی که همان سیستم سازه گستر، زمان خود ما از صنایع سنگین شروع شد، شرکت سازه گستر ایجاد شدند که قطعات را به بخش خصوصی بدهند و خود شرکت نظارت داشته باشند و بسازند ولی مشروط به اینکه سیستم کنترل کننده هم از نظر ساختاری صحیح باشد و هم از نظر عملکردی دقیق کار بکند، الان تمام مشکلات ما اینجاست که چون سیستم خوب کار نمیکند، مثلاً مردم از این ناراضی هستند که میگویند ماشین را تحویل گرفتم تا فلان میدان رساندم قطعهاش را عوض کردم فلان قطعه خارجی را گذاشتم یعنی قطعه ایرانی کیفیت ندارد، نه اینکه بلد نیستم بسازیم متاسفانه داریم فرآیند دادن سفارش و تحویل گرفتن و بستن دقت نمیکنیم، نظارت نمیکنیم بعد کیفیت پایین میآید و آبروی محصول داخلی میرود.
مجری: جزیرۀ کیش را هم شما راه انداختید؟
دورۀ من تقریباً دورۀ تحولش بود۴، ۵ سال قبل از من شروع شده بود، دو مقطع مدیریتی هم داشتند که کارها را شروع کرده بودند اما مرحوم هاشمی رفسنجانی آن زمان من را صدا کردند و به من گفتند تو با توجه به تجربهای که داری میخواهم بروی جزیره کیش و میخواهیم منطقه آزاد ایجاد کنیم، نامش منطقه آزاد بود منتها منطقه آزاد در دولت تصویب شده بود اصلاً قانونی به نام قانون منطقه آزاد نبود نامش سازمان عمران کیش بود، به هر حال از نظر بودجه فرمودند هیچ بودجهای در کار نیست، من گفتم جزیرهای است و دوستان چند سالی است دارند در آنجا کار میکنند همتشان این شده که تعدادی جنس از آن طرف آب بیاید و برود، گفتند باید بروی این کار را انجام بدهی و ما توقع داریم با توجه به اینکه آن منطقه به عنوان منطقه آزاد استعداد دارد، یک طراحیای بکنی که از داخل آن هم بتوانیم پول به دست بیاوریم نه اینکه ما پول بدهیم و از خودش پول به دست بیاوری. منتها یک کار اساسی میخواست نه آب داشت، نه برق، نه جاده حسابی داشت؛
مجری: با چه کسانی توانستید کار کنید؟
سرمایهگذاران ایرانی را یکی یکی شناسایی کردیم و از آنها خواهش کردیم و برای آنها راه باز کردیم گفتیم بیایید سرمایه گذاری کنید خوشبختانه آمدند بعضی از آنها در ایران بودند و بعضی در خارج بودند، آژانسها را آوردیم مثلاً ۱۰، ۲۰ نیرو به آنها دادیم گفتیم بازسازی کنید مسافر بیاورید، هتل اصلی که هتل کیش بود به آنها دادیم و به این ترتیب سرمایههای مردم را جمع کردیم، دولت یک ریال پول نداد، بودجه رسمی هرگز برای آنجا نداد بلکه سرمایههای مردم آمد آنجا و با آمد و رفت مسافران و کالاها پول گرفتیم و این پول را در کیش تبدیل کردیم به یک برق که آن زمان میگفتند ۸ مگاوات بود، دو تا نیروگاه بزرگ آوردیم، ۵/۳۷ مگاواتی،
مجری: شما الان هم عضو هیات مدیره کیش هستید
بله هستم.
مجری: یک انتقادی وارد است مثلاً میگویند ما اینقدر که تاکید میکنیم مردم بروند از امکانات خودمان بازدید بکنند، توریسم داخلی خودمان تقویت شود ولی مردم یک سفر کیش که میروند شاید هزینهاش به جرات دو برابر هزینه سفری میشود که به یکی از کشورهای همسایه مثلا ترکیه میروند.
متاسفانه اینگونه است علتش هم این است که کسانی که تورهای ترکیه و مالزی و دبی یا ارمنستان را میبرند، آنها یک مقداری حرفهایتر عمل میکنند تا تورهایی که مردم را به کیش میبرند، من این را میفهمم، تورهایی که مردم را به کیش میبرند یک قیمت ثابتی میگذارند و میگویند بالاخره مردم میروند ما چه گران بگیریم یا چه ارزان، حتی کیش الان در اختیار منطقه آزاد کیش است و قیمتها را آنجا خیلی کنترل میکنند و قیمتها را پایین میآوریم حتی در سایتهای مختلف فروش بلیط هم بروید بعضاً بلیط رفت و برگشت کیش تا ۴۰ هزار تومان هم پایین میآید، بعضاً تا ۱ میلیون تومان هم بالا میرود، این به هر حال به خاطر فصل و چارترینگ که میکنند، طبیعی است، اما مثلا تورهای ترکیه یک هتل را در طول سال گرفته میداند مثلا اگر قیمت را بالا بدهد نمیروند مثلا تور لحظه آخری نوشتهاند با ۳۰۰ هزار تومان ترکیه اما در مورد کیش این کار را نمیکنند کمتر این کار را میکنند شاید صاحبان تور با خود میگویند بالاخره مردم خواهند رفت، بخشی هم چون مردم خارج از تور میروند گران به نظر میرسد. از آن طرف چون ما نمیخواهیم خیلی در قیمتهای هتلها مداخله کنیم میگوییم منطقه آزاد است بگذاریم راحت سرمایه گذار بیاید و سرمایه گذاریاش را بکند، البته ما مجوز هتل سازی را بهتر و راحتتر میدهیم که تعداد هتلها در کیش بالا برود، الان تعداد مسکونیها در کیش زیاد شده است در دوران ۸ سال آقای احمدینژاد مدیریت آنجا بیشتر به مسکونی سازی مجوز داده و این خیلی بد است و کیش را قفل میکند.
مجری: معاون سازمان انرژی اتمی سال ۷۲ شدید در واقع برنامه ریزی مجدد نیروگاه بوشهر آن زمان بعد از ۱۴ سال شما انجام دادید و آن زمان هم فقط با روسها صحبت کردید؟
بله آن زمان فقط با روسها صحبت کردیم چون در سال ۷۲، ۱۵ سال از انقلاب گذشته بود و آلمانیها در حقیقت در اصل پیمانکار بودند و نیمه کاره رها کرده بودند و رفته بودند ما دیدیم راهی ندارد قبل از من هم مدیران مختلفی هم که آنجا بودند آمده بودند یک مکاتباتی کرده بودند، گفته بودند نه شما تحریم هستید و اجازۀ حمل چیز را نداریم و خیلی هم بد شده بود یعنی شخصاً خیلی به من فشار میآمد که اینها دستگاههای اصلی ما را در آلمان نگهداری میکردند و بعد به خاطر نگهداری آنها و انبارداری آنها، سالانه از ما پول میگرفتند و بعد به آنها میگفتیم دستگاهها را بدهید میگفتند نه نمیتوانیم بدهیم مجوز نداریم و از طرف آمریکا مجوز نداشتند.
ما دیدیم راهی نداریم بخواهیم فشار بیاوریم داستان همین است بالاخره آمریکا و تهدید، ربطی هم نداشت داشتیم نیروگاه میساختیم و مشخص هم بود که ما آمدیم و خوشبختانه این زمان مصادف شده بود با فروپاشی شوروی سابق و روسها امکانات خیلی خوبی داشت و در چندین سفر که رفتیم و آنها را آوردیم نزدیک ۶۰۰ نفر از کارشناسان روسی را آوردیم در سایت مستقر کردیم دیدند و نقشه را بازسازی کردند و این قرارداد نزدیک دو سال و نیم مذاکرۀ خیلی طولانیِ کارشناسان ما و کارشناسان روسی انجام شد، بنده هم به عنوان معاون نیروگاهها مسئولیت مذاکرات را داشتم؛
مجری: رییس آن زمان چه کسی بود؟
آقای مهندس امراللهی، من معاون امور نیروگاهها شدم مخصوص همین کار که این مذاکره را انجام بدهیم همزمان داوری کردیم علیه آلمانیها که این کار را انجام نمیدهند و همزمان با روسها شروع کردیم به مذاکره و آمدند بررسی کردند و نهایتاً هم عقد قرارداد و شروع به کار کردیم.
مجری: سال ۷۶ استاندار خراسان شدید و رفتید خدمت رهبری تا یک رهنمودی بگیرید بهترین توصیه ایشان به شما چه بود؟
ایشان توصیه کردند با توجه به اینکه آن زمان اختلاف اساسی بین دولت و آستان قدس بود و معمولاً تا آن دوره هم همینطور بود یا بالاخره استاندار طرفدار آستان قدس میشد با دولت کار نمیکرد یا طرفدار دولت بود با آن طرف کار دعوا میکرد، فرمودند من آقای طبسی را خوب میشناسم با هم همرزم بودیم و دوران زیادی با هم بودیم روحیات ایشان را گفتند و خلاصهاش این بود که فرمودند ایشان آقای محترمی است و احترام را هم دوست دارد کسی که با ایشان اینطوری برخورد کند او همراهی هم میکند ولی تاکنون کسانی که دعوا کردند این مشی را نرفتند و با توجه به اینکه شما برای این کار انتخاب شدید من به شما توصیه میکنم شما همین شیوه را داشته باشید ایشان در کار شما هیچ دخالتی را نخواهند کرد، شما کار خودتان را انجام بدهید منتها حضور و وجود ایشان به عنوان یک فرد محترم که سالیان سال زحمت کشیدند، من گفتم چشم و اتفاقاً همین شد و با همین توصیه، این توصیه را حدس میزدم به آقای طبسی هم کرده بودند و وقتی ما اولین جلسه با مرحوم طبسی نشستیم گفتم من فرد قانونمندی هستم، چون مهندس هستم در کارهایم هم خیلی دقیق هستم و به کارها و وظایفم میلی متری نگاه میکنم، حدود دولت و اشخاص دیگر و سازمانهای دیگر و ایشان برخلاف آنچه که همه میگفتند هر لحظه میخواهد در کارهای شما دخالت کند، ایشان به من گفتند آقای مهرعلیزاده چون آقا به من و شما هم فرمودند باید با هم همکاری بکنیم من دارم این را به شما میگویم از ناحیۀ من وَ من تبع، هیچ گونه تزاحمی، تضادی، تعارضی و تداخلی در کار شما انجام نخواهد شد
مجری: دورۀ دوم آقای واعظ طبسی راضی نبودند شما بروید تهران و سازمان تربیت بدنی؛
بله این هم یک خاطرهای دارد، ما یکی از شبها که مقام معظم رهبری آمده بودند مشهد و ایشان در طول سال معمولاً ۱۰، ۱۵ روز میآیند، من و آقای طبسی و آقای راشدیزدی، سه نفری در خدمت مقام معظم رهبری بودیم بعد از نماز مغرب و عشاء، آقای طبسی به آقا گفتند ما دو نفری با آقای راشد یزدی آمدیم از شما یک درخواستی داشته باشیم و آن اینکه ما شنیدیم آقای خاتمی میخواهند آقای مهرعلیزاده را ببرند تهران و با توجه به اینکه در این ۴ سالی که گذشت، این دوران بهترین و بالاترین سطح هماهنگی بین ادارات و نهادها وجود داشت و کوچکترین اختلافی هم بین آستان قدس و دولت نبوده، میخواستیم از شما خواهش کنیم شما بگویید ایشان منصرف شوند و ایشان یک دوره دیگر در اینجا بمانند، ولی چون تصمیمات گرفته شده بود و از قبل هم مشخص شده بود آقا فرمودند تصمیم گرفته شده است و خانواده ایشان هم همراه ایشان نیستند ـ خانواده من در آن ۴ سال همراه من نبودند ـ و ایشان دارند ارتقاء پیدا میکنند و ما نمیتوانیم بگوییم این کار را نکنید. به این ترتیب راه باز شد برای اینکه ما به تهران بیاییم.
مجری: شما و آقای معین آخرین فردی بودید که حکم حکومتی شامل حال شما شد برای انتخابات ریاست جمهوری
مگر قبل از ما هم بوده؟
مجری: آخرین افراد هستید چون بعد از شما چنین چیزی نبوده از سال ۸۴ به این طرف دیگر اتفاق نیفتاد بعد از آن حکم دیداری داشتید؟
در آن مورد نه. ولی دیدارهای مختلفی من داشتم، در مورد این موضوع من صحبتی نکردم و ایشان هم صحبتی نکردند.
مجری: گفته بودید اینکه گفته میشود آقای مهرعلیزاده آمده بود به کارزار انتخابات تا رای آقای هاشمی ریخته شود، این یک توهم است؟
۸۴ شرایط خاصی بود، شرایطی بود که اصلاح طلبان یک مجموعهای که مجموعه را جمع کند واقعاً نداشتند آن زمان مثلاً جناب آقای معین کاندیدای حزب مشارکت بود، حزب مشارکت آن زمان فکر میکرد به هر حال آن پتانسیلی که برای شخص آقای خاتمی بود و اصلاحات یعنی خاتمی، اصلاحات یعنی حزب مشارکت، این تصور را داشتند و براساس این بالاخره حزب است و محاسباتش را براساس این میکند، گفت کاندیدای ما این فرد است و ما فقط دنبال این فرد هستیم، شاید این فکر را این حزب نکرد که آقای مهرعلیزاده ممکن است رای بیاورد، ۱۰ تا۱۰۰ رای، هزار رای، بالاخره ایشان جزء اصلاح طلبان است، معاون دولت آقای خاتمی و اصلاحات بودند و بیاییم صحبت بکنیم و این کار نشد، آن حزب در محاسبات خودش نیازی به این کار نمیدیدید، ما میگفتیم این اشتباه است بالاخره مجموعه اصلاح طلبی یک مجموعه افرادی هستند که آقای خاتمی جزء آن است و بقیه دارند یک حرکتی را ایجاد میکنند بالاخره اینکه یک حزب صاحب همه چیز است چنین چیزی نیست، آقای هاشمی رفسنجانی آن زمان بودند و بنا به تشویق بعضی از دوستان ایشان بالاخره تا آخر ماندند ضمن اینکه با احترام کامل به محضر ایشان آن زمان و الان که به روح ایشان احترام میگذاریم گفته شد با نظرسنجیهایی که دارد میشود با ۲۴ درصد در ماکسیمم نظرسنجیها آن زمان رای آورده بودند، گفتیم این به دور دوم کشیده میشود و معمولاً در دور دوم این طرف رای ندارد و از این طرف هم بالاخره شرایط خاص آن زمان بود که بالاخره یک تخریبهایی که در مورد آقای هاشمی شده بود کمک میکرد به اینکه امیدوار نباشیم اگر دور دوم شد ایشان بتواند رای بیاورد.
به هر حال چون این مطالب نتوانست در یک جایی جمع شود این اتفاق افتاد ولی اینکه هر فردی برود در هر مصاحبهای دیگری را مقصر بداند این کارها اصلاً درست نیست.
مجری: در حین مبارزات انتخاباتی گفته بودید پدیدۀ آقازادهگری عامل شکست سیاستهای کشور میدانیم باید ریشۀ آقازادگی را از بیخ و بن خشکاند، منظورتان شخص خاصی بود؟
واقعیت این است این پدیدۀ بدی که امروزه میگویند رانت و رانت خواری، آن زمان اینها خیلی به ذهن غریبه بود و آن زمان تازه داشت شروع میشد که پسر فلانی در فلان قرارداد ورود پیدا کرده است داشت اینها شروع میشد و من واقعاً مکلف بودم و بالاخره کارزار انتخاباتی بود و من هم به امید موفقیت آمده بودم، مجبور بودیم بعضی از واقعیات جامعه را بیاوریم و عنوان بکنیم که این اتفاقات نیفتد که یکی از موارد هم همین مورد بود.
مجری: به نظرتان بعد از این همه مدت خشکانده شد؟
نه متاسفانه.
مجری: چرا؟ البته در همه طیفها هم دیده میشود!
یک ریشههای فرهنگی در عادتها دارد شما چه بخواهید چه نخواهید افرادی هستند که اصلاً فارغ از انقلابی بودن و مسلمان بودند و فارغ از چپ و راست بودن بالاخره به امتیاز گرفتن از موقعیت عادت کردند، درست برخلاف فرهنگی که اوایلِ انقلاب بود.
مجری: یک مقداری هم عادیسازی شده است، مثلاً سر قضیه حقوقهای نجومی یا مقابل آن املاک نجومی مشخص نشد، چه شد.
مثلاً یک زمای میگفتند فلانی رشوه گرفته، فلان کارمند در فلان اداره رشوه گرفته است، من یادم هست اکر خیلی گزارش سنگین بود میگفتند در فلان سازمان به یک کارشناس زیربط یک آپارتمان رشوه دادهاند، آن زمان حداکثر قیمت آپارتمان ۲۰۰ میلیون تومان بود، اصلا وحشتناک بود این موضوع. یک باره حالا دیدهایم که ۲ هزار میلیارد، ۳ هزار میلیارد و بالاتر، طوری میشود که اگر کارمند پایینتر از اینکه یک یا دومیلیارد بخواهد بدزدد، خجالت میکشد! اصلا چه زمانی املاک نجومی در میآید؟ زمانی که شما به یک مدیری اصلاً مدیر است و حقش هم است، املاک نجومی در مقایسه با خیلی از کارها اصلاً رقمی نیست ولی بالاخره بزرگ میشود، این جناح سیاسی هم حقوق نجومی را بزرگ میکند، و من وقتی میگویم شیشهای این است، مثلا ورودی حساب شهرداری امروز از بابت این بخش مثلاً عوارض نوسازی یا عوارض فلان، فلان میلیارد تومان است، امتیازاتی که میدهیم اینهاست، اگر اینها مشخص شود دیگر کسی جرات نمیکند از این خطاها بکند دیگر اصلاً امکان خطا وجود ندارد.
مجری: جایی گفته بودید مجلس باید مطالعه دقیق کند اگر قانون اساسی نیاز به تغییر دارد ورود بکند یا خیر، یعنی واقعاً قانون اساسی نیاز به تغییر دارد؟
بحث این بود که قانون اساسی باید تغییر کند یا خیر، من گفتم این جزء وظایف مجلس است و علیالقاعده مجلس میتواند در مقاطع مختلف بررسی کند؛
مجری: به نظر شما الان کجای قانون اساسی نیاز به تغییر دارد؟
من بررسی نکردم کجا نیاز به تغییر دارد.
مجری: پس شما تاکید داشتید که باید کار کارشناسی انجام شود؟
دقیقاً کار کارشناسی و جایگاه آن هم مجلس است.
مجری: شما آقای دادکان را برای فدراسیون فوتبال انتخاب کردید؟
در حقیقت مجمع انتخاب کردند، ولی فردی بود که من خیلی او را دوست داشتم و مورد علاقۀ من بود برای این کار.
مجری: موفق هم بودند
خیلی موفق بودند و آقای دادکان جزء نیروهای ارزشمند ورزش هستند؛ هم رُک هستند هم کارش را بلد است و هم تخصص این کار را دارد و با کسی هم تعارف ندارد.
مجری: مهمترین ویژگی آقای دادکان و مهمترین نقطه ضعفش چیست؟
من نقطه ضعفی از ایشان نمیدانم، ولی ویژگیاش این است که خیلی لوتی و مرد است و خیلی رُک است.
مجری: به نظر شما فدراسیون فوتبال الان قوی است یا زمان آقای دادکان؟
من فکر کنم آن زمان قویتر بود، الان مناسبات دیگری وارد فوتبال شده است، آن زمان سادهتر بود و خلاصهتر بود و در آن خلاصه انطباق عملکرد آقای دادکان با شاخصهایی که بود نزدیک صددرصد بود، بالای ۹۰ درصد بود الان چون شاخصهای دیگری وجود دارد مدیریت فعلی را بایستی با آن شاخصهای دیگر هم سنجید.
مجری: مثلاً چه شاخصهایی؟
مثلاً پول خیلی وارد ورزش شده است، باشگاهها توسعه پیدا کردند و وسیعتر شدهاند،
مجری: شما اگر الان رئیس ورزش کشور بودید با کیروش چگونه تعامل میکردید؟
حفظش میکردم.
مجری: بله یک جاهایی هم رفتارهای غیرتی نشان میدهد و مردم هم او را دوست دارند ولی یک جاهایی هم باید رفتارها کنترل شود؛ قبول دارید؟
بالاخره هیچ کس صددرصد نیست هر کسی ۱۰ حُسن دارد یک عیب هم کنارش دارد، ورزش فوتبال ما هم یک مقدار شوخی کن و اهل سر به سر گذاشتن است، حاشیه زیاد دارد ممکن است یک نفر یک عیب کوچک هم داشته باشد از همانجا وارد میشوند تا جوی و فضایی در رسانهها باشد، به نظرم هم انصافاً هم برانکو خیلی آدم عمیق و عاقلی بود زمانی که تیم ملی آمد و هم آقای کیروش و هر دو آدمهای لایقی هستند و الان در جایگاه خودشان دارند کارهای خوبی میکنند و ایرادهایی هم در مواردی دارند و نباید آنها را خیلی جدی گرفت.
مجری: گفته بودید کفاشیان یک ذخیرۀ الهی است برای ورزش آمده و مانده و همه باید از وجودش لذت ببریم.
[میخندد] یادم نمیآید چنین چیزی گفته باشم؛ اصلاً شوخی است من چه زمانی گفتم ذخیره الهی است، مگر جزء پیغمبران و ائمه اطهار و اولیاء الله است.
مجری: پس مدیریت کفاشیان را قبول دارید؟
من بارها گفتم آقای کفاشیان به عنوان یک مدیر ـ از این حرف بدش نیاید، خیلی دوستش دارم و آدم فعالی است ـ نفر دوم خیلی خوب میتواند کار بکند و با شوخی و خنده کار را پیش میبرد ولی در عین حال در اینکه دستوری بگیرد و آن دستور را به نحو مطلوب پیش ببرد خیلی ماهر است، اما وقتی نفر اول قرار میگیرد شرایط تغییر میکند و بعضاً این شوخیها کار دست او میدهد و جدیها کار دست او میدهد [میخندد]
مجری: آقای تاج چطور است؟
خوب هستند و موفقاند و انصافاً در فوتبال از چندین سال پیش بودند، در سپاهان بودند و جزء مدیران باشگاه موفقی بودند و در فدراسیون هم چندین سال به عنوان نفر دوم بودند و کاملا ًدیدند و ساخته شدند و الان هم موفق هستند.
مجری: فکر میکنم والیبال هم زمان شما یک پایهریزیای صورت گرفت؟
بله والیبال هم بیشتر زمان آقای یزدانی خرم بود و زحمت را بیشتر ایشان کشید و والیبال ما زمان ایشان روی آموزش و تربیت نیرو خیلی کار کرد و از آن زمان پا گرفت و خوشبختانه خوب نگهداری شد.
مجری: شما مخالف ادغام سازمان تربیت بدنی با سازمان جوانان بودید.
بله.
مجری: الان پس خوشحال هستید که وزارت ورزش جدا میشود، این حرکت بهتری است؟
امیدوارم حتماً انجام شود و حرکت خوبی است و مسالۀ جوانان، فقط ورزش نیست؛
مجری: اصلاً سازمان ملی جوانان حذف شده بود؛
عملاً از بین رفته بود و جداسازی این به عنوان یک معاون رئیس جمهور یا هر جایگاهی، میتواند آنشان را سازمان بدهد و بعد به مسالۀ جوانان از ابعاد مختلف نگاه شود که نگاه خواهد شد.
مجری: یک جایی گفته بودید آقای گودرزی وزیر سابق ورزش زحمات زیادی کشید، اما فضای ورزش فضای خاصی بود، عدهای برای خودشان ارتباطاتی ایجاد کرده بودند، سلطانیفر باید بر این ارتباطات تسلط پیدا کند، منظور شما از این ارتباطات چیست؟
آقای گودرزی خیلی آدم خوبی بود. یک استاد دانشگاه بود آمده بود، اینجا و میخواست با دلسوزی کار کند. اتفاقاً بر یک اصولی پایبند بود.
مجری: قبول کنید حاشیههایش هم یک مقدار زیاد بود؛
اصلاً حاشیه جزء ضروریات و ملزمات ورزش است، اما بعضی از افراد ـ که دوست من نیستند و من آنها را دوست تلقی نمیکنم ـ استفادههایی کردند که آمدند یک باندهایی داخل ورزش جا انداختند و بیشتر برای جا انداختن باند خودشان، فکر و افراد خودشان رفتند و آن وقت جالب است کاش یکی بود میگفتیم آقای گودرزی افتاد در اختیار این باند، از این باندها دو سه تا تشکیل شد و هر کدام کار خودشان را کردند و این خیلی بد شد؛ یعنی علاوه بر اینکه تمام سعی و کوشش آقای گودرزی به یک نتیجهای نمیتوانست برسد و نمیرسید، بلکه یکسری تخریبهایی در سیستم انجام میشد، هر کسی کار خودش را انجام میداد، این شبکه با آن شبکه مغایر بود و با هم درگیر میشدند و کارهای اینطوری که من به آقای سلطانی فر حضوری هم گفتم.
مجری: شما به دیدار جانبازان میروید یا کودکان کار یا یکی از محلههای محروم تهران؟
هر سه خوب هستند؛ میان کودکان بچههای کار؛ چون اینها در آینده بخشی از فرهنگ جامعه هستند خیلی مهم است.
مجری: برنامه با دستخط شما تمام میشود.
«بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب بهعنوان فرزندی از ایران مسلمان و سرافراز در مقابل عظمت و بزرگی مردم سربلند کشورم سر تعظیم فرود میآورم و به پاس ارزشهایی که این مردم بزرگ در تاریخ ایران بهویژه در پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و حراست از دستاوردهای انقلاب آفریدند، خود را همواره مدیون آنان میدانم و از درگاه خداوند متعال برای همۀ مردم عزیز ایران به ویژه خانوادههای معزز شهدا و ایثارگران ایران سرافرازی همیشگی مسالت دارم.»