سیاوشی در گفتوگو با ایلنا:
نمیتوان با جوانِ بیکار درباره رفورمیسم و اصلاحات حرف زد/ مشخص نیست، اصلاحطلبان در حوزه اقتصاد، راست محسوب میشوند یا چپ/ محروم کردن مردم از حق اجتماع، به تولد چهرههای خشمگین در کف جامعه منتهی میشود
نماینده تهران در مجلس دهم گفت: عقیمکردن جامعه و محروم کردن آن از حق اجتماع و مشارکت کلان و تخریبکردن چهرههای مشروعی مثل سیدمحمد خاتمی، در نهایت به تولد چهرههای بیشمار و بسیار مأیوس و خشمگین در کف جامعه منتهی میشود.
طیبه سیاوشی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در خصوص وضعیت کنونی جریان اصلاحات، اظهار کرد: بهنظر میرسد چیزی تحت عنوان اصلاحطلبی، ماهیت معنایی خودش را به کل از دست داده است. چون این جریان از ضد خودش که اصولگرایی بود، معنا میگرفت. زمانی که مرزهای اصولگرایی و اصلاحطلبی به هم نزدیک شد، به حدی که تعداد افراد منتسب به هر دو جناح زیاد و زیادتر شدند و مردم به درست یا به غلط، در کارآمدی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تفاوت مشهود و ملموسی بین این دو جناح احساس نکردند، هر دو گروهبندی اصلاحطلبی و اصولگرایی از بین رفت.
وی افزود: گروهبندی زمانی رخ میدهد که بتوانیم دستهها را از هم تمییز دهیم. زمانی که عامه مردم دیگر نتوانند بین اصلاحطلبی و اصولگرایی تمییز قرار دهند و آنها را به یک گروه و یک ریشه منتسب کنند، دیگر نمیتوان از این گروهبندی و تمام افراد و چهرههای شاخص و نفوذ آنان در بین مردم سخن گفت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: امروز شما نمیتوانید با یک شهروند زن که مدام با استرس بهخاطر نوع پوشش و از طرف دیگر بهخاطر مواجهه با سارقان خیابانی و آزارگران جنسی متعدد در کوچه و خیابان سروکار دارد، بنشینید و حرف از اصلاحطلبی و آرمانهای اینچنینی بزنید. یا مثلاً برای یک جوان روستایی که آب کشاورزی ندارند، فاقد امکانات آموزشی، تفریحی و درمانی مناسباند و حتی شغل ندارند، نمیتوان کنفرانس در مورد رفورمیسم برگزار کرد.
وی ادامه داد: حتی همین امروز اگر به نشریات و خبرگزاریها مراجعه شود، با حجم انبوهی از صحبتها و یادداشتهایی مواجهیم که برای تودههای مردم، بیمعناست و یکی از آنها، امروز همین دستهبندی اصولگرا و اصلاحطلب است.
سیاوشی گفت: بخشی از علت شکست اصلاحطلبی درونی است و بخش دیگر وابسته به انسدادهایی است که سد راه این جریان پیش آمد و اصلاحطلبان نتوانستند آنها را رفع کنند. عدم توفیق در شکستن انسدادها، تا حدی زیادی متأثر از مشکلات و تعارضات درونی خود این جریان بوده است. مثلاً هنوز در بحث اقتصاد مشخص نیست، اصلاحطلبان راست محسوب میشوند یا چپ. حتی بین خود آقای کروبی و میرحسین موسوی هم این تعارض اقتصادی وجود دارد. یا اینکه افرادی به این جریان نفوذ کردند که صرفاً دنبال منفعت فردی و ایجاد رابطه و رانت بودند. مجموع این عوامل و اصطکاکهای درونی، نگذاشت در مواجهه با موانع، کارآمدی قابل انتظاری حاصل شود.
این نماینده سابق مجلس تأکید کرد: شاید یک زمان اصلاحطلبان توانسته بودند دغدغههای مردم را تشخیص دهند. اما دیگر با تودههای فرودست، روستائیان، شهرستاننشینان و... هیچ ارتباطی چه از نظر ایدئولوژیک و چه از نظر سیستماتیک و ساختارهای تحزب و حتی خاستگاهای فرهنگی-اجتماعی ندارند. این قطع ارتباط منجر به نتایج امروز شد.
وی اضافه کرد: در بین طبقات متوسط و دانشگاهیان نیز خصوصیسازی، تورم، کاهش خدمات عمومی دولتی و موارد مشابه، به مسئله اصلی بدل شد. یک زمان دانشگاه تحت نفوذ اندیشههای اصلاحطلبی بود و امروز تحت نفوذ اندیشههای اقتصادمحور چپ و مخالف این سطح از نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. نتیجتاً چه در طبقات پایین و چه طبقات متوسط، پایگاه اصلاحطلبی تحلیل رفته و بهنظر میرسد این اتفاق به راحتی قابل بازسازی نیست. زیرا اساساً نیازهای امروز، در توان مدیریت و کنترل از جانب یک جریان نیست.
این فعال سیاسی اصلاح طلب افزود: در این فضا، تنها کارکردی که بهنظر من میرسد، فعالیتها و اهداف خرد است. مثلاً همین قانون اعطای تابعیت از طریق مادر، یک هدف بسیار مهم برای ما بود و در آخر آن را در مجلس دهم به دست آوردیم. حتی موارد متعدد دیگری در آن دوره به نتیجه رسید که اصطلاحاً دهانپرکن نبود اما از آن شعارهای کذایی و سنگهای بزرگِ نشانهی نزدن، هم زودتر به نتیجه رسید و هم شاید مهمتر بود.
سیاوشی خاطرنشان کرد: امروز برای کارکردن، باید به نهادسازیها و فعالیتها خرد روی آورد. اگر بزرگ شوید، برخی جلوی شما را میگیرند. اگر به جمعیت امام علی بدل شوید، برخی نمیگذارند کار کنید، اگر ۲۴ میلیون رأی بیاورید، برخی تمامقد جلوی مطالبات شما میایسند، هرجا بزرگ شوید، موانع نیز بزرگتر میشوند. بنابراین برخی دنبال خردسازی تشکلها و احزاب و جمعیتها هستند و هزینههای کمتری به آنان تحمیل میکنند. اما عقیمکردن جامعه و محروم کردن آن از حق اجتماع و مشارکت کلان و تخریبکردن چهرههای مشروعی مثل سیدمحمد خاتمی، در نهایت به تولد چهرههای بیشمار و بسیار مأیوس و خشمگین در کف جامعه منتهی میشود.