معرفی کتاب ولایتی توسط نتانیاهو در سازمان ملل
کتاب معرفی شده نخست وزیر رژیم صهیونیستی در جریان سخنرانی در سازمان ملل٬ کتاب «فلسطین از منظر رهبر معظم انقلاب» به قلم علیاکبر ولایتی بود.
به گزارش ایلنا٬ نخست وزیر رژیم صهیونیستی در جریان سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به معرفی کتاب «فلسطین از منظر حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی» پرداخت و گفت: رهبر عالی ایران اخیرا کتابی ۴۰۰ صفحهای منتشر کرده و در آن طرح مفصلی برای نابودی اسراییل ارائه کرده است.
وی در پایان سکوت مجمع عمومی سازمان ملل را به در برابر چنین تهدیدات خطرناکی محکوم کرد.
کتاب مزبور شامل مرور بیانات مقام معظّم رهبری در هشت بخش کلیّات، شکستها و پیروزیها، مسئولیّتها، جنایات، راه حلها، قهرمانان، روشنگری و آینده روشن است که با مقدمهای از سوی علیاکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در امور بین الملل به چاپ رسیده است.
ولایتی در همین ارتباط سخن خود را اینگونه آغاز میکند که: «معروف است که پیش از جنگ اول جهانی و در زمان سلطان عبدالحمید عثمانی گروهی از متنفذّان یهودی به او پیشنهاد میکنند که سرزمین فلسطین را جهت اسکان یهودیان عالم به آنها بفروشد!
جوابی که وی به آنها داد نشان دهنده تهمانده غیرت اسلامی در یک سلطان مستبد عثمانی است. وی میگوید ما تاکنون نشنیدهایم که یک آدم زنده (ولو محتضر) را کالبد شکافی کنند» از بعد از ناکامی عثمانی در فتح وین سقوط تدریجی این امپراطوری شروع شد. شکست در برابر روسها و از دست دادن کریمه نشانههای دیگری از زوال تدریجی این حکومت مسلمان بود. اروپائیان همزمان با محاصره نظامی و سیاسی عثمانیان، یک جنگ روانی را هم علیه آنها سامان دادند و لقب مرد بیمار اروپا به دولت عثمانی دادند.»
ولایتی در بخش دیگری از این نوشتار مینویسد دوره حدود ۳۰ ساله صلح مسلح اروپا که همه دول قدرتمند اروپا، خود را برای جنگی بزرگ و قابل پیشبینی آماده میکردند، مجموعه انگلیس و فرانسه و روسیه که خود را در تقابل آلمان و اتریش میدیدند زمینههای تصرّف و تجزیه عثمانی به عنوان متحد ژرمنها را نیز فراهم میکردند.
در سال۱۹۱۳ سفرای انگلیس و فرانسه تلاشهای زیادی برای تنظیم قرارداد۱۹۱۳ معروف به قسطنطنیه بین ایران و عثمانی صورت دادند که سبب اولیه برای ضرورت انعقاد این قرارداد، تجاوزات متعدد عساکر عثمانی به خاک ایران در سالهای نخستین بعد ازانقلاب مشروطه و شکایتها و گلهمندی ایران بود. اهتمامی که دو دولت بد سابقه استعماری در شکل دهی این قرارداد نشان دادند موجب شگفتی بود که علیالخصوص در سال بعد، ۱۹۱۴ یعنی مدّت کوتاهی قبل از آغاز جنگ جهانی اوّل، نواقص و مشکلات قرارداد مرزی قسطنطنیه را با پروتکل الحاقی ۱۹۱۴ به اصطلاح اصلاح کردند.
رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه مقدمه کتاب به خاطرهای از خود میپردازد و ادامه میدهد: «یک بار مرحوم حافظ اسد رئیس جمور متوفای سوریه در رابطه با کینهتوزی صلیبیان، برای اینجانب داستان دیگری را نقل کرد و گفت: «وقتی» ژنرال گورو «یکی از فرماندهان فرانسوی در جنگ اول جهانی وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدین ایوبی، فاتح جنگهای صلیبی رفت و بر آن پای کوبید و گفت صلاح الدین ما بازگشتیم!!»
بعد از اتمام جنگ جهانی اوّل جامعه ملل جهت برقراری به اصطلاح صلح و امنیت در جهان و جلوگیری از تکرار فاجعه جنگ توسط فاتحین و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشکیل شد و قیمومت فلسطین را به انگلیس داد یعنی به غصب قبله اول مسلمین توسط انگلیس مشروعیت بخشید و انگلیس هم وعده بالفور را به تدریج اجرائی کرد. به این ترتیب که با کمک بقیه غربیان به شمول اتحاد جماهیر شوروی، یهودیان را به فلسطین کوچ دادند و با کمکهای پنهان و آشکار آنها مسلمانان را از خانه و کاشانه و سرزمین آباء و اجدادیشان اخراج کردند و املاک آنها را تحویل صهیونیستها دادند که درصدد پیاده کردن طرح هرتزل، مصوّبه اوّلین کنگره صهیونیسم (در سال ۱۸۹۷) بودند.
مقدمه اضافه میکند: بزرگنمائی جنایات نازیها در جنگ دوم جهانی علیه یهود، موجب به کار گرفتن وسائل ارتباط جمعی غرب و امکانات هنری هالیوود برای مظلوم نمائی افراطی یهودیان از جمله اقدامات زمینه ساز برای مشروعیت بخشیدن به توطئه غرب برای اشغال سرزمینهای اسلامی و قبله اول مسلمین بود. این مجموعه اقدامات از شگفتیهای روزگار ما بود که به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با یهودی کشیهای آلمانها، چرا باید مسلمانان غرامت اقدامهای ضد بشری ژرمنهای پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشکیل و جانشین جامعه ملل شد و از اولین اقدامات این سازمان، تصویب تشکیل کشور اسرائیل بود که تمامی صاحبان حق وتو به آن رأی مثبت دادند و یک سلسله جدید ار جنگهای صلیبی جدیدی (صلیبی- صهیونیستی) آغاز گردید. از بعد از جنگ اول جهانی مخالفت علما و اندیشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطینیان شروع شد و عملاً سناریوی جنگ احزاب تکرار شد و کّل کفر در برابر کل اسلام قرار گرفت.
وی به برخی مبارزات به ویژه از سوی شیعیان و روحانیت هم اشاره کرد و گفت: «مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت. یکی از واکنشهای مهم در قبال این رویداد، برخوردی بوده که از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری، در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است.
علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
«روحانیت شیعه در ذات خود یک نهاد مستقل است. از نظر روحی به خدا متکی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یک قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم که این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یکی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی که با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود، حکم واجب را برای مقابله با این خطر یکی از اقسام جهاد بیان داشته، وجوبش را چنین متذکر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شرکت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی که خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل کفر بر بلدان، یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر کافه مسلمانان که قادر باشند بر جهاد... و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضا همدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشرکین، طی حکم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد که غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است، مادام که غرض صورت نیافته، امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد که همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی که شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در کسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلکه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی کرده، مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند.
در ادامه متن کامل مقدمه ارائه میگردد.
بسمه تعالی
معروف است که پیش از جنگ اول جهانی و در زمان سلطان عبدالحمید عثمانی گروهی از متنفذّان یهودی به او پیشنهاد میکنند که سرزمین فلسطین را جهت اسکان یهودیان عالم به آنها بفروشد!
جوابی که وی به آنها داد نشان دهنده ته مانده غیرت اسلامی در یک سلطان مستبد عثمانی است.
وی میگوید: «ما تاکنون نشنیدهایم که یک آدم زنده (ولو محتضر) را کالبد شکافی کنند» از بعد از ناکامی عثمانی در فتح وین سقوط تدریجی این امپراطوری شروع شد. شکست در برابر روسها و از دست دادن کریمه نشانههای دیگری از زوال تدریجی این حکومت مسلمان بود. اروپائیان همزمان با محاصره نظامی و سیاسی عثمانیان، یک جنگ روانی را هم علیه آنها سامان دادند و لقب مرد بیمار اروپا به دولت عثمانی دادند.
دورة حدود۳۰ سالة صلح مسلح اروپا که همه دول قدرتمند اروپا، خود را برای جنگی بزرگ و قابل پیش بینی آماده میکردند، مجموعه انگلیس و فرانسه و روسیه که خود را در تقابل آلمان و اتریش میدیدند. زمینههای تصرّف و تجزیه عثمانی به عنوان متحد ژرمنها را نیز فراهم میکردند. در سال۱۹۱۳ سفرای انگلیس و فرانسه تلاشهای زیادی برای تنظیم قرارداد۱۹۱۳ معروف به قسطنطنیه بین ایران و عثمانی صورت دادند که سبب اولیه برای ضرورت انعقاد این قرارداد، تجاوزات متعدد عساکر عثمانی به خاک ایران در سالهای نخستین بعد ازانقلاب مشروطه و شکایتها و گلهمندی ایران بود. اهتمامی که دو دولت بد سابقه استعماری در شکل دهی این قرارداد نشان دادند موجب شگفتی بود که علی الخصوص در سال بعد، ۱۹۱۴ یعنی مدّت کوتاهی قبل از آغاز جنگ جهانی اوّل، نواقص و مشکلات قرارداد مرزی قسطنطنیه را با پروتکل الحاقی ۱۹۱۴ به اصطلاح اصلاح کردند.
پس از شروع جنگ و شکست عثمانی و اقدامات بعدی فرانسه و انگلیس معلوم شد که غرض آنها از محکم کردن خط مرزی شرقی عثمانی با ایران طراحی برای دوره اشغال پس از فروپاشی آن دولت و زمینه سازی برای تقسیم غنائم ارضی در منطقه خاورمیانه بود. سال۱۹۱۶ (در اواسط جنگ اول) به طور محرمانه، قراردادی بین سایکس و پیکو نمایندگان دو دولت انگلیس و فرانسه منعقد شد و عملاً خطوط تقسیم غنائم جنبه قطعی گرفت. در سال۱۹۱۷ با نفوذ وزیر خارجه وقت انگلیس اعلامیهای صادر کرد و طی آن اعلام نمودکه دولت انگلیس خود رامتعهد میداندکه جهت اسکان و سامان دهی یهودیان آنها را در فلسطین متوطّن نماید. سال۱۹۱۸ جنگ اول با شکست عثمانی و ژرمنها به پایان رسید. وقتی» لُرد آلن بی«ژنرال انگلیسی وارد بیت المقدس شد، کلامی تاریخی بیان کرد که ماهیت مهاجمین غربی را نشان میداد. نقل است که گفت: «امروز، جنگهای صلیبی به پایان رسید!!» یعنی کینه شکست فضاحت بار صلیبیان در بیت المقدس را به صورت میراثی شیطانی در دل داشتند و با اشغال آن، عقده دل را گشودند.
یکبار مرحوم حافظ اسد رئیس جمور متوفای سوریه در رابطه با کینه توزی صلیبیان، برای اینجانب داستان دیگری را نقل کرد و گفت: «وقتی» ژنرال گورو «یکی از فرماندهان فرانسوی در جنگ اول جهانی وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدین ایوبی، فاتح جنگهای صلیبی رفت و بر آن پای کوبید و گفت صلاح الدین ما بازگشتیم!!»
بعد از اتمام جنگ جهانی اوّل جامعه ملل جهت برقراری به اصطلاح صلح و امنیت در جهان و جلوگیری از تکرار فاجعه جنگ توسط فاتحین و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشکیل شد و قیمومت فلسطین را به انگلیس داد یعنی به غصب قبله اول مسلمین توسط انگلیس مشروعیت بخشید و انگلیس هم وعده بالفور را به تدریج اجرائی کرد. به این ترتیب که با کمک بقیه غربیان به شمول اتحاد جماهیر شوروی، یهودیان را به فلسطین کوچ دادند و با کمکهای پنهان و آشکار آنها مسلمانان را از خانه و کاشانه و سرزمین آباء و اجدادیشان اخراج کردند و املاک آنها را تحویل صهیونیستها دادند که درصدد پیاده کردن طرح هرتزل، مصوّبه اوّلین کنگره صهیونیسم (در سال ۱۸۹۷) بودند.
بزرگنمائی جنایات نازیها در جنگ دوم جهانی علیه یهود، موجب به کار گرفتن وسائل ارتباط جمعی غرب وامکانات هنری هالیوود برای مظلوم نمائی افراطی یهودیان از جمله اقدامات زمینه ساز برای مشروعیت بخشیدن به توطئه غرب برای اشغال سرزمینهای اسلامی و قبله اول مسلمین بود. این مجموعه اقدامات از شگفتیهای روزگار ما بود که به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با یهودی کشیهای آلمانها، چرا باید مسلمانان غرامت اقدامهای ضد بشری ژرمنهای پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشکیل و جانشین جامعه ملل شد و از اولین اقدامات این سازمان، تصویب تشکیل کشور اسرائیل بود که تمامی صاحبان حق وتو به آن رأی مثبت دادند و یک سلسله جدید ار جنگهای صلیبی جدیدی (صلیبی- صهیونیستی) آغاز گردید. از بعد از جنگ اول جهانی مخالفت علما و اندیشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطینیان شروع شد و عملاً سناریوی جنگ احزاب تکرار شد و کّل کفر در برابر کل اسلام قرار گرفت.
مقاومت در برابر اشغال فلسطین و قدس، محور مبارزات اعراب و جهان اسلام گردید. اتحادّیه عرب حول محور آزادی فلسطین و سازمان کنفرانس اسلامی پس از آتش زدن مسجدالاقصی حول محور آزادی قدس تشکیل گردید. چهارجنگ بین اعراب و اسرائیل درسال های۱۳۲۷ (۱۹۴۸)، ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) ۱۳۴۶ (۱۹۶۷)، ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) اتفاق افتاد که تقریباً همه آنها منجر به شکست اعراب در برابر اتحادیه غرب - صهیونیسم شد. هر جنگ و هر شکستی خود موجب تحولات اساسی در جهان عرب شد. در بین فلسطینیان نیز این فراز و نشیبهای عظیم سیاسی- نظامی موجب تحولات فرهنگی فکری عمیقی گردید. کودتای نجیب – ناصر در مصر، عبدالکریم قاسم در عراق، روی کار آمدن حزب بعث در سوریه، انقلاب الجزیره، کودتای عبداله سلال در یمن، جعفر نُمیری در سودان، معمر قذافی در لیبی تحت تأثیر ناسیونالیسم چپ عربی صورت گرفت و مبارزات عدنیها باعث آزادی عدن و تشکیل کشوری تحت نام جمهوری دموکراتیک یمن به ریاست قحطان الشعبی شد. فلسطینیان نیز تحت تأثیر این تحولات سریع و فجایع وحشتناک صهیونیستها، مراحل دشواری را پشت سر گذاشتند و را ههای مختلفی را جهت مبارزه طی کردند و در حقیقت طی کردند.
حاج امین الحسینی مفتی بیت المقدس، لُجتهای سیاسی مرکب از نمایندگان دولتهای اسلامی تشکیل داد با این امید که بتوانند حقوق غصب شده فلسطینیان را از طریق مجامع بین المللی استیفا کنند. عزالدین قسام عارف وارسته فلسطینی تفنگ در دست گرفت و با مریدانش با صهیونیستها و انگلیسیها جنگیدند. ناامیدی از لیبرالیسم غربی گروهی از فلسطینیان را به سوی سراب مارکسیستی و قبلهگاه کرملین سوق داد که مسیحیان فلسطین نظیر جورج حبش و نایف حواتمه نقش اساسی در این میان داشتنتد. ناامیدی از قوم گرائی عربی و چپگرائی فلسطینیان را به سمت نهضتهای اسلامی سوق داد. جنبش فتح سرشاخه فلسطینی اخوان المسلمین تشکیل شد. از سوی دیگر شکست ناصر در جنگ ۶ روزه سال۶۷ پایانی موقت بر مبارزه جوئی عربی از نوع چپ قومی بود و مرگ او در سال۱۳۴۹ یکسره خط پایانی ناصریسم را رقم زد فلسطینیان جنبش فتح با انگیزههای اسلامی در نبرد کرامه با نیروئی پانصد نفری سپاهیان ۱۲ هزار نفری صهیونیستها را در کنار نهر اردن شکست دادند. سقوط سطوت ناصر و پیروزی چشمگیر فلسطینیان موجب شد که ملک حسین در اردن در غیاب قدرت ناصریستها، فلسطینیان را سرکوب و قتل عام کند که یکبار دیگر معلوم شد که حکومت اُردن جزء مکمل سلطه غرب بر قلب جهان اسلام بود که آنجائی که وارثان بن گورویون در مقابل مبارزان مسلمان ناتوان میشوند فرزند عبدالله اردنی نقش عبدالله بن اُبّی منافق صدر اسلام را ایفا کند و ماجرای سپتامبر سیاه را به راه انداختنتد که در همان سال با فاصله کوتاهی جمال عبدالناصر سکته کرد و شایع شد قتل عام فلسطینیان توسط شاه اردن، مرگ ناصر را سبب شد.
با مرگ ناصر، شعله پان عربیسم کم نور شد، مبارزه بیقدر و قیمت گردید و علفهای هرز سازش و وادادگی رشد کرد. انورالسادات خون شهدای فلسطین و عرب را در کمپ دیوید در طبق ذلّت گذاشت و در حضور کارتر تقدیم مناخیم بگین کرد. عصر سازش آغاز شد و قریب ۲۰ سال به درازا کشید. یاسر عرفات تفنگ را بر زمین گذاشت و با شاخه زیتون به سازمان ملل رفت. حکومتهای عرب و فلسطینیان قدم به قدم عقب نشستند و تشکیل جبهه پایداری توسط کشورهای سوریه، لیبی، الجزایر، یمن جنوبی و سازمان آزادی بخش فلسطین هم دردی دوا نکرد و با فروپاشی شوروی آن نیز فروپاشید.
سلسله حلقات سازش که از گفتگوهای راجرز شروع و با کمپ دیوید اوج گرفته بود، در مادرید شدت گرفت و در اسلو بر روی کاغذ آمد و در وای ریور و واشنگتن و کمپ دیوید۲ به کمال رسید.
این سلسه سازش هرچه جلوتر میرفت دست اسراییل بازتر و عرفات محصورتر میشد تا اینکه سرانجام در رام الله رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین به محاصره کامل درآمد و شاید به دست نفوذیها صهیونیست مسموم شد و عملاً سازش به احتضار افتاد.
اگر مجدداً به عقب برگردیم و نقش علمای شیعه را در امر فلسطین بررسی کنیم پرونده پیچیده فلسطین را که از قریب یک قرن تاکنون نقش محوری در جهان اسلام داشته است به کمال نزدیکتر کردهایم.
مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت. یکی از واکنشهای مهم در قبال این رویداد، برخوردی بوده که از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری، در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است. علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
«روحانیت شیعه در ذات خود یک نهاد مستقل است. از نظر روحی به خدا متکی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یک قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم که این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یکی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی که با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود، حکم واجب را برای مقابله با این خطر یکی از اقسام جهاد بیان داشته، وجوبش را چنین متذکر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شرکت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی که خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل کفر بر بلدان، یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر کافه مسلمانان که قادر باشند بر جهاد... و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضاهمدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشرکین، طی حکم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد که غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است، مادام که غرض صورت نیافته، امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد که همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی که شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در کسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلکه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی کرده، مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند. برای مثال، وقتی که در عراق قوای انگلیسی به مبارزه با مردم برخاستند و کوشیدند تا قیام ملت عراق را از مجرای طبیعی خود منحرف سازند و شرایط دشوار و خفقان آوری را پدید آوردند، این انقلاب شیعیان عراق به رهبری روحانیون بود که ایشان را ناامید و محکوم به شکست کرد. یکی از علمای نجف که در سالهای جنگ جهانی اول شاهد قیام شیعیان نجف بوده و حوادث را بدقت ثبت کرده، در بخشی از خاطرات روزانهاش درباره علل قیام و جهاد شیعیان مینویسد:
«بعضی دیگر را اعتقاد بر این باشد که محض عرق اسلامی و حمیّت اسلامیت بوده [که] نتوانسته ببیند که بلده مقدسه نجف که مرکز روحانیت و دیانت و قبّه اسلام [و] چشم و چراغ اسلامیان است در تحت فرمانروایی صلیبیان حکمران و آمر بر این بقعه مقدسه که مطاف ارواح مقدسه انبیاء و اولیاء و ملائکه مقربین و محیط رحمت و فیوضات حضرت احدیث بوده... بیرق تثلیث بالاسر جقه توحید کوبیده شود»
روحانیّت شیعه با اتکا به چنین پشتوانههایی و با توجه به وظیفه شرعی خود در خصوص قضیه فلسطین، از همان ابتدا حرکتی را آغاز کردند که دقت در اهداف و مواضع نخستین این رهبران دینی و مقایسه آنها با آمال امروزی ایشان، ما را مطمئن میسازد که روحانیون شیعه به واقع از جمله سرسختترین و سازشناپذیرترین مجموعههائی بودهاند که در برابر خطر صهیونیسم بدون هیچ گونه تأمل و مسامحهای از خود واکنش نشان دادهاند. مرحوم آقامحمد حسین آل کاشف الغطاء، اعلم علمای نجف درپاسخ به استفتای محمدصبری عابدین، آموزگار حرم شریف قدس، مطابق اسناد موجود فتوایی را به این مضمون انتشار میدهد:
«جل شأنه میفرماید و کذلک اخذ ربک اذا اخذ القری و هی ظلمة ان اخذه الیم شدید. چه ظلمی از این بالاتر میباشد که انسان حقوق رفتگان و احفاد خود را از بین ببرد و پایمال نماید و بلکه میتوان گفت چه ظلمی از این بالاتر است که انسان حق مقدسات و دین خود را پایمال کرده و از عظمت نوامیس و قرآن خود بکاهد».
او سپس با اشاره به فروش اراضی فلسطین و حکم شرعی افرادی که در این گونه معاملات دست داشتهاند، چنین اظهار نظر میکند:
... آیا بعد از این همه یقین ندارند که این فروش جنگ با اسلام میباشد؟ آیا کسی شک دارد که این فروش یا همراهی در فروش یا کوشش و دلالی با رضایت در این کارها جنگ با خدا و پیغمبر [ص] او، پایمال نمودن دین اسلام است؟... آنها را از دین و حوزه اسلام خارج و جزء کفار بشمارید و در تمام کارها از آنها دوری کرده و با آنها ازدواج ننموده و با آنها معاشرت نکرده و همچنین خرید و فروش و سلام و علیک و رفت و آمد و گفت و شنید با آنها ننموده و بعلاوه مردههای آنها را مشایعت نکرده و در قبرستانهای مسلمانان هم دفن ننمایند. اسلامی آنها را بایستی در تمام مجامع «نوادی» و روزنامهها و مجلهها به اسم خارج شدگان از دین معرفی کرده و اسم ببرید...» محمد حسین آل کاشف الغطاء، نجف اشرف «
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام آغازین رویارویی علمای جهان اسلام و غرب بود که پرچم آن را روحانیت شیعه ایرانی مقیم عراق بلند نمود. این جماعت با فراخوان سایر علمای اسلامی، این مهم را بیواهمه و هراس چنین به فعالیت در آوردند: آقایان هبةالدین شهرستانی و سیدمحمد مهدی صدرو سید محمد مهدی اصفهانی که از علمای ایرانی ساکن بغداد و کاظمین هستند و شیخ راضی آل یاسین که از علمای شیعه عرب است با شرکت یوسف عطا مفتی بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل و ابراهیم راوی که هر سه از علمای درجه اول موصل و بغداد هستند، تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نمودهاند:
«اینجانبان که نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم، از قرار کمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین که یک کشور اسلامی و عربی عزیزی است اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را یک ضربتی به قلب اسلام و عرب میدانیم».
آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانی طی یادداشتی برای سفارت دولت ایران در بغداد اظهار امیدواری میکند که دولت ایران در جامعه ملل از همه گونه تلاش برای دستیابی ملت فلسطین به حقوق حقه خویش فروگذاری ننماید. علامه کاشف الغطاء در اقدامی همسو با فعالیت آقا سیدابوالحسن اصفهانی، پادشاه وقت عراق ملک غازی را مورد همین گونه خطاب قرار داده است. سفارت ایران در بغداد این حرکت را اینگونه تشریح میکند:
«علمای عرب شیعه نجف مجددا تلگرافهایی به ملک غازی و کمیسر عالی فلسطین مخابره نموده و از مظالم انگلیس در فلسطین دادخواهی کردهاند. آقای شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که از مشاهیر علمای عرب در نجف میباشد نیز تلگرافی به کمیسر عالی انگلیس و کمیسیون فنی انگلیس مخابره نموده و اضافه کرده است که مردم از علما فتوای جهاد خواستهاند...»
یکی از جراید بغداد هم خبری را درج میکند که نشان دهنده روحیه مبارزاتی و خدشه ناپذیر روحانیون است. براساس خبر النهار بغداد، علمای اسلام در۲۵/۳/۱۳۱۷ با اجتماع «در تحت قبه حضرت امیر [ع] در نجف تجمع نموده، در باب صدور حکم جهاد مذاکراتی نموده و حکم مزبور به امضای همه آقایان علما صادر خواهد شد و ریاست جلسه مزبور هم با آقای کاشف الغطاء خواهد بود.» روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه، لبنان، اردن، مصر، یمن، امارت نشینهای خلیج فارس، ترکیه، افغانستان و ایران دعوت کردهاند که دراین اجلاس حضور یابند. علامه کاشف الغطاء سپس خود راساً حکم جهاد را صادر کرد:
«ای اسلام وای عرب، بلکهای برادر و یا اینکهای بشر، وضعیتی که فلسطین سر بریده به آن رسیده است به نظر همه مشهود و عیان شده و چنان که گفتهایم باز هم میگوییم که موضوع فلسطین قضیه بالاختصاص خود فلسطین نبوده...ای عرب ای مسلمینای بشر، جهاد در فلسطین بر هر انسان واجب شده، نه بر عرب و مسلمین تنها... این است دعوت و ندای عمومی اینجانب که به امّت عرب و اسلام میفرستم. خدا گواه است که اینجانب از دهه ششم عمر تجاوز کردم و اگر ازدحام و ازدیاد انواع علل رنجوری بر این استخوانهای پوسیدهام حمله نمیآوردند، اول شخصی بودم که به این دعوت لبیک میگفتم...» محمدالحسین آل کاشف الغطاء «
او سپس در فتوایی دیگر به تقسیمبندی کشورهای جهان اسلام میپردازد که باید در این جهاد نقش ایفا نمایند. به زعم ایشان، نخستین کشوری که باید رایت جهاد بر میداشت اردن هاشمی بود که زعمای آن ادعای سیادت مینمایند و پس از آن، حجاز است که به دلیل پرتوافکنی خورشید اسلام باید قدم در این راه بگذارد. آنگاه مصر و سوریه را مورد خطاب قرار داده، آنها را به دلیل همجواری ذی حق میشمارد و سپس میگوید:
«میگویند چهارصد میلیون مسلمان در کره زمین موجود است. چطور میشد اگر ده یک این عده از راه غیرت اقدام نموده، برای ادای وظیفه خویش نسبت به فلسطین، و به یاری مجاهدین آن ملحق میشدند؟ البته گره فلسطین گشوده میشد، اشغال آن خاتمه میپذیرفت... به خدا قسم که از مرحله خیلی دور افتادیم و پرت گشتیم و هنوز آنچه را که باید بیان نکردیم... کنگرهها منعقد و مقررات آن تقدیم میشود و هیئتها برای لندن مسافرت میکند با همه اینها قشون انگلیس شکم زنهای آبستن را در فلسطین سفره میکند، بیگناهان را بیجان و خونهای پاک را روان میسازد و با تمام شدت به تبهکاریهای بزرگ خود ادامه میدهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چیز را میبینند و میشنوند،
با وجود این با کمال تفریح رفت و آمد دارند. حتی دو بز آنها از جای خود نجنبیدند.ای کاش به این هم اکتفا و شرّ خود را از سر فلسطین کوتاه میکردند و با ستمکاران مساعدت و همراهی نمینمودند. ولی عموم مسلمانان در اقطار زمین چیزی که دارند اعتراض هست، هیاهو، نطق، مقاله نویسی، شعرگویی و بعضی مساعدتهای مادی بسیار کم که حال یک قطره آب بر سنگ را دارد و حال آنکه خیلی از مسلمانان دارای هزاران بلکه میلیونها لیره هستند. آیا هیچ شنیده شد یکی از آنها با هزار لیره استرلینگ کمکی کرده باشد، چنان که یهودیان که عدهشان کمتر و طبعشان پستتر است میکنند؟
این جملات که اینک قریب به شصت سال از تحریرش گذشته و نمایانگر روح حاکم بر روحانیت شیعه است. اگر منصفانه مورد قضاوت قرار گیرد، بیانگر درد اصلی جهان اسلام بوده و هست. دردی که اگر چه بیمار مبتلا به آن تاکنون تاوان سنگینی را برای تسکینش پرداخته، اما حاضر نشده به درمان اساسی خود برخیزد. علامه کاشف الغطاء در پایان اعلامیه خود با رشادت جملاتی را مینویسد که به واقع زیبنده اوست. او که درد اصلی جهان اسلام را یافته، این صراحت را دارد که حقایق را هر چند تلخ و ناگوار، بیان کند تا شاید مسلمانان به خود آیند و سر از خواب غفلت بردارند. کلام او در این باب چنین است:
«با وجود همه اینها، کاش مسلمانان به حق اعتراف کنند و حقیقت را پاک و پوست کنده اظهار نمایند. آن حقیقت این است که بلیه مسلمانان از خود مسلمانان است و از بلیه صهیونی و انگلیس خیلی بزرگتر میباشد. این حقایق آشکار را هر کس میداند و جز شاگرد کوچک دبستان کسی آن را ابراز نمینماید.
نجف اشرف، مدرسه کاشف الغطاء، محمدحسین آل کاشف الغطاء، شماره ۸، مورخه ۲۴ شوال ۱۳۵۷ برابر ۱۸/۱۲/۱۹۳۸».