مهمانپرست در گفتوگو با ایلنا:
باید نسبت به ظلم علیه مسلمانان چین اعتراض کنیم/ انکار هلوکاست فقط برای ما هزینه داشت/ سبد رای من همه مردمی هستند که خسته شدهاند
سخنگوی پیشین وزارت خارجه بعد از اعلام کاندیداتوری به بررسی شرایط کشور و همچنین راهکارهای خروج از وضعیت موجود کشور پرداخت.
بیشتر عمر کاری و سیاسی خودش را در وزارت خارجه گذراند و در دولت دهم نیز به سخنگویی این وزارت خانه رسید؛ با تغییر دولت و در سال ۹۲ به عنوان سفیر به لهستان فرستاده شد و تا سال ۹۷ نماینده ایران در این کشور بود.
بخشی از شهرت و شناخته شدن او در مجامع عمومیتر و در سطح جامعه به دلیل ازدواج او با یکی از بازیگران بود که او را علاوه بر شناخته شدن در سطح سیاسی و دیپلماسی به بخشهای اجتماعی کشور نیز شناساند.
رامین مهمانپرست کاندیدای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با تشکیل جبههای نو معتقد است که باید عرصه را به افرادی داد که چهرهای جدید هستند و در حال حاضر نیاز به یک رویکرد ملی داریم؛ رویکردی که از جناحها استفاده کند.
این دیپمات با حضور در دفتر خبرگزاری ایلنا، گفتوگوی مفصلی انجام داد که در ادامه متن کامل مصاحبه را میخوانید:
باید از افراط و تفریط در سیاست خارجی جلوگیری کنیم
از حوزه تخصصی خودتان شروع کنیم درباره سیاست خارجی ایران؛ فکر میکنید مذاکرات وین با سمت و سوی خوبی پیشمی رود؟ اخیرا بخشی در داخل کشور مخالفت خودشان را اعلام کردهاند و گفتند ایران امتیازاتی را در وین میدهد که برخلاف منافع ملی است؛ نظر شما درباره مذاکرات وین چیست یعنی فکر میکنید این اتفاقات در حال شکلگیری است و ایران نمیتواند در وین به خوبی عمل کند و از نظر دیپلماسی ضعیف عمل میکند؟
قرار نیست مذاکره یا موضوع جدیدی را در این بحث مطرح کنیم. چون آمریکاییها از برجام خارج شده بودند و با تغییر دولت در آمریکا آقای بایدن اعلام کردند میخواهند به برجام بازگردند معنی برگشتن آمریکا به برجام این است که اولا تحریمهایی که در دوره آقای ترامپ وضع شده باید لغو شود، در ثانی تحریمهایی که به خاطر برجام اعمال شده بود نیز لغو شود. اما در عمل آنچنانی که باید روابط اقتصادی ما با سایر کشورها روان شود و بحث انتقالات مالی به خوبی شکل بگیرد، درآمدهای نفتی ما به کشور بازگردد و همچنین در بحث سرمایهگذاری با مانع روبرو نشود، انجام نشد و پیش نرفت؛ این مسائل حتی در زمان آقای اوباما نیز حل نشد اما بنا شد در این دور از مذاکرات با راستیآزمایی این تحریمها عملا لغو شود. قرار است اگر به شرایط برجام برسیم ما تعهداتمان را مجددا به همان میزانی که گفته بودیم، برگردانیم؛ پس قرار نیست بحثهای جدید یا مذاکره جدیدی مطرح شود.
اینکه خوشبین هستیم یا نه؛ من فکر میکنم در این بحث که به منافع ملی باز میگردد ما باید از افراط و تفریط جلوگیری کنیم و از پیوند زدن این بحث به مسائل سیاسی و انتخاباتی باید جلوگیری کنیم. ممکن است یک عدهای در داخل کشور به هر شکلی مذاکره را مطلوب ندانند و مدام منتظر یک خسارت بزرگ به منافع ملی باشند. این دیدگاه درست نیست آنهم قبل از اینکه نتیجهای حاصل شود.
خوشبینی و اعتماد در سیاست خارجی خوب نیست
سیاست خارجی باید تامین کننده منافع ملی باشد
عدهای هم ممکن است خیلی خوشبین باشند و اعتماد کنند که وقتی دولت آمریکا اعلام کرده ما همه تحریمها را لغو میکنیم، یعنی به زودی همه مشکلات حل میشود؛ این هم خوب نیست. در سیاست خارجی چون بحث منافع ملی مطرح است ما باید تمام تلاشمان را کنیم که منافع ملیمان به بهترین شکل تامین شود. حالا در طول مذاکرات مشخص میشود که طرف مقابل ما چقدر به حرفهایی که زده پایبند است و چه میزان آن سطحی از انتظارات را که قول داده است، انجام دهد و در عمل انجام خواهد داد.
برخی مذاکرات را به انتخابات گره میزنند
حتی اگر بعد از انتخابات نتیجه بگیریم، باید تحریمها برداشته شود
همانطور که گفتم متاسفانه چون انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما نزدیک است هر دو طرف به یک شکلی مذاکرات را به انتخابات مربوط میکنند؛ این هم برای کسانی که فکر میکنند اگر زودتر یک توافقی صورت بگیرد، میتواند یک بُرد تبلیغاتی باشد برای جناح و تشکل خودشان؛ از سویی کسانی فکر میکنند یک توافق ظاهری فقط با گرایش انتخاباتی صورت میگیرد که در توافق عجولانه ممکن است، منافع ملی ضربه بخورد.
اگر بحث انتخابات کاملا جدا شود و دید واقعگرایانه داشته باشیم، باید تمام تلاشمان را انجام دهیم تا حتما تمام تحریمها لغو شود و گشایشی ایجاد شود. حتی اگر بعد از انتخابات ریاستجمهوری در کشور به نتیجهای که میخواهیم برسیم.
مذاکره جنگ منافع ملت ها است
برخی معتقدند که آری مذاکره انجام شود اما این تیم تیمی نیست که قدرت مذاکره داشته باشد؛ برخی یک تیم به گفته خودشان انقلابی را ترجیح میدهند. تیم دولت قبلی بهتر و براساس آرمانهای نظام میتوانست مذاکره کند یا تیم فعلی مذاکرات؟
ما دو مرحله داریم یک مرحله قبل از اینکه تصمیم گرفته شود که نهادهای مختلفی که جز تیم تصمیمساز هستند نیز نظرات خود را ارائه میدهند و وزارت امور خارجه یکی از این اعضا است. در شورای عالی امنیت ملی بحث مطرح میشود و هر کسی پیشنهاد خود را میدهد و این پیشنهاد میتواند روی تصمیم نهایی اثرگذار باشد.
مرحله دیگر این است که تصمیم گرفته میشود؛ تصمیم در سطوح بالادستی گرفته شده و ابلاغ میشود و پس از آن همه باید اجرا کنند. اما زمانی که قرار است اجرا شود، نحوه اجرا مهم است یعنی همه مشکلات در نحوه اجرا ایجاد میشود. برای اینکه این موضوع خوب درک شود به یک مثال اشاره میکنم در کشور ما ممکن است همه با خصوصیسازی موافق باشند هم در قانون اساسی بر آن تاکید شده و هم مقامات ارشد نظام بر آن تاکید دارند. اما نحوه اجرای خصوصیسازی میتواند یک زمان به خوبی شکل بگیرد و ما را به هدف برساند و از سویی میتواند خیلی بد اجرا شود که صدای اعتراض مردم نیز بلند شود؛ مانند نیشکر هفت تپه و دشت مغان که بعد از خصوصیسازی اعتراضات و تحصن کارگران بالا گرفت و مجبور شدند آنها را مجددا به شکل سابق برگردانند پس در اجرا مهم است که شیوههای اجرایی مجریان چقدر باهم تفاوت دارد.
شما به تیم مذاکرهکننده فعلی آقای دکتر ظریف و دکتر عراقچی و تیم قبلی که آقای سعید جلیلی و دوستانشان پیگیری میکردند، اشاره کردید؛ من آن انتقادی که کردم که نباید خیلی خوشبینانه یا بدبینانه بود و نباید افراط و تفریط داشت به این معنا بود که در هر دو نوع مذاکره ما آن اشکالها را میبینیم.
اینکه میگویم باید واقعبینانه به دنبال منافع ملی باشیم اینگونه است که نه باید این قدر خوشبین باشیم، اعتماد کنیم، فکر کنیم امضا و تعهد آنها همه چیز است، وعده دهیم که همه مشکلات مردم و نهادها با این برجام به نتیجه میرسد و حل میشود و نه آنچنان بدبین باشیم که اصلا حاضر به صحبت نباشیم؛ یا آنقدر بدبینانه رفتار کنیم که هیچ موقع به نتیجهای نرسیم.
هر دو قابل نقد است ما پیشنهادمان این است که حتما باید مذاکره شود، حتما باید با یک تیم متخصص، باهوش، زیرکانه همه ابعاد بررسی شود. مذاکره جنگ منافع ملتها است. وقتی شما مذاکره میکنید هر کسی هوشمندانهتر رفتار کند و مراقبت بیشتری کرده و پیشبینی اتفاقات بعدی را کند، میتواند بهتر منافع خود و کشورش را تامین کند. اگر مذاکرات ادامه پیدا کند، حتما باید تلاش کنیم تا تحریمها لغو شود و هوشمندانه با یک دایره وسیعتر از افراد متخصص و افرادی که صاحبنظر هستند.
تحلیل ظریف در مورد دیپلماسی-میدان را قبول ندارم
دوگانهای به نام دیپلماسی و میدان مطرح شده است که آقای ظریف نیز در فایل منتشر شده به آن اشاره کردند، به نظر میرشد که مبنای سیاست خارجی نه منافع ملی و اقتصاد که ایدئولوژی باشد؟
تحلیل جناب آقای دکتر ظریف را قبول ندارم؛ همان موقع هم تعجب کردم که چطور ایشان در تحلیل شخصی خودشان که مطرح کرده بودند دیپلماسی را بر میدان تعریف کردند. دیپلماسی به تنهایی معنی ندارد دیپلماسی از مولفههای مختلفی شکل میگیرد و تشکیل میشود از جمله دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی امنیتی، دیپلماسی دفاعی، یعنی مجموعهای از مولفهها سیاست خارجی و دیپلماسی را تشکیل میدهد؛ اینکه در کجا و در چه زمانی و در چه مکانی کدام مولفه رنگ بیشتری پیدا میکند و تاثیر بیشتری دارد به شرایط بستگی دارد.
در جایی حتما دیپلماسی اقتصادی راه را برای روابط آماده میکند. روابط را محکم و پایدار میکند غالبا دیپلماسی اقتصادی باید به روابط سیاسی گره بخورد تا آن دیپلماسی مطلوب شکل بگیرد. اما در بعضی مواقع حتما دیپلماسی دفاعی نقش پررنگتری پیدا میکند این هم فقط مختص کشور ما نیست؛ در دیپلماسی ایالات متحده آمریکا، فرانسه، روسیه و چین هم همین را میبینید.
پس باید ببینیم این مولفهها که همه با هم دیپلماسی را تشکیل میدهند در چه زمانی باید نقش جدیتری بازی کنند در واقع مکمل هم هستند و مقابل همدیگر نیستند. آنهایی که معتقدند در حال حاضر میدان در مقابل دیپلماسی قرار گرفته و یا زمینه و امنیت سرمایهگذاری را از بین برده است، در گفتارشان دقیق نبودهاند. ببینید آن موقع که اصلا بحث میدان یا موضوع سوریه، یمن و کشورهای منطقه مطرح نبود، آن موقع چرا دیپلماسی و اقتصاد شکل نگرفت؟ ما تازه چند سال است که دچار این مشکلات هستیم، چرا از حدود چهل سال پیش تاکنون که خیلی از مشکلات نبود فعالیتهای هستهای و میدان نبوده است چرا آن موقع این دیپلماسی شکل نگرفت. من این تحلیل را قبول ندارم.
اگر قرار است ما به دنبال داشتن یک روابط خوب باشیم و اگر به دنبال این هستیم که بتوانیم با کشورهای مختلف روابط خوبی را تنظیم کنیم، حتما باید از دیپلماسی تعریف درستی داشته باشیم و همه ابزار آن را بکار بگیریم. اینکه در سیاست خارجی ما دیپلماسی اقتصادی را به خوبی بکار نگرفتهایم اصلا در آن تردیدی نیست، اینکه بلد نبودیم کار جمعی کنیم و از ظرفیتهای مختلف در بخش دفاعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی در یک کار جمعی اهداف سیاست خارجی را شکل دهیم اصلا در آن تردیدی نیست. ما در کار جمعی ضعیف هستیم و به جای اینکه باهم برای منافع ملی هماهنگ باشیم، متاسفانه تک بعدی رفتار میکنیم.
وزارت امور خارجه ممکن است فکر کند به تنهایی روابط را شکل دهد، شاید ارگانهای دیگر هم این تصور را داشته باشند اما واقعیت این است که باید یک هماهنگی در سطح بالا صورت بگیرد و منافع ملی در آن تعریف شود و هر کسی نقش خودش را بازی کند. خیلی از جاها میدان میتواند دیپلماسی اصلی را شکل دهد و منافع ملی را تامین کند. خیلی جاها نیز دیپلماسی عمومی باید خیلی قوی باشد؛ وقتی افکار عمومی را همراه خودتان میکنید، خیلی از سیاستها به نتیجه میرسد من فکر میکنم در این صحبتهای اخیر که مطرح شد، دچار یک اشکال در تعریف دیپلماسی شدهایم. آن خطایی که در این تعریف داریم ما را به جایی کشاند که با این دیدگاه منافع ملی ما تامین نمیشود.
ساختار وزارت خارجه اشکالات اساسی دارد
وزارت خارجه باید شایستگی فرماندهی دیپلماسی اقتصادی را در خودش به وجود بیاورد
اگر میدان مسئله نبوده و پیش از آن هم ما ضعیف بودیم علت اینکه ما پیش از اینکه مشکلات سوریه، عراق، یمن ایجاد شود آن طور که باید نتوانستیم دیپلماسی قوی داشته باشیم محور بو.د ایدهائولوژی بوده؟
نخیر. ما اشکالات اساسی در ساختار وزارت امور خارجه داریم که به عنوان مجری سیاست خارجی اگر میخواهد بهترین دستاورد را داشته باشد باید تغییرات بزرگی در درون خود ایجاد کند. همانطور که اعتقاد دارم دیپلماسی اقتصادی باید اولویت اصلی در روابط خارجی ما باشد و اعتقاد دارم در دیپلماسی اقتصادی همه دستگاهها و ارگانهایی که به یک شکلی مربوط میشوند، باید در یک هماهنگی کامل به فرماندهی وزارت امور خارجه کار خود را دنبال کنند؛ در همان موقعیت اعتقاد دارم که وزارت امور خارجه هم باید شایستگیهای فرماندهی دیپلماسی اقتصادی را در خودش به وجود بیاورد.
علت اصلی اینکه ما به نتیجه نمیرسیم، این است که اولا ساختار دستگاه سیاست خارجی ما باید متناسب با اتفاقاتی که در جهان و در عرصه بینالملل میافتد دائما به روز شود و خودش را با اتفاقات دنیا تطبیق دهد. مثلا حتما روابط ما، قبل از فروپاشی شوروی با بعد از فروپاشی آن فرق دارد؛ آرایش دستگاه دیپلماسی متفاوت است. حتما با تغییر قدرتهای اقتصادی دنیا و جایگاههایی که پیدا میکنند، نوع روابط ما باید خودش را به شکل جدید تنظیم کند. حتما با روابط با اتحادیه اروپا براساس آخرین تحولات و نوع برنامههایی که میخواهیم با آنها دنبال کنیم، متفاوت خواهد بود. پس ساختار خیلی مهم است و نقش جدی دارد ما در حال حاضر در ساختار فعلی وزارت خارجه اشکالات خیلی جدی داریم.
مشکل دوم ورودی نیروی انسانی به وزارت امور خارجه است. ما در نوع ورودی باید یک تجدیدنظری کنیم اگر قرار باشد برای مثال دیپلماسی اقتصادی اولویت پیدا کند که به نظر من باید پیدا کند؛ آن نیروی انسانی که میخواهد این سیاست را دنبال کند و به نتیجه برساند، باید از تخصص، دانش، تجربه کافی برخوردار باشد که این مسئولیت بزرگ را عهدهدار میشود. بنابراین ورودی وزارت خارجه بسیار اهمیت پیدا میکند.
ایجاد انگیزه در سیستم گردش نیروی انسانی وزارت خارجه بسیار اهمیت دارد
مسئله بعدی سیستم گردش نیرو در وزارت خارجه است و این یک موضوع بسیار مهم است که نیروهای وزارت خارجه به چه شکلی فعالیتهای خودشان را در داخل به عنوان نیروی ستادی و یا در نمایندگیها به عنوان نیروی صف بخواهند دنبال کنند. به طور مثال اینکه چطور برنامهریزی شود که یک نفر از ابتدا اگر به طور مثال وارد حوزه آفریقا میشود، خوب است که تا آخر در حوزه آفریقا کار کند یا اینکه باید ترتیبی داشته شناختی از مناطق مختلف دنیا داشته باشد، یا اینکه برخی از افراد را فقط در یک مناطق خاصی مسئولیت دهید که از یک ویژگی و امتیازات بالاتری برخوردار است و برخیها این امتیازات را نداشته باشند. این چه تاثیری می تواند در روحیه دیگران داشته باشد؟ یعنی ایجاد انگیزه در نوع سیستم گردش نیروی انسانی در داخل وزارت خارجه بسیار اهمیت دارد.
مسئله بعدی اینکه در سفارتخانهها به عنوان صف میخواهند چه اقدامی کنند؟ چقدر تفکر به روزی که سیاستخارجی بر اساس آن باید اهداف خود را دنبال کند حاکم باشد؟ اگر ما به این نتیجه رسیدیم که دیپلماسی اقتصادی اولویت است در سفارتخانههای ما نیز به عنوان یک اصل بین شخص سفیر و نیروهایی که کمک او میکند جا افتاده و خودشان را آماده کردهاند و اینکه آیا واقعا توانایی بالایی برای این کار برخوردار هستند و انگیزه لازم را برای این کار دارند یا خیر.
چند سال اخیر از روابط چند جانبه و دو جانبه غافل شدهایم
مسئله بعدی این است که ما یک سیستم متوازنی در روابط خارجی باید داشته باشیم. در تنظیم روابط دو جانبه، در همکاریهای چند جانبه و در عرصههای بینالملل؛ نمیشود روی یک بخش متمرکز شد و از دیگر بخشها غفلت کرد. یکی از انتقاداتی که در چند سال گذشته ما داشتیم این بود که چون دولت فکر میکرد از طریق برجام و مذاکره بسیاری از مشکلات حل میشود، ما اعتقاد داریم از روابط دو جانبه و روابط چند جانبه یک غفلتی صورت گرفت و به آن توجه کافی نشد.
مسئله دیگری که خیلی مهم است و شاید آن اساس کار است و فقط هم به وزارت خارجه برنمیگردد و به کل سیستمی که وزارت خارجه را طراحی و دنبال میکنند، برمیگردد این است که ما استراتژیمان برای روابط با دیگر کشورها چیست؟ برنامههای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدتمان با همه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای مهم و تاثیرگذار دنیا چیست؟ به طور مثال ما میدانیم که در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده میخواهیم با هند چه رابطهای داشته باشیم؟ میدانیم که برنامه ما با پاکستان چیست؟ یا برنامه ما برای کار با روسیه معلوم است؟ با فرانسه چطور؟ چرا تا یک بحثی درباره چین میشود یکباره یک هجمهای میشود به دلیل اینکه برای مردم عجیب است. چون تاکنون نشنیده بودند که ما بخواهیم با یک کشور برنامه بلندمدت داشته باشیم. تا این موضوع مطرح میشود یکی میگوید مملکت را فروختند دیگری میگوید همه مشکلاتمان حل شد، افراط و تفریط در این بحثها چون نتوانستیم به عنوان یک اصل استراتژیمان را در روابط با کشورها تعریف کنیم، وجود دارد.
اگر ما واقعا معنی دیپلماسی را به خوبی تعریف کنیم و همه کسانی که در شکلگیری دیپلماسی نقش دارند، نقش خودشان را خوب بازی کنند و یک کار جمعی با اهداف مشخص را دنبال کنیم خیلی از منافع ملی ما راحتتر تامین خواهد شد. و دچار این مشکلات و این تناقضها در تحلیل و رفتارمان نخواهیم بود.
چرا این اتفاق درباره آمریکا نمیافتد یعنی در رابطه با ایران و روسیه نماینده رهبیر صحبت میکند و میتواند نماینده رهبری با ایالت متحده صحبت کند و به نوعی فشارها را کم کنند و روابط را ترمیم کنند که فشار اقتصادی به ایران وارد نشود؟
اولا بنده معتقدم که باید با همه کشورهای دنیا روابط خوب داشته باشیم آمریکا خودش دارد خودش را از این روابط خوب محروم میکند. همه در کشور ما معتقدند که هر زمان آمریکا واقعا دست از دشمنی بردارد و اعلام کند میخواهد از موضع برابر و احترام و با پشیمانی از رفتار غلط گذشته یک روابط جدید تعریف کند؛ زمینه میتواند برای همکاری باز شود، حتی این برجام میتواند یک نمونه باشد که ببینیم طرف آمریکایی حسن نیت دارد و میتوان به او اعتماد کرد یا نه. نه تنها در زمان آقای ترامپ بلکه در زمان آقای اوباما نیز که دموکراتها حاکم بودند و وعدههای خوبی میدادند و ظاهر قشنگی از خودشان به نمایش میگذاشتند، شدیدترین تحریمها علیه ایران در زمان آقای اوباما شکل گرفت.
بیشترین حلقه تنگ علیه کشور ما در زمان اوباما شکل گرفت حتی وقتی برجام به توافق رسیدند هیچ کدام از بحثهای اقتصادی و وعدههایی که داده بودند عملیاتی نشد. من آن موقع در لهستان سفیر بودم و پروژهها را پیگیر میکردیم به نقطه آخر که میرسید با فشار آمریکاییها متوقف می شد. بنابراین آمریکاییها خودشان خودشان را محروم میکنند بنابراین سیاست ما این است که با همه کشورها به دنبال رابطه خوب هستیم استثناء فعلا آمریکا است آن هم به دلیل رفتار خودش. باز هم اگر آمریکا بخواهد در عمل ثابت کند که میخواهد رفتار جدیدی داشته باشد نشانههایش را باید برای ما مشخص کند که یکی از آنها میتواند بحث برجام باشد.
روسیه صددرصد دوست ایران نیست، هر کشوری به فکر منافع خودش است
نکته بعد این است که چراکه ما فکر میکنیم قدرتهای بزرگ دنیا برخیهایشان صددرصد دوست ما هستند بعضیهایشان حتما دشمن ما. چرا فکر میکنیم مثلا منافع خودشان برایشان مهم نیست؟ مگر قدرتهای بزرگ در دنیا همین ۵+۱ نیستند؟ بعضی از کشورهای دیگر که جدیدا دارند به مجموعه کشورهای قدرتمند اضافه میشوند طبیعی است که هر کدام از این کشورها به دنبال منافع خودشان هستند اینکه ما فکر کنیم که به طور مثال روسیه صددرصد دوست ما است و فرانسه صددرصد دشمن ما، غلط است. یعنی ما شناخت درستی از روابط بینالملل نداریم اگر فکر کنیم فرانسه صددرصد دوست ما است و روسیه صددرصد دشمن است این هم غلط است. یعنی طبیعی این است که ما هم باید هوشمند باشیم و به دنبال منافع ملی باشیم به هیچ کشوری به صورت صفر و صد نمیتوان نمره داد.
با روسیه در خیلی از زمینهها میتوانیم منافعمان را تامین کنیم با آلمان هم میتوانیم تامین کنیم با چین اگر درست برنامهریزی کنیم منافع کشورمان را میتوانیم در خیلی از زمینهها تامین کنیم با ایتالیا و فرانسه هم میتوانیم تامین کنیم ببینید این بستگی دارد به این که شما چه شکلی بتوانید نیازهای خودتان را تشخیص دهید و احساس کنید این نیازها از روابط با کدام کشور بهتر برطرف میشود. برخی از جریانات سیاسی همچنان اسیر جنگ سرد و بلوک شرق و غرب هستند منافع ملی اولویت است اصلا اینکه اسم یک کشور روسیه، چین، هند فرانسه، آلمان یا ایتالیا است اهمیتی ندارد.
من تعجب میکنم برخی از جریانات سیاسی همچنان اسیر این جنگ سرد و بلوک شرق و غرب هستند این معنی ندارد و الان جنگ منافع ملی کشورهاست هر کسی قدرتمندتر باشد از منافعش میتواند دفاع کند ما هم باید قدرتمند شویم و ایراداتمان را برطرف کنیم نقاط ضعفمان را برطرف کنیم وقتی شما وارد مذاکرات مهمی مانند برجام میشوید خیلی فرق دارد که با چه روحیهای وارد مذاکره شوید یک زمان است که از نظر اقتصادی در فشار هستید و مردم اعتراض شدید دارند و از نظر معیشتی مشکل دارند و یک طوری وارد مذاکره میشوید که سیگنالی که به طرف مقابل میرسد ممکن است معنیاش این باشد که یک کاری کنید وگرنه ما تحت فشار هستیم؛ این ضعف شما را میرساند و حتما طرف مقابل فشارش را افزایش میدهد. از سویی یک زمان برنامهریزی کردهاید، در حال رفع نقاط ضعف داخلی هستید و از موضع محکمتر وارد مذاکره میشوید آن موقع روی حرفتان میایستید و از منافع خود دفاع میکنید این نقطه اصلی و کلیدی است.
برای قدرتمند بودن نیاز به ثبات و امنیت است
سردار سلیمانی در امر دیپلماسی دخالت میکردند یا خواست نظام و یا وزارت خارجه بوده؟ فکر میکنید این موضوع نقطه ضعف برای سیستم محسوب میشود و وزارت خارجه که یک نیروی نظامی خارج از این چارچوبها امر دیپلماسی را انجام دهد و سیستم را از یکپارچگی خارجی میکند؟
وقتی شما میخواهید یک کشور قدرتمند باشید و اهدافتان را دنبال کنید اول باید ثبات و امنیت داشته باشید تا به اهدافتان برسید. وقتی ما میدانیم به دلیل استقلال کشورمان به منافع قدرتهای بزرگ لطمه خورد و آنها دائما علیه کشور طراحی میکنند و در دور تا دور مرزهای کشورمان دائما شاهد حوادثی هستیم که هدف اصلی این اتفاقات ایجاد بیثباتی و ناامنی در داخل کشور ما است خیلی هوشمندانه باید رفتار کرد.
حرکت سردار سلیمانی را کاملا در جهت منافع ملی کشور میدانم
استدلال و منطق ما برای حضور در کشورهای منطقه قوی است
فرض کنید داعش یا گروههای تروریستی که در منطقه ایجاد شد اصلا هدف اصلیشان ایران هم نبود که من این را قبول ندارم و معتقدم هدف اصلی آنها ایران بود؛ با کمک نیروهای آمریکایی و سرویسهای بیگانه کشورهای اروپایی، با پولهای کشورهای عربی منطقه با نیروی انسانی کشورهای منطقه و اروپایی این گروههای تروریستی فعال شدند و آمدند در کنار مرزهای ما در ظرف مدت کوتاهی یک دفعه بیش از نیمی از عراق و سوریه را گرفتند و در کشورهای مختلف یک حاکمیت دولت تروریستی ایجاد شد ما بهتر بود با این نیروهای تروریستی در همان جاهایی که بودند مقابله میکردیم و سعی میکردیم ریشه تروریسم را از بین ببریم و ایجاد امنیت کنیم در منطقه که خود به خود ما هم از آن امنیت بهرهمند میشدیم و یا صبر میکردیم و میگفتیم با ما ارتباطی ندارد نیروهای تروریستی کشورهای اطراف ما را کاملا زیر سلطه خود میگرفتند و بعد سراغ ما میآمدند و در داخل کشور خودمان با آنها مقابله میکردیم؟
من فکر میکنم عاقلانه این است که شما اگر میدانید کسی میخواهد با شما درگیر شود درگیری را در داخل خانه خودتان نکشانید چراکه اگر در داخل خانه شما درگیری شود خسارت جدی میبینید و هیچکسی امنیت ندارد اگر قرار است مقابله شود و یک ناامنی را از کشور دور کنید بهتر است در بیرون از مرزها این کار صورت بگیرد حرکت سردار سلیمانی را من کاملا در جهت منافع ملی کشور میدانم و در جهت ایجاد ثبات و امنیت در منطق و در کشور خودمان میبینم شما اگر کشورتان امن نباشد سیاست خارجی در کجای کار است؟
چرا پس به آمریکا ایراد میگیریم که در افغانستان حضور دارد و در نقاط مختلف دنیا پایگاههای نظامی دارد و حضور نظامی و غیرنظامی خود را اثبات کرده این همان چیزی است که ما میگوییم باید در خارج از مرزها پیشگیری کنیم آمریکا هم با همین کار در کشورها حضور دارد؟ تفاوت این دو با هم چیست؟
تفاوت آن در اهدافمان است ما برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه تلاش میکنیم آنها برای ایجاد ناامنی و بیثباتی در منطقه ما که منطقه خودمان است. کشورهایی که در این منطقه زندگی میکنند امنیتشان را خودشان تامین میکنند اگر در کشور همسایه ما ناامنی ایجاد شود ما باید احساس ناامنی در کشور خودمان کنیم.
در سوریه حداقل یک کشور بین ما فاصله است چطور آن میتواند برای ما ناامنی کند؟
فکر میکنید این کفایت میکند؟ وقتی در سوریه ناامنی شد میتوانید جلوی این ناامنی را در عراق و دیگر کشورهای منطقه بگیرید؟ مهم این است که طراحی که طرف مقابل شما کرده است چقدر خطرناک باشد؛ اینکه یک کشور فاصله است مهم است یا اینکه آمریکایی ها از ده هزار کیلومتر آن طرف تر دخالت میکنند؟ ما اگر وارد میشویم و میگوییم میخواهیم امنیت در منطقه برقرار شود برای آن استدلال و منطق داریم و در این منطقه زندگی میکنیم.
آمریکاییها چه استدلالی دارند که ده هزار کیلومتر آنطرفتر گروههای طالبان و داعش را تقویت میکنند؟ آنها چه استدلالی دارند که تلاش میکنند در بین کشورهای منطقه اختلاف ایجاد کنند تا زمینهای برای دخالت آنها ایجاد شود. دوران آقای ترامپ از اختلافاتی که در منطقه ایجاد شد سوءاستفاده های فراوانی شد و کشورهای منطقه را به موجوداتی تشبیه میکرد که باید از آنها کسب درآمد کند؛ ببینید حتما در اهداف ما با آمریکاییها تفاوت وجود دارد ما میخواهیم در محل و منطقه خودمان امنیت باشد؛ بنابراین استدلال و منطق ما قوی است.
ما یک سری دوگانهها مانند حمایت از مسلمانان ایغور و فلسطین یا رابطه با آمریکا و روسیه داریم، این دوگانهها چگونه قابل تعریف است؟
متاسفانه یک عدهای در کشور دوست دارند دوگانه ایجاد کنند، یعنی اصلا نان سیاسیشان در دوگانهسازی است، اینکه سعی کنند آمریکا و روسیه را به عنوان دو گانه مطرح کنند و اینکه سعی کنند دوگانه دیپلماسی و میدان را طرح کنند و یا بخواهند حمایت از برخی از مسلمانان دنیا را در قبال اینکه اصلا ما کاری نداشته باشیم دوگانه کنند، این خطر است.
ما یک اهداف و آرمانهایی داریم که در این اهدافی که ترسیم شده قطعا ملت خودمان اولویت دارند، جایگاه برتر دارند حتما کشورمان باید به نقطهای برسد که از نظر پیشرفت، رفاه و رضایت مردم ما در مطلوبترین شکلش باشد. ما یک الگوی «کمک دادی» تعریف کردیم اگر این الگو موفق، مردم راضی و وضع بهتری داشته باشند؛ خود به خود برای سایر کشورها به یک الگو تبدیل میشوند.
ما وظیفه داریم مسلمانان را در حد توانمان حمایت کنیم، بحث فلسطین بیشتر جنبه حمایتهای معنوی از مشکلی که ریشه و اساس برخی از مشکلات دیگر در منطقه است را دارد. ببینید بحث فلسطین وقتی مطرح میشود و ریشه آن را میخواهیم بررسی کنیم میگویند در زمان جنگ جهانی دوم یک فردی به اسم هیتلر ضد یهود بود و کشتار زیادی از یهودیان را رقم زد و در حق یهودیان ظلم شد پس ما بیاییم از سرزمین فلسطین به اینها یک جایی بدهیم که جبران کنیم و از دلشان در بیاوریم.
اگر مردم انتخاب کنند اشکالی ندارد دولت یهودی روی کار بیاید
پس حرف این است که اگر هیتلر این بلا را در اروپا بر سر یهودیان آورده و اگر همه این موارد درست است، یک بخشی از اروپا را به آنها میداند میگفتند در یک بخشی از آلمان جمع شوند چرا با فلسطین این کار را کردند؟ ریشه فتنهای که به پا شده به این راحتی از بین نمیرود چراکه اساس آن اشتباه بوده است؛ اتفاقا پیشنهاد ما که یک پیشنهاد معقولی است ما میگوییم همین دنیای غرب که به دموکراسی اعتقاد دارد بیاید از طریق همه پرسی تکلیف فلسطین را روشن کند.
البته مهم است که همه پرسی بین چه کسانی باشد؟ همه پرسی بین کسانی که در حال حاضر در آن سرزمین هستند یا آن مردمی که واقعا متعلق به سرزمین فلسطین بودند و آوارهشان کردند؟ فلسطینیان به سرزمین خودشان بازگردند، کسانی که از کشورهای دیگر آمدهاند از فلسطین بیرون بروند یک همه پرسی برگزار کنند هر چیزی که مردم انتخاب کنند همان مبنا قرار بگیرد. اصلا ممکن .
آیا این بخاطر تحریم است؟ اگر بخش خصوصی را درست تقویت نکردیم و برای خصوصیسازی از روش اشتباه و آلوده با فساد استفاده کردید این به دلیل تحریم است؟ چند در کشور در دنیا سراغ دارید که بودجهشان متکی به نفت نیست و وارد کننده نفت هستند، اما اقتصادهای پیشرفته دارند چرا نمیخواهند آنها را با تحریم دچار مشکل کنند؟
ببینید درست است که تحریم هزینه ایجاد میکند اما ما ساختارهای اداریمان غلط است. نیامدهایم هزینههایمان را کاهش دهیم و درآمد مالیاتیمان را درست تعریف کنیم شما اگر بخش خصوصی جدی و فعال نداشته باشید چگونه میخواهید درآمد مالیاتیتان را افزایش دهید که از پس هزینهها برآیید چگونه میخواهید اتکا بودجه به نفت و درآمدهای نفتی به صفر برسانید؟
گندم توسط کسانی که رابطه مشکوک و فاسد دارند وارد میشود
کارهایی که باید در داخل می توانید انجام دهید را انجام نداده اند. دولت ها گاهی اوقات می آیند می گویند ما کارهای زیادی می خواستیم بکنیم اما دست و بال شان بسته است. واقعا دست و بال دولت بسته است؟ در بخش کشاورزی تولید گندم به عنوان یک اولویت استراتژیک برای کشور ما است کشاورز دوست دارد کشاورزی کند و گندم تولید کند دوست دارد درآمد داشته باشد و به کشورش خدمت کند. دولت سیاستگذار است. چرا دولت نرخ خرید تضمینی را پایین نگه می دارید که برای کشاورز صرف نداشته باشد؟ چرا کاری می کند مجبور شود گندم را تولید کرده به دام بدهد چراکه خوراک دام گران تر است.
دولت نمی توانست نرخ تضمینی را افزایش دهد؟ دولت از اینکه کشاورز گندمش را به دولت نمی فروشد ناراحت نیست و بعد ۳ میلیون تن گندم وارد می کند به دلیل اینکه اقتصادش دولتی است. برای اینکه وقتی می خواهند سه میلیون تن گندم وارد کنند ۷۰۰ میلیون دلار ارز دولتی می گیرید و توسط افرادی که رابطه مشکوکی دارند و در آن فساد است گندم وارد می شود. این ها تقصیر تحریم است؟ این ها یک سوء مدیریت است این ها یعنی شما هیچ اقدامی نکردید که اقتصادتان را به شکل درست هدایت کنید.
دولت ۸ سال وعده ثمرات برجام را داد
دولت را کوچک نکردند و بخش خصوصی را تقویت نشد
شما نیامدید ساختارتان را درست کنید. من اصلا منظورم به این دولت نیست اما این دولت را مثال می زنم ۸سال از عمر این دولت می گذرد از ابتدا با وعده دادند اگر در برجام به نتیجه برسیم همه مشکلات تمام می شود، دیدیم که نشد اما در این ۷ الی ۸ سال چرا نیامدید اقدامات اساسی بکنید که ریشه های اصلی مشکلات اقتصادی کشور را حل کنید چرا نیامدید در این ۸ سال سعی کنید دولت را کوچک کنید و بخش خصوصی را تقویت کنید چرا از صادر کننده حمایت نکردید، چرا وسایل تولید را در اختیار تولید کننده قرار ندادیم تا از تولید راضی باشد. اینها سوالات اصلی است چرا طوری وانمود می کنید که هر چه مشکل داریم بخاطر تحریم است.
اگر ما با آمریکا یک رابطه خوبی داشتیم همه چی حل می شد. این به نظرم یک روش نامناسبی است برای اینکه اهداف جناحی غلبه می کند بر منافع ملی. ما الان به یک نقطه رسیده ایم که باید همه مان این رفتار جناحی را کنار بگذاریم.
ببنید همه مان اعضای یک کشور هستیم همه مان یک ملت هستیم همه مان باید دغدغه مان منافع ملی باشد باید دعواهای سیاسی را کنار بگذاریم که وقتی یک جناح روی کار می آید جناح دیگر را کنار می گذارد برای اینکه به اهداف جناحی خود برسد حاضر است هر کاری را انجام دهد که جناح مقابل را از میدان بدر کند ما الان احتیاج داریم به اینکه همه نیروهای دلسوز دور هم جمع شوند.
از همه جناح ها اصولگرا، اصلاح طلب و کسانی که اصلا این دو جریان را قبول ندارند اما عاشق کشورشان هستند، الان نیاز به یک رویکرد ملی داریم رویکردی که از همه استفاده کند.
سبد رای من همه مردمی هستند که خسته شدهاند
شعار شما ائتلاف وحدت ملی است. اول اینکه سبد رای این دولت وحدت ملی کجاست؟
ما با هر کسی ائتلاف نمی کنیم. سبد رای آن همه مردمی هستند که خسته شدهاند از این جناح بازیها و معتقدند که جریانات تکراری و آدم های تکراری آن تحول بزرگ را دروضعیت اقتصاد و معیشت مردم نمی توانند ایجاد کنند. سبد رای ما همه مردمی هستند که کشورشان را دوست دارند ولی ناراضی هستند. از این سیاست ها و وضعیت در بحث های مدیریتی از اختلاس مدیران، از اینکه نمی توانند برای جوانان شغل ایجاد کنند از اینکه نمی توانند چشم انداز مثبتی برای مردم ایجاد کنند، ناراحت هستند. سبد رای ما کارگران، کارمندان، معلمانی هستندکه جز قشر متوسط جامعه حساب می شوند و با آبروداری زندگی می کنند وقتی بحث مالیات می شود اول از این افراد مالیات کسر می شود اما در شرکت های دولتی ما فساد وجود دارد و اختلاس های بزرگ صورت می گیرد و مالیات شان را به خزانه باز نمی گردانند و در سیستم خودشان می چرخد. اشکال ما در این است که سبد رای مردم معمولی مردم ضعیف و متوسط را جدا کردیم و اصلا روی آنها حساب نمی کنیم و فکر می کنیم فقط با جریان های سیاسی می توانیم کسب رای داشته باشیم سبد رای ما مردم و قشر متوسط به ویژه وبقیه مردم است کسی که عاشق کشور است و از این وضعیت راضی نیست و از این رفتار جناحی راضی نیست.
شورای نگهبان برای افزایش مشارکت سعی میکند از همه جریانهای نیروی وجود داشته باشد
فکر می کنید می توانید از فیلتر شورای نگهبان رد شوید و این دولت را اگر رای بیاورید تشکیل دهید؟
اولا چرا شما تردید دارید. شورای نگهبان یک وظیفه ای دارید و قتی ۵۰ تا ۱۰۰ نفر کاندیدا می شوند بالاخره در رقابت نهایی ۷ الی ۱۰ نفر که بیشتر نمی توانند بیایند با هم رقابت کنند در جاهای دیگر دنیا نیز که ۵۰ نفر وارد رقابت شوند. شورای نگهبان یک وظیفه ای دارد که باید از بین افراد زیادی که داوطلب هستند تعداد مشخصی را با معیارهایی که دارد انتخاب کند. طبیعتا شورای نگهبان برای اینکه مشارکت را افزایش دهد به دنبال این است که سلیقه های مختلف در رقابت نماینده داشته باشند سلیقه های مختلف اگر بخواهند نماینده داشته باشند ما یک جریانی در کشور داریم به اسم اصولگرایی که می تواند گرایش معتدل و گرایش تند داشته باشد و نمایندگانی از این دو گرایش داشته باشند جریانی هم داریم به اسم اصلاح طلبی که آن هم ممکن است نمایندگانی از جریان معتدل و یا جریان تند داشته باشد، جریانی هم داریم که جدای از این اصولگرایی و اصلاح طلبی است و فراجناحی می خواهد رفتار کند، این جریان هم نمایندگانی در رقابت دارد.
طبیعتا شورای نگهبان برای اینکه مشارکت را افزایش دهد و سلیقه های مختلف را در این رقابت واردکند حتما به دنبال این است که نمایندگان از سلیقه های مختلف حضور داشته باشند. بنابراین ما خیلی خوشحال هستیم که در رقابت نهایی باشیم اما در هر صورت باید بپذیریم که نمی شود بدون چارچوب هر کسی که وارد رقابت می شود، حتما در رقابت نهایی حاضر باشد. این هم یک اصل است که باید بپذیریم.
حدود آزادی اجتماعی قانون است
حدود آزادی های اجتماعی کجاست؟
قانون , الان میگویند حجاب قانون است و همه باید رعایت کنند اما مردم این را نمی خواهند و در خیابان می بینیم حجاب آن چیزی نیست که مورد رضایت حاکمیت باشد. بارها حاکمیت حدود را مشخص کرده ما گشت های ارشاد را داشتیم اما چیزی بهتر نشده است در این خصوص هم مرکز پژوهش های مجلس گزارشی ارائه کرده است و هم نمایندگانی مانند آقای مطهری در این خصوص اظهار ناامیدی کرده اند این موضوع را چگونه می خواهید حل کنید؟
هیچ کشوری در دنیا به این مرحله رشد و توسعه نمی رسد مگر اینکه دو ویژگی مهم داشته باشد اول پایبندی به قانون. دوم احترام به حقوق دیگران. شما نمی توانید بگویید که ما برای اینکه به این نقطه مطلوب برسیم از روش غیرقانونی یا کنار گذاشتن قانون می توانیم به این نقطه برسیم. اگر قانون را کنار بگذارید با یک هرج و مرج روبرو می شوید و حتما مضرات آن بیشتر از منافعش است.
قانون چارچوب را مشخص کرده است اگر می خواهید قانون را تغییر دهید از راه هایی که در قانون پیش بینی شده می شود نسبت به تغییر قوانین اقدام کرد اما حتما داشتن یک قانون بهتر از بی قانونی و هرج و مرج است در هر موضوعی اگر استنباط شخصی شما این باشدکه این قانون مناسب نیست و بخواهید رفتاری خلافش داشته باشید دیگر نمی شود کشور را اداره کرد.همه کشورها برای خودشان یک قوانینی دارند حالا شما نسبت به یک قانون اعتراض دارید و معتقدید که باید این قانون تغییر کند باید از طریق همان مسیری که در قانون پیش بینی شده برای تغییر آن اقدام کنید.
یک نفر میخواهد قانون حجاب اجباری را لغو کند آیا می تواند با این شعار در انتخابات ثبت نام کند و در مجلس قانون حجاب اجباری را لغو کند و شورای نگهبان آن را تایید کند؟
هر کسی اختیار دارد که نظرش را بدهد براساس نظرات که نباید افراد را قضاوت کرد هرکسی نظر شخصی خود را دارد اما کسانی که میخواهند یک کشور را اداره کنند اگر نظراتشان بر مبنای قانون گرایی و پایبندی به قانون نباشد معلوم است که کشور را هم خوب نمی توانند اداره کنند اما یک نفر می گوید من می خواهم از طریق قانونی یک تغییری را ایجادکنم اگر بتواند و شرایطش را داشته باشد روی آن یک قضاوت دیگری می شود من نمی دانم معیار برای تایید صلاحیت یا رد صلاحیت در این زمینه چیست اما معتقدم که کسانی که بنا را بر زیرپا گذاشتن قانون بگذارند و در شعارهایشان بخواهد کنار زدن قوانین مطرح شود معتقدم این فرد به درد اداره کشور نمی خورد اما اگر در چارچوب قانون باشد این یک موضوع متفاوت است.
بحث فیلترینگ یک دغدغه مهم است این دوگانه فیلترینگ و حضور مسئولان دراین فضا چگونه قابل تحلیل است؟
باید به یک نکته کلی همه ما توجه داشته باشیم که پیشرفت تکنولوژی و فناوری در دنیا با یک سرعتی در حال انجام است که خیلی از اوقات ما نمی توانیم با آن مقابله کنیم و باید خودمان را با آن تطبیق دهیم که این تطبیق با ملاحظه فرهنگ و اصول اعتقادی و اخلاقی جامعه خودمان باشد بهترین راهش این است که رشد فرهنگی و بلوغ فرهنگی و اخلاقی در جامعه را ارتقا دهیم و یاد دهیم که مردم در یک محیط باز چگونه چهارچوب ها را رعایت کنند مانند این می ماند که شما پدر یک خانواده هستید بچه های مختلفی با گرایشات و سلایق مختلف، شما دوست دارید بچه ها را در یک فشار مجبور کنید یک کاری را انجام دهند این بچه ها به محض اینکه یک فضایی داشتند برخلافش رفتار کنند و در جلوی پدر تظاهر کنند یا واقعا دوست دارید بچه ها به یک بلوغی برسند که اگر در بدترین محیط هم بودند خودشان را حفظ کنند.
مردم ما مردم غیر اخلاقی نیستند
فرض کنید جوان ایرانی اگر در ایران زندگی کند و به او بگوییم که حق ندارد از خیلی از چیزها استفاده کند و محدودش کنید ولی همان جوان ایرانی اگر برود در خارج که همه چیز باز است چه کسی می تواند تضمین کند که این جوان فاسد نمی شود. ما باید بتوانیم جوان را طوری تربیت کنیم که در هر محیطی رفت خودش قدرت تشخیص داشته باشد و استفاده درست کند آن موقع در رشد جامعه حتما کمک کردیم یادمان نرود ما اوایل انقلاب با داشتن ویدئو هم مخالف بودیم و آن را ممنوع کرده بودیم بعد دیدیم که اشتباه است همین الان برخورد با ماهواره آیا واقعا موفق بوده است؟ آیا چون ما برخورد تند داشتیم دیگر کسی از ماهواره استفاده نمی کند یا نه آنقدر دایره آن گسترده شد که دیگر مقابله نمی کنیم.
مردم ما مردم غیر اخلاقی نیستند که دوست داشته باشند همه اش به دنبال مسائل غیر اخلاقی بروند. مردم دو ویژگی دارند با این ویژگی ها اگر با مردم صحبت کنیم و برخورد کنیم به هدفمان زودتر می رسیم.
اولین ویژگی مردم ما این است که غرور ملی بالایی دارند احساس می کنند یک تمدن و تاریخ چند هزار ساله پشت آن هاست و این باعث یک غرور ملی بالایی شده است. ما اگر طوری رفتار کنیم که به غرور ملی مردم ضربه ای وارد شود مقابله می کنند این بخاطر شخصیت مردم است از سوی دیگر مردم ما خیلی عاطفی هستند اگر از شما دلسوزی و صمیمیت ببینند اگر صداقت ببینند و بدانند که صلاح آنها را می خواهید و دارید با آنها مشکلی را در میان می گذارید جان شان را هم در راه شما و پای شما می دهند ما بلد نیستیم با مردم حرف بزنیم ما باید یاد بگیریم با مردم صحبت کنیم مسائل را توضیح دهیم اگر چارچوب ها را بگوییم مشکلات را بگوییم و راهکارها را مطرح کنیم مردم وقتی ببیند نیت شما خیر است و می خواهید برای جامعه یک قدم خیر بردارید همراهی می کنند.
اما یک موقع ممکن است احساس کنند شما در رفتارتان منطق ندارد و یا به زور می خواهید یک کاری را انجام دهید مردم مقاومت می کنند در مسائل فرهنگی و اعتقادی ما روش هایمان را باید عوض کنیم باید با مردم صحبت کنیم و منطق خوب داشته باشیم بیان خوب داشته باشیم مردم خیلی خوب تشخیص می دهند و همراهی میکنند.