محسن رهامی در گفتوگو با ایلنا:
دولت روحانی، ایران را از ذیل «فصل هفتم منشور ملل متحد» خارج کرد/ افراد تندرو و افراطی ما را به سمت جنگ میبرند/ قائل به ائتلاف هستم
عضو شورای هماهنگی جریان اصلاح طلب گفت: سبد و آرای مشترکی با جریان اصلاحات داریم؛ بعد از ثبتنام و فعالیتهای انتخاباتی، هرکس توانست عقبه و رای خودش را وارد صحنه کند، مجموعه باید با یکدیگر ائتلاف کنند تا قضایای سال ۸۴ تکرار نشود.
همه او را در کسوت وکالت عبدالله نوری وزیر کشور دوران خاتمی و همچنین پذیرفتن وکالت دانشجویان آسیب دیده کوی دانشگاه به خاطر میآورند؛ اما محسن رهامی در همان چارچوب باقی نماند، خودش میگوید پس از سالهای دهه هفتاد به کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا سفر کرد و تجریههای حکومت داری را کسب و مطالعه کرده است.
او معتقد است حلقه واصل جریان اصلاحطلبی با حاکمیت و نظام بوده و بعد از وقایع سال ۸۸ با بستن لیست شورای چهارم، اصلاحات را دوباره به نظام برگردانده است.
رهامی همیچنی در سالهای اخیر از سوی جریان اصلاح طلب دیدارهایی را با رهبر انقلاب و همچنین مشاوران رهبری داشته است و به گفته خودش به آنها در زمینههای مختلف مشاوره داده است.
وی در لباس کاندیدای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با خبرنگار ایلنا به گفتوگو نشسته که در ادامه مصاحبه او را میخوانید:
شما گفتهاید که میخواهید مستقل از جریان اصلاح طلبی در انتخابات شرکت کنید؛ آیا اینکه شما را به عنوان کاندیدا به نهاد اجماع ساز معرفی نکردند خواسته خودتان بود یا بعد از اینکه شما معرفی نشدید این موضع را گرفتید؟
من نگفتم که نمیخواهم با جریان اصلاحات وارد انتخابات شوم. دو نظر در نهاد اجماع ساز وجود داشت و در میان دوستان اصلاحطلب نظرها یکی نبود. یک نظر این بود که همه در انتخابات ثبتنام کنند و بعد از تایید صلاحیت، وارد فعالیت انتخاباتی شویم در نهایت با توجه به اینکه زمینه مناسب نیست هر کس بتواند طرفداران خودش را وارد میدان کند تا سرمایه اجتماعی ایجاد شود. مثل موردی که در بین آقای روحانی و عارف ایجاد شد.
یک مورد نیز اینگونه بود که قبل از ثبتنام دوستان برنامههای خودشان را به نهاد بدهند، رای گیری شود افرادی که دو سوم رای میآورند ثبت نام کنند و سایرین ثبتنام نکنند. این دو نظر در رای گیری نصف بود، نظر نخست ۲۰ و نظر دوم ۲۲ رای داشت. نظر ما نیز این بود که ما ثبتنام و فعالیت کنیم و بعد از آنکه زمینهها فراهم شد و طرفداران را توانستیم وارد میدان کنیم و سرمایه ایجاد کنیم، نهاد اجماع ساز بین نامزدهای موجود حکمیت و داوری کند.
اطلاعیه من نیز قبل از اعلام اسامی بود یعنی بعد از اینکه دبیران کل احزاب و برخی از نامزد انتخاباتی به دفتر من آمدند قرار شد با این روال جلو برویم و گفتم که اسمم را به نهاد ندهید تا نظریه اول شکل بگیرد. تعداد دیگری نیز بنا بود همین کار را کنند. نمیتوانیم با چند ممیزی برخورد کنیم؛ ممیزی به اسم شورای نگهبان داریم که به اندازه کافی سختگیری میکند، ما دیگر خودممیزی نکنیم و بگذاریم نامزدها فعالیت کنند.
اکنون نیز نظرم همین است. سبد و آرای مشترکی با جریان اصلاحات داریم؛ بعد از ثبتنام و فعالیتهای انتخاباتی، هرکس توانست عقبه و رای خودش را وارد صحنه کند، مجموعه باید با یکدیگر ائتلاف کنند تا قضایای سال ۸۴ تکرار نشود اما ما تلاش میکنیم ببینیم چقدر میتوانیم مردم را وارد صحنه انتخابات کنیم.
آیا حضورتان در انتخابات جدی است یا میخواهید به عنوان کاندیدای پوششی شرکت کنید؟
دو یا سه نفر بیشتر از دوستان تایید صلاحیت نمیشوند و نهایت این است که اصلاحطلبان نمیتوانند با چند کاندیدا وارد انتخابات شوند؛ در نهایت ریش سفیدان جریان وارد میشوند و از این مجموعه یک نفر را که زمینه بیشتری دارد انتخاب میکنند. بنابراین بنای من بر حضور، همکاری جدی و ائتلاف با مجموعه جریان اصلاحطلبی است، اما این بررسی و رسیدگی در ایجاد ائتلاف بر اساس دیدگاههای ۲۰ حزب از مجموعه نهاد اجماع ساز است.
اکنون که شما در نهاد اجماع ساز نیستید چگونه بعدا وارد می شوید؟
این ساز و کار نسبت به کسانی که برنامه را از قبل دادند صدق میکند و کسانی که برنامه دادند و رای نیاوردند نباید ثبتنام کنند اما چند نفری هم که ثبت نام میکنند ممکن است تایید صلاحیت نشوند؛ باید به آن طرف داستان هم توجه کرد.
یعنی شما اکنون خلاف نظر نهاد اجماع ساز رفتار میکنید؟
نه خلاف مجموعه نیست، اما مطابق با روش ۲۰ حزبی است که در خود نهاد نیز حضور دارند؛ با نظر آنها حرکت میکنیم اینگونه نیست که اکثریت طرفدار نظر اول باشند و همه طرفدار یک نظریه باشند.
ببین کاندیداهای که معرفی شدهاند کدام جایگاه بهتری دارند؟ در میان افراد مطرح مثل پزشکیان، ظریف و تاج زاده و... کدام بهتر جریان اصلاحات را نمایندگی میکنند؟
تا آنجا که اطلاع دارم آقای ظریف و تاجزاده از بقیه جلوتر بودند و اگر بر اساس دو سوم آرا باشد احتمالاً انتخاب این دو نفر به عنوان کاندیدای مجموعه زیاد باشد؛ اما اگر نصاب به اکثریت آرا تغییر کند ، ممکن است یک یا دو نفر دیگر به آنها اضافه شوند اما در نهایت کسی که بیشترین رای را داشته باشد میتواند به رقابت نهایی برسد؛ آقای ظریف زمینه بیشتری نسبت به بقیه دارد که اعلام کرد در انتخابات شرکت نمیکند.
آیا قائل به ائتلاف هستید و به نفع دیگری کنار میکشید؟
کنار کشیدن تعبیر خوبی نیست؛ باید بگویم ائتلاف. ائئلاف به معنای کنار کشیدن نیست بلکه اینگونه است که چند نفر نامزد، وقتی وارد فعالیتهای سیاسی میشوند و زمینهها مشخص میشود، هر کسی که زمینه بهتری دارند بقیه میآیند و در یک دولت ائتلافی مشارکت میکنند.
در آمریکا معاون آقای بایدن، دومین رای را داشت، با هم کنار آمدند و معاون اول آقای بایدن شد. کشیدن آن چیزی است که میان آقای روحانی و آقای عارف اتفاق افتاد و بعد گله کرند که چرا جایگاهی نداشتیم.
من به عنوان یک عنصر سیاسی که بیش از ۴۰ سال فعالیت سیاسی میکنم و خودم به برخوردی که در سال ۸۴ پیش آمد نقد دارم، قائل به ائتلاف هستم و همکاری میکنیم. با تعداد زیادی از احزاب جریان اصلاح طلب جلسه داشتم و نحوه ائتلاف و همکاری با یکدیگر و حتی نحوه ترکیب دولت ائتلافی را بررسی کردیم.
آیا مشی خاتمی و عملکرد روحانی را دارید؟
این را یک خبرگزاری تیتر کرد، توضیح دادم که دیدگاه من چهارچوب کلی اصلاحات است؛ پرسیدند یعنی برنامههایی که آقای خاتمی در دهه ۷۰ اعلام کرد؟ گفتم که شرایط آن دهه برنامهها آن زمان را ایجاب میکرد و ۱۴۰۰ ایجاد میکند که برنامههای مناسب با این سال را داشته باشیم؛ دولت روحانی نیز همین گونه است. اصلاحات تعامل با دنیا، باز کردن فضای سیاسی و اقتصادی، تعامل مناسب با همسایهها، ورود در صحنه جهانی با یک دیده تعامل همکاری و گفتگو را به عنوان دیدگاه دارد؛ در مورد دیدگاه آقای روحانی نیز روش اعتدال و روش حل مناقشات با شورای امنیت سازمان ملل به جای تقابل را به عنوان روش مناسب قبول دارم اما با نگاهی نوتر و بر اساس شرایط روز. مسئلههای جدید راه حلهای جدید میطلبد.
آقای جلیلی و قالیباف هم همینها را میگویند فرق شما با آنها چیست؟
با همین اختیارات رئیسجمهور، همین قانون اساسی و با همین ساختار، دیدگاههای دوره اصلاحات باعث شد هیچ قطعنامهای علیه ما صادر نشود و روشها باعث شد ما بهترین ارتباط را با دنیا داشته باشیم و با همین اختیارات در دوره دولتی که به مهرورزی و عدالت ورزی نامیده میشد باعث شد بیشترین قطعنامهها را علیه ایران تصویب کنند؛ بنابراین روش برخورد و تعامل باعث شد که آقای روحانی بتواند مسائل را حل کند، اما دولت قبلی نتوانست حل کند ما تحریم شدیم و ذیل فصل هفتم منشور شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفتیم که میتوانست اقدام بعدی تعیین منطقه پرواز ممنوع باشد و دولت آقای روحانی توانست آن را تغییر دهد.اگر اگر مجموع دولت آقای روحانی را ۱۰۰ بگیریم بله به آن نرسید اما صفر هم نشد.
در همین دورهای که من رئیس جمهور نبودم و مسئولیت سنگینی نیز در کشور نداشتم بهترین تعامل را با شخص رهبری و مشاورین ایشان داشتم و از معدود کسانی هستم که در این مجموعه در سنگین ترین مسائل کشور از طرف بخشی از اصلاحات، (نمیگویم به عنوان نماینده همه جریان اصلاحات بلکه بخش مهمی از اصلاحات) توانستم با ایشان جلسه بگذارم و بعد از آن نیز تعدادی مکاتبه با ایشان و همینطور مشاورینشان و مراجع قم داشته باشم.
همچنین در تهیه لیست مجلس دهم بسیار موثر واقع شدم. از معدود کسانی هستم که در این مجموعه توانستم با آیت الله مومن و آیت الله یزدی جلسات مفصلی درباره لیست مجلس دهم و و تعامل با آنها داشته باشم. بعد از قضایای ۸۸ که جریان اصلاحات کاملا به حاشیه رفته بود تنها کسی که توانست برای شورای چهارم لیست تهیه کند و تعامل ایجاد کند، من بودم.
زمانی که اصلاحطلبان به حاشیه رفته بودند، برگشت مجدد به حاکمیت با مدیریت من در دفترم انجام شد؛ این مساله نشان اعتمادی است که بین ما و مجموعه نظام وجود دارد و اینکه به عنوان یک شخص در کلانترین مسائل حضور و تعامل داشتهام، قطعاً اگر به مسئولیت ریاست جمهوری برسم این تعامل، همفکری، همکاری و این جلب اعتماد به مراتب بیشتر خواهد شد و میتوانم خیلی از مسائل را حل کنم.
آقای ظریف گفتند که در سیاست خارجی تصمیم گیر نیستند چرا شما آن ها را به پای دولتها مینویسید؟
این موضوع بد مطرح شد. رهبری گفتند که وزیر خارجه مجری مصوبات شورای عالی امنیت ملی و مصوبات نظام است. شش نفر از اعضای شورای عالی امنیت ملی از کابینه دولت هستند و رئیسش نیز رئیس دولت است؛ وزیر خارجه مجری این مجموعه است و به این معنی نیست که دولت هیچ کاره است؛ در این مجموعه بخشی از آن که دولتی هستند مسائل را تصویب، بررسی و نظر مشورتی میدهند و تایید رهبری را نیز میگیرند.
به هرحال این خواست نظام میشود...
نظام و دولت که دو تا نیستند. نمیتوانیم دولت و نظام را جزایر جداگانهای در نظر بگیریم و فکر کنیم آنها مجموعه جزایر هستند بلکه یک مصلحت داریم و آن کشور و ملت ایران است و ارزیابی آن با اعضای شورایعالی امنیت ملی است.
می گفتند آقای احمدی نژاد حتی اجازه دیدار با سفرا را نیز نداشتند...
این موضوع در تایید صحبتهای من است؛ اینکه دولت و مشاورانش چه کسانی باشند، مسئول گفتوگوها که باشد، مهم است. با همین قانون اساسی ما ذیل بند هفتم منشور شورای امنیت رفتیم اما در آقای خاتمی و روحانی نرفتیم. رهبری عوض نشد و نظامیان چندان تغییر پیدا نکردند و این نشان میدهد که همراهان دولت نقش کلیدی داشتند. یعنی جایی که روحانی به جای احمدینژاد، ظریف به جای آقای متکی و آقای شمخانی به جای آقای جلیلی باشد و همچنین در سازمان برنامه و بودجه هم کسانی باشند که هم فکر باشند جهت گیری اکثریت میتواند به سمتی برود که به تعامل منجر شود. اما اگر افراد حاضر در شورای امنیت که اکثریت آنها تقریبا همراهان دولت و همفکران رئیسجمهور هستند، افراد تندرو و افراطی باشند میتوانند ما را به سمت جنگ و تحریم بین المللی ببرد.
فکر نمیکنید نظر نظام تغییر پیدا کرد؟
مصالح کلی نظام در عدم تحریم بوده است؛ قرار نگرفتن ذیل فصل هفت منشور شورای امنیت سازمان ملل، همچنین اینکه با دنیا تعامل داشته باشیم بوده است رئیسجمهور و وزیر خارجه نیز از اعضای نظام هستند
پس احمدینژاد میخواست کشور تحریم شود؟
روش آنها، نا آشنا بودن با زبان و نشناختن دنیا باعث شدند که چنین اتفاقی بیافتد. در دوره اول مجلس ما نیز نگاهمان به دنیا نگاه تندی بود؛ اما این نگاه و دیدگاههایی را که اکنون داریم و درسی که از روزگار آموختهایم را اگر در مجلس اول داشتیم شاید میتوانستم جلوی جنگ را بگیریم و شاید مشکلاتی که در دور اول پیش آمده، اینکه با همه برخورد کردیم، نهضت آزادی را بیرون ریختیم و برخوردهای تند با آقای بازرگان و با نیروهای خودمان داشتیم و همچنین برخوردهای تندی که با کشورهای عربی داشتیم را دیگر نداشتیم.
در سال ۹۲ وقتی فضا به گونهای شد که آقای هاشمی آمد و آقای خاتمی نیز حضورش منتفی شد؛ در نشستی که به عنوان شورای مشاورین در دفتر آقای خاتمی داشتیم، دوستان به این نتیجه رسیدند که کاندیدا نداریم و پس نباید وارد صحنه انتخابات شویم و باید کنار بکشیم، نظر اکثریت این بود من گفتم که به سراغ آقای ناطق نوری برویم، گفتند اگر نشد؟ گفتم به سراغ آقای حسن روحانی و عارف میرویم و حتی آقای ولایتی...
دوستان ناراحت شدند و گفتند اصلاحات کجا رفت؟ من گفتم که من نیز در اول انقلاب مثل شما فکر میکردم اما بعد از چهل سال که تجربه کشورداری و تعامل سیاسی را داشتم و در مدت زمانی که در آلمان بودم و کار تحقیقاتی میکردم و سفرهای زیادی به ایالتهای مختلف آمریکا داشتم، دیدم که کشورهای دنیا با هزینه کمتری کشورشان را اداره میکنند.
ضمن حفظ آرمانها و استقلال و تاکید بر داخل که چین، هندوستان و مالزی ویتنام نیز دارند اما با هزینه سیاسی بسیار کمتری کشورهایشان را اداره میکنند. در آلمان برای من خیلی درس بود که چطور کشوری که دولتی کوچک و بسیار جمع و جور دارد، دستاوردهای بسیار بیشتر و چندین برابر ایران دارد.. اینها چیزهایی نیست که در کتاب خوانده باشیم. کشورداری و اداره کشور بزرگ مثل ایران مطلبی نیست از آسمان بر ما نازل شده باشد یا کتابی باشد که ما آن را بخوانیم، باید تجربه جهانی را ببینیم و بیاموزیم.
در ۴۱ سالی که فعالیت سیاسی داشتم و درس عملی از تعامل با دنیا و نیروهای داخلی به دست آوردم و هرچه جلوتر آمدم؛ هرچه با دوستان اصلاحطلب و جریان چپ ارتباط دارم سعی میکنم همین ارتباط و تعامل و گفتوگو را با دوستان اصولگرا داشته باشم و از نظراتشان استفاده کنم. در جلساتی که با دوستان اصولگرا داشتم به اندازهای که از نقد آنها از روش خودمان استفاده کردم شاید در بین مجموعه خودمان آن استفاده را نبردم همین روشها است که کشور را به سمت تعامل یا تنازع میبرد.
نظرتان درباره مشارکت این دوره چیست؟
واقعیت این است که حضور کمرنگ است؛ یعنی در دورههای قبل اگر خاطرتان باشد قبل از عید نامزدهای انتخابات یکی دو دور تمام استانها و شهرها رفته و متینگهای چند هزار نفری تشکیل میشد. اکنون ثبت نام آغاز شده اما در جامعه آن طور که باید هیچ تحرکی دیده نمیشود. یک بخشی از آن به وضعیت کرونا باز میگردد که اجتماعها محدود شده است.
بخشی نیز به فشارهای اقتصادی و مسائلی که در سال ۹۸، دی ماه ۹۶ و نارضایتیهایی که پیش آمد ارتباط دارد. مردم احساس میکنند که رایشان چندان تاثیری در وضعیت و معیشت شان ندارد. تغییرات وسیع که باید رایگیری ایجاد کند و زندگی مردم را تغییر دهد، نیست. زندگی مردم در این سالها به بدترین وضعیت رسیده است؛ ارزش پول ملی ما به کمترین میزان در طول تاریخ ریال رسیده است و ریال هیچگاه انقدر بی ارزش نشده بود حتی نسبت به پول افغانستان و عراق؛
این باعث شده افرادی که حقوق ثابت دارند مثل کارگران، معلمان و طبقات متوسط به پایین، صدای شکسته شدن استخوانهایشان زیر مسائل اقتصادی و معیشتی شدیدا شنیده شود. اینکه بازنشستهها به ویژه فرهنگیان بازنشسته تظاهرات کنند و بگویند ما شرمنده زن و بچه هستیم واقعا باعث ننگ ماست. اینکه معلمی ریش خودش را پای تخته سفید کرده است، باید بهترین دولت دوران عزتش باشد اما شرمنده زن و بچه اش است و نمیتواند نان خالی برایشان تهیه کند.
این شرایط تأثیری در انتخابات گذاشته و تاثیری در دید کلان کل جامعه نسبت به مدیریت جمهوری اسلامی گذاشته است اکنون که بر میگردیم، به روشهایی که باید اصلاح کنیم، متاسفانه به جای اینکه اصلاح کرده باشیم و به جای اینکه بیشتر مردم را جذب کنیم، باید تبلیغ کنیم و از مردم خواهش کنیم که به صحنه بیایند.
برخی در نهاد اجماع ساز نیز میگویند ما دو سه نفر را انتخاب میکنیم مابقی ثبتنام نکنند وگرنه میگوییم که اصلاح طلب نیست؛ این همان روش حذفی و خلاف اصلاحات است. همین کار را شورای نگهبان انجام میدهد.
مصوبه شورای نگهبان در راستای سیاستهای کلی نظام در امر انتخابات است و در واقع نوعی تفسیر اصل 1۱۵ قانون اساسی است، که میگوید: «رئیسجمهور باید ایرانی، مدیر و مدبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا و مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی باشد». این مصوبه مربوط به اکنون نیست و اصلاحیه آن است. اگر منظورشان تعیین مصادیقی از مدیر و مدبر بودن است و بگویند از مصادیق و قبیل شمول اصل پانزدهم قانون اساسی است اشکالی ندارد، اما اگر منظور این است که به عنوان قانون باشد و بگویند کسی شامل این مصوبه نباشد نمی تواند ثبت نام کند قطعاً خلاف قانون اساسی است چرا که قانونگذاری منحصراً در اختیار مجلس شورای اسلامی است و طبق اصل ۸۵ قانون اساسی مجلس نمیتواند اختیار نمایندگی را به شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی و حتی مجمع تشخیص بدهد.
شورای نگهبان دو وظیفه اساسی و مهم دارد یکی وظیفه اش تطبیق مصوبات مجلس است که خلاف شرع و خلاف قانون اساسی نباشد. وظیفه دوم آن نظارت بر انتخابات است؛ به این معنی که انتخابات انجام میشود، ثبت نام قانونی جلو میرود، اگر جایی تخلف از قانون شد آن وقت شورای نگهبان جلوی تخلف را میگیرد.
به شورای نگهبان مربوط نیست و به اصل دوم متمم قانون اساسی مصوب ۱۲۸۶ که در پی تصویب قانون ۱۲۸۵ این متمم تصویب شد باز میگردد که آن موقع فقها نگران بودند که در مجلس مسائلی تصویب شود که خلاف شرع باشد؛ برای رفع این نگرانی پنج فقیه طراز اول بر شرعی بودن قوانین اظهار نظر میکردند. این موضوع بعد از انقلاب کشیده و در قالب شورای نگهبان مطرح شد. وظیفه آنها مواظبت از شریعت است که قوانین خلاف شرع و قانون اساسی تصویب نشوند.
علم حقوق در انحصار شورای نگهبان و هیچ نهادی نیست و همه امر نظارتی را میفهمیم. مراحل ثبت نام بر اساس قانون انتخابات انجام میشود اگر دولت به قانون تعدی کرد و کسی خواست حقوق ملت را نادیده بگیرد، شورای نگهبان جلوی آن را بگیرد. شورای نگهبان ناظر است و با توجه به اینکه شش نفر از طرف ولی فقیه ناظر شریعت و شش نفر که مشترک از سوی رئیس قوه قضاییه و با تایید نمایندگان مجلس بر اجرای قانون نظارت میکنند اما نمیتوانند قانونگذاری کنند.
اگر لازم بود شورای نگهبان باید از مجلس درخواست میکرد، مجلس تصویب میکرد و در روزنامههای کثیر الانتشار منتشر و بعد ابلاغ میشد. برای سرعت بخشیدن مجلس میتوانست با قید دو فوریت تصویب و تصریح کند که نیاز به انتشار در روزنامه نیست و باید فوری ابلاغ شود. این مصوبه از این حیث هیچ کدام از مراحل را طی نکرده است.
اما شورای نگهبان در تصویب مصادیق مدیر و مدبر بودن میتواند بخواهد که افراد قرائن را مبنی بر سابقه مدیریت ارائه دهند. اشکالی ندارد که شورای نگهبان استاندار بودن، سفیر بودن را به عنوان مصداق در نظر بگیرد اما اینکه بگوییم فقط یک عده میتوانند ثبت نام کنند، درست نیست؛ مثلاً خود امام خمینی نه وزیر، نه نماینده مجلس، نه فرمانده سپاه و لشکر و نه سیاستمدار بود، اما مدبر و مدیر بود که انقلاب را به او سپردیم. خود آیتالله خامنهای که رئیس جمهور شدند یا آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس و بعد رئیس جمهور شدند چه؟
آیا روز اول که آقای هاشمی رفسنجانی وزیر کشور شد سابقه آنها در تعریفهای شورای نگهبان میگنجید؟ آیا مدیر و مدبر بودن و توانایی رجال سیاسی بودن لزوماً به سابقه اجرایی است؟ ممکن است کسی فرمانده لشکر نبوده باشد اما از حیث اداره امور کشور خیلی قویتر از فرماده لشکر باشد. شاید منظور شورای نگهبان نشان دادن قرینه ها و امارات برای تطبیق با اصل 1۱۵ بوده باشد. اما اگر جنبه قانونی پیدا کند حتماً باید به مجلس برود. جالب این است که مجلس مصوبه شبیه آن را تصویب کرد اما شورای نگهبان آن را با این عنوان که باعث نقض حقوق مردم میشود، تایید نکرد.
یک محدودیتهای باید باشد و ما نمیخواهیم که هرکس از راه میرسد کپی شناسنامه بیاورد و ثبتنام کند؛ اما معتقدیم که باید مجموعه ضوابط را بیاورند. همه اختیارات در اختیار مجلس است و قانونگذاری هم در اختیار مجلس است.