پیام نامه مشایی به خاتمی
وقتی جریان احمدی نژادی پس از اعلام حضور بقایی بازخورد مثبتی از اصولگرایان نگرفت، دامنه بازی را به اصلاح طلبان کشید تا عملا بازی دو سر برد برای آنها رقم بخورد؛ اگر از جریان رقیب، کسی جذب پیام آنها نشود، حداقل دوباره عرصه رسانه بازگشته اند و در صدر اخبار قرار گرفته اند. اگر هم پیامشان در بخشی از نیروهای سیاسی و غیرسیاسی جامعه تاثیر بگذارد که سود دو چندان دارد.
ایلنا- فرهاد فرزاد: همان شبی که محمدرضا عارف با تایید خاتمی خبر حمایت اصلاحطلبان از روحانی برای انتخابات سال 96 را در نشست خبری اعلام میکرد، مشایی به سیدمحمد خاتمی نامه مینوشت تا بگوید ردصلاحیت دغدغه مشترک هر دو جریان است و بدین ترتیب از برادر عزیزش حمید بقایی دفاع کند. با اینهمه این نامه برای احمدی نژادیها قابلیتی بیشتر از دفاعیه از بقایی داشت.
کسی انتظار بازگشت بی سر و صدای احمدینژادیها را نداشت، آنها هم خلاف انتظار کاری نکردند و پر سر و صدا بازگشتند. عجیب هم نبود آن زمان که احمدینژاد پیغام و پسغام میفرستاد که نه به انتخابات میآید، نه از کسی حمایت میکند، هیچکس باور نمیکرد. محمدرضا باهنر هم کنایه میزد و میگفت چه کسی است که باور کند قصد سفرهای احمدینژاد انتخاباتی نباشد!
یک نامه و چند نشان
نه روحانی تنها مخاطب نامههای احمدینژاد بود نه سیدمحمد خاتمی تنها مخاطب نامه مشایی. نامهها آنقدر جملات دوپهلو و کنایههای ریز و درشت داشت که بتوان فهمید مقصد نامهها تنها دفتر بنیاد باران و دفتر رییس جمهور نبوده است. اما فارغ از گیرنده آن، کارکردی که نامهها برای تیم احمدینژاد دارد، مهم است:
الف) استفاده از رسانههای اصلاحطلب و حامیان دولت: جریان نزدیک به محمود احمدینژاد به هر دلیلی نتوانستند در استفاده از رسانههای رسمی کشور موفق باشند. رسانههای نزدیک به جبهه پایداری که هویت وجودیشان در ارتباط با احمدینژاد شکل گرفته بود هم روی خوشی به احمدینژاد نشان ندادند و از آمدن بقایی استقبال نکردند؛ دیگر رسانههای اصولگرا که جای خودشان را داشتند! طبیعی است نه «دولت بهار» نه «میدان 72» از پس پوشش خبری حضور پرحاشیه و پر سر و صدای احمدینژادیها برنمیآمدند. با محاسبات تیم احمدینژاد در فرآیندی بسیار طبیعی نامه به دولت، واکنش دولتیها را در پی داشت و به تبع آن واکنش رسانههای حامی دولت و اصلاحطلب. حساب و کتاب هم غلط از آب در نیامد سیل سوالها درباره نامه از اعضای کابینه دولت پرسیده میشد و وزرا هم به هر خبرنگاری که میرسیدند، توضیحی میدادند یا چون معاون سیاسی رییس جمهور مطلبی منتشر میکردند. محمدباقر نوبخت البته خیلی ظریف پاسخ داد که «دست به مکاتبه ایشان به روسای جمهور و مقامات خوب است اما نباید انتظار داشت هر نامه ای مینویسد پاسخ دهیم.
مقصد نامه بعدی، بنیاد باران انتخاب شد تا هم رسانههای اصلاحطلب اخبار احمدینژاد را پوشش دهند، هم اصلاحطلبان در مقام پاسخ به دغدغههای مشترک مشایی سخن بگویند. رسانههای اصولگرا هم برای آنکه از جریان خبر عقب نمانند، ناچار به پوشش اخبار یار قدیمی شدند تا احمدینژاد هم در شبکههای اجتماعی و هم در رسانههای رسمی به صدر اخبار بازگردد.
ب) تعیین زمین بازی: «وقتی جنگ ناگریز است، بهتر است میدان جنگ را تو انتخاب کنی» شاید این قول قدیمی بهترین مصداق برای تیم سه نفره مشایی احمدینژاد بقایی باشد که همچنان تلاش میکند در دوقطبی ایجاد شده، زمین بازی را از حیاط دولت تا حیاط بنیاد باران گسترش بدهد که اگر خسارتی هم بود، دانگ آن را هم رقیب بپردازد. وقتی فدا شدن خودیها مستحب است، فدا شدن رقیب میتواند واجب باشد!
پ) نشستن در مقام مدعی: محمود احمدینژاد تا دیروز متهم به سوءمدیریت و خالی کردن آخرین سکه خزانه بود. چه اینکه کم نبودند اقتصاددانانی که از ابتدای دولت یازدهم میگفتند روحانی ویرانه تحویل گرفته و حالا حالاها باید آواربرداری انجام شود. آیت الله هاشمی میگفت 8 سال خرابی، یکساله آباد نمیشود. روحانی هم میگفت هنوز در حال آواربرداری هستیم.
محمود احمدینژاد در آستانه انتخابات با سه بیانیه با امضای خادم ملت ایران تلاش میکند جای شاکی و مدعی را تغییر دهد؛ تلاشی که البته بعید است بتواند حامیان قدیمی او را هم مجاب کند. نه موتلفه که روزگاری هم پیمان احمدی نژاد بود واکنشی به نامه ها داشت نه دیگر اعضای جبهه پیروان و نه حتی اعضای پایداری. وقتی رفیقان قدیمی سخن نمی گویند، بهتر است سراغ رقیب قدیمی رفت.
ت) تشدید مرزبندی: نامه مشایی به خاتمی حکم درخواستی چندجانبه داشت که در کنار آن مرزهای سیاسی هم تعیین میشد، کما اینکه کنایه مشایی با عبارت «غفلت اصلاح طلبان از نظر مردم در سال 84 و 88» مهمترین مرزبندی این نامه بود. مهمتر آنکه مشایی سعی کرده مظلومیت جریان خود از ردصلاحیتها که تا کنون در اختیار اصلاح طلبان بوده را به تیم سه نفره خود نسبت دهد، همین دلیل کافی است تا احمدی نژادیها را در یک سمت ماجرا دسته بندی کند و کل جریان اصلاح طلب و اصولگرا را در سمت دیگر تا هم داستان «ما نه اصلاح طلبیم نه اصولگرا» با قدرت بیشتر تکرار کند هم ادعای مظلومیت جریان خود را.
وقتی مشایی در فیلم مشهور سه نفره به شانه رییس جمهور سابق میزد و مدال شجاعت را چون فرماندهای بر سینه احمدی نژاد میگذاشت و میگفت «کسانی زیادی بوده اند که عدالت را میخواستند اما آنها شجاعت نداشتند» آگاهانه پیام خود را اینگونه منتقل می کرد که «عدالتخواهی شجاعانه تنها از ما بر می آید نه آنها که فقط وعده می دهند.» وقتی دولت نزدیک به اصلاح طلبان بر سر کار باشد، شناخت مخاطبان پیام مشایی خیلی سخت نیست. به بیان دیگر وقتی جریان احمدی نژادی پس از اعلام حضور بقایی بازخورد مثبتی از اصولگرایان نگرفتند، دامنه بازی را به اصلاح طلبان و اعتدالگرایان کشیدند تا عملا بازی دو سر برد برای آنها رقم بخورد؛ اگر از جریان رقیب نیرویی جذب پیام آنها نشود، حداقل دوباره عرصه رسانه بازگشته اند و در صدر اخبار قرار گرفته اند. اگر به صدر اخبار بازگردند و پیامشان در بخشی از نیروهای سیاسی و غیرسیاسی جامعه تاثیر بگذارد، سود دو چندان دارد. گفتن جمله هایی شبیه «وزارت اطلاعات بازجویی ها را منتشر کند» جدا از آنکه حاشیه های فراوان دارد و بسیار آگاهانه دولت روحانی را متهم میکند که او را بازداشت کرده است، کارکرد دیگری دارد که آن رفع اتهام از جریان احمدی نژاد است. جریان احمدی نژاد اینگونه القا میکند که چیزی برای پنهان کردن ندارد و خیالش راحت است اما بقایی بهتر از دو یار دیگرش می داند که وقتی احمدی نژاد نتوانسته به انتخابات ورود کند، او که جای خود را دارد، بنابراین سخت است باور کرد دلیل این حضور پرحاشیه و وعده یارانه 250 هزار تومانی و کنایه به وزارت اطلاعات و تهدید مشایی به دوقطبی خطرناک و انتشار فیلم های سه نفره، برای حضور بقایی در انتخابات 96 باشد.