مرادی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
تشریح ابعاد کاهش تنش عربستان با ایران/ پیش از حل و فصل کانونهای بحران منطقه، پروسه تنشزدایی خوشبینانه است/ سیاست ریاض برای مذاکره با تهران، سیاست انتخابی نیست
کارشناس غرب آسیا و عربستان گفت: نباید به پروسه کاهش تنش میان ایران و عربستان خیلی رویاپردازانه فکر کنیم؛ چراکه بن سلمان اکنون مجبور شده که به سمت تنشزدایی حرکت کند و این یک سیاست انتخابی از سوی وی نیست و یک سیاست اجباری است که اکنون انتخاب کرده است.
محمدرضا مرادی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در ارزیابی روند شکل گرفته در راستای کاهش تنش میان تهران و ریاض با توجه به سخنان اخیر ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی که پس از ۶ سال تنش در روابط دو کشور، با اعلام رسمی آغاز مذاکرات برای حل و فصل مسائل فیمابین ابراز امیدواری کرد این مذاکرات به موفقیت منتهی شود، گفت: قبل از پاسخ به سوال شما باید مقدمه کوتاهی عرض کنم که اساسا چه اتفاقی برای روابط ایران و عربستان رخ داد که امروز نیاز به ورود به پروسه تنشزدایی دارند؛ زمانی که آل سلمان از سال ۲۰۱۵ در عربستان به قدرت رسید، یک رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی عربستان به وجود آمد و این سیاست تهاجمی در رأس همه سیاستهای محمد بن سلمان قرار گرفت. با آمدن دونالد ترامپ، این سیاست به شدت تشدید شد و بن سلمان واقعا فکر میکرد در سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا میتواند به عنوان محور اصلی فعالیت کند و علیه رقبای خودش مانند ایران یک صفبندی جدیدی را ایجاد کند.
وی ادامه داد: میبینیم در راستای همین سیاست تهاجمی، بحث محاصره قطر به وجود آمد که عربستان به همراه بحرین، امارات و مصر، قطر را محاصره کردند. عربستان به زعامت محمد بن سلمان به دنبال این بود تا رهبر منطقه شود و خودش را در قامت یک جمال عبدالناصر دیگری در جهان عرب مطرح کند اما دیدیم که با شکست دونالد ترامپ همه نقشههای بن سلمان نقش بر آب شد. البته فقط شکست دونالد ترامپ نبود، مسئله جنگ یمن و قتل جمال خاشقچی یک فشار فزایندهای را از سوی جامعه بینالملل بر محمد بن سلمان وارد کرد و همه اینها باعث شد که بن سلمان به این نتیجه برسد که باید سیاست خود را تغییر دهد. اولین جرقه هم کاهش تنش با قطر بود که چند ماه قبل اتفاق افتاد و روابط با دوحه از سر گرفته شد. این اولین گام و عقبنشینی بن سلمان بود اما در مورد ایران چه دلایلی باعث شد که بن سلمان به این نتیجه برسد که باید تنش را در رابطه با تهران کاهش دهد؟
وی افزود: من میتوانم این مسئله را در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالملل تحلیل کنم؛ در سطح داخلی، فشارها بر محمد بن سلمان بسیار زیاد شده است. همانطور که میدانید بن سلمان وارث حقیقی تاج و تخت ریاض نیست؛ چراکه چه از لحاظ سابقه کاری و چه از لحاظ بحث سن و حتی موقعیت اجتماعی، این شرایط را دارا نیست. در عربستان معمولا کسانی که سن بالاتری دارند به سمت ولیعهدی میرسند. محمد بن سلمان یک جوان ۳۰ ساله بود زمانی که به ولیعهدی رسید. در زمانی که محمد بن نایف ولیعهد شد، همه نگاهها این بود که بن نایف پادشاه آینده خواهد شد چراکه به شدت مورد حمایت دموکراتهای آمریکا بود و سابقه زیادی در وزارت کشور عربستان داشت و در سطح منطقه نیز شناخته شده بود.
این کارشناس خاورمیانه گفت: حتی بر اساس وصیت ملک عبدالعزیز، موسس پادشاه سعودی، احمد بن عبدالعزیز برادر پادشاه باید به سمت ولیعهدی میرسید؛ چراکه موسس سلطنت سعودی وصیت کرده بود تا زمانی که پسران من زنده هستند، قدرت از برادر به برادر منتقل شود یعنی اگر به لحاظ وصیت ملک عبدالعزیز عمل میشد، قدرت باید به احمد بن عبدالعزیز میرسید و اگر از لحاظ اجتماعی هم میخواستیم حساب کنیم، باید به محمد بن نایف برسد اما محمد بن سلمان خود را به عنوان ولیعهد مطرح کرد و از ابتدای ولیعهدی نیز کاملا در این هراس بود که این دو نفر حکومت را از دست او بیرون بکشند و به همین دلیل هم این دو نفر را زندانی کرده است.
وی ادامه داد: بنابراین محمد بن سلمان به دلیل اینکه پایگاه اصلی خودش یعنی دونالد ترامپ را از دست داده است، به شدت در هراس است که نکند دموکراتهای آمریکا از محمد بن نایف و احمد بن عبدالعزیز حمایت کنند و قدرت را از بن سلمان پس بگیرند. به همین دلیل میبینیم که به دنبال این است تا تنش را در منطقه خاورمیانه کاهش دهد تا حداقل بتواند قدرت چانهزنی خودش را بیشتر کند.
وی افزود: در سطح منطقهای هم ما شاهد هستیم که در سوریه، ارتش این کشور بر ۹۰ درصد خاک خودش مسلط شده؛ در عراق نیز شرایط به سمت ثبات پیش میرود؛ لبنان نیز پس از مدتها موفق به تشکیل دولت شده و در یمن هم که اوج شکست بن سلمان را میبینیم. محمد بن سلمان میخواست از طریق جنگ یمن خودش را به عنوان یک رهبر قدرتمند در جهان عرب معرفی کند که موفق نشد و اکنون میبینیم که یمن از حالت پدافندی به حالت آفندی تغییر مسیر داده و موشکها و پهپادهای مدرن انصارالله تمام نقاط عربستان را هدف قرار میدهند در واقع این شکست منطقهای باعث شده تا محمد بن سلمان به این نتیجه برسد زمانی که نمیتواند از این طریق به اهداف خودش برسد، باید تغییر مسیر دهد و به سمت کاهش تنش حرکت کند؛ چراکه در همه این کشورها چه در عراق، چه سوریه و چه یمن، ایران را رقیب خودش میداند و حالا که شکست خورده مجبور است به سمت کاهش تنش برود.
مرادی گفت: در سطح منطقهای هم عرض کردم که قتل جمال خاشقچی ضربه بسیار بزرگی را به بن سلمان وارد کرد. محمد بن سلمان به دنبال این بود که خودش را به عنوان یک مُصلح اجتماعی و اقتصادی در عربستان معرفی کند و این پیام را به جامعه جهانی داد که اوضاع در عربستان تغییر خواهد کرد و زنان صاحب منزلت و جایگاه خواهند شد. مخالفان، صاحب آزادی بیان نسبی خواهند بود و درهای اقتصادی و سیاسی کشور بر روی منتقدان جامعه جهانی باز خواهد شد اما میبینیم که قتل جمال خاشقچی در کنسولگری عربستان در استانبول باعث شد همه این ادعاها اشتباه از آب در بیاید و فشار بسیار زیادی به محمد بن سلمان از طرف غرب وارد شود و در واقع نتوانست به اهداف خودش برسد و همه این عوامل؛ چه در سطح داخلی چه در سطح منطقهای و چه در سطح بینالملل باعث شده عربستانی که زمانی خود را صاحب قدرت نفوذ میدانست، اکنون احساس ضعف کند و بنابراین به سمت تنشزدایی در روابط با تهران پیش برود.
وی همچنین در خصوص موانع پیش روی پروسه کاهش تنش میان تهران و ریاض گفت: پاسخ این است که تا زمانی که ما شاهد حل و فصل کانونهای بحران در منطقه نباشیم، نباید خیلی خوشبینانه به این پروسه تنشزدایی نگاه کنیم. ایران و عربستان در یمن، در سوریه، در عراق و لبنان تضاد منافع دارند حتی در مورد فلسطین هم تضاد منافع وجود دارد. تا زمانی که حوزههای رقابت این دو کشور حل و فصل نشود، نباید انتظار داشته باشیم روابط دو کشور دوستانه شود. فعلا در این مسیر، دو کشور به دنبال این هستند که صرفا تجدید روابط سیاسی صورت بگیرد.
وی افزود: تاکنون در خصوص بازگشایی مکانهای دیپلماتیک دو کشور صحبت شده و به تدریج باید شاهد باشیم که این پروسه به گسترش روابط دو کشور در حوزههای اقتصادی و بحث فرهنگی تسری پیدا کند که اینها در بلندمدت اتفاق خواهد افتاد اما تا زمانی که دو کشور در منطقه دچار تضاد منافع هستند، نباید خیلی رویاپردازانه فکر کنیم چراکه بن سلمان اکنون مجبور شده به سمت تنشزدایی حرکت کند و این یک سیاست انتخابی از سوی وی نیست بلکه یک سیاست اجباری است که اکنون انتخاب کرده است.
این تحلیلگر مسائل منطقه گفت: البته باید به این نکته توجه کنیم که ایران و عربستان دو کشور تاثیرگذار در منطقه هستند، در یک حوزه امنیتی زیست میکنند و همه این مسائل باعث میشود دو کشور بتوانند با هم رابطه خوبی داشته باشند. در زمانی که ملک عبدالله پادشاه عربستان بود، همواره یک وزانت خاصی در سیاست خارجی عربستان دیده میشد یعنی در عین اینکه دو کشور با هم رقابت داشتند اما به دشمن تبدیل نمیشدند یعنی سعی میکردند همواره رابطه هرچند به صورت حداقلی حفظ شود. اکنون محمد بن سلمان یک تجربه ۶ ساله را پشتسر گذاشته تا متوجه شود باید رابطه با ایران را حفظ کند؛ چراکه خواهی نخواهی تهران و ریاض باید روابط خود را حفظ کنند. اگر دو کشور دنبال این هستند که منطقه دارای امنیت پایدار باشد، باید تنش میان تهران و ریاض برطرف شود.