علیرضا خوشبخت در گفتوگو با ایلنا:
جبهه اصلاحات با نوعی سردرگمی در مأموریت کلی خود مواجه است/ تبحر «نبوی» در کار تشکیلاتی شاید به سامان جبهه اصلاحات کمک کند
فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: به نظر جبهه اصلاحات با نوعی سردرگمی در ماموریت کلی خود مواجه است و روشن نیست که احزاب و گروههای حاضر در آن دقیقا برای رسیدن به کدام هدف در کنار هم قرار گرفتهاند. این وضعیت سردرگم یکی از مهمترین آفات حرکت جبهه اصلاحات است و در صورت رفع این ایراد و یک تعیین تکلیف روشن، شاید نقش این جبهه در کل جریان اصلاحات بیشتر مشخص شود.
علیرضا خوشبخت تحلیگر مسائل سیاسی در پاسخ به سوال خبرنگار ایلنا در این مورد که با ابقای بهزاد نبوی در یک سال آینده چه اتفاقاتی در انتظار جبهه اصلاحات ایران است، گفت: «بهزاد نبوی از قدیمیترین سیاستمداران اصلاحطلب است و تجربه سیاست ورزیاش به پیش از انقلاب باز میگردد. او در دهه شصت از چهرههای برجسته جناح موسوم به چپ خط امام بود و بعد از دوم خرداد ۷۶ هم نقش محوری در جریان اصلاحات داشت. از این منظر حضور او در سمت ریاست جبهه اصلاحات اتفاق جدیدی نیست و در راستای مشی کلی جریان اصلاحطلبی در سالیان اخیر ارزیابی میشود و نمیتوان انتظار تحول خاصی را در یک سال آینده داشت.»
وی ادامه داد: بهزاد نبوی توان و تبحر زیادی در کار تشکیلاتی دارد و شاید این تجربه بتواند اندکی به سامان تشکیلاتی جبهه اصلاحات کمک کند. در سطح راهبردی، نبوی در سالهای اخیر متمایل به طیف محافظهکار جریان اصلاحات بوده و تداوم حضور او در این سمت هم به احتمال زیاد به تداوم راهبردهای محافظهکارانه در جبهه اصلاحات منجر خواهد شد.
خوشبخت در پاسخ به این سوال که تاثیرگذاری بهزاد نبوی و نقش جبهه اصلاحات در میان اصلاحطلبان باید چگونه باشد، گفت: جبهه اصلاحات آن چنان که از نامش پیداست قرار است به عنوان یک جبهه سیاسی عمل کند. جبهههای سیاسی معمولا متشکل از گروهها و احزاب متفاوتی هستند که در مقاطع زمانی مشخص و حول یک هدف مشخص در عرصه سیاسی تشکیل میشوند. به نظر جبهه اصلاحات با نوعی سردرگمی در ماموریت کلی خود مواجه است و روشن نیست که احزاب و گروههای حاضر در آن دقیقا برای رسیدن به کدام هدف در کنار هم قرار گرفتهاند. آیا این جبهه صرفا یک سامانه انتخاباتی و سازوکاری برای شکل گرفتن لیستهای انتخاباتی است یا کارکردهای دیگری هم دارد؟ گاهی به نظر میرسد این جبهه قصد دارد مانند یک حزب عمل کند و کمیتهها و کمیسیونهای مختلفی تشکیل میدهد. این وضعیت سردرگم یکی از مهمترین آفات حرکت جبهه اصلاحات است و در صورت رفع این ایراد و یک تعیین تکلیف روشن، شاید نقش این جبهه در کل جریان اصلاحات بیشتر مشخص شود.
وی در پاسخ به این سوال که نواقص جبهه اصلاحات باید چگونه مرتفع شود گفت: گام اول پذیرش نقصها و شکستهاست. در حالی که بر مبنای آن چه از تریبونهای مختلف اصلاحطلبی شنیده میشود، چهرههای متنفذ این جریان اساسا به شکست قائل نیستند و اگر ناکامیای هم وجود دارد آن را متوجه حاکمیت و تحلیل اشتباه مردم میدانند. پذیرفتن شکستها و نقایص گام اول رفع آنهاست. گام دوم هم به کارگیری خردجمعی، پذیرش نقدها، ایجاد فضای آزادانه برای گفتوگو و البته دل کندن برخی از چهرههای اصلاحات از کرسیهایی است که سالهاست در اختیار داشتهاند. در سایه چنین فضایی است که نقایص جبهه اصلاحات و اساسا جریان اصلاحطلبی قابل احصا است و شاید راهحلی هم برای آن پیدا شود.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در این مورد که جبهه اصلاحات و بهزاد نبوی چگونه میتوانند در میان اصلاحطلبان انسجام ایجاد کنند، گفت: جبهه اصلاحات به نظر دچار یک اغتشاش هویتی و گفتمانی است و با یک بحران راهبردی هم مواجه است. در میان اصلاحطلبان تعریف واحدی از اصلاحطلبی و اهداف آن وجود ندارد. گروهی اصلاحطلبی را دموکراسیخواهی میدانند، گروهی توسعهگرایی تعریف میکنند، گروهی آن را بال چپ نظام سیاسی میدانند و ... تا این تعاریف مختلف از اصلاحطلبی وجود دارد و هویت اصلاحطلبی مغشوش است، چشماندازی برای رسیدن به انسجام وجود ندارد. شاید بهزاد نبوی و جبهه اصلاحات با برگزاری یک کنگره رسمی و علنی و به بحث گذاشتن این مسئله و سعی در رسیدن به یک جمعبندی تشکیلاتی رسمی بتوانند این مسئله را تا حدی حل کنند. بحثهای محفلی و مخفی دردی را دوا نخواهد کرد، راهکار به نظر شفافیت، علنی بودن و رسیدن به یک جمعبندی تشکیلاتی است که در آن دیدگاههای مختلف مطرح شوند.
خوشبخت در پاسخ به سوالی در مورد این که اصلاحطلبان چگونه میتوانند از تکرار تجربه عدم انسجام در انتخابات سال ۱۴۰۰ در انتخابات مجلس سال ۱۴۰۲ جلوگیری کنند، گفت: فارغ از انتخاباتهای مختلف مشکلات بنیادین جریان اصلاحات باید رفع شود. مسئله یک انتخابات و انتخابات بعد نیست. با این وضعیت ممکن است که جریان اصلاحطلبی اساسا به پایان عمر سیاسی خود برسد. نگه داشتن استخوان لای زخم و زدن حرفهای مبهم و تکرار کردنها دردی را دوا نخواهد کرد. اصلاحطلبی باید با واقعیتهای دشوار مواجه شود. در صورتی که یک جریان سیاسی از مواجهه با واقعیتها فرار کند، در نهایت این واقعیتها با بیرحمی تمام خود را به این جریان تحمیل خواهد کرد.