قوچانی در نشست «چیستی؛ چرایی و چگونگی» وفاق ملی:
برقراری یک دولت ملی با تأکید بر وفاق ملی، فرصتی است که باید مغتنم شمرده شود
نشست "چیستی؛ چرایی و چگونگی" وفاق ملی با حضور هادی خانیکی، ابوالفضل دلاوری، محمد قوچانی و محمد مهدی مجاهدی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا محمد قوچانی فعال سیاسی اصلاحطلب در رابطه با موقعیت دولت در جامعه ایران، گفت: به لحاظ واقعیت ماجرا، حوادث سال ۱۴۰۱ و مسأله برجام روشن میکند که اداره کشور با حاکمیت یکدست به طور الزامی امکانپذیر نیست. برخی از دوستان ما، همچون آقای احمد زیدآبادی، طرفدار این بودند که یکدستی حاکمیت موجب افزایش کارآمدی خواهد شد و به همین سبب، خود تصمیم میگیرند که اقدامات مهمی را انجام دهند. با این حال، ایشان اکنون در گفتوگوهای اخیر خود، به نوعی تردید کردهاند.
وی ادامه داد: نکته بعدی، آثار پاییز ۱۴۰۱ و مسأله زنان در جامعه ایران است که به شکاف عمیق اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در حال حاضر، جنبش اجتماعی به ویژه در مطالبه حجاب، به اهداف اولیه خود دست یافته و مسأله حجاب به معنای پیشین دیگر وجود ندارد. حتی در محافل فرهنگی، به خصوص در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، میتوان مشاهده کرد که فروشندگان با انواع حجابها حضور دارند.
قوچانی با اشاره به میزان مشارکت در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، تصریح کرد: این مسأله در انتخابات نیز تأثیرگذار بوده و یکی از مطالبات جدی مشارکت زنان است. اکنون در دولت زنان قدرتمندتری را میبینیم که در سطوح مختلف در حال فعالیت هستند. اما در خصوص برجام و برنامه هستهای، آنچه امیدوار بودند به دست آورند، در دولت آقای روحانی محقق نشد و در این راستا، شکافهایی میان افراد همچون آقای باقری و آقای جلیلی به وجود آمد.
این فعال سیاسی با بیان اینکه حذف اصلاحطلبان از حاکمیت، موجب شکلگیری جریانی شد که دیگر کلیت را قبول ندارد، گفت: این نکته به وضوح در انتخابات نیز مشهود است، جایی که نیاز به وفاق ملی احساس میشود و باید با جریانهای مخالف، وارد گفتگویی جدی شویم. رفتارهای اخیر برخی از مقامها، نشاندهنده یک اقدام تاکتیکی در تشکیل دولت است که فقط تقسیم قدرت را به همراه دارد.
وی افزود: در اینجا باید به دوگانه اصلاحطلبی و اصولگرایی توجه کرد. چنانچه جامعه به این نتیجه برسد که شکافی میان خود و دولت شکل گرفته، این شکاف میتواند عمیقتر شود و کل سیستم کشور را تحت تأثیر قرار دهد. رفتارهایی که اکنون در حال شکلگیری است، شامل دفاع از تجزیهطلبی است که به وضوح نشاندهنده ارتجاع تاریخی است. این بازگشت به گذشته میتواند جامعه را به بحران بکشاند و خود به خود نتوان حل شود. اصلاحطلبی سرکوبشده، به معنای عدم ظهور اصولگرایی موفق نخواهد بود و ضرورت شکلگیری وفاق ملی را میطلبد تا جریانهای مختلف بتوانند در یک گفتگوی سازنده به توافق برسند.
قوچانی عنوان کرد: با توجه به معیارهای اقتصادی، مانند تورم، و همچنین تقسیمبندیهای اجتماعی و فرهنگی، به نظر میرسد جامعه ما با چالشهای جدی مواجه است. برقراری ارتباط بین جوانان و حاکمیت و به رسمیت شناختن حقوق شهروندان، از مواردی است که باید به آن توجه ویژهای شود.
وی خاطرنشان کرد: برقراری یک دولت ملی با تأکید بر وفاق ملی، فرصتی است که باید مغتنم شمرده شود تا ایران بتواند در دوران چالشهای پیش رو، به سمت بهبودی جدی حرکت کند.
در ادامه ابوالفضل دلاوری استاد علوم سیاسی در رابطه با مفهوم وفاق ملی، گفت: اجازه دهید ابتدا با یک مبحث زیباییشناسی شروع کنیم. مطمئناً همگی این غزل معروف حافظ را میشناسید. جهت یادآوری، میخواهم این چند بیت را قرائت کنم:" حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان می توان گرفت. این شعر، علاوه بر ارزشهای زیباییشناسانهاش، به نظر من اشارههایی به وضعیت فعلی ما دارد؛ وضعیتی که امروز درگیر آن هستیم. بدون تفسیر شعر، میخواهم تفسیری از شرایط فعلی ارائه دهم که شاید بتوان از آن بهعنوان محور بحثهای بیشتری در زمینه وفاق چیستی، چرایی و چگونگی بهره برد.
وی در خصوص مفهوم وفاق، عنوان کرد: وفاق به معنای عمومی توافق یا اجماع است؛ معادلی برای واژه "اتفاق" در زبان فارسی که در حوزه سیاست نیز وارد میشود. اما به نظر من، وفاق در سیاست معاصر ایران کشش کافی نداشته و ترجیح میدهم از مفهوم "مصالحه" استفاده کنم که کاربرد بیشتری در سیاست و امور سیاسی دارد.
دلاوری با بیان اینکه وفاق یا مصالحه بهعنوان الگویی از سیاست ایران امروز است، تصریح کرد: الگویی که برخلاف تاریخچه سیاست کشورمان، که بیشتر بر پایه منازعه و شقاق بوده، به مصالحه و وفاق توجه دارد. طی 45 سال گذشته، سیاست در کشور ما پر از تنازعات داخلی و بینالمللی بوده است. این تنازعات منجر به انباشت بحرانها و پیچیدگی مسائل سیاسی شده و بر جامعه اثرات زیانباری گذاشته است. این وضعیت، خصوصاً در هفت سال اخیر به اوج خود رسیده که نتیجه آن دولت ناکارآمد و درمانده در برابر جامعهای مستأصل بوده است.
وی با اشاره به تناسب سیاست موجود با جامعه، گفت: به نظر میرسد که جامعه ما در اثر پیچیدگیها به مرحلهای از بازاندیشی رسیده است. از اواخر دهه 60، جامعه، بهویژه نخبگان فکری و سیاسی، به تدریج از بحثهای کلامی و فلسفی به بحثهای جامعهشناسی و سیاستشناختی منتقل شدهاند. این روند در نهایت به فرهنگ عمومی و سیاست عمومی جامعه راه یافته است.
وی افزود: با وجود پیچیدگیهای شرایط جاری، به نظر میرسد که جامعه ما به تدریج به سمت الگوی تحولات تدریجی (evolution) برسد که در بلندمدت منجر به تحول و پیشرفت شود. نمونهای از این تغییرات را میتوان در انتخابات اخیر مشاهده کرد، جایی که چیزی از هیچ پدید آمد و نتیجهای غیرمنتظره شکل گرفت.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مهمترین چیز در سیاست، شناسایی و بهرهگیری از فرصتها است. بحرانها، گاهی میتوانند زاینده و خلاق باشند. سیاست، حوزهای از امکانیت است که در آن، برخوردها و گسستها میتوانند فرصتهای جدیدی ایجاد کنند. آیا ما آماده هستیم سیاست را به معنای واقعی آن که ایجاد وفاق و مصالحه میان امور ناسازگار است، به کار گیریم؟ این وظیفه ماست که در شرایط پیچیده کنونی، سیاست را بهگونهای شکل دهیم که تناقضها را به تنوع تبدیل کرده و سازگاریها را افزایش دهیم. این همان چیزی است که الگوی جدید سیاست ما به دنبال آن است و امیدواریم با آگاهی و درک سیاسی بیشتر جامعه، به این هدف نزدیکتر شویم.