خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگوی ایلنا با ناصر زرافشان مطرح شد؛

کودتای ۲۸ مرداد؛ حقیقت نهفته در سایه تاریخ

کودتای ۲۸ مرداد؛ حقیقت نهفته در سایه تاریخ
کد خبر : ۱۵۱۹۲۴۱

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک توطئه بود که توسط آمریکا و انگلیس طراحی و اجرا شد و با حمایت از طبقات حاکم داخلی به وقوع پیوست. این کودتا با استفاده از اوباش و پول‌های سیا به عنوان یک حرکت مردمی جا زده می شود. برخی افراد از طبقات حاکم داخلی در ایران به دلیل منافع خود در غارت منابع ملی با قدرت‌های استعماری همسو بودند. این تحریف تاریخ توسط برخی از جریان‌های واپس‌گرا برای توجیه کودتا و بازگشت به نظام گذشته صورت می‌گیرد. انقلابات و جنبش‌های بزرگ اجتماعی تابع قوانین نیستند، بلکه خود سازنده قوانین هستند.

ملی شدن صنعت نفت در ایران نتیجه اختلاف دیرینه دولت ایران و شرکت نفت انگلیس بود. اختلافات نفتی از اوایل دهه ۱۳۰۰ به دلیل بی توجهی شرکت نفت انگلیس به تقاضای ایران برای سهم بیشتر از درآمدهای نفتی آغاز شد. مذاکرات مجدد در مورد امتیاز نفت در سال ۱۹۴۹ منجر به افزایش سهم ایران از درآمدهای نفتی شد، اما این قرارداد رضایت نیروهای ملی گرا در ایران را نداشت. مسئله نفت به یک جنبش ملی به رهبری دکتر محمد مصدق تبدیل شد که نتیجه آن ملی شدن صنعت نفت در ایران بود. با وجود مخالفت نیروهای محافظه‌کار و قدرت‌های خارجی، قانون ملی‌سازی در اواخر سال ۱۹۵۱ به تصویب رسید. اما به دلیل درگیری‌های مختلف داخلی و خارجی، دولت مصدق در سال ۱۹۵۳ با کودتای سازمان‌دهی شده توسط دولت‌های بریتانیا و آمریکا سرنگون شد. دولت جدید به شرکت های خارجی اجازه بهره برداری از منابع نفتی ایران را در ازای دریافت سهمی از سود داد.

کودتای اوت ۱۹۵۳، معروف به عملیات آژاکس، توسط MI۶ بریتانیا و سیا آمریکا حمایت شد. کودتا یکی از جنجالی ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود. برای شفافیت بیشتر وقایع مرداد 32 و سوالات بی پاسخ در این رویداد تاریخی،  گفت‌و‌گویی با مترجم کتاب کودتا ۲۸ مرداد، ناصر زرافشان دبیر کانون نویسندگان ایران داشتم که پاسخ‌های ایشان به درک دقیق‌تر اثرات کودتا سال ۳۲ در جامعه ایران کمک خواهد کرد.

 

متن کامل گفت‌وگو به این شرح است:

در سال‌های اخیر روایت واقعه ۲۸ مرداد دست‌خوش تغییراتی شده است. روایت قالب در تفسیر این اتفاق، کودتای نظامیان به دستور قدرت‌های خارجی (انگلیس و آمریکا) بوده‌ است. اما برخی از مفسرین در دو دهه اخیر این اتفاق تاریخی را حاصل عزم مردم برای تغییر در سیاست‌ها کشور می‌دانند و نظامیان را دل‌سوزانی وطن‌پرست معرفی ‌می‌کنند که به جهت خیر و صلاح مملکت اقداماتی در این قیام ملی انجام‌ دادند. با گذشت این سال‌ها به نظر شما علت اصلی رخداد‌های 28 مرداد چه بود و این واقعه تاریخی را چطور می‌توان نام‌گذاری کرد؟

«روایت های مختلف» واقعه ممکن است متعدد و متفاوت باشند و بر سر آنها بحث براه افتد: زیرا منافع و مواضع افراد و گروه‌های اجتماعی در برابر واقعه یکی نیست.

اما واقعیت خود رویداد یکی بیشتر نیست و به همین دلیل جای بحثی در آن وجود ندارد . کودتای ۲۸ مرداد که چند بار و به شکل های گوناگون اتفاق نیافتاده است تا روایت های مختلف داشته باشد. واقعیت این رویداد یکی است و چون یک رویداد عینی و خارجی است یک روایت درست هم بیشتر ندارد و تفسیرهای مختلف بر نمی دارد.

این رویداد پس از مدت‌ها کشمکش سیاسی به عنوان واکنش نهائی آمریکا و انگلیس در برابر خیزش مردم برای ملی کردن صنعت نفت و در اجرای طرح «آژاکس »صورت گرفته است.

بنا به اسناد روشن و غیر قابل انکار تصمیم به انجام کودتا در ایران ،‌پس از قیام ۳۰ تیر گرفته می‌شود . لوی هندرسون سفیر آمریکا و جورج میدلتون سفیر انگلیس پس از قیام ۳۰ تیر به این نتیحه نهایی می رسند که تنها راه رهائی از دست مصدق یک کودتای نظامی است و این نظر به وزارت خارجه دو کشور منعکس می شود. بر این اساس وزارت خارجه آمریکا و وزارت خارجه انگلیس در نوامبر ۱۹۵۲ در جلسه مشترکی موضوع را بررسی کرده و از «سیا» و «ام ای سیکس» خواسته‌اند طرح مشترکی را برای کودتا در ایران تهیه کنند، پیش نویس اولیه این طرح که از طرف ام آی سیکس تهیه شده بود است «چکمه» نام داشته و نام نسخه اصلاح شده آن که طرح مشترک و نهائی آمریکا و انگلیس برای کودتا در ایران، طرح «آژاکس» است.

پیش نویس طرح مشترک در اوایل ماه آوریل (فروردین ۳۲) در واشنگتن تهیه و جزییات تفضیلی آن در اواخر بهمن ماه در پایگاه نظامی بریتانیا در قبرس تکمیل می شود. جزییات این طرح در دو نوبت یکبار در اوایل ژوئن در بیروت و بار دیگر در اواخر همان ماه (یعنی اوایل تیرماه ۳۲) در لندن اصلاح و تکمیل و طرح نهائی می شود. وزرای خارجه آمریکا و انگلیس در روز اول ژوئیه (دهم تیرماه ۳۲) و آیزنهاور رییس جمهور آمریکا و چرچیل صدراعظم بریتانیا هم روز ۱۱ ژوئیه (بیستم تیرماه) این طرح را تایید و امضاء می کنند و نیمه ماه اوت (۲۴ مرداد) برای اجرای آن تعیین می شود. دفاتر ارتباطی کودتا هم در تهران در نیکوزیا در پایگاه نظامی بریتانیا و در واشنگتن ایجاد و کرمیت روزولت بعنوان رییس و مسئول عملیات میدانی طرح تعیین می شود.

این جزییات همه روشن و همه مستند است و اگر کسی بتواند حتی نقش خائنان و وطن فروشانی مانند برادران رشیدیان را که پول های ام آی سیکس را به عوامل انگلیس مانند سیدضیاء و حزب اراده ملی او می رساندند یا نقش جاسوسانی مانند فرخ کیوانی و علی جلالی را که به نوشته کرمیت روزولت پول های آمریکایی‌ها را به لوطی‌های جنوب شهر و زورخانه‌ها و برخی روزنامه های قلم به مزد می دادند را هم انکار کنند، نمی تواند از جریان طراحی و اجرای این کودتا به وسیله ایالات متحده و بریتانیا را انکار کند اگرچه در مورد امثال رشیدیان‌ها و سیدضیاء و برادران بوسکو هم اسناد موجود به کیفیتی است که قابل انکار نیست (برای کسانی که مایل به داشتن اطلاعات بیشتر در این باره اند، این اطلاعات را می توانند مثلا در کتاب خاطرات خود کرمیت روزولت یا کتاب کودتا نوشته آبراهاسان (فصل ششم) یا فصول سیزدهم و چهاردهم کتاب اربابان صحرا نوشته جمیز بر مورخ انگلیسی یا نوشته های گازیو رووسکی و منابع دیگر پیدا کنند).

این مفسرینی که شما اشاره کرده اید «این اتفاق تاریخی را حاصل عزم مردم برای تغییر در سیاست های کشور می دانند و نظامیان را دلسوزانی وطن پرست معرفی می کنند که به جهت خیر و صلاح مملکت در این قوام ملی انجام دادند،‌ ممکن است این مهملات را در خود ایران و برای اذهان ناآگاه بهم ببافند اما چه می توانند کرد با خود آمریکا و انگلیس که در آنجا خروارها سند و مدرک و کتاب و گزارش تحقیق در مورد کودتائی که در ایران کرده اند وجود دارد و شرایط اجتماعی و فرهنگی آن جایی برای این افاضات باقی نمی گذارد؟

در مورد «نظامیان دلسوز وطن پرستی که به جهت خیر و صلاح مملکت این قیام ملی را انجام داده اند» کدامیک از مفسرینی که چنین ادعایی دارند می توانند سرسپردگی و ارتباطات سابقه دار سرلشکر ارفع، سرهنگ حسن اخوی (مغز متفکر کودتا در میان عوامل داخلی)، سرهنگ هدایت گیلانشاه، سرهنگ حسینعلی اشرفی، سرهنگ تیمور بختیار ، سرهنگ عباس فرزانگان  و دیگران را که عوامل داخلی کودتا بودند با ام آی سیکس و سیا و روابط و تماس های خود فضل الله زاهدی را با این سازمان ها پیش از وقوع کودتا و درجریان تدارک آن انکار کنند؟

اما این ادعا که کودتا «حاصل عزم مردم برای تغییر در سیاست های کشور» بوده است ، از ادعای دلسوزی و وطن پرستی نظامیان پادوی کودتا هم سخیف تر و بی پایه‌تر است . کریستوفر دوبلیگ ، نویسنده معاصر انگلیسی یکی از کسانی است که در این زمینه کنجکاوی بسیار و به قول آبراهامیان در کتاب «کودتا» وقت زیادی را صرف گفت‌وگو با باستانی کاران زورخانه‌ای و نوچه‌ها و هوداران طیب کرده است. تابلوئی را که او در کتاب خاطرات خود از تظاهرات روز کودتا به دست می دهد و به نقل از پیمان کتاب آبراهامیان (ص۲۵۴) در اینجا نقل می کنیم. بسیاری از شهود عینی دیگر هم با جزییاتی کمتر یا بیشتر روایت کرده اند او می نویسد: «روز ۱۸ اوت ۱۹۵۳ طیب برای نزدیک ترین دوستان و همکارانش ، پیغام فرستاد که در میدان میوه و تره بار جمع شوند ، صبح روز بعد حدود سیصد نفر جمع شدند، آن‌ها با خود چاقو و سلاح های سرد دیگر حمل می کردند . طیب پولی را که از سه برادر با تکرار دریافت کرده بود که به عنوان واسطه برای توزیع پول های سیا عمل می کردند بین آن‌ها تقسیم کرد . این جماعیت که اوباش بیکار محل هم به آنها پیوسته و بیشتر شده بودند با سردادن شعارهای ضد مصدق، از میدان میوه وتره بار حرکت کردند در حالی که در مسیر خود به کسانی که پیراهن سفید پوشیده بودند حمله می کردند (لباسی که فکر می کردند کمونیست ها به تن می کنند) و در مسیر خود اتومبیل های عبوری را مجبور می کردند با صدای بوق شعارهایی را که در حمایت از شاه داده می شد تکرار و همراهی کنند. دسته طیب در مسیر خود با دسته دیگری که رمضان یخی سرکرده آن‌ها بود به هم ملحق شدند . همانطور که به طرف شمال حرکت می کردند، افرادی هم به تماش می آمدند و همراه آنها می شدند. رنگارنگ ترین گروهی که به این راه پیمایان پیوست ، از شهر نو آمد. و مرکب از معروف ترین فاحشه های آن روزها بود.... حرکات طیب و دیگران به بانیان کودتا امکان داد که رویدادهای ۱۹ اوت را به عنوان بیان خواست مردم وانمود و معرفی کنند، نه توطئه ای که از طرف سیا طراحی و مخارج آن تامین شده بود.»

البته ناگفته نباید گذاشت که کودتا اگر چه از سوی آمریکا و بریتانیا طراحی و در ایران اجرا شد اما در داخل کشور هم در میان طبقات حاکمه و به اصطلاح آن روزگار در میان «هزار فامیل» حامیان و همدلانی داشت اما حساب آنها از حساب مردم جداست. در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره و کشورهایی که به هر حال نظام سیاسی حاکم در آنها وابسته به قدرت های بزرگ امپریالیستی بوده غالبا قدرت های استعماری بزرگ که منابع طبیعی، ثروت‌ها و بازارهای این کشور ها را غارت می کردند یک پایگاه داخلی هم در میان طبقات حاکمه این کشورها برای خود ایجاد می کردند که در غارت ثروت های ملی با قدرت های امپریالیستی متحد و شرکت بوده به همین دلیل هم در جنبش‌های رهایی بخش ملی که پس از جنگ دوم در اینگونه کشورها پامی گرفت شاهد این هستیم که طبقات حاکم که سرگرم غارت ثروت های ملی هستند معمولا با قدرت های استعماری و نواستعماری بیرونی علیه مردم خود متحد و هم جهت هستند . در جنبش ملی کردن نفت هم در ایران ما با همین پدیده روبروهستیم.

طی هفتاد سالی که از این کودتا گذشته است همواره از سوی برخی محافل و نیروهای وابسته به آنها شکل وقیحانه ای با تحریف تاریخ در این زمینه روبرو بوده ایم. یکی روش «نوتاریخ نگاری» را کشف کرده و می خواهد کودتا را با این روش از نوبررسی کند،  دیگری می‌خواهد یک رستاخیز بزرگ ملی ، یک جنبش ضد امپریالیستی و ضد استعماری را به یک بحث اخته حقوقی تقلیل دهد و به کمک مواد و تبصره های قانونی روشن کند که در این ماجرا حق به جانب چه کسی بوده است! گویی با یک دعوای مالک و مستاجر یا صدور چک بی محل روبرواست، این واماندگان از تاریخ درک نمی کنند که انقلابات و جنبش های بزرگ اجتماعی تابع مواد و تبصره های قانونی نیستند بلکه خود سازنده و بوجود آورنده قانون اند . سازنده تاریخ هستن دو همه ساختار اجتماعی – اقتصادی  و سیاسی جامعه ، همه نهادها و قوانین را باطل می کنند و از نو نهادها و قوانین تازه بوجود می آورند . این ادعاها و تحریفات ، افاضات جریان های واپس گرا ، و پهلوان پنبه های دون کیشوتی و متوهمی است که طی سالهای اخیر سرگرم زین کردن اسب چوبین خود برای بازگشت به نظام گذشته در ایران هستند . اما تاریخ به سمت گذشته حرکت نمی کند، رو به آینده دارد.

 

درجریان تاریخ‌نگاری معاصر در ایران کمتر دیده‌ شده که موافقان دربار و شاه را در صفوف متحد مردم قرار دهند یا برای آن‌ها هویتی مستقل قائل شوند. در اکثر مکتوبات تاریخی توده حامی شاه را مزدوران چون شعبان بی مخ می‌دانند. دوگانه مردم و حاکمیت در جریان وقایع ۲۸ مرداد تقسیم‌بندی درستی است؟ می‌تواند قطب سومی را به رسمیت شناخت که مخالف شاه بودند ولی با مصدق هم کنار نمی‌آمدند؟ یا جریان موافقان دربار و مخالف مصدق وجود خارجی داشتند؟

جواب من دقیقاً این است که جنبش مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت «در کلیت آن»، مبارزه مردم با حاکمیت و امپریالیسم بود. بنابراین شکل این جنبش در داخل کشور «دوگانه مردم و حاکمیت» است. اگر شما شاه و نیروهای دربار را در ساختار سیاسی کشور و صف‌بندی نیروها در مجموعه حاکمیت قرار ندهید، پس جز کدام معقوله‌اند و حاکمیت چه عنصری تشکیل می‌یابد؟ بدیهی است که در سال‌های جنبش ملی کردن نفت نیروهای دربار-نظامیانی که اغلب سرسپرده سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه بودند،«هزار فامیل» خوانین و فئودال‌های بزرگ مانند خاندان‌های قوام شیرازی در فارس، خانواده شوکت الملوک علم در سیستان، ذوالفقاری‌ها در زنجان، خلعتبری‌ها در مازندران و... و نمایندگان سیاسی این طبقات مانند قوام السلطنه و حزب او، سید ضیا طباطبایی و دارودسته او، آدم‌هایی از قماش شیخ هادی طاهری، هاشم ملک مدنی، جمال امامی و... و سرسپردگان مستقیم بیگانه مانند رشیدیان‌ها، ارنست پرون، شاپور ریپورتر و امثال آنان-هیچ کدام از مردم نیستند؛ اما صرف نظر از اینکه نیروهای دربار در مقوله«مردم» یا «ضد مردم» یا هر تقسیم بندی دیگری قرار گیرند مسئله مهم این است که تا جایی که به رویداد مشخص کودتا مربوط می‌شود،برخلاف تصورات موجود، دربار و نیروهای هوادار آن طرف اصلی دخیل و تصمیم گیر در این رویداد نیستند تا لازم باشد، درباره‌ی جایگاه و طبقه‌بندی آنها بحث شود. دو طرف اصلی این مبارز مردم ایران که خواهان کنترل بر منابع و ثروت‌های طبیعی خود هستند از یک طرف، و قدرت‌های امپریالیستی انگلیس و امریکا از طرف دیگر هستند و اینکه اساساً شاه و حامیان او را یک طرف این رویداد و مردم را طرف دیگر آن قلمداد کنیم، پنهان کردن یک واقعیت بزرگ تاریخی است. تصمیم کودتا در ایران از طرف شاه یا هواداران دربار گرفته نشده است. زمانی چه انگلیس و آمریکا تصمیم به کودتا علیه مصدق می‌گیرند، شاه هنوز موافق این تصمیم نبوده است؛ نه از جهت همراهی با جنبش ملی کردن نفت، بلکه از این بابت که با توجه به تجربه قیام یک سال قبل داشته نگران بوده است که با کودتا و خیزشی مانند قیام ۳۰ تیر در برابر آن، اساس سلطنت هم به باد رود. به همین دلیل هم پس امضا روی نامه‌ای که از او خواسته شده است، یکی مبنی بر عزل مصدق و دیگری نصب زاهدی به نخست وزیری امضا کند، خودداری کرده است از جمله برای فشار آوردن به او به اشرف متوسل می‌شوند و او در برابر خواهر خود نیز مقاومت می‌کند. آنگاه کرمیت روزولت شبانه و پنهانی به دیدار او می‌رود و هنگامی که شاه دلایل تردید خود در امضای آن نامه را بیان می‌کند مامور سیا به او می‌گوید «تصمیم به انجام این کودتا گرفته شده است، چه با شما، چه بدون شما» و معنای روشن این اخطار این است که اگر شاه با کودتا همراه نباشد، در رژیم بعد از کودتا سلطنت او جایی نخواهد داشت و برای اطمینان خاطر شاه از اینکه این پیام از طرف دولت‌های آمریکا و انگلیس به او ابلاغ می‌شود مسئله پخش پیام رمز نیمه شب از رادیو بی‌بی‌سی مطرح می‌شود. به این ترتیب می‌خواهیم بگوییم شما عامل و بازیگر اصلی کودتا را از صورت مسئله خود حذف کرده‌اید و به دنبال علت اصلی کودتا می‌گردید. مشکل دیگری که در این سوالات وجود دارد شکل مطرح کردن مسئله،نوع رویکرد به موضوع است که در آن همواره به شکل رویداد پرداخته می‌شود و گویی تلاشی در کار است تا محتوای آن پنهان و خارج از بحث نگاه داشته شود. این روش راه به منشا و ماهیت و علل واقعی مسئله نمی‌برد. این بحث «دوگانه مردم و حاکمیت» و وجود یا فقدان یک قطب سوم به طور کلی این تقسیم بندی‌های شکلی مسئله را حل نمی‌کند. در طرح مسئله به این شکل مضمون و محتوای قضیه که مبارزه یک ملت برای به دست گرفتن کنترل ثروت‌های ملی و طبیعی خویش است مغفول می‌ماند و بحث به بیراهه می‌رود و از شناخت طرف‌های واقعی و اصلی ستیزه ماهیت و منشأ مسئله باز می‌ماند. زیرا توجه به اصل اختلاف، به تشخیص و شناسایی طرفین آن کمک می‌کند. به عبارتی دیگر صرف نظر از اینکه در این مناقشه دو طرفه درگیر بوده‌اند یا سه طرف،باید پرسید که مناقشه اصولاً بر سر چه بوده است،به جای اینکه بپرسیم طرفین ستیزه چند نفر و چه کسانی هستند باید پرسید ستیزه بر سر چیست؟

جریان اعتراضات پیش از وقوع کودتا را بر مبنای مطالبات اصیل دولت مصدق می‌دانید یا حضور مردم در صحنه سیاسی بر اساس نقش احزاب و گروه‌های مختلف حاضر در دهه سی ایران بود که فضای تهییج توده جامعه را مهیا کرد؟

مطالبات دولت مصدق و حضور مردم در صحنه سیاسی که به درخواست و دعوت احزاب و گروه‌های مختلف صورت می‌گرفت معقولاتی جدا از یکدیگر نیست و همه آنها منشأ واحدی داشتند که همان خواست ملی یعنی به دست گرفتن کنترل منابع و ثروت‌های ملی بود. مصدق نماد این خواست ملی بود.

نقش محافظه کاری مصدق در قبال دربار و نهاد سلطنت و قانون اساسی پس از کودتای 1919 در پیروزی کودتا تا چه حد قابل جدی گرفتن است؟ اعتماد مصدق به آمریکا آیا ادعای درستی است و نسبت مصدق و آمریکا چه نتایجی در سرنوشت سیاسی دولت او ایفا کرد؟

مصدق سیاستمدار وطن پرست و شرافتمندی بود که در قرن بیستم با ذهنیت و اندیشه سیاسی قرن نوزدهم زندگی و عمل می‌کرد. او فاقد نگرش جنبش‌های انقلابی قرن بیستم و شناخت لنینی از امپریالیسم بود. به همین دلیل علی رغم آشنایی با سیاست‌های استعماری و گذشته بریتانیا، آمریکا و صحت حرکت آن را به چشم یک نیروی تازه نفس امپریالیستی نمی‌دید که ولع دارد به سرعت به میراث ‌خوار قدرت‌های استعماری کهنه تبدیل شود. شاید به همین دلیل هم در روز ۲۷ مرداد به دام لوی هندرسون سفیر مریکا افتاد و به خواست او دستور خلوت کردن خیابان‌ها و ورود تانک‌ها را به شهر داد که اگر این کار را نمی‌کرد شاید تحولات در مسیر دیگری پیش می‌رفت و این قضیه به توضیح بیشتری نیاز دارد که در این فرصت کوتاه مجال پرداختن به آن وجود ندارد.

گفته می‌شود نگاه بخشی از جامعه ایران به انقلاب سال ۱۳۵۷، به نوعی جبران ناکامی در قبال نهضت ملی شدن صنعت نفت و استقلال از آمریکا بوده است. این نگاه در برهه انقلاب ۵۷ چقدر دارای مقبولیت بوده که انقلاب ۵۷ ادامه راه نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت است؟

مقبولیت داشتن یا نداشتن یک نگرش سیاسی در جامعه امری ذهنی است اما تاریخ تابع قوانین عینی خویش است و از خواست و اراده یا پسند و قبول این و آن تبعیت نمی‌کند. بنابراین مقبولیت این نگاه در برهه انقلاب ۵۷ ناشی از پیوستگی و تداوم تاریخی تحول اجتماعی بود اما مردم ایران به دلایلی که فرصت توزیع آنها در اینجا وجود ندارد نتوانستند دین معوقه خود به تاریخشان را ادا کنند و آرمان‌های سرکوب شده جنبش مشروطه و جنبش ملی کردن نفت را عملی سازند و جامعه به بیراهه افتاد. در بیشتر کشورهای مسلمان در آسیا و آفریقا،اغلب جنبش‌های اجتماعی و اقتصادی در یک پوشش مذهبی و زیر پرچم مذهب سربلند می‌کنند؛ زیرا اعتراض توده‌های مردم با این پوشش از یک طرف از امنیت و معصومیت بیشتری برخوردار است و از طرف دیگر توده مردم به مناسک، آداب اماکن مذهبی دسترسی راحت‌تری دارند و در نظام‌های اقتصادی و اجتماعی آنها شکل مسلط روبنایی، فرهنگی و مذهب است. جنبش‌ها غالباً پوشش و بهانه مذهبی دارند اما محتوای آنها مطالبات اقتصادی و اجتماعی است. حتی در کشورهای اروپایی و مسیحی هم تا پیش از عصر مدرن و انقلابات بورژوایی که سیاست را روبنای فرهنگی جامعه تبدیل کرد،یعنی تا پیش از سرمایه داری،اغلب جنبش‌های اجتماعی زیر لوای مذهب بروز می‌کرد. آنچه در ایران اتفاق افتاد نیز از همین گونه بود. خواسته‌های مردم اجتماعی و اقتصادی بود و برای ابراز آن زیر پرچم مذهب جمع شدند. اما زعمای مذهبی ماهیت جنبش را نشناختند،از فرصت استفاده کردند و قدرت را قبضه کردند و همه توان و امکانات جامعه را در راه بازگشت به الگوی شیخ مجلسی به کار گرفتند. از این رو روز به روز فاصله آنان با جامعه بیشتر شد تا به نقطه فعلی رسیدیم.

انتهای پیام/
علیرضا کاظمی
ارسال نظر
پیشنهاد امروز