چرا حجاریان جانشین عبدالله نوری نشد؟
احمد حکیمی پور در یادداشتی برخی خاطرات شورای شهر اول تهران را بازگو کرده است
به گزارش ایلنا، متن یادداشت احمد حکیمیپور به شرح زیر است:
استعفای آقای نوری از شورای شهر برای حضور در عرصه رقابت مجلس ششم لطمه بزرگی را به کار شورا وارد میکرد، ولی علیرغم مخالفتی که نسبت به رفتن ایشان وجود داشت، اکثر اعضا به استعفای ایشان رای دادند.
آقای غرضی هم از دیگر اعضایی بود که تصمیم گرفت وارد میدان انتخابات مجلس شود؛ البته علت رفتن آقای غرضی موضوع دیگری بود، آقای غرضی از ابتدا خودش را در قواره شهرداری تهران میدید و انصافا مدیر توانمندی بود ولی وقتی به هر دلیل بعد از دوبار خیز برداشتن برای حضور در آن جایگاه موفق نشد انتظار داشت حداقل به عنوان رییس کمسیون عمران شورای شهر حضور داشته باشد، ولی این اتفاق هم نیافتاد و آقای خسروی رییس کمسیون عمران شد.
بنابراین دیگر ایشان انگیزهای برای حضور در شورا نداشت و احساس میکرد که در شورا وقت و انرژیاش هدر میرود، لذا خواست شانس خودش را برای انتخابات مجلس امتحان کند. ایشان در همان زمان در جریان توضیح علت استعفایش تلویحا به این مسائل اشارهای میکند.
به هر حال آقایان نوری، غرضی و خانم کدیور از شورا استعفا دادند. با رفتن آنها آقایان داوود سلیمانی و یحیی آلاسحاق علیالبدلهایی بودند که باید به ترتیب وارد شورا میشدند که ولی از آنجاییکه خودشان نیز کاندیدای مجلس شده بودند، علیالبدلهایی که در ردیف پایینتر قرار داشتند، به شورا آمدند. آقایان محمدحسین حقیقی، امیر عابدینی و منصور رضوی به شورا آمدند.
اما پیشبینیها درست بود، آقای نوری تایید صلاحیت نشد و بلافاصله دادگاه روزنامه خرداد که مدیرمسئولش ایشان بود شروع شد، آقای غرضی هم که رای نیاورد و فقط خانم کدیور توانست به مجلس برود.
بعد از آن استعفاها و تغییر ترکیب شورا باید هیات رییسه جدید انتخاب می شد. دوستان متعددی به رایزنی با آقای حجاریان پرداختند تا ایشان ریاست شورا را بر عهده گیرد. آقای حجاریان نظرش بر این بود که بنابر هویت سیاسیاش، عضویت در حزب مشارکت به عنوان یکی از احزاب فعال عرصه سیاسی و مدیریت روزنامه سیاسی صبح امروز ، حضورش در منصب ریاست مناسب نخواهد بود چرا که وجهه سیاسی شورا پررنگتر میشود و به شورا لطمه میزند و آن نهاد اجتماعی را آسیبپذیر میکند و استدلالشان کاملا منطقی و واقعبینانه بود؛ ایشان پیشنهاد کرد که کماکان نائب رییس شورا باشد.
بالاخره آقای دوزدوزانی با رایزنی های اعضا ریاست شورا را پذیرفت و آقای حجاریان نائب رییس باقی ماند، آقای درودریان در جایگاه منشی ابقا شد، آقای لطفی خزانهدار ماند و بنده هم کماکان مسئولیت منشی و دبیری شورا را بر عهده داشتم.
آقای دوزدوزانی بسیار با نظم جلسات را اداره میکرد و روی نظم حضور فعال اعضا نیز بسیار حساس بود . حتی چندین بار به دلیل بی نظمی برخی اعضا که به جلسات دیر می آمدند، از موضع ریاست به شدت و تندی تذکر داد. البته اعضا هم به ایشان احترام میگذاشتند و اینگونه برخوردشان را تحمل میکردند.
آقای دوزدوزانی علاوه بر سختگیریها بسیار تلاش میکرد و تلاش ایشان این بود که حرکتهای سیاسی از شورا دور شود و فاصله بین شورا و برخی مراکز قدرت کم شود و بالاخره به عنوان فردی که در کابینه مرحوم شهید رجایی بود همواره کار شبانهروزی را الویت میدانست ولی برخی از اعضا مشغلههای خارج از شورا داشتند.
آقای عطریانفر که بیشتر مشغول امور موسسه و روزنامه همشهری بود، آقای حجاریان هم درگیر روزنامه صبح امروز که یکی از پرتیراژ ترین روزنامههای وقت بود میشد و البته روزنامه وارد جریان انتخابات مجلس ششم هم شده بود.
باقی اعضا هم کارهای دیگری داشتند، به طور مثال آقای فروزش فقط در جلسات شورا شرکت میکرد، چرا که مدیر عامل یکی از شرکتهای مهم نفتی بود و مسئولیتهای دیگری داشت.
از سویی آقای لطفی، آقای اصغر زاده، آقای خسروی، خانم جلایی پور ، خانم وسمقی حسین درودیان و بنده هم جز اعضایی بودیم که بیشتر اوقات در شورا حضور داشتیم و بسیار وقت برای انجام کارها میگذاشتیم.
آقای اصغرزاده به عنوان مسئول گروههای تخصصی شورا برای گروههای کارشناسی وقت میگذاشت و خانم جلاییپور نیز امور مربوط به شورایاریها را پیگیری میکرد. از سویی خانم وسمقی هم علاوه بر سخنگویی شورا مسئولیت روابط عمومی را هم بر عهده داشت.
مرتضی لطفی علاوه بر مسئولیت خزانهداری، معاونت نظارت شورا را نیز بر عهده گرفت. حسین درودیان مسئولیت ارتباط و همکاری و هماهنگی با دیگر شوراها را دنبال میکرد، چرا که در آن زمان هنوز شورای عالی استانها شکل نگرفته بود.
آقای خسروی نیز در مسئولیت ریاست کمسیون عمران بسیار پر کار و پیگیر بود. من هم در کنار سایر اعضا هم در هیات رییسه حضور داشتم و هم مسئولیت اجرایی و اداری شورا را بر عهده داشتم و باید بیشترین وقت را برای انجام امور صرف میکردم.
با گذشت مدت زمان کوتاهی آقای دوزدوزانی با گلایه از وضعیت بینظمی که در میان اعضا وجود داشت از ریاست شورا استعفا داد. او معتقد بود که اعضای شورای شهر همه باید تماموقت در اختیار شورا باشند، در حالیکه قانون چنین تکلیفی را نداشت. پس از اعلام استعفایش اعضا از ایشان خواستند که بماند و قبول کرد ولی دوباره بعد از مدت زمان کمی مجددا استعفا داد و بار دیگر باید هیات رییسه تغییر میکرد.
آقای رحمت الله خسروی به ریاست شورا انتخاب شد و به مانند قبل باقی اعضای هیات رییسه در جایگاه قبلی خود باقی ماندند. ولی پس از آن آقای دوزدوزانی در شورا نیمهفعال بود و فقط جلسات کمیته پهنه غرب که ریاست آن را بر عهده داشت را با جدیت شرکت میکرد و در باقی جلسات شورا شرکت نمیکرد و معتقد بود که جلسات غیرقانونی است؛ استدلال ایشان این بود که جریان رسیدگی به استعفا و پذیرش آن توسط اعضا مطابق ضوابط پیشبینی شده در آیین نامه داخلی نبوده و اعضا در غیاب او چنین تصمیمی گرفتهاند.
البته من همان زمان در جلسهای که به این موضوع رسیدگی میشد تذکری دادم و درخواست کردم تا موضوع به تعویق بیافتد تا خود ایشان هم که در آن زمان در مسافرت بودند در جلسه حضور داشته باشد ولی اکثریت اعضا نپذیرفتند و گفتند ایشان حرفهایش را در نامه استعفایش زده است و ما باید تصمیم بگیریم. این وضعیت تا آخرین روز شورا به همین شکل باقی ماند و به نظرم اتفاق خوبی نبود.
بالاخره علیرغم مسائلی که وجود داشت باید بودجه شهرداری را مصوب میکردیم . بودجه ای که تدوین شده بود دارای ردیف هزینهها، درآمده و جزئیات نحوه تخصیص اعتبار بود و حتی مطالبات قبلی شهرداری و بدهیها نیز در آن معین شده بود.
بحثهای بودجهای پیش رفت، ولی ابهاماتی در نحوه هزینهکرد شهرداری وجود داشت. در همان زمان سوالی را از آقای الویری مطرح کردم که بعدها به استیضاح ایشان منجر شد. حرف من رعایت قانون و اجرای دقیق آییننامه مالی و معاملاتی شهرداری در جریان هزینهکردها بود.
البته این را نباید فراموش کنیم که تا آن زمان هیچ برنامه مدونی برای شورای شهر وجود نداشت و تنها برنامه تدوینشدهای که وجود داشت کتابچهای بود که جبهه مشارکت در ارتباط با مدیریت شهری در دوران تبلیغات انتخاباتی آماده کرده بود، ولی برای من جالب بود که بعد از مدتی همان کتابچه مورد مراجعه و استفاده قرار نگرفت و فرصتی نشد که حتی روی آن برنامه کار شود.
از طرفی جای تعجب بود که گروههای دوم خردادی (که بعدا به نام اصلاح طلبان شناخته شدند) هیچ گاه از اعضای شورا که اکثریت قاطع از اعضای آنها بودند گزارشی نخواستند و پیگیر مسائل شورا به صورت جدی و منظم نشدند.
در تمام آن مدت تنها سه گروه همسو به سراغ ما میآمدند و احوالی از شورا میپرسیدند ولی آنطور که انتظار میرفت اعضای شورا را درباره برنامهها کمک یا بازخواست نمیکردند.
مجمع نمایندگان ادوار، مجمع نیروهای خط امام و تا حدودی خانه کارگر نسبت به اقدامات و عملکرد شورای شهر تهران حساسیت نشان میدادند و مسائل آن را دنبال میکردند و گزارشهایی را درخواست میکردند و نسبت به موضوعات مختلف از ما توضیحاتی را میخواستند ولی همین رویکرد نیز چندان منظم و تعریف شده نبود.
در حالیکه انتظار بود عقبه تشکیلاتی و کارشناسی در جریان پیروز شورا پشت شورای شهر باشند و آن را حمایت کنند و رصد کارشناسی داشته باشند ولی در آن زمان متاسفانه جریان اصلاحات به روزمرگی افتاده بود. بعد از شورا درگیر مسائل انتخابات مجلس ششم بود و بلافاصله بعد از آنهم درگیر انتخابات مجلس خبرگان و بعد هم که انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو داشتند و در کنار آنهم درگیر مسائل و رویدادهای متعددی شدند که آن روزها فراوان بود.