خبرگزاری کار ایران

یادداشت علی ربیعی؛

در میان بی‌نشان‌ها 

در میان بی‌نشان‌ها 
کد خبر : ۱۳۴۴۳۴۱

در روزهای نوروزی، برای عید دیدنی به سه مرکز نگهداری و توانمندسازی طردشدگان اجتماعی رفتم.
‎یکی از این مراکز، محل نگهداری کودکانی بود که در سنین دبستان به سر می‌برند.
‎در مرکز دیگر نوجوانان و در آخرین مرکز، افراد مسن زندگی می‌کنند.
‎در این بازدیدها، نخستین نکته‌ای که به چشم می‌آید خانواده شدن این افراد است. نوعی همبستگی عمیق که با زیست شبانه‌روزی در کنار هم پدید آمده است. همین حس گرم با هم بودن و مدیریت عاطفی و علمی، باعث بهبودیافتگی نسبی و یا زیست آنان در شرایط بهتر شده است. دست کم اینکه اینکه از وخیم‌تر شدن وضع این افراد پیشگیری میشود.
‎پای درد دل این افراد که به انزوا و کارتن‌خوابی و بعضا بزهکاری رسیده بودند؛ می‌نشینی، هرکدام داستانی متفاوت برای حکایت دارند. در تمام این داستانها به رغم تفاوتهای جنسیتی، سنی و اجتماعی علل مشترکی را میتوان یافت که به نظر من در دو گروه عمده دسته‌بندی میشوند.
‎گروه اول که عمدتا افرادی کم سن و یا در ابتدای جوانی هستند، بر اثر زیست در خانواده‌های پرآسیب‌ و بعضاً بزهکار، با خاطراتی تلخ به وضعیتی غیرمتعارف و زندگی در خیابان رسیده‌اند. به عمق ذهن این افراد که دقیق می‌شوی، گویی درصددند از همه کسانی که از آنان زندگی را ستانده‌اند، انتقام بگیرند.
‎از دلایل پیدایش این گروه، می‌توان به نابرابری‌های اجتماعی، فقدان برنامه‌های مناسب حمایت اجتماعی، نادیده گرفته شدن و زیست در جامعه‌ای بدون مسئولیت اجتماعی اشاره کرد.
‎در یک مورد با کودکی مواجه شدم که خود و مادرش قربانی تعرض بودند.
‎او این تعرض را نه از یک فرد بلکه از یک جامعه میدید.‎در موردی دیگر ،نوجوانی بود که برچسب حرام‌زادگی و تصور این موضوع او را نابود کرده بود. چقدر با وی گفتگو شد تا آرام بگیرد. متاسفانه وقتی در یک‌ جامعه دیدگاه ها و نظراتی در قالبهای مختلف و بسیار بی محابا بیان میشود، عواقب و آثار زیانبار اجتماعی و روانی آن برای کودکان معصوم، مورد توجه قرارنمیگیرد.
‎جامعه ما نیز همچون بسیاری از جوامع، مملو از أنواع انگ ها و برچسب هاست؛ مثل هم بسته کردن غلط نوع حجاب با عفاف.
‎در میان گروه دوم که عمدتا از میان‌سالان و بزرگسالان تشکیل می‌شود، فصل مشترکی از ناامیدی، ناامنی روانی، بیکاری، به انزوا کشیده شدن و اعتیاد وجود دارد.
‎ تنش‌های اجتماعی، معیشت‌های به هم ریخته و به زیر کشیده‌شدن‌های اقتصادی، بافت خانوادگی و عدم حمایت‌ خانواده و جامعه، از عمده دلایل پدیدآمدن گروه دوم است‌.
برخلاف گروه اول که عامل فردی نفش ناچیزی درپیدایی وضعیت فرد دارد،در بررسی علل گروه دوم ، هم عوامل روان شناسی فردی، هم  تغییرات نهادی، هم مسئولیت اجتماعی عمومی و بیش از همه سیاست گذاری و عملکرد نظام قضایی، تقنینی و به خصوص اجرایی تاثیر گذار هستند. بدون در نظر گرفتن توامان این چهار گروه؛ تحلیل و واکاوی این پدیده امکان پذیر نیست.
‎در میان این نگرانی‌های مایوس‌کننده، حضور برخی نهادهای مدنی و انسانهایی که آدمیت دارند، دلگرم کننده است. یکی از این نهادهای مردمی «جمعیت طلوع بی‌نشانها» ست. این موسسه برای هر سه نسل یاد شده، سرپناه و خانواده ساخته است. حتی برای نوزادانی که با معصومیت تمام، محکوم به رشد در محیطی پر از بزه و جامعه‌ای سرشار از نابرابری و خشونت بوده‌اند خانواده‌ای امن ساخته است.
‎چه خوب است که همه ما، بنا بر وظیفه اخلاقی و مسئولیت اجتماعی خود، به هراندازه که توان داریم در کنار این نهادها قرار گیریم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز