اختلاف سپاه و ارتش در جنگ راهبردی نبود/ جنگ در نقطه شفافی پایان یافت
معاون سابق سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آذر ماه ۹۰ به سمت مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه منصوب شد، از اقدامات یدالله جوانی در زمان تصدی تشکیل هستههای هادیان سیاسی در سپاه و راهاندازی هفته نامه صبح صادق است.
ایلنا با سردار سرتیپ دوم یدالله جوانی مشاور عالی ولی فقیه در سپاه پاسداران به مناسبت هفته دفاع مقدس گفتوگو کرده است که مشروح کامل این گفتوگو را در ذیل میخوانید:
ابتدای جنگ سپاه تازه تشکیل شده بود و نیروها تخصص نظامی به معنای کلمه نداشتند، با توجه به چنین محدودیت هایی، چه مشکلاتی پیش روی سپاه قرار داشت؟
تاریخ جوامع و کشورها آمیخته به جنگ است اما برخی کشورها و ملت ها تلاش میکنند این تاریخچه را حفظ کنند چراکه این جنگ موجب افتخار و تجلی رشادتها و فداکاریهایی است که دفاع مقدس ما هم از این جنس است لذا میبینیم علیرغم گذشت حدود سه دهه از جنگ، یک عزم و اراده ملی برای حفظ ارزشهای دفاع مقدس وجود دارد. دفاع مقدس از این جهت فرصت مناسبی برای بررسی ابعاد مربوط به جنگ است.
زمان جنگ سپاه پاسداران تازه شکل گرفته بود و هنوز به توانمندی لازم نرسیده بود. اساسا دشمنان ما جنگ را برآورد خاصی آغاز کردند و مبتنی بر همان تصور هم فکر میکردند میتوانند با یک جنگ برق آسا ظرف یک یا دو هفته یا حدکثر دو ماه به اهداف مورد نظرشان برسند، چون کشور ما را آماده دفاع نمیدیدند. به هر حال ارتش ما در شرایط انقلاب اسلامی دچار آسیبهایی شده بود و آمادگی و انسجام لازم را نداشت؛ از طرفی نهادهای انقلابی هم درگیر برخی مسائل از جمله برقراری امنیت داخلی و مقابله با جریانهای ضدانقلاب بود. از این قبیل مسائل در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان بسیار داشتیم. سپاه پاسداران هم در شرایطی نبود که بتواند با تجاوز دشمن خارجی آن هم در ابعاد گسترده برخورد کند.
به لحاظ ساختار و سازمان وضعیتی که ما درجنگ پیدا کردیم، در ابتدا نداشتیم اما آنچه اتفاق افتاد این بود که سپاه پاسداران به سرعت توانست خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و اقدامات لازم را به رغم تنگناها و محدودیتها انجام دهد تا بتواند از استقلال، تمامیت ارضی و نظام اسلامی دفاع کند بنابراین اگر ما تاریخچه جنگ و سپاه را بررسی کنیم میبینیم که اساسا سپاه یک رشد و بالندگی فوق العادهای در زمان جنگ پیدا کرد و بر اساس نیازها و شرایط به آنچه که نیاز داشت دسترسی پیدا کرد؛ اگرچه محدودیتهای بسیاری وجود داشت.
به هر حال پاسداران کسانی نبودند که در دانشگاهها و مراکز خاصی آموزش دیده باشند تا بتوانند بر اساس نیازها مقابله لازم را با دشمن متجاوز انجام دهند، اما روحیه و انگیزه انقلابی باعث شد سپاه پاسداران بر اساس خلاقیت و ابتکار به سمت طراحی عملیاتهایی برود که صرفا ریشه در مکتب علوی و عاشورایی داشت. بر همین اساس هم دشمنان ما غافلگیر شدند و فکر نمی کردند برابر آنها نیروهایی این چنینی دست به مقاومت بزنند چون سپاه پاسداران متکی به نیروهای مردمی بود. مردم هم یعنی مجموعهای که به لحاظ قدرت پایانناپذیر است. بسیجی که در دوران دفاع مقدس شکل گرفت باعث شد سپاه پاسداران در صحنه ظهور پیدا کند و عملیاتهای بزرگی را به انجام رساند که در تاریخ ثبت و ماندگار شد.
مهمترین و اثرگذارترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس کدام بود؟
در عمده عملیاتها سپاه پاسداران حضور داشت. ما زمان دفاع مقدس شاهد هماهنگی خوبی بین مجموعه نیروهای مسلح بودیم؛ بویژه در صحنه عمل هماهنگی خوبی بین ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران وجود داشت.
در عملیاتهای بزرگی از جمله در شکست حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر، عملیات بیتالمقدس یا فتحالمبین سپاه نقش قابل توجهی دارد. در ادامه عملیاتهای بزرگی از جمله والفجر 8 را داشتیم که طی آن فاو تسخیر شد و موازنه قدرت را به طور کلی تغییر داد.
در عملیات کربلای 5 این موضوع مطرح است که در آن مقطع ماشین جنگی دشمن منهدم شد و شرایط به گونهای شکل گرفت که کسانی که از صدام حمایت میکردند و از او پشتیبانی میکردند، اساسا نگران شدند که با این عملیاتهای بزرگ و پیروزمندانه رزمندگان ایران ممکن است صدام هر لحظه از قدرت ساقط شود و عراق دچار یک شکست بزرگ نظامی شود و سقوط صدام تحقق پیدا کند.
بر همین مبنا بود که کشورهای غربی دست صدام را برای استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی باز گذاشتند، حتی برخی کشورها از جمله خود آمریکاییها مستقیما در جنگ به نفع صدام ورود کردند و در زدن اسکلههای نفتی و شکلیک به هواپیمای مسافربری ما با صدام مشارکت کردند. همه اینها نشان داد متجاوز که ابتدا تصور میکرد نهایتا ظرف دو ماه به اهداف خود میرسد در روند جنگ به این نقطه رسید که امکان سقوط و شکست کامل برایش وجود دارد، لذا حامیان آن مستقیما در کنار عراق علیه ایران وارد جنگ شدند.
از رابطه نیروهای مسلح گفتید. واقعا این هماهنگی و رابطه خوب وجود داشت یا نوعی فاصله میان سپاه و ارتش بود؟
در دوره دفاع مقدس به این مسائل دامن زده میشد و تلاش شد وانمود شود اختلافهای اساسی وجود دارد. البته ممکن است به لحاظ دیدگاهها و اولویتها، اختلافنظرهایی باشد اما آنچه در دوران دفاع مقدس نمایان بود؛ وحدت، یگانگی و همراهی نیروهای مسلح با یکدیگر بود.
اختلافنظر روی برخی اولویتها طبیعی بود که به آن اختلاف راهبردی نمیگویند. البته ابتدای جنگ که بنیصدر رئیسجمهور بود و فرمانده کل قوا بود؛ شاهد مسائلی هستیم که عمدتا به دلیل نوع نگاههای بنیصدر بود ولی بعد از فرار او و تغییر در مدیریت و رهبری جنگ، شاهد نوعی همگرایی رو به رشد بین مجمع نیروهای مسلح، سپاه و ارتش بودیم که نتیجه آن انجام عملیاتهای بزرگ در دوران دفاع مقدس شد.
برخی بر این نظر بودند که بعد از فتح خرمشهر جنگ میتوانست متوقف شود نظر شما در این مورد چیست؟
به هر حال بعد از فتح خرمشهر با واقعیتی مواجه بودیم و آن اینکه بخشهایی از سرزمین ما همچنان تحت اشغال بود، ولی دشمن در مواردی که ضربه خورده بود و احساس میکرد یکی از راهها برای جلوگیری از ضربههای بعدی، رفتن به سوی راهکاری مثل آتشبس است، پیشنهادهایی را مطرح کرد.
کسانی هم تصور میکنند اگر ما در آن دوران به سمت پذیرش آتشبس و صلح میرفتیم، بدون هزینههای بعدی میتوانستیم به جنگ پایان دهیم، اما این نوعی سادهانگاری است. به هر حال باید بررسی کرد که اصلا هدف صدام از حمله به ایران چه بود و وقتی موضوع صلح را مطرح کرد چه انگیزهای داشت. واقعیت این است که دشمن پیشنهاد صلح را به شکل تاکتیکی مطرح میکرد تا بتواند فرصتی برای تجدید قوا و ایجاد شرایط مناسب برای اقدامات بعدی خود پیدا کند.
اگر ما به سمت سادهانگاری نسبت به این مسئله میرفتیم، چه بسا کشور دچار شرایطی میشد که نه صلح بود و نه جنگ و احتمال داشت سرزمینهای ما هم تحت اشغال دشمن در آید و آنها پای میز مذاکره مسائلی را مطرح میکردند که به ضرر ملت ایران تمام میشد.
به نظر من جنگ باید تا یک نقطه اطمینان بخش ادامه پیدا میکرد. قطعنامه 598 را که در سال 67 پذیرفتیم اولین قطعنامه نبود. در قطعنامههای قبل از آن به هیچ عنوان به حقوق ملت ایران اشارهای نشده بود. این قطعنامه بعد از عملیات کربلای 5 صادر شد که کلا غرب و حامیان صدام ناامید میشوند از اینکه صدام نتوانسته از نظر نظامی بر ایران غلبه پیدا کند، لذا تداوم جنگ برای رسیدن به یک نقطه اطمینانبخش به منظور پایان دادن به جنگ بود.
اگر سادهلوحانه پیشنهاد آتشبسی که مطرح شد، مورد پذیرش ما واقع میشد چه بسا دهها سال وارد مرحله «نه جنگ و نه صلح» میشدیم که نمونه این موارد را در برخی از کشورها شاهد هستیم. در حال حاضر برخی کشورها هستند که سالهاست از جنگهای آنان میگذرد و نیروهای مسلح آنها مدام لب مرزهایشان هستند و هر از گاهی تبادل آتش صورت میگیرد و استخوان لای زخم را سالهاست که تحمل میکنند.
ما به گونهای عمل کردیم که جنگ در یک نقطه شفاف پایان پیدا کند و ملت ایران پیروز این جنگ باشد، گرچه پیروزی ما در جنگ را همه میپذیرند اما برخی همچنان اشاره به عبارتی میکنند که حضرت امام با عنوان نوشیدن جام زهر در پذیرش قطعنامه به کار بردند. در حالیکه این عبارت به ایدهآلهایی که امام دنبال میکردند باز میگردد که ما باید در راستای اصول انقلابی خودمان وقتی متجاوزی به سرزمینها ما حمله کرد، خود ما او را تنبیه کنیم و بر اساس اصول سیاست خارجی و مبانی اعتقادی ملت مظلوم عراق را هم از شر این متجاوز نجات دهیم؛ یعنی در واقع هدفگذاری مطلوب و ایدهآل ساقط کردن صدام و آزاد کردن مردم عراق و شیعیان مظلومی بود که تحت ظلم و ستم صدام قرار داشتند.
البته این اتفاق در جنگ نیفتاد، اما ما در جنگ پیروز شدیم چون نگذاشتیم کشوری که تجاوز کرده به اهداف خود برسد. صدام و ارتش بعث عراق به هیچ یک از اهدافی که در حمله به ایران برای خود تعریف کرده بودند نرسیدند و ملت ایران توانست در 8 سال به خوبی از سرزمین خود دفاع کند و استقلال و تمامیت ارضی را خود را حفظ کند. بعد هم دیدم که پیروزی ملت ایران زمینه یک سرخوردگی برای حزب بعث شد که برای جبران این شکست لشکرکشی به سمت کویت را ترتیب داد.
اگر ما در خود جنگ نتوانستیم به اهداف ایدهآل خود برسیم، نتیجه تحولات بعدی این شد که امروز شاهد هستیم صدام و حزب بعث به تاریخ پیوسته و شرایط در عراق به گونهای رقم خورده که امروز ملت ایران و عراق و دولتهای دو کشور با یکدیگر روابط تنگاتنگی را دارند در نهایت این مقاومت و ایستادگی چنین نتیجه مطلوبی را به همراه داشت.
این تصور که عد از فتح خرمشهر از طریق صلح میتوانستیم جنگ را پایان دهیم تصور درستی نیست و دلیل قانع کننده برای این فرضیه وجود ندارد به نظر من این حتی بدترین وضعیتی بود که میتوانست شکل بگیرد.
جنگ تحمیلی تنها جنگ تاریخ معاصر بود که در آن ذره ای از خاک کشور توسط دشمن جدا نشد، چه مسائلی باعث این اتفاق مهم بودند؟
از این جهت ما از این ایام با عنوان دفاع مقدس یاد میکنیم که ملت ایران توانست از استقلال و تمامیت ارضی خود دفاع کند؛ بر خلاف خیلی از جنگها در جنگ 8 ساله حتی یک وجب از خاک ما جدا نشد. اساسا جنگ تحمیلی در یک فضای متفاوت از قبل شکل گرفت و ملت ایران در این فضای جدید دست به مقاومت زد.
ما باید به ماهیت انقلاب اسلامی بازگردیم؛ آنچه که قطعی و مسلم است این است که انقلاب ما یک ماهیت کاملا دینی دارد مردم ما به قیام حضرت امام لبیک گفتند ایشان همواره تاکید داشتند که انقلاب اسلام یک قیام برای خدا بود امام در دین داشت و معتقد بود اگر اسلام پیاده شود ملت ایران به عزت و پیشرفت هم خواهد رسید چون اعتقادش بر این بود که اسلام یک دیم جامع و کامل است و اگر از اسلام فاصله بگیریم ابرقدرتها و بیگانگان بر ما مسلط میشوند امام با همین نگاه انقلاب کردند و ملت هم ایشان را همراهی کردند.
وقتی انقلاب ما پیروز شد ملت ایران پرچم عدالتخواهی و آزادیخواهی را بدست گرفت و شعار نه شرقی و نه غربی را سر داد. اساسا ملت ایران منادی شعارهای آزادیخواهانه و عدالتخواهانه بود که فضیلتهای انسانی را دنبال میکرد. بر همین اساس بود که نظام ما مورد هجوم قرار گرفت به جنگ تحمیلی هم باید با همین رویکرد نگاه کرد.
اراده و سیاستهای حاکم بر جهان بودند که صدام را تحریک به حمله کردند. تصور غلطی است که فکر کنیم ارتش عراق، حزب بعث و صدام به تنهایی تصمیم به حمله به ایران گرفتند، بر همین هم اساس نوعی نابرابری در جنگ وجود دارد؛ یک طرف یک ملت انقلابی و به پاخاسته؛ طرف مقابل هم نظام سلطه بود. اما باید دید چه شد که در این میان ملت ایران پیروز میدان شد.
همه این به انگیزههای قیام باز میگردد؛ ملت ایران برای خدا قیام کرد. خدا هم وعده داده اگر شما در راه من به حرکت در آیید، دست به مقاومت بزنید و صبور باشید، شما را یاری خواهم کرد لذا معتقدم نبرد و جنگ ملت ایران با متجاوز، ریشه در مکتب و فرهنگی دارد که ما آن را مکتب عاشورایی مینامیم.
در دوران دفاع مقدس در این کشور بخش قابل توجهی از جامعه در این صحنه حضور پیدا میکنند و یک دفاع مردمی شکل میگیرد؛ مثل انقلاب. وقتی جنگ شکل گرفت فراتر از نیروهای مسلح، این ملت بود که پا به عرصه دفاع گذاشت. با نگاهی به رزمندگان دوران دفاع مقدس میبینیم همه از اقشار گوناگون هستند؛ از شهر و روستا، تحصیلکرده و بی سواد و ... در این دفاع جانانه حضور داشتند؛ یک انسجام و وحدت خاصی در دوران دفاع مقذس بین مردم ایجاد شد و ملت برای دفاع از حق وارد عرصه شد.
اگر وصیتنامههای قریب به دویست هزار شهید دوران دفاع مقدس را بررسی کنیم میبینیم در تمامی این وصیتنامهها بحث دفاع از اسلام و حق مطرح است. در دفاع مقدس هرگز ندیدیدم امام، رهبران انقلاب و فرماندهان دفاع مقدس دچار رعب و وحشت شوند. ما در دوران دفاع مقدس، ترس را در جامعه خود ندیدیم و آنچه شاهد بودیم آرامش و ثابتقدمی مردم و مسئولان بود، وقتی ملتی اینگونه وارد معامله با خدا میشود نصرت خداوند هم بر او نازل میشود.
جنگ و مقاومت ما از جنس جنگ بدر زمان پیامبر و خیبر است، بر همین اساس است که امام با صراحت در مورد فتح خرمشهر میفرمایند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» این جمله را برای اولین بار یکی از سرداران شهید ما یعنی سردار شهید کاظمی بر زبان جاری میکند. یعنی کسانی که در دفاع مقدس وارد میدان جنگ شدند و مدیریت آن را بر عهده داشتند کسانی بودند که به نصرت الهی باور داشتند. شهید کاظمی در عملیات بیتالمقدس وقتی به همراه رزمندگان وارد خرمشهر میشود در پیامهایی که از طریق بیسیم مخابره میکند و فایلهای صوتی آن هم موجود است، با خوشحالی این جمله را بر زبان جاری میکند که خرمشهر را خدا آزاد کرد. یعنی رزمندهای که چندین شبانهروز جنگ را مدیریت کرده وقتی خرمشهر را آزاد شده میبیند، باور درونی خود را بر زبان جاری میکند. این باور وجود داشت که وقتی ما در راه خدا حرکت میکنیم خدا هم ما را تنها نخواهد گذاشت.
ملت ایران توانست فرهنگ مقاومت را شکل دهد. الان هم اگر از فرهنگ مقاومت و دفاع مقدس فاصله نگیریم هیچ دشمنی نمیتواند بر ما غلبه کند
دلیل انتخاب ایران برای حمله توسط عراق چه بود ؟
روحیات خود صدام بود؛ او در سودای رهبری جهان عرب به سر میبرد فکر میکرد میتواند به جایگاهی که زمانی عبدالناصر به آن رسیده بود برسد و بر کشورهای عربی مسلط شود. برخی از دلایل انتخاب صدام به روحیات او باز میگردد که او فرد قدرتطلبی بود، از طرفی عراق در همسایگی ما بود و او میتوانست با طرح برخی ادعاهای ارضی بهانه آغاز جنگ را برای خود داشته باشد. از طرف دیگر از عراق به عنوان خط مقدم مقابله با ایران توسط غرب همواره استفاده میشد.
آنچه مهم است این است که جنگ ایران و عراق خارج از خاک عراق طراحی شد که اسناد و مدارک این حرف نیز وجود دارد. کسانی که به عراق چراغ سبز نشان دادند، این جنگ را هم طراحی کردند وگرنه صدام چرا باید در حالی که هم کشورش کوچکتر است و هم جعیت کمتری دارد، از پیروزی در جنگ با ایران اطمینان خاطر داشته باشد؟
صدام به نمایندگی از غرب، صهیونیسم و دولت های مرتجع عرب وارد جنگ با ایران شد و تصور کرد قطعا پیروز میدان است، اما نمیدانست مرتکب چه اشتباه بزرگی شده و نباید قدرت ملت ایران را بر مبنای معادلات متعارف مورد سنجش قرار میداد چراکه ملت ما همه این معادلات را تغییر داد.