خبرگزاری کار ایران

محسن رهامی در گفت‌وگو با ایلنا:

سال 84 باید ائتلاف می‌کردیم/ نخبگان در کشورهای جهان سوم مصلحت جناحی را بر مصلحت عمومی ترجیح می‌دهند/ با گفت‌وگو باید هزینه‌ کشور را پایین بیاوریم

سال 84 باید ائتلاف می‌کردیم/ نخبگان در کشورهای جهان سوم مصلحت جناحی را بر  مصلحت عمومی ترجیح می‌دهند/ با گفت‌وگو باید هزینه‌ کشور را پایین بیاوریم
کد خبر : ۱۰۷۵۸۷۸

محسن رهامی گفت: در سال 84 اکثریت آرا و ۶۵ درصد رای دوره اول را داشتیم اما با دست خودمان خودمان را شکست دادیم؛ در حالی که به راحتی می‌توانستیم روی آقای هاشمی یا حتی آقای کروبی ائتلاف کنیم و بقیه دولت را ائتلافی تشکیل دهیم و به هیچ وجه این دوره بحران بی‌نظیری که در تاریخ ایران ناکارآمدترین دولت روی کار آمد، آسیب‌‌هایی که به نهادهای اداری کشور و اعتماد عمومی وارد شد که در هیچ دوره‌ای وارد نشده است، ایجاد نمی‌شد. اگر ما ائتلاف کرده بودیم این شرایط پیش نمی‌آمد. ما باید اصلاحات را متصل می‌کردیم تا نفسی بکشیم؛ اگر آقای هاشمی یا آقای کروبی روی کار می‌آمدند یک نفسی می‌کشیدیم تا اوضاع کشور درست شود. در یک کشور جهان سومی نخبگان هم گاهی از توده مردم و مردمی که کف خیابان هستند درجه نخبگی پایین‌تری دارند و مصلحت عمومی را بر مصلحت حزبی و گروهی ترجیح نمی‌دهند.

متن مصاحبه ایلنا با محسن رهامی به این شرح است:

گفتید که می‌خواهید مثل خاتمی و روحانی رفتار کنید، درست است؟

شرایط دهه ۷۰، برنامه‌هایی را که آقای خاتمی اجرا کرد ایجاب می‌کرد و سال ۱۴۰۰ برنامه‌های متناسب با این مقطع را ایجاب می‌کند. در این مقطع تعامل با دنیا، باز کردن فضای سیاسی و اقتصادی و تعامل مناسب با همسایه‌ها از اولویت‌های کشور است. 

آقای روحانی نیز در همین مقطع  روش اعتدال و روش حل مناقشات با شورای امنیت سازمان ملل را در پیش گرفت و با دید جدیدی به مسائل نگریست. 

در فایل صوتی منتشر شده از سوی وزیر امور خارجه، ایشان گفتند که نظام در سیاست خارجی تصمصم‌گیر است، چرا شما آن ها را به پای دولت‌ها می نویسید؟

به نظر من مسئله بد مطرح شد؛ در صحبت‌های رهبری نیز مطرح شد و گفتند که وزیر خارجه مجری مصوبات شورای عالی امنیت ملی و مصوبات نظام است. شش نفر از اعضای شورای عالی امنیت ملی از کابینه دولت هستند و رئیسش نیز رئیس دولت است. وزیر خارجه نیز مجری این مجموعه است. در این مجموعه ۱۲ نفر حضور دارند که یکی از آنها رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است و اشخاص دیگر اعضای حقیقی هستند و تعدادی از آنها نیز عضو کابینه هستند؛ بنابراین صحبت‌های وزیر امور خارجه به این معنی نیست که دولت هیچ کاره است اما بخشی از آنچه را که دولت تصویب و بررسی می‌کند، نظر مشورتی و تایید رهبری را نیز می‌گیرند.

نظرتان درباره مشارکت در انتخابات چیست؟ فضا را چگونه می‌بینید؟

واقعیت این است که حضور کمرنگ است؛ یعنی در دوره‌های قبل اگر خاطرتان باشد، قبل از عید نامزدهای انتخابات یک یا دو دور تمام استان‌ها و شهرها را رفته بودند و میتینگ‌های چند هزار نفری در استان‌ها و شهرستان‌ها تشکیل می‌شد اما اکنون هیچ تحرکی در جامعه آنطور که باید دیده نمی‌شود. بخشی از آن به وضعیت کرونا باز می‌گردد که اجتماع‌ محدود شده است؛ بخشی نیز به فشارهای اقتصادی، مسائلی که در سال ۹۸ و دی ماه ۹۶ پیش آمد، بر می‌گردد. 

مردم احساس می‌کنند که رای‌شان چندان تاثیری در وضعیت اقتصادی و معیشت‌ ندارد. منطقی است که رای‌گیری باید تغییرات وسیع ایجاد و زندگی افراد تغییر کند. متاسفانه ارزش پول ملی ما به کمترین میزان در طول تاریخ ریال رسیده است ریال هیچ‌گاه تا این میزان ضعیف نشده بود.

با دیگر جریان‌ها تعاملی دارید؟

مصاحبه‌های عمومی فضای ۸۸ و ۸۹ به ما خیلی چیزها یاد داد؛ یکی از آن‌ها این بود که ایجاد هیاهو و شکاف، هزینه‌ای را بر دوش مردم می‌گذارد. در این مقطع، من نیز وارد این فاز شدم که جلسات مفصلی با افرادی که باید با آنها تعامل شود و این شکاف را کمتر کنند، داشته باشم.

وقتی ما با جریان مقابل صحبت می‌کنیم ۸۰ درصد حرف‌هایمان مشترک است؛ من به رهبری عرض کردم طوری با ما برخورد شده که خیلی‌ها فکر می‌کنند ما نماز هم نمی‌خوانیم. گفتند چطور؟ گفتم یکی از دوستان رفته‌اند مسجد نماز بخوانند یکی از او پرسیده مگر شما نماز هم می‌خوانید. من بعد از آن مسائل به حرم امام رضا رفتم، دبیر‌کل سابق حزب موتلفه آمد نزدیک گفتند آقای رهامی شما زیارت هم می‌آیی؟!

صحبت‌های معاون کمیسیون اصل ۹۰ را دیدم، او در صبحت‌هایش گفته به آقای عراقچی اعتماد ندارند و گفته است این‌ها قطعا به ضرر کشور کار می کنند؛ این دید است که باعث می‌شود ما به ماجراهای ۸۸ کشیده شویم. شکاف از بالا شروع می‌شود و وقتی به پایین می‌رسد شکاف بزرگتر می‌شود.

بعد از دفاعیاتی که از آقای عبدالله نوری و دانشجویان کوی دانشگاه داشتم، خیلی اذیت شدم؛ درحالی که در ماجرای کوی دانشگاه من در ابتدا با رهبری ملاقات کردم و جالب است که خدمت ایشان نماز مغرب و وعشاء را در حیاط خواندیم و بعد از آن گفتیم این قضیه پیش آمده است، ایشان به من گفتند خودت پیگیری کن و نگذارید دست کس دیگر بیفتد.

همه این‌ها را هماهنگ کردیم که قضیه به بیرون کشیده نشده و هزینه بر مردم تحمیل نشود و حقوق دانشجویان نیز استیفا شود. بعد از آن قضایا به حرم حضرت معصومه رفتم برخی از این متدینین و متشرعین بعد از نماز صبح به من گفتند وکیل آقای عبدالله نوری و دانشجویان شما بودید؟ گفتم بله؛ گفتند آقای رهامی الان بهترین فرصت است که در این جا از کارهایی که کرده‌اید، توبه کنید.

فضا که این‌گونه می‌شود، آرام آرام شکاف زیاد شده و بعد ماجرای ۸۸ و ۸۹ به وجود می‌آید و بهترین دوستان رهبری و بهترین خادمان ملت از زندان و حصر سر در می‌آورند. همین روش‌ها است که کشور را به تباهی می‌کشاند و هزینه‌ها را بالا می‌برد. من عرض کردم که در کشورهای دیگر چگونه هزینه‌ها را پایین‌ آورده‌اند؟ آنها با همین گفت‌وگوها هزینه‌ها را پایین‌ آورده‌اند.

در همین فضا،‌آقای خاتمی هم نتوانست آشتی ایجاد کند....

من تلاشم را می‌کنم که البته کار سختی است؛ ما در ایران هنوز به این میزان از نخبگی نرسیده‌ایم. این خودش درجه‌ای از نخبگی است. در جلسه‌ای که بعد از ۸۸ داشتیم که برای سال ۹۲ به سراغ آقای هاشمی و بعد آقای ناطق و تا ولایتی برویم را هم من پیشنهاد دادم؛‌ دوستان گفتند آقای رهامی از شما بعید است؛ گفتم من هم مانند شما فکر می‌کردم اما این چند سالی که در آلمان، آمریکا، چین و مالزی بودم خیلی چیزها یادگرفتم که قبلا نمی‌دانستم. در آنجا اشاره کردم که در انتخابات آلمان، بعد از آن که آقای شرودر اکثریت آرا را کسب نکرد و ۳۳ درصد رای آورد؛ حزب‌ خانم مرکل نیز ۳۴ درصد رای آورد و نتوانستند دولت تشکیل دهند؛ اگر ایران بود علی القاعده باید می‌ریختیم در خیابان و شعار می‌دادیم و زنده باد و مرده باد می‌گفتیم و بعد به تعدادی می‌گفتند شما منحرفید، از دین منحرف شدید، فتنه‌گر هستید و آخرش هم می‌رسید به همین تباهی.

اما خانم مرکل به آقای شرودر اطلاعیه دادند و گفتند که ما از مطبوعات و از طرفدارانمان خواهش می‌کنیم دو الی سه هفته به ما وقت دهند و به خیابان نیایند و روزنامه‌ها هم چیزی ننویسند تا ما ببینم مشکل آلمان را چگونه حل کنیم؛ نه مشکل خانم مرکل و نه مشکل آقای شرودر بلکه مشکل آلمان را حل کنیم. مصلحتی که من می‌گویم یعنی این.

من در آن زمان آلمان بودم و مرتب می‌رفتم و می‌آمدم و بعد دو الی سه بار خانواده‌ام را بردم آن طرف تا یاد بگیرند. در آن مقطع یاد گرفتم که صنعت یک کشور کوچک چگونه است که تولید آن‌ها می‌شود پورشه و بی‌ام و و  تولید ما می‌شود پراید؛ این به دلیل عقبه فکری و ذهنی است. یک عقبه است که همین آهن و فولاد برای ما قاتل جان می‌شود برای آنها سرمایه جهانی؛  این از همین فکر است وگرنه آهن آلمان با آهن ما فرقی ندارد. فولاد ما با فولاد آنها تفاوتی ندارد.

آنها سه الی چهار هفته بررسی کردند که چگونه آلمان را اداره کنند که بحرانی ایجاد نشود. در نهایت به این نتیجه رسیدند که آقای شرودر از صدراعظمی کنار رفت و صدراعظمی را سپردند به خانم مرکل اما در مقابل قول چند وزارتخانه را به آقای شرودر داده بودند.

اینکه عرض کردم باید ائتلاف شود معنی‌اش این است؛ خانم مرکل وزارت خارجه، وزارت کشور، وزارت اقتصاد و دارایی و وزارت صنایع به آقای شرودر سپرد اما توانست یکی از مستحکم‌ترین دولت‌های اروپا را به مدت ۱۵ سال در آلمان ایجاد کند.

این قضیه برای سال ۲۰۰۴ است؛ بحران‌هایی که برای دولت پرتغال، اسپانیا و یونان پیش آمد را آلمان توانست جمع کند. یعنی اتحادیه اروپا را آلمان نگه داشته است؛ این تدبیر است و تدبیر و تعاملی که می‌گویم منظورم این است.

سال ۸۴ از آقای کروبی خواهش کردم و سران احزاب را به مجمع روحانیون دعوت کردند؛ از هر حزبی سه نفر حضور داشتند. در آن زمان ۱۸ حزب فعال اصلاح‌طلب داشتیم که ۵۴ نفر حضور پیدا کردند. آقای کروبی گفتند آقای رهامی از من خواستند شام بدهم و یک پیشنهاد دارند؛ من همین پیشنهاد خانم مرکل و آقای شرودر را در آن جلسه مطرح کردم و گفتم اگر ما با سه الی چهار کاندیدا وارد شویم قطعا شکست می‌خوریم و تمام تلاش دوره اصلاحات از دست می‌رود؛ برای همین از آقای کروبی خواهش کردم شما را دعوت کنند؛ حالا خواهش من از شما این است که ارزیابی کنیم هرکسی بیشترین رای را دارد کمک کنیم رییس‌جمهور شود.

جریان بعدی که بیشترین رای را نسبت به آن دارد بشود معاون اول و در همان جلسه سه الی چهار وزارت خانه را نیز مانند وزارت کشور وزارت خارجه را مطرح کردم و تقریبا مدل آلمان را پیشنهاد دادم و گفتم این را صورتجلسه کنید و با یک کاندیدا وارد شویم در آن جلسه همه گفتند به به، خیلی خوب است. در جلسات بعدی گفتیم نفر اول چه کسی باشد طرفداران آقای هاشمی گفتند ایشان؛ طرفداران آقای کروبی هم می‌گفتند آقای کروبی باشد؛ دوستانی هم که حامی آقای معین بودند رفتند آن سمت و گفتند گردنمان برود سمت آقای هاشمی و کروبی نمی‌رویم، یک سری هم گفتند آقای مهرعلیزاده. 

در آن سال اکثریت آرا و ۶۵ درصد رای دوره اول را داشتیم اما با دست خودمان خودمان را شکست دادیم؛ در حالی که به راحتی می‌توانستیم روی آقای هاشمی یا حتی آقای کروبی ائتلاف کنیم و بقیه دولت را ائتلافی تشکیل دهیم و به هیچ وجه این دوره بحران بی‌نظیری که در تاریخ ایران ناکارآمدترین دولت روی کار آمد، آسیب‌‌هایی که به نهادهای اداری کشور و اعتماد عمومی وارد شد که در هیچ دوره‌ای وارد نشده است، ایجاد نمی‌شد.

در آن هشت سال، بیشترین آسیب به نهاد دولت و قوه مجریه و به اعتماد عمومی وارد شد و الان بخش عمده وزرا و مسئولان آن دولت در زندان و در حال محاکمه هستند. بخشی از این محاکمه‌‌های اقتصادی هم که الان انجام می‌شود ربطی به دولت آقای روحانی ندارد؛ البته نمی‌خواهم بگویم دولت روحانی هیچ نقطه منفی ندارد اما بخش عمده آن به عقبه همان کار برمی‌گردد و اگر ما ائتلاف کرده بودیم این شرایط پیش نمی‌آمد.

ما اصلاحات را متصل می‌کردیم تا نفسی بکشیم؛ اگر آقای هاشمی یا آقای کروبی روی کار می‌آمدند یک نفسی می‌کشیدیم تا اوضاع کشور درست شود. در یک کشور جهان سومی نخبگان هم گاهی از توده مردم و مردمی که کف خیابان هستند درجه نخبگی پایین‌تری دارند و مصلحت عمومی را بر مصلحت حزبی و گروهی ترجیح نمی‌دهند. کشورهای جهان سوم را مقایسه کنید با کشورهای پیشرفته. عراق، ایران و افغانستان و دور و بر ما همین است؛ چرااینطور است؟ برای اینکه آنها با جمهوریت کار کردند و اینکه چگونه کشور را با تدبیر اداره کنیم. در اروپا بیش از ۳ هزار سال است که دیدگاه افلاطون و دیدگاه‌هایی که با فکر مردم کشور را اداره شود، حاکم است.

فلاسفه این دیدگاه را ایجاد کردند که دنیا را چگونه با فکر اداره کنند و اداره هم می‌کنند؛ ما هنوز در این هستیم که آراءمردم چه جایگاهی دارد؛ بالاخره باید رای مردم تاثیر داشته باشد یا نداشته باشد؛ ما وقتی در مبانی اولیه جمهوریت هنوز معطل هستیم، یعنی بحث‌هایی که امروز وجود دارد چالش‌هایی است که در مشروطه حل شده است.

در مشروطه یک دور مردم و دولت ایران از این موارد عبور کردند و به این رسیدند که بالاخره آراء برای مردم باشد و حتی فقهایی که در آن جا می‌نشینند به عنوان فقهای تراز اول، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی باید منتخب مردم باشند؛ به قانون مشروطه نگاهی بیندازید.

بیعت در گذشته به نوعی جمهوریت بود؟

دوستان ما ابتدایی ترین مبانی بیعت را زیر سوال می‌برند. آراء اشخاص بر آراء مردم در کشور ما برتری دارد. آدم می‌بیند آنها کشورشان را با هزینه کمتر و دولت جمع و جور و چابک و مدیریت‌های بسیار عالی اداره می‌کنند. اعتماد به مردم و مطبوعات، کارخانجات و مدیران شان دارند؛ اینکه من عرض می‌کنم که اگر روزی قدرت و امکان پیدا کنم که کشور را اداره کنم، کشور را به نوعی به فدرالیسم می‌برم، منظورم این است که اختیارات را به استان‌ها و ادارت تفویض کنیم؛ می‌دانم که در قانون اساسی فدرالیسم وجود ندارد. ما تمام اختیارات را در وزارتخانه‌ها جمع کرده‌ایم، ما صدها اداره کل و مدیرکل و تشکیلات در وزارتخانه درست کرده‌ایم که برای اینکه یک مدرسه هم بخواهد اداره شود و برای یک امتحان ساده در مدرسه باید صدها بخشنامه بیاید که حتی خودشان هم گیج می‌شوند. 

تعطیلات ما در آذربایجان به گونه‌ای است که در خوزستان است؛ در خوزستان که هوا گرم است باید کلاس‌ها را زمستان بگذارند و تابستان را تعطیل کنند؛ در آذربایجان هوا که سرد باشد، باید این اختیار را بدهیم که در زمستان مدارس را تعطیل کنند و تابستان درس بخوانند.

ما هنوز نتوانستیم به مردم اعتماد کنیم و اختیارات را تفویض کنیم و فکر می‌کنیم؛ ما ولایت داریم بر مردم یعنی مردم صغیر هستند. برخی از نمایندگان درباره فیلترینگ گفته‌اند باید مثل پدر با بچه‌اش برخورد کنیم. همانطور که یک پدر نمی‌خواهد بچه‌اش هر فیلمی را ببیند، ما هم فیلتر می‌کنیم که یک موقع مردم منحرف نشوند. اینها هنوز فکر می کنند که جای پدر نشسته‌اند و ما صغیر هستیم.

اگر کسی در این سطحی از درک وشعور است، اصلا لیاقت نشستن بر صندلی نمایندگی را ندارد. سطح شعور عمومی بالاتر از چنین نماینده‌ای است. ما در چنین شرایطی هستیم که نمایندگان ما بجای اینکه با دنیا تعامل ایجاد کنند، می‌آیند در مجلس نماد برجام را آتش می‌زنند؛ حتی به این فکر نمی کنند که وقتی این کاغذ را آتش زدند و سوخت باید یک سینی زیر آن بگیرند که دست شان نسوزد و سوخته‌های آتش می‌افتد روی موکت مجلس و رئیس مجلس می‌گوید مراقب باشید مجلس را آتش نزنید! 

فکر می‌کنند این قهرمانی است که ما بجای تعامل با عربستان، سفارتشان را اشغال کنیم. وارد سفارت انگلیس و آمریکا می‌شویم و خودمان را به عنوان مردمی که قواعد جهانی و نظام بین المللی را قبول ندارند در دنیا معرفی می‌کنیم و طبیعی است که آنها حاضر نمی‌شوند با ما تعامل داشته باشند چرا که تعامل دوطرفه است. 

نتیجه این می‌شود که روز به روز پول ما افت پیدا می‌کند و بیکاری زیاد می شود؛ جوان‌های ما امیدشان را از دست می‌دهند. نزدیک به ۴.۵ تا ۵ میلیون نفر از بهترین نیروهای ما به اروپا، آمریکا و کانادا مهاجرت کرده‌اند؛ اگر جوانی بتواند امروز برود برای فردا نمی‌ماند.

 مردم می‌خواهند در خارج از کشور خانه بخرند بجای اینکه بخواهند در ایران خانه سازی کنند و کار ایجاد کنند؛ با هر خانه‌سازی ده‌ها شغل ایجاد می‌شود اما پولشان را می‌برند در ترکیه و استانبول خانه می‌خرند؛ بالاترین خریدار مسکن در ترکیه ایرانیان هستند. نه تنها در ترکیه بلکه در گرجستان، ارمنستان نیز ایرانیان هستند. یعنی ایرانی پولی را که از حاصل دسترنج همین کارگران کسب کرده در گرجستان و ارمنستان سرمایه گذاری می‌کند. 

همین امر باعث می شود اقتصاد کشور سقوط کند و این به همان نگاهی برمی‌گردد که ما به مردم اعتماد نمی‌کنیم و مردم هم درنتیجه به مسئولان اعتماد نمی‌کنند و می‌گویند فردا ممکن است قانونی را تصویب کنند که سرمایه ما را ملی کنند؛ اعتماد دو طرفه است.

من وقتی اینها را می‌بینم، می‌دانم شرایط بسیار بدی است. وقتی در شهرستان‌ها و استان‌ها می رویم مردم فکر می‌کنند شاید فضا باز شود و کسی که همه اینها را مرور کرده و تجربه کرده بتواند در گوشه‌ای از این کشور اصلاحات ایجاد کند.

 فکر می‌کنید چرا زن‌ها در ایران نمی توانند رئیس‌جمهور شوند؟ اکنون با ده سال پیش بسیار متفاوت است و زن‌ها به شدت پیشرو‌تر از آقایان هستند.

این نگاه به قشر زن که در برخی از مسئولان است ارتباط به معنی واقعی شریعت ندارد و به نگاه سنتی که برخی از خانواده‌ها وجود دارد، باز می‌گردد چرا که ایرانیان نگاه منفی به زنان نداشتند. ایرانیان در دوره ساسانیان زنان شاهزاده و پادشاه داشتند. در ایران چند همسری نبود چرا که ریشه این دیدگاه به میتراییسم برمی‌گردد.

دیدگاه میتراییسم، زن شاهی/ مادر شاهی است. تفکر ایرانیان و تفکر شرقی‌ها مادر شاهی است. جایگاه مادر بالاتر از پدرها بوده است، به همین دلیل زمین و محیط زیست در دیدگاه میتراییسم مادر ما است و نباید آن را آلوده کنیم. زرتشتیان که تاحدی به دنبال تفکرات میتراییسم رفتند، مرده‌هایشان را خاک نمی‌کنند و می‌گویند زمین را آلوده می‌کند. در یزد اگر رفته باشید می بینید که در جای بلندی جنازه‌ها را می‌گذارند و می‌گویند لاشخورها و پرنده‌ها بیایند گوشت را بخورند و فقط استخوان را دفن می‌کنند. 

این تفکر به این می‌گردد که زمین را مادر اصلی ما می‌دانند و نگاهشان به زن نیز همین است. آموزه‌های دین مبین اسلام که به سمت کشورهای دیگر رفت مانند آن هوای خنکی است که از مدیترانه به سمت ما می‌آیند. یکی از کارهایش این است که ریزگردها را با خودشان می‌آورند، این ریزگردها ربطی به نسیم مدیترانه ندارد. ریزگردها برای صحرای عراق یا عربستان است. 

دین مبین اسلام وقتی گسترش پیدا کرد و خرده فرهنگ‌های عربی و دیگر فرهنگ‌ها مخلوط این نسیم آزادی بخش دین مبین اسلام شده است. اسلام آمده بود غل و زنجیر را از پای مردم بردارد و دعوت به آزادی و عزت می‌کرد درنتیجه برخی از بزرگان ما آن تفکرات عربی که ربطی به اسلام ندارد در ذهنشان جا افتاد و این را به جای اسلام القا می کنند. 

از نظر بنده که کارشناس مسائل مذهبی هستم و سال‌های سال در محضر بزرگان حوزه تلمذ کرده و مطالعات بسیار داشته‌ام، می‌دانم که در عالم خلقت به لحاظ آموزه‌های دین مبین اسلام خداوند دو بشر خلق نکرده، بلکه به لحاظ فکری یک انسان خلق کرده است. این انسان به ماهو انسان همان انسانی است که کرامت دارد و مسجود ملائک است. خداوند در قرآن کریم همانطور که مرد را تکریم می‌کند زن‌ را نیز تکریم می‌کند. خداوند به زن‌هایی که پیامبر نیستند مانند مادر موسی و مادر حضرت مریم از تعبیر اوحینا استفاده می‌کند، یعنی با زبان وحی با آنها صحبت می‌کرده و وحی بر زن‌ها می فرستاده است. من براساس همین مبنا می‌گویم بین زنان می‌تواند پیامبر هم بوده باشد؛ اگرچه می‌گوییم همه پیامبران مرد هستند اما آن پیامبرانی که اسمشان برده شده مرد هستند.

در دین مبین اسلام همانطور که حضرت علی تکریم می شود، حضرت زهرا هم تکریم می‌شود. نه زهرا به عنوان شخص بلکه به عنوان یک انسان عالم مجاهد. این تفکر در ما به لحاظ نگاه‌های خانوادگی و قبیلگی ایجاد شده است و فکر می‌کنیم خداوند سیاست، اقتصاد و درک را در اختیار مردان قرار داده است.

در گذشته چون مردسالاری بوده و نوعا خانم ها تحصیل نمی‌کردند، بنابراین برداشت می‌شده که زنان حافظه کمتری دارند. در حالی که در دانشگاه تهران، در کلاس‌های من از یک کلاس ۷۰ نفری ۴۰ نفر را زنان تشکیل می‌دادند و خیلی حضور ذهن ودیدگاه بهتری از آقایان داشتند.

این باعث شده که ما نصف جامعه را نادیده گرفته‌ایم و در تقسیم شغل‌ها، و مسئولیت‌ها به جای اینکه رضایت مردم را داشته باشیم؛ رضایت چند نفر برای ما مهمتر از مردم بوده است. اوایل کار آقای روحانی که سعی می‌کردم به مشاوران ایشان مشورت دهم، اصرارم این بود که ۳ الی ۴ نفر از وزرا را از زنان بگذارند یا ۳ الی ۴ نفر از اهل سنت را وزیر بگذارند می‌گفتند برخی از مراجع و افراد ممکن است ناراضی شوند.

می‌گویند اگر وزیر زن بگذارید قم فتوا می‌دهند که کسی به دولت مالیات ندهد، چقدر این مسائل صحت دارد؟

من چنین چیزی نشنیده‌ام. ما رای را از مردم می‌گیریم؛ اگر رای را آنها می‌دهند، خودشان بیایند و اداره کنند. رای را مردم می دهند و رئیس جمهور هم باید با همین عقبه رای کشور را اداره کند. باید بایستد، توجیه کند و توضیح دهد که کشور ما بین ۷ الی ۱۰ میلیون بلکه بیشتر اهل سنت دارد، کشور ما نزدیک به ۴۰ میلیون زنان هستند، این ۴۰ میلیون سهمشان کجاست؟ چرا در کابینه حتی یک وزیر سنی نداریم؟! چرا در کابینه حتی یک وزیر زن نداریم؟!

برمبنای شرعی نیز هیچ منعی ندارد؛ به لحاظ قانون اساسی و قوانین جاری هم هیچ منعی ندارد؛ آن چیزی هم که براساس اصل ۱۱۵ خواندم واژه «رجال سیاسی» مصطلح است و به معنی این نیست که فقط مردان باشند. رجال سیاسی فقط به معنای مردان سیاسی نیست. در نگاه قانون‌نویسی معمولا قانون الفاظ رایج را به کار می‌برد، لذا در قرآن‌مجید اکثر ضمیرهایی که درباره عبادات آمده ضمیر مذکر است اما معنی آن نیست که مخاطب مردان باشند مانند «کتب علیکم صیام» یعنی برشما مردان روزه واجب شد اما این به این معنی نیست که زنان نباید روزه بگیرند. بسیاری از آیات قرآن اینگونه است؛ زبان عربی مذکر و مونث دارد که در فارسی کمتر است. آقایون با الفاظ تفسیر کردن را روش صحیح نمی‌دانند بلکه می گویند مخاطبان پیامبر که در مسجد می‌نشستند مردان بوده‌اند در بیان از ضمیر مذکر استفاده می‌شد.

 رجال سیاسی را هم به همین معنی باید تفسیر کنیم. بنابراین به لحاظ شرعی و قانونی ما محدودیتی نداریم. از طرف دیگر ما وقتی زنانی داریم که در دنیای اسلام و در دنیای خارج از اسلام کشورها را به خوبی اداره کردند. در همین قائله کرونا نیز کشورهایی که رهبرانشان زن بود از کشورهایی که مردان در راس کار بودند بهتر شرایط را اداره کردند. به تجربه ثابت شده است که جنسیت تاثیر ندارد بله محیط تربیتی تاثیر گذار است.

آقای احمدی نژاد وزیرزن داشتند اما آقای روحانی نداشتند، تفاوت به نگاه علما به این دو فرد بود یا خواست رئیس جمهور؟

همین موضوع نشان می‌دهد که مراجع و علما حساسیت نداشتند؛ اتفاقا همین نشان می‌دهد اگر مراجع چنین موضع تندی داشتند قطعا نسبت به احمدی‌نژاد که با علما مراودات خوبی هم داشت، موضع تندتری می‌گرفتند.

یعنی خود آقای روحانی نمی‌خواست وزیر زن انتخاب شود؟

به هرحال مسائل کلی را نگاه می‌کنند، مصلحت نگری‌ها که از برخی از مسائل عبور کنیم برخی مسائل هزینه دارد و باید این هزینه را داد؛ اتفاقا ما قبل از انقلاب وزیر زن داشتیم.

می‌خواهم بگویم اگر کسی سواد و توانایی اداره داشته باشد، جنسیت شرعا و عقلا نباید مانع رشد و ترقی کسی شود. یعنی جنسیت را به عنوان عامل منفی نباید به کار ببریم. آیات قرآن کریم مانند ارث ناظر به محیط خاصی بوده است و طبیعی است که احکام حقوقی ناظر بر زمان و مکان است.

در شرایط مساوی شاید زنان خیلی جلوتر هم باشند، البته باید شرایط مساوی را ایجاد کنیم. قران آمد تا غل و زنجیرها را باز کند تا مردم پرواز کنند؛ ما اجازه پرواز بدهیم تا ببینیم چه کسی بهتر می‌پرد.

آقای بهمنی، رئیس اسبق بانک مرکزی گفته‌اند پول‌های حساب آقازاده‌ها بیشتر از صندوق ذخیره ارزی است، با این آقازاده‌ها باید چه کرد؟

من هم نمی‌دانم دقیقا منظور فرمایش ایشان چه بود اما اول باید ببینم با خود آقای بهمنی باید چه کنیم؛ ببینید بحث این است که چگونه پول‌ها از بانک مرکزی بیرون رفته است؟ فساد اینگونه نیست که لزوما کسی از دیوار کسی بالا برود. بخشی از فساد، وجود روابط در دادن امتیازها و مجوزها است. اگر کسی خودش عالم و فاضل است و کار اقتصادی کرده است حالا در حد متعارف هم به جایی رسیده است این اشکالی ندارد. پسر کسی بودن هم نباید ارزش منفی باشد. 

با این حال بخشی از این موضوعات ناشی از روابط است و برخی از این افراد در جاهایی قرار گرفته‌اند که این تقریبا اختصاصی به جریان اصولگرا ندارد و هم در اصلاح طلبان و هم در اصولگرایان افرادی را پیدا می‌کنید که داماد یا پسرشان، برادر یا خواهر زاده‌شان از همین کانال‌ها استفاده کرده‌اند و حاشیه امنیتی درست شده و توانسته‌اند خارج از نوبت ارز دریافت کنند، خارج از نوبت امتیاز بگیرند و بخشی از این سرمایه‌ها از کشور خارج شده و در خارج از کشور سرمایه گذاری شده است.

 یکی از سرمایه‌گذاران عمده در ساختمان‌سازی در کانادا ایرانیان هستند و دلارها آن طرف رفته است؛ این موضوع هم برای یکسال یا دوسال یا دوره آقای روحانی یا دوره احمدی‌نژاد نبوده و به تدریج واقع شده. بسیاری از مسئولان مطرح کشور حتی در صنف روحانیت را می‌شناسم که پسرشان یا دامادشان در سرمایه گذاری ها حضور دارند و در پشت صحنه حضور دارند و متاسفانه آنچه که از روایات ما آمده است از امام علی (ع) مطرح می کنیم این را رعایت نمی کنیم. سیستم‌هایی که پیشرفته هستند مانند آلمان، سوئد و دانمارک که در سلامت اداری نمره بالایی دارند به دلیل این است که سیستم سلامتی دارند.

دستگاه‌های نظارتی بسیار قوی عمل می‌کنند و مطبوعات نقش بسیار مهمی دارند. مطبوعات در آنجا کوچکترین مسئله را افشا می‌کنند. آزادی رسانه و مطبوعات که رکن چهارم مشروطه هستند که قبلا به آن اشاره کرده‌ام. این رکن چهارم مشروطه بی‌مناسبت نبوده است. در قانون مطبوعات آمریکا و کشورهایی مانند انگلیس و آلمان حریم مطبوعات غیر قابل تعرض است. 

در آنجا بجای اینکه روی مذهب تاکید کنند روی آزادی مطبوعات تاکید دارند؛ آزادی مطبوعات در آن جامعه بیشتر از آزادی مذهب می‌تواند سلامت بیاورد چرا که آزادی مذهب در آن کشورها وجود دارد و لازم به تصریح آن نیست اما وقتی تاکید می‌کنیم که آزادی مطبوعات و آزادی بیان باشد و کسی حق ندارد روزنامه را ببندد. 

روزنامه‌ها و مطبوعات به راحتی افشا می‌کنند و سیستم نظارت هم سیستم بسیار قوی است در حالی که سیستم نظارت ما قوی نیست و متراژ سیستم نظارت ما در برخی مواقع کش می‌آید و در برخی مواقع مترش کوتاه‌تر می‌شود. به یک آقا یا خانم دانشجویی که در تظاهرات ۹۸ حضور داشته و براساس ماده ۶۰۰ قانون تعزیرات به جرم تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی به او ۵ سال زندان داده‌اند اما کسی هم میلیاردها اختلاس کرده است اما به دلیل نسبت‌هایی که داشته‌اند برای خودشان بدون هیچ مشکلی آزادند؛ حالا قرار است به او دو سال یا سه سال زندان بدهند.

این نظام نمی‌تواند امنیت ایجاد کند؛ تقریبا در همین دولتی که ما حمایت کردیم و روی کار آمده است و معتقدیم که باید تا پایان کار نگهش داریم، می‌بینیم که برخی‌ها به راحتی ارز دریافت کرده‌اند برای کالاهای تشریفاتی غیرضروری و بسیاری از همین ارزهایی که در همین دولت آقای روحانی به ارز جهانگیری معروف شد و رفت دیگر به کشور برنگشت. 

آقای هاشمی در خاطراتش نوشته است که فلان آقا آمد ارز می‌خواست تا برود صفرایش را عمل کند، در حالی که مردم برای داروهای مورد نیازشان باید در به در ناصر خسرو باشند. در حالی که برخی از آقایان به مردم می‌گویند نامه بنویسید در چاه بیندازید یا دخیل ببنید که کارتان درست شود اما خودشان برای سردردشان ارز دولتی می‌گیرند و به خارج می‌روند.

خاطرات آقای هاشمی در این خصوص برای زمان جنگ است و این خیلی مهم است؛ زمانی بوده که ایشان رئیس‌جمهور بوده و کشور در آن زمان به یک دلار نیاز داشته اما آقایان دلار گرفته اند برای اینکه عمل خودشان یا خانواده شان را در خارج از کشور انجام دهند یا بچه شان در خارج از کشور به دنیا بیاید که شناسنامه به طور مثال لندنی داشته باشند. وقتی می گوییم عدالت منظور این است که همین موارد رعایت شود و فقط منظور شعار عدالت نیست؛ عدالت یعنی نگذاریم پسرمان یا خواهرمان یا دامادمان، کسی خارج از ضوابطی که قانون تعیین کرده یک ریال جابجا کند.

نظرتان درباره پرداخت یارانه‌ها چیست؟

نقدهایی در آن زمان اقتصادانان به یارانه وارد کرده‌اند. مطرح کردند که مشکل اقتصاد را حل نمی‌کند و وقتی تورم بالا برود یارانه بی‌ارزش می‌شود و این حالا واقع شده است. این رقم هم رقمی نیست که مشکل زندگی مردم را حل کند اما به هر حال مانند یک حق مکتسبه در آمده است و نمی توان آن را قطع کرد. بنابراین اصلاح سیستم یارانه این است که ما برای طبقات محروم یک تضمین ایجاد کنیم، البته الان نمی‌توانم عدد قطعی را بگویم اما اگر بخواهیم به افرادی که درآمدشان پایین است کمک کنیم باید عددی را بدهیم که معیشت آنها را تامین کند به ویژه اگر بتوانیم به صورت غیر نقدی بدهیم که تورم بالا نرود؛ چراکه اگر یارانه را یک میلیون تومان هم بگذارید در سه الی چهار ماه به دلیل تورم دوباره ارزش این یارانه می شود ۱۰۰ هزار تومان. 

به هر حال زمانی که ۴۰ هزار تومان یک کیلو گوشت می‌شد اما الان نیم کیلو گوشت هم نمی‌شود. منظورم این است که راه‌هایی برای تامین معیشت کارگران پیدا کنیم که هیچ کارگری نگران معیشت زن وبچه‌اش نشود. مطالعه‌ای که روی کشورهای سوئد و آلمان داشته‌ام؛ ماکسیمم و مینیمم حقوق‌ها در کشورهایی به نوعی سوسیالی اداره می‌شود و به دولت رفاه معروف هستند این است که تفاوت حقوق در این کشورها زیاد نیست.

مالیات در حقوق‌های بالا خیلی بالاست و در حقوق‌های پایین صفر است و تامین‌های اجتماعی مانند بیمه های اجتماعی و بیکاری بیمه بیمارستان و سلامت و وام‌های مسکن دو درصدی که از سال سوم و چهارم بازپرداخت شروع می‌شود، واگذاری زمین‌های رایگان و بلاعوض از جمله روش های غیرمستقیمی است که به افراد کم درآمد کمک می کنند.  

در کشورهای اروپایی مالیات اگر در حقوق‌های بالا ۳۰ درصد باشد در صورتی که ازدواج کنند زیر ۱۰ درصد می‌شود. این روش‌ها را که در دولت‌های رفاهی مطالعه کرده‌ام به نظرم در ایران خیلی بیشتر جواب می‌دهد. 

با همین روش‌ها زندگی مردم تامین می‌شود و وقتی زندگی مردم تامین است و در ایام بیکاری، حقوق کف کارمندی را به مردم می‌دهند. من معتقدم بجای یارانه، بیمه بیکاری بدهیم یعنی به هر کسی که به هر دلیلی بیکار است بیمه بیکاری بدهیم و همین باعث می‌شود دزدی نشود. 

من شب‌ها وقتی به خانه می‌روم ده‌ها نفر حتی زنان را می بینم که در سطل‌های زباله به دنبال غذا هستند؛ این جامعه معلوم است که فاسد می‌شود. ما اینقدر که گیر می‌دهیم که چه کسی روزه خواری می کند به دنبال این نیستیم که چه کسی گرسنه است. اگر برنامه‌های اجتماعی من که مدل کشورهای رفاهی است را بتوانیم پیاده کنیم به این سطح می رسیم؛ منتها باید میدان بدهند. 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز